در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 79

متن درس





تبیین وحدت شخصی وجود و ظهورات آن در عرفان نظری

تبیین وحدت شخصی وجود و ظهورات آن در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۹)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد» اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، یکی از آثار گران‌سنگ در حوزه عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مسائل وجودشناسی، به‌ویژه وحدت شخصی وجود و ظهورات آن، پرداخته است. این نوشتار، با تکیه بر فصل بیست و ششم این اثر، کوشیده است تا با زبانی روشن و وزین، مفاهیم عمیق عرفانی را تبیین نماید. هدف از این بازنویسی، ارائه محتوایی منسجم و دقیق است که بتواند حقیقت وحدت وجود و ظهورات آن را چونان آینه‌ای صیقل‌یافته در برابر دیدگان حقیقت‌جویان قرار دهد. این نوشتار، با الهام از آیات قرآن کریم و سخنان حکیمان، راهی به سوی فهم توحید عرفانی می‌گشاید.

بخش یکم: حقیقت وحدت شخصی وجود

ماهیت وجود مطلق و واجب‌الوجود

در عرفان نظری، وجود به‌مثابه حقیقتی مطلق و یگانه انگاشته می‌شود که واجب‌الوجود همان کون مطلق است. این کون مطلق، که ذاتاً واجب است، هیچ‌گونه کثرت مصداقی یا فردی در خود راه نمی‌دهد. به سخن دیگر، وجود حقیقتی است که همه‌چیز را در بر می‌گیرد، اما خود از هرگونه تقسیم یا تعدد به دور است. این اصل بنیادین، که در متن عربی چنین بیان شده است:

قال و متى عرفت هذا فنقول ان من الاولى الاوجب ان يجعل الكون الحقيقى العينى الكون المطلق الذى يحيط بساير المتعينات

ترجمه: «و چون این را دانستی، می‌گوییم که سزاوارتر و واجب‌تر آن است که کون حقیقی و عینی را همان کون مطلق قرار دهیم که به تمامی متعینات احاطه دارد.»

این بیان نشان می‌دهد که واجب‌الوجود، که همان کون مطلق است، نه تنها از هرگونه شرط و قید مبراست، بلکه احاطه‌ای قیومی بر همه متعینات دارد. متعینات، که نمودهای وجودند، از حیث ذات خود هیچ استقلال وجودی ندارند و تنها به‌واسطه وجود مطلق تحقق می‌یابند.

درنگ: وجود مطلق، که همان واجب‌الوجود است، حقیقتی یگانه و بی‌مانند است که هیچ‌گونه کثرت مصداقی در آن راه ندارد. این حقیقت، چونان دریایی بی‌کران است که همه متعینات را در خود جای داده و احاطه‌ای قیومی بر آن‌ها دارد.

تمایز وجود و متعینات

متعینات، که شامل ماهیت‌ها و اعیان می‌شوند، از حیث خودشان فاقد وجودند و تنها به‌واسطه ظهور وجود مطلق تحقق می‌یابند. این تمایز، که در متن چنین آمده است:

و ان تجعل المتعينات من حيث هى متعينات معانى عقليه و تبايع مأخوذه مع اضافات و نسب اعتباريه

ترجمه: «و اینکه متعینات را از حیث اینکه متعینات‌اند، معانی عقليه و طبایع مأخوذه قرار دهیم که با اضافات و نسب اعتباری تحقق می‌یابند.»

این سخن بدین معناست که متعینات، از آن‌رو که متعین‌اند، معانی عقليه‌ای هستند که بدون وجود مطلق هیچ تحققی ندارند. آن‌ها چونان سایه‌هایی‌اند که جز به نور وجود، دیده نمی‌شوند. این دیدگاه، استقلال وجودی متعینات را نفی کرده و آن‌ها را به‌عنوان ظهورات وجود معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش یکم

وحدت شخصی وجود، به‌مثابه حقیقتی مطلق و یگانه، بنیان عرفان نظری را تشکیل می‌دهد. این حقیقت، که واجب‌الوجود همان کون مطلق است، از هرگونه کثرت مصداقی مبراست. متعینات، که ظهورات این وجودند، هیچ استقلال وجودی ندارند و تنها به‌واسطه وجود مطلق تحقق می‌یابند. این تمایز، چونان خطی روشن میان وجود و ظهورات آن، راه را برای فهم توحید عرفانی هموار می‌سازد.

بخش دوم: ظهورات وجود و حقیقت توحید

ظهورات به‌مثابه حقایق ظهوری

ظهورات وجود، برخلاف آنچه در برخی مکاتب فلسفی یا اعتباری پنداشته می‌شود، نه موهوم‌اند و نه اعتباری. این ظهورات، حقایقی واقعی‌اند که از وجود مطلق نشأت می‌گیرند و چونان پرتوهای نور از خورشید وجود، در عالم تجلی می‌یابند. متن عربی در این باره می‌فرماید:

الله موجود و الخلق الظهورات للوجود

ترجمه: «خدا موجود است و خلق، ظهورات وجودند.»

این بیان، خلق را نه به‌مثابه موجودات مستقل، بلکه به‌عنوان ظهورات وجود معرفی می‌کند. ظهورات، نه موجودند و نه معدوم، بلکه مظاهر وجودند که بدون استقلال، در چهره وجود ظاهر می‌شوند. این دیدگاه، هرگونه سوءتفاهم ناشی از به‌کارگیری اصطلاحات گمراه‌کننده مانند «خیالات» یا «اوهام» را رد می‌کند.

درنگ: ظهورات وجود، حقایقی واقعی و ازلی‌اند که از وجود مطلق سرچشمه می‌گیرند. این ظهورات، نه اعتباری‌اند و نه موهوم، بلکه چونان آیینه‌هایی‌اند که نور وجود را بازمی‌تابانند.

وحدت در کثرت و کثرت در وحدت

توحید عرفانی، بر جمع میان وحدت و کثرت استوار است. وجود، واحد است و کثرت، تنها در ظهورات آن نمود می‌یابد. این جمع، نه به معنای تشکیک وجودی صدرایی، بلکه به معنای ظهورات حقیقی است که در متن چنین تبیین شده است:

وحدة فى كثرة و كثرة فى وحدة

ترجمه: «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت.»

این اصل، وحدت وجود را چونان دریایی بی‌کران می‌بیند که کثرت ظهورات، چونان امواج آن، در آن تجلی می‌یابد. برخلاف دیدگاه صدرایی که کثرت را در وجود جست‌وجو می‌کند، عرفان نظری کثرت را به ظهورات نسبت می‌دهد و وجود را از هرگونه کثرت ذاتی مبرا می‌داند.

نفی عدد در وجود و ظهورات

وجود و ظهورات آن، از حیث وحدت شخصی، از تقید به عدد آزادند. وحدت وجود، وحدتی لایتناهی است که کثرت ظهورات را در خود جای می‌دهد، بدون آنکه به عدد محدود شود. این مفهوم در متن چنین آمده است:

مثل خود وجود عدد نداريم اصلا همه‌اش تعينات ظهورى است لا يتناهى هم هست

ترجمه: «مثل خود وجود، اصلاً عدد نداریم؛ همه‌اش تعینات ظهوری است و لایتناهی نیز هست.»

این سخن، وحدت وجود را از وحدت عددی متمایز می‌سازد. وحدت شخصی، چونان حقیقتی بی‌انتها، کثرت ظهورات را در بر می‌گیرد، اما خود از هرگونه محدودیت عددی مبراست.

جمع‌بندی بخش دوم

ظهورات وجود، چونان پرتوهای نور از خورشید حق، حقایقی واقعی و ازلی‌اند که قائم به وجود مطلق‌اند. توحید عرفانی، در جمع میان وحدت و کثرت، راهی به سوی فهم حقیقت وجود می‌گشاید. این توحید، نه تنها کثرت را در ظهورات می‌بیند، بلکه وجود را از هرگونه تقید به عدد یا کثرت ذاتی مبرا می‌داند. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، مسیر حقیقت‌جویی را روشن می‌سازد.

بخش سوم: توحید حقیقی و نفی انحرافات

رد نفی فعل در توحید

نفی ظهورات به‌مثابه افعال حق، به نفی فاعلیت الهی منجر می‌شود. اگر ظهورات را اعتباری یا موهوم بدانیم، فاعلیت حق را نفی کرده‌ایم، که این با حقیقت توحید ناسازگار است. متن در این باره می‌فرماید:

وقتى فعل نيست فاعل نيست

ترجمه: «وقتی فعل نیست، فاعل نیست.»

این بیان، بر این حقیقت تأکید دارد که ظهورات، افعال حقیقی حق‌اند و نفی آن‌ها به معنای نفی فاعلیت الهی است. توحید، در به‌رسمیت شناختن ظهورات به‌عنوان مظاهر فعل حق، به کمال می‌رسد.

جمع میان تفرقه و جمع

توحید حقیقی، در جمع میان تفرقه (تمایز وجود و ظهورات) و جمع (وحدت وجود و ظهورات) نهفته است. نه تفرقه صرف، که خلق را نفی می‌کند، و نه جمع صرف، که خلق و خالق را یکی می‌داند، توحید نیست. این اصل در متن چنین آمده است:

والجمع بينهما توحيد

ترجمه: «و جمع میان این دو، توحید است.»

این دیدگاه، توحید را چونان پلی میان وحدت و کثرت می‌بیند که نه خلق را نفی می‌کند و نه آن را با خالق یکی می‌انگارد. توحید، در این جمع، چونان گوهری درخشان، حقیقت را نمایان می‌سازد.

درنگ: توحید حقیقی، در جمع میان تفرقه و جمع نهفته است. این جمع، چونان آینه‌ای است که هم تمایز وجود و ظهورات را نشان می‌دهد و هم وحدت آن‌ها را در حقیقت وجود متجلی می‌سازد.

نفی تشبیه و تنزیه مطلق

توحید عرفانی، نفس را از تشبیه (مشابه دانستن حق با خلق) و تنزیه (جداسازی مطلق حق از خلق) منزه می‌داند. حق، در عین شباهت به خلق از حیث ظهور، از حیث ذات از آن متمایز است. متن در این باره می‌فرماید:

والتنزيه عن التنزيه و التشبيه

ترجمه: «و منزه ساختن از تنزیه و تشبیه.»

این بیان، توحید را از هرگونه افراط در تشبیه یا تنزیه آزاد می‌کند. حق، چونان خورشیدی است که پرتوهایش در خلق تجلی می‌یابد، اما ذاتش از هرگونه مشابهت با خلق مبراست.

جمع‌بندی بخش سوم

توحید عرفانی، در جمع میان تفرقه و جمع، و نفی تشبیه و تنزیه مطلق، به کمال می‌رسد. این توحید، نه تنها ظهورات را به‌عنوان افعال حقیقی حق به‌رسمیت می‌شناسد، بلکه وجود را از هرگونه کثرت ذاتی یا تقید به عدد مبرا می‌داند. این دیدگاه، چونان چراغی راهنما، مسیر حقیقت را برای جویندگان روشن می‌سازد.

بخش چهارم: فقر و غنای ظهورات

فقر ظهورات به حق

ظهورات، فقیر الی الله‌اند، یعنی تنها به حق وابسته‌اند و از غیر او بی‌نیاز. این اصل، بر اساس آیه شریفه قرآن کریم است:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

ترجمه: «ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی‌نیاز و ستوده است.»

این فقر، نه به معنای نقص، بلکه به معنای غنای ظهورات از غیر حق است. ظهورات، چونان شاخه‌هایی‌اند که تنها به ریشه وجود وابسته‌اند و از هر چیز دیگر بی‌نیاز.

غنای ظهورات از عالمین

ظهورات، مانند حق، غنی عن العالمین‌اند و وابسته به لحاظ یا تصور انسانی نیستند. آن‌ها، چونان پرتوهای نور، پیش از هرگونه لحاظ انسانی وجود دارند و قائم به حق‌اند. متن در این باره می‌فرماید:

ظهورات غنى عن العالمين

ترجمه: «ظهورات، غنی از عالمین‌اند.»

این بیان، ظهورات را از هرگونه وابستگی به ذهن یا تصور انسانی آزاد می‌کند و آن‌ها را به‌عنوان حقایقی ازلی و ابدی معرفی می‌نماید.

درنگ: ظهورات، فقیر الی الله و غنی عن العالمین‌اند. این فقر و غنا، چونان دو روی یک سکه، وابستگی مطلق ظهورات به حق و بی‌نیازی آن‌ها از غیر او را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

ظهورات، به‌عنوان مظاهر فعل حق، فقیر به حق و غنی از غیر او هستند. این فقر و غنا، نه تنها وابستگی ظهورات به وجود مطلق را نشان می‌دهد، بلکه آن‌ها را از هرگونه تقید به لحاظ انسانی آزاد می‌سازد. این دیدگاه، توحید را در مقام فعل و ظهور به کمال می‌رساند.

بخش پنجم: رد انحرافات در بیان توحید

نفی معانی عقليه به‌عنوان ماهیت مستقل

معانی عقليه و ماهیت‌ها، از حیث خودشان، فاقد وجودند و تنها به‌واسطه وجود تحقق می‌یابند. تصور ماهیت من حیث هی هی، امری ساختگی و غیرواقعی است. متن در این باره می‌فرماید:

ماهيات من حيث هى هى ما نداريم

ترجمه: «ماهیت‌ها از حیث اینکه خودشان هستند، نداریم.»

این سخن، استقلال ماهیت‌ها را رد می‌کند و آن‌ها را به‌عنوان ظهورات وجود می‌بیند که بدون وجود، هیچ تحققی ندارند.

رد تشکیک صدرایی

برخلاف تشکیک صدرایی که کثرت را در وجود جست‌وجو می‌کند، عرفان نظری کثرت را در ظهورات می‌بیند و وجود را واحد می‌داند. این تمایز در متن چنین آمده است:

كثرة در تعينات هست نه در وجود

ترجمه: «کثرت در تعینات است، نه در وجود.»

این دیدگاه، کثرت را به ظهورات نسبت می‌دهد و وجود را از هرگونه کثرت ذاتی مبرا می‌داند، که این تمایز، عرفان نظری را از فلسفه صدرایی متمایز می‌سازد.

ادب در بیان توحید

در بیان توحید، باید از عبارات گمراه‌کننده مانند نسب، اضافات، اوهام و خیالات پرهیز کرد و به بیان ساده و دقیق «حق و ظهورات» اکتفا نمود. متن در این باره می‌فرماید:

يك كلام بگو يك خداست يك ظهورات است

ترجمه: «یک کلام بگو: یک خداست و ظهوراتش.»

این بیان، بر لزوم استفاده از عبارات دقیق و عاری از سوءتفاهم تأکید دارد تا از انحرافات معنایی جلوگیری شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

رد انحرافات در بیان توحید، از جمله نفی استقلال ماهیت‌ها، رد تشکیک صدرایی، و تأکید بر ادب در بیان، راه را برای فهم صحیح توحید هموار می‌سازد. این دیدگاه، با پرهیز از عبارات گمراه‌کننده، توحید را در ساده‌ترین و دقیق‌ترین شکل خود ارائه می‌دهد.

بخش ششم: تأسیس ظهورات بر وجود

تأسیس ظهورات به‌عنوان افعال حق

پس از اثبات وحدت شخصی وجود، باید ظهورات را به‌عنوان افعال حق بر وجود تأسیس کرد. این تأسیس، توحید را در مقام فعل و ظهور به کمال می‌رساند. متن در این باره می‌فرماید:

حتى يؤسس عليه كيفية تفرع التفاصيل الاسماعيه عنه

ترجمه: «تا اینکه بر آن [وجود] تأسیس شود که چگونه تفاصیل اسمایی از آن منشعب می‌شوند.»

این بیان، ظهورات را به‌عنوان مظاهر فعل حق معرفی می‌کند که قائم به وجود مطلق‌اند و توحید را در جمع میان وجود و ظهورات تکمیل می‌کنند.

رد زندقه و تعطیل

جمع بدون تفرقه (یکی دانستن خلق و خالق) زندقه است و تفرقه بدون جمع (نفی خلق) تعطیل است. توحید، جمع میان این دو است. این اصل، منسوب به یکی از عالمان دینی، در متن چنین آمده است:

الجمع بلا تفرقة زندقة و التفرقة بلا جمع تعطيل و الجمع بينهما توحيد

ترجمه: «جمع بدون تفرقه، زندقه است و تفرقه بدون جمع، تعطیل است و جمع میان این دو، توحید است.»

این سخن، توحید را در جمع میان وحدت و کثرت می‌بیند و هرگونه افراط در تفرقه یا جمع را انحراف می‌شمارد.

درنگ: توحید، در تأسیس ظهورات بر وجود و جمع میان تفرقه و جمع نهفته است. این دیدگاه، چونان گوهری درخشان، حقیقت توحید را از انحرافات زندقه و تعطیل حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

تأسیس ظهورات بر وجود، توحید را در مقام فعل و ظهور به کمال می‌رساند. این تأسیس، با رد انحرافات زندقه و تعطیل، توحید را به‌عنوان جمع میان وحدت و کثرت معرفی می‌کند. این دیدگاه، راهی روشن به سوی فهم حقیقت توحید می‌گشاید.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

فصل بیست و ششم کتاب «تمهید القواعد» صائن‌الدین ترکه اصفهانی، با تبیین وحدت شخصی وجود و ظهورات آن، گامی بلند در راستای فهم توحید عرفانی برمی‌دارد. این فصل، با تأکید بر اینکه واجب‌الوجود همان کون مطلق است و کثرت تنها در ظهورات آن نمود می‌یابد، دیدگاه عرفانی را در برابر تشکیک صدرایی و اشتراک مفهومی مشائیان قرار می‌دهد. ظهورات، حقایقی واقعی و ازلی‌اند که قائم به وجود مطلق‌اند و نه اعتباری و نه موهوم. توحید حقیقی، در جمع میان تفرقه (تمایز وجود و ظهورات) و جمع (وحدت وجود و ظهورات) نهفته است و از تشبیه و تنزیه مطلق یا زندقه و تعطیل به‌دور است. این بحث، چونان مشعلی فروزان، راه را برای حقیقت‌جویان روشن می‌سازد و منبعی ارزشمند برای فهم توحید و ظهورات آن فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی