متن درس
تمهید القواعد: تبیین چیستی نفسالامر در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هجدهم)
دیباچه
کتاب تمهید القواعد، اثر گرانسنگ صائنالدین علی بن محمد تُرکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار شاخص در قلمرو عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم عمیق وجودشناختی میپردازد. در میان مباحث این اثر، مفهوم نفسالامر جایگاهی ویژه دارد، زیرا این مفهوم به مثابه پلی میان ذهن و خارج، پرسشهای بنیادینی را درباره حقیقت اشیا و نحوه ادراک آنها مطرح میسازد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای جلسه هجدهم، به بازخوانی و تبیین این مفهوم در چارچوبی علمی و منسجم پرداخته و با نگاهی ژرف به نقد و تحلیل دیدگاههای گوناگون، تلاش دارد تا چیستی نفسالامر را در نظام وجودشناختی عرفان نظری روشن سازد. همانند رودی که از سرچشمههای حکمت جاری میشود، این متن در پی آن است که جریان اندیشههای فلسفی و عرفانی را به ساحل فهم خواننده برساند.
بخش یکم: چیستی نفسالامر و ضرورت تبیین آن
طرح مسئله و چالشهای مفهومی
مفهوم نفسالامر در عرفان نظری و فلسفه اسلامی، بهعنوان ساحتی اعم از ذهن و خارج، پرسشهایی بنیادین را برمیانگیزد. آیا نفسالامر عالمی مستقل است؟ آیا میتوان آن را به موجودی مجرد یا حقیقتی ذاتی فروکاست؟ این مفهوم، به مثابه آیینهای که حقیقت اشیا را بازمیتاباند، نیازمند تعریفی دقیق است که هم با قواعد عقلی سازگار باشد و هم با تجربه ادراکی انسان همخوانی داشته باشد.
در متون فلسفی، این پرسش مطرح شده که هر موجودی که در قوای ادراکی حضور ندارد، ناگزیر باید در خارج از این قوا موجود باشد، وگرنه موجودیت آن قابل تصور نیست. در این راستا، ادعای وجود ساحتی ورای وجود ذهنی و خارجی، به نام نفسالامر، نیازمند تبیین و اثبات است. متن اصلی این مسئله را چنین بیان میدارد:
متن عربی: لا يقال: الضرورةُ قاضيةٌ هيهنا بأنّ كلّ موجود ليس له وجود في القوى المدركة لابدّ وأن يكون له في الخارج عن تلك القوى وجودٌ، وإلّا لا يكون موجودآ أصلا، والقولُ بأنّ وراء الوجودَيْن أمرآ آخرَ يسمّى بنفسالامر، فممّا يحتاج هليّتُه إلى بيانٍ، وإثباتُه إلى برهانٍ.
ترجمه: اشکال نشود: بداهت و ضرورت در اینجا حکم میکند که هر موجودی که در قوای ادراکی وجود ندارد، بهناچار باید در بیرون از این قوا موجود باشد، وگرنه به هیچ وجه موجود نخواهد بود. و این سخن که ورای وجود ذهنی و خارجی، امر دیگری به نام «نفسالامر» موجود است، سخني است که وجودش نیازمند بیان و اثباتش نیازمند برهان است.
این بیان، بر ضرورت ارائه تعریفی روشن از نفسالامر تأکید دارد. مراد از «هلیّت» در این عبارت، تبیین تصوری نفسالامر و نحوه وجود آن است، و «اثبات» به معنای ارائه دلایل تصدیقی و براهین عقلی برای وجود آن. این چالش، به مثابه کلیدی است که درهای فهم نظام وجودشناختی را میگشاید.
نفسالامر در قواعد عقلی
یکی از دیدگاههای مطرح در تبیین نفسالامر، آن را به عقل کلی نسبت میدهد. بر اساس این دیدگاه، مقتضای قواعد عقلی، وجود موجودی قائم به نفس در خارج است که مشتمل بر همه معقولات بهصورت بالفعل بوده و از تغییر، استحاله، تجدید و زوال مصون است. این موجود، با عناوینی چون «عقل کلی»، «لوح محفوظ» و «قلم اعلی» شناخته میشود:
متن عربی: لأنّا نقول: قد قيل في إثباته أنّه قد ثبت بمقتضى القوانين العقليّة وجودُ موجودٍ في الخارج قائمٌ بنفسه غيرُ ذي وضعٍ مشتمل بالفعل على جميع المعقولات الَّتي يمكن أن تَخْرُجَ إلى الفعل بحيث يستحيل عليه وعليها التغيُّر والاستحالةُ والتّجدّدُ والزّوالُ، ويكون هو وهي بهذه الصّفات أزلا وأبدآ، يُسمّونه بالعقل الكلّ، واللَّوحُ المحفوظُ عندهم إشارةٌ إليه.
ترجمه: زیرا میگوییم: همانا در اثبات نفسالامر گفته شد که نفسالامر ثابت است به اقتضا و ایجاب قوانین عقلی و باید موجودی قائم به نفس، که دارای وضع نیست، در خارج موجود میباشد که به فعل مشتمل بر تمامی معقولاتی است که امکان به فعلیت رسیدن را دارند؛ به طوری که تغییر و دگرگونی و تجدید و زوال بر آن موجود و بر آن معقولات محال است، و آن موجود و این معقولات دارای همین صفات بهگونهی ازلی و ابدی میباشند، که آن را «عقل کل» نامیدهاند. و «لوح محفوظ» در نزد ایشان اشاره به همین موجود است.
عبارت «غيرُ ذي وضعٍ» به معنای مجرد بودن از ماده و عدم امکان اشاره حسی است. همچنین، معقولاتی که «يمكن أن تَخْرُجَ إلى الفعل» به موجوداتی اشاره دارد که در عالم ناسوت به فعلیت میرسند و محکوم به تغییر و زوالاند، برخلاف عقل کلی که از این اوصاف مصون است. قواعد عقلی مورد اشاره در این تعریف، شامل قاعده «الواحد» (از واحد بسیط جز واحد بسیط صادر نمیشود) و قاعده «حرکت نفوس از نقص به کمال» است که حرکت را وابسته به محرکی مجرد، یعنی عقل، میداند.
بخش دوم: نقد و بررسی تعاریف نفسالامر
نقد تعریف نفسالامر بهعنوان عقل کلی
تعریف نفسالامر بهعنوان عقل کلی با اشکالاتی مواجه است. نخست، اگر عقل کلی ظرف همه حقایق باشد، حقتعالی، که وجودی فراتر از عقل کلی دارد، نمیتواند در آن گنجانده شود، و این به معنای فقدان نفسالامر برای حقتعالی است، که تناقضی آشکار است. دوم، عقل کلی برای انسان عادی قابل دسترسی نیست، درحالیکه ادراک صحت و سقم اشیا برای همگان ممکن است. این دو اشکال، محدودیتهای این تعریف را آشکار میسازد:
متن عربی: فقد أورد عليه بعض المتأخّرين نقضآ بالواجب والعقول، فإنّه يلزم أن لا يكون لهما وجود في نفسالأمر حينئذ.
ترجمه: پس همانا بعضی از متأخران پاسخ فلاسفه را به واجبتعالی و عقول، نقض کرده و گفته است لازم این پاسخ، عدم وجود آن دو (واجبتعالی و عقول) در نفسالامر است.
این نقد، به مسئله احاطه و محاط اشاره دارد. حقتعالی، بهعنوان واجبالوجود، محيط بر همه موجودات است و هیچ موجود مخلوقی نمیتواند بر او احاطه یابد. بنابراین، عقل کلی نمیتواند ظرف حقایقی باشد که شامل حقتعالی شود. همچنین، عدم دسترسی انسان به عقل کلی، ادراک صحت و سقم را به امری غیرممکن بدل میسازد، درحالیکه تجربه نشان میدهد همگان قادر به فهم این امورند.
نقد تعریف نفسالامر بهعنوان اعیان ثابته
دیدگاه دیگری نفسالامر را به اعیان ثابته، مفهومی عرفانی در نظام ابنعربی، نسبت میدهد. اعیان ثابته به وجودات علمی اشیا در علم الهی اشاره دارد که بهصورت ازلی و ثابت موجودند. این تعریف، نفسالامر را به ساحتی الهی پیوند میزند:
بااینحال، این دیدگاه مورد پذیرش حکیم قرار نمیگیرد، زیرا صائنالدین، بهعنوان حکیمی با رویکرد فلسفی، به مفاهیم عقلانی بیش از شهود عرفانی پایبند است. او معتقد است که اعیان ثابته، به دلیل ماهیت عرفانیاش، نمیتواند تعریف مناسبی برای نفسالامر در چارچوب حکمت باشد.
این نقد، تفاوت میان رویکرد فلسفی و عرفانی را آشکار میسازد. در عرفان نظری، اعیان ثابته جایگاهی محوری دارد، اما در فلسفه، که بر تحلیل عقلی تأکید میورزد، این مفهوم فاقد دقت کافی تلقی میشود.
نقد تعریف نفسالامر بهعنوان عقل اول
پیشنهاد دیگر، نفسالامر را به عقل اول، اولین مخلوق در نظام فلسفی مشائی، نسبت میدهد. عقل اول، بهعنوان حامل حقیقت و هویت اشیا، مطرح شده است:
اما این تعریف نیز با اشکال مشابهی مواجه است. عقل اول، بهعنوان موجودی مخلوق، نمیتواند محيط بر حقتعالی باشد، و این محدودیت، اعتبار آن را بهعنوان نفسالامر مخدوش میسازد. همانند درختی که سایهاش نمیتواند خورشید را دربرگیرد، عقل اول نیز نمیتواند ظرف حقایقی باشد که واجبالوجود را شامل شود.
نقد تعریف نفسالامر بهعنوان مثل افلاطونی
برخی نفسالامر را به مثل افلاطونی، یعنی حقایق اشیا در عالم مثال، نسبت دادهاند. اما این دیدگاه به دلیل فقدان دلیل عقلی و برهان، خرافهای فلسفی تلقی شده و رد میشود. این نقد، بر ضرورت تکیه بر استدلال عقلی در برابر تعاریف خیالی تأکید دارد.
بخش سوم: بازتعریف نفسالامر: حقیقت اشیا به حسب ذات
نفسالامر بهعنوان شيئيت شیء
یکی از دقیقترین تعاریف ارائهشده، نفسالامر را به حقیقت اشیا به حسب ذات آنها، بدون درنظرگرفتن لواحق خارجی، فرومیکاهد:
متن عربی: وحقَّقَ بعد ذلک بما حاصله: أنّ نفسالأمر عبارة عن حقائق الأشياء بحسب ذواتها مع قطع النظر عن الأمور الخارجة عنها.
ترجمه: و بعد از نقض، در معنای نفسالامر تحقیق کرده که حاصلش این است: نفسالامر، عبارت است از حقیقت اشیا به لحاظ ذات خود اشیا با قطع نظر از امور خارج از ذات آنها.
این تعریف، نفسالامر را از ساحتهای متافیزیکی مانند عقل کلی یا اعیان ثابته جدا کرده و آن را به شيئيت ذاتی اشیا محدود میسازد. بااینحال، شارح این تعریف را مجمل دانسته و معتقد است که به ابهام مسئله میافزاید:
متن عربی: ولا يخفى أنّ هذا التحقيق إنّما أفاد هيهنا زيادة إجمال من القول.
ترجمه: و پوشیده نیست که این تحقیق، تنها به ابهام مسئلهی مورد بحث افزوده است.
با وجود این نقد، این تعریف از بسیاری از مشکلات تعاریف پیشین مصون است، زیرا نفسالامر را به واقعیتی عقلانی و قابلدرک برای همگان تبدیل میکند. شيئيت شیء، به مثابه جوهرهای است که در ذات هر چیز نهفته و از طریق تحلیل عقلی قابل وصول است.
ادراک نفسالامر از طریق سبر و تقسیم
نفسالامر، بهعنوان شيئيت شیء، از طریق تحلیل عقلی و روش سبر و تقسیم قابل ادراک است. این روش، که ریشه در سنت فلسفی ارسطویی دارد، امکان فهم حقیقت اشیا را بدون نیاز به دسترسی به عوالم مجرد فراهم میکند. انسان از طریق سبر و تقسیم، به هویت و حقیقت اشیا دست مییابد و میتواند قضایای صادق و کاذب را تشخیص دهد. برای مثال، قضایایی چون «الإنسان لیس بحجر» (انسان سنگ نیست) دارای صحت سلب است، اما «الإنسان لیس بحیوان» (انسان حیوان نیست) فاقد صحت سلب است.
این فرآیند، به مثابه کاوشگری است که با چراغ عقل، ژرفای حقیقت اشیا را میکاود و از این طریق، به نفسالامر وصول مییابد. این دیدگاه، عقلانیت را بهعنوان ابزار اصلی فهم حقیقت معرفی کرده و نفسالامر را از انحصار عرفانی یا متافیزیکی خارج میسازد.
نفسالامر: اعم از ذهن و خارج، اما نه غیر آنها
نفسالامر، اعم از ذهن و خارج است، اما به معنای وجود ساحتی غیر از این دو نیست. این مفهوم، به شيئيت شیء اشاره دارد که میتواند در ظرف ذهن یا خارج تحقق یابد:
این تمایز، به مثابه تفکیک میان دو روی یک سکه است: نفسالامر، شيئيت ذاتی شیء است که در ساحت ذهن یا خارج متجلی میشود، اما به معنای عالمی سوم و مستقل نیست. این دیدگاه، با فلسفه ملاصدرا همخوانی دارد که وجود را در مراتب مختلف (ذهنی و خارجی) متجلی میداند.
بخش چهارم: پیوند نفسالامر با آیات قرآن کریم
نقش عقل در فهم نفسالامر
قرآن کریم، با تأکید بر نقش عقل در فهم حقایق، از رویکرد عقلانی در تبیین نفسالامر پشتیبانی میکند. آیهای که در این راستا مورد استناد قرار گرفته، چنین است:
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (سوره زخرف، آیه ۳)
ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید.
این آیه، عقل را بهعنوان ابزاری برای فهم حقایق هستیشناختی معرفی میکند. در عرفان نظری، عقل قوهای است که انسان را به وصول به شيئيت اشیا و تشخیص صحت و سقم قضایا قادر میسازد. این تأکید قرآنی، با روش سبر و تقسیم در تعریف نفسالامر همخوانی دارد و بر اهمیت تحلیل عقلی در برابر تعاریف متافیزیکی تأکید میورزد.
بخش پنجم: جمعبندی و نتیجهگیری
مبحث نفسالامر در تمهید القواعد صائنالدین تُرکه اصفهانی، یکی از پیچیدهترین مسائل عرفان نظری و فلسفه اسلامی را مورد کاوش قرار میدهد. این اثر، با نقد تعاریف متافیزیکی مانند عقل کلی، اعیان ثابته و عقل اول، به بازتعریف نفسالامر بهعنوان شيئيت ذاتی اشیا میپردازد. این تعریف، با تأکید بر تحلیل عقلی و روش سبر و تقسیم، نفسالامر را از انحصار ساحتهای متافیزیکی خارج کرده و آن را به واقعیتی عقلانی و در دسترس همگان تبدیل میکند.
نفسالامر، به مثابه جوهرهای است که در ذات هر شیء نهفته و از طریق عقل قابل وصول است. این دیدگاه، با تکیه بر قواعد عقلی و آیات قرآن کریم، امکان فهم حقیقت اشیا را برای همه انسانها فراهم میسازد، فارغ از نیاز به شهود عرفانی یا دسترسی به عوالم مجرد. همانند ستارهای که در آسمان معرفت میدرخشد، این مفهوم راه را برای فهم نظام وجودشناختی هموار میسازد.
این اثر، با ارائه چارچوبی منسجم و عقلانی، بهعنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران فلسفه و عرفان نظری مطرح است. تأکید بر شيئيت ذاتی اشیا و نقش عقل در ادراک آن، نوآوری صائنالدین را در این قلمرو آشکار میسازد و دریچهای نو به سوی تأملات وجودشناختی میگشاید.