در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 80

متن درس





تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد

تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۸۰)

دیباچه

کتاب تمهید القواعد، اثری گران‌سنگ از صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق وجودشناسی عرفانی. این اثر، با نگاهی ژرف به وحدت شخصی وجود و رابطه آن با ظهورات و متعینات، جایگاه ویژه‌ای در عرفان نظری دارد. در این نوشتار، با تکیه بر محتوای درس‌گفتار جلسه هشتاد، به تحلیل و تبیین آرای این حکیم بزرگ پرداخته می‌شود. هدف، ارائه نگاهی منسجم و روشن به مفاهیم عرفانی است که چون چراغی در مسیر معرفت، راه را برای سالکان حقیقت روشن می‌سازد. نوشتار پیش رو، با ساختاری منظم و زبانی فصیح، کوشیده است تا معانی بلند عرفانی را با دقتی درخور منتقل نماید.

بخش نخست: اولویت کون عینی بر وجود مقید

مفهوم کون عینی و واجب‌الوجود

در عرفان نظری، کون عینی به‌عنوان وجود مطلق و واجب‌الوجود، جایگاهی بس والا دارد. این مفهوم، برخلاف وجود مقید به شرط لا که در فلسفه مشائی مطرح است، از هر گونه قید و محدودیت مبراست. صائن‌الدین ترکه در تمهید القواعد می‌فرماید:

فَقَالَ إِنَّ مِنَ الأَوْلَى الأَوْجَبَ أَنْ يُجْعَلَ الكَوْنُ الحَقِيقِيُّ العَيْنِيُّ هُوَ الكَوْنُ المُطْلَقُ المُحِيطُ بِسَائِرِ المُتَعَيِّنَاتِ

ترجمه: «گفت: سزاوارتر و واجب‌تر آن است که کون حقیقی عینی همان کون مطلق باشد که احاطه بر تمامی متعینات دارد.»

این بیان، برتری کون عینی را بر وجود مقید نشان می‌دهد، زیرا وجود مقید، به دلیل وابستگی به شروط، گرفتار مشکلات فلسفی است. کون عینی، چون خورشیدی بی‌غروب، قائم به ذات است و نیازی به قیود ندارد. این دیدگاه، ریشه در وحدت شخصی وجود دارد که وجود را حقیقتی یگانه و بی‌نیاز از تقسیم‌بندی می‌داند.

درنگ: کون عینی، به‌عنوان وجود مطلق، قائم بالذات است و تمامی متعینات، چون سایه‌هایی از این نور بی‌پایان، تنها در پرتو آن تحقق می‌یابند.

احاطه قیومی و رابطه وجود و ظهورات

کون عینی، که همان وجود مطلق است، احاطه‌ای قیومی بر متعینات دارد. این احاطه، نه به معنای محاط و محیط متعارف، بلکه به معنای ظهور متعینات از وجود مطلق است. ترکه در این باره می‌فرماید:

هُوَ الكَوْنُ المُطْلَقُ الَّذِي المُحِيطُ بِسَائِرِ المُتَعَيِّنَاتِ

ترجمه: «آن کون مطلق است که احاطه بر تمامی متعینات دارد.»

این احاطه، مانند اقیانوسی است که امواج متعینات در آن پدیدار می‌شوند. متعینات، نه موجوداتی مستقل، بلکه ظهوراتی هستند که وجودشان به وجود مطلق وابسته است. این دیدگاه، استقلال وجودی متعینات را نفی می‌کند و آن‌ها را مظاهر حق می‌داند.

نفی قرین برای حق تعالی

هیچ موجودی قرین یا هم‌طراز حق تعالی نیست. آنچه وجود دارد، ظهورات حق است و نه موجوداتی هم‌رتبه با او. ترکه در نقد عبارت «ما یقارنه» می‌فرماید که باید به «ما یظهر منه» اصلاح شود:

مَا يُقَارِنُهُ لَيْسَ صَحِيحًا، بَلْ يَنْبَغِي أَنْ يُقَالَ مَا يَظْهَرُ مِنْهُ

ترجمه: «عبارت ‘ما یقارنه’ درست نیست، بلکه باید گفت ‘ما یظهر منه’.»

این اصلاح، چون کلیدی است که قفل معرفت را می‌گشاید. متعینات، چون پرتوهای نور از خورشید وجود، تنها مظاهر حق‌اند و نه قرین او. این اصل، وحدت شخصی وجود را تقویت می‌کند و هر گونه شائبه تعدد یا استقلال را از میان می‌برد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تأکید بر اولویت کون عینی بر وجود مقید، بنیان‌های وحدت شخصی وجود را روشن ساخت. کون عینی، به‌عنوان وجود مطلق، قائم بالذات است و متعینات، ظهورات این وجودند. نفی قرین برای حق و اصلاح اصطلاحات، نشان‌دهنده دقت عرفانی ترکه در بیان حقیقت وجود است.

بخش دوم: نفی ماهیت مستقل و وجود ذهنی

ماهیت و وابستگی به ظرف وجود

ماهیت‌ها، از حیث خود، فاقد وجود مستقل‌اند و تنها در ظرف وجود، چه ذهنی و چه خارجی، تحقق می‌یابند. ترکه در این باره می‌فرماید:

إِنَّمَا هِيَ مَعَانٍ عَقْلِيَّةٌ وَتَبَايِعٌ مَأْخُوذَةٌ مَعَ إِضَافَاتٍ وَنِسَبٍ اعْتِبَارِيَّةٍ

ترجمه: «آن‌ها تنها معانی عقلی و تبایع‌اند که با اضافات و نسب اعتباری اخذ شده‌اند.»

ماهیت، چون سایه‌ای است که بدون نور وجود، هیچ واقعیتی ندارد. اگر ماهیت در خارج باشد، به وجود خارجی متکی است و اگر در ذهن باشد، به وجود ذهنی وابسته است. این دیدگاه، اصالت ماهیت را رد می‌کند و وجود را اصل می‌داند.

درنگ: ماهیت‌ها، بدون ظرف وجود، فاقد تحقق‌اند و تنها در پرتو وجود مطلق، به‌صورت ظهورات پدیدار می‌شوند.

نفی وجود ذهنی در وحدت شخصی

وجود ذهنی، مفهومی تقسیمی و ثانوی است که در وحدت شخصی وجود جایی ندارد. ترکه تأکید می‌کند:

لاَ وُجُودَ ذِهْنِيَّ فِي الوَحْدَةِ الشَّخْصِيَّةِ، فَالوُجُودُ حَقِيقَةٌ وَاحِدَةٌ مُقَابِلَ العَدَمِ

ترجمه: «در وحدت شخصی، وجود ذهنی نیست، زیرا وجود حقیقتی یگانه در برابر عدم است.»

وجود، چون جویباری واحد است که چه در ذهن و چه در خارج، جریانی یکسان دارد. این دیدگاه، تمایز میان وجود ذهنی و خارجی را اعتباری می‌داند و وجود را حقیقتی بی‌تقسیم معرفی می‌کند.

استقلال وجود و ظهورات

وجود مطلق و ظهورات آن، قائم به ذات حق‌اند و نیازی به لحاظ انسانی ندارند. ترکه می‌فرماید:

الكَوْنُ المُطْلَقُ وَمَظَاهِرُهُ قَائِمٌ بِذَاتِ الحَقِّ، سَوَاءٌ لُوحِظَ أَوْ لَمْ يُلَاحَظْ

ترجمه: «کون مطلق و مظاهر آن، قائم به ذات حق است، چه لحاظ شود و چه نشود.»

این استقلال، مانند درختی است که ریشه در خاک حقیقت دارد و شاخ و برگش، ظهورات‌اند که بی‌نیاز از نگاه انسانی، به حیات خود ادامه می‌دهند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نفی استقلال ماهیت و وجود ذهنی، بر وحدت وجود تأکید کرد. ماهیت‌ها، تنها در ظرف وجود تحقق می‌یابند و وجود ذهنی، در وحدت شخصی، جایگاهی ندارد. این دیدگاه، وجود را حقیقتی یگانه و قائم به ذات حق می‌داند.

بخش سوم: نقد فلسفه مشائی و تبیین وحدت شخصی

نقد دیدگاه مشائی در باب کون مطلق

مشائیان، کون مطلق را مفهومی اعتباری و از معقولات ثانویه می‌دانند، در حالی که عرفا آن را حقیقتی قائم بالذات می‌شمارند. ترکه می‌فرماید:

عَلَى عَكْسِ الذَّاهِبِينَ إِلَى أَنَّ الكَوْنَ المُطْلَقَ مِنَ الاعْتِبَارَاتِ الوَاقِعَةِ فِي الدَّرَجَةِ الثَّانِيَةِ مِنَ التَّعَقُّلِ

ترجمه: «برخلاف کسانی که معتقدند کون مطلق از اعتبارات واقع در درجه دوم تعقل است.»

این نقد، مانند آینه‌ای است که خطای مشائیان را بازمی‌تاباند. کون مطلق، نه مفهومی ذهنی، بلکه حقیقتی عینی است که تمامی هستی را در بر می‌گیرد.

نقد اصالت ماهیت

دیدگاه مشائی که ماهیت‌ها را قائم بنفسه می‌داند، نادرست است. ترکه تأکید می‌کند:

الامُورُ الحَقِيقِيَّةُ الكَائِنَةُ فِي نَفْسِهَا إِنَّمَا هِيَ المَاهِيَاتُ المُتَعَيِّنَةُ

ترجمه: «امور حقیقی که در خود موجودند، تنها ماهیت‌های متعین‌اند.»

این دیدگاه مشائی، مانند بنایی است که بر پایه‌ای سست بنا شده است. ماهیت‌ها، بدون وجود، هیچ تحققی ندارند و تنها ظهورات وجودند.

مثال نور و رنگ

برای تبیین رابطه وجود و متعینات، ترکه مثالی می‌آورد:

هَذَا فِي النَّظَائِرِ المَحْسُوسَةِ كَمَنْ زَعَمَ أَنَّ الظَّاهِرَ بِنَفْسِهِ فِي الأَعْيَانِ الخَارِجِيَّةِ إِنَّمَا هِيَ الأَلْوَانُ المُتَخَالِفَةُ

ترجمه: «این در نظایر محسوس، مانند کسی است که گمان کند آنچه در اعیان خارجی ظاهر است، تنها رنگ‌های متخالف است.»

این مثال، مانند چراغی است که حقیقت را روشن می‌کند. رنگ‌ها، چون متعینات، بدون نور وجود دیده نمی‌شوند. وجود مطلق، مانند نور است که متعینات را پدیدار می‌سازد.

درنگ: وجود مطلق، مانند نور است که متعینات را، چون رنگ‌ها، پدیدار می‌سازد، اما خود به‌تنهایی دیده نمی‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه مشائی، بر اصالت وجود و وحدت شخصی آن تأکید کرد. کون مطلق، حقیقتی عینی است و ماهیت‌ها، تنها ظهورات آن‌اند. مثال نور و رنگ، رابطه وجود و متعینات را به زیبایی تبیین می‌کند.

بخش چهارم: ادب در نقد و وظیفه هدایت

ادب در مواجهه با مخالفان

عارف عاقل، به‌جای تحقیر و انکار مخالفان، باید با ادب و احترام آن‌ها را هدایت کند. ترکه می‌فرماید:

لاَ يُقَالُ لَفْظُ الأَوْلَوِيَّةِ هَهُنَا لاَ يُنَاسِبُ البَحْثَ لِمَا فِيهَا مِنْ عَدَمِ التَّحَكُّمِ وَالتَّعْيِيرِ

ترجمه: «نمی‌گویند لفظ اولیّت در اینجا مناسب بحث نیست، زیرا در آن عدم تحکم و تعییر است.»

این ادب، مانند نسیمی است که دل‌ها را به سوی حقیقت می‌کشاند. عارف باید با زبانی نرم، مخالفان را به راه حق دعوت کند.

نقد تصدیق بی‌قید مخالفان

تصدیق بی‌قید مخالفان، بدون هدایت آن‌ها، اغراق به جهل است. ترکه تأکید می‌کند:

الفَاعِلُ العَارِفُ لاَ يُنْكِرُهُمْ فِيمَا ادَّعَوْا مِنْ ذَلِكَ بَلْ يَنْبَغِي أَنْ يُصَدِّقَهُمْ فِيمَا هُمْ فِيهِ

ترجمه: «عاقل عارف، آن‌ها را در آنچه ادعا کردند انکار نمی‌کند، بلکه سزاوار است که آن‌ها را در آنچه هستند تصدیق کند.»

با این حال، این تصدیق نباید به معنای رها کردن در گمراهی باشد. عارف، مانند باغبانی است که نهال‌های کج‌رفته را با مهربانی راست می‌کند، نه آنکه آن‌ها را به حال خود واگذارد.

وظیفه هدایت عارف

عارف، موظف است دیگران را به سوی حقیقت هدایت کند. این وظیفه، با استناد به قرآن کریم روشن می‌شود:

لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ

ترجمه: «اگر تندخو و سخت‌دل بودی، از اطراف تو پراکنده می‌شدند.» (آل‌عمران: ۱۵۹)

این آیه، مانند مشعلی است که راه هدایت را روشن می‌کند. عارف باید با زبانی نرم و متناسب با عقل مخاطب، حقیقت را بیان کند.

نقد دیدگاه‌های منفعلانه

دیدگاه برخی عرفا که دیگران را در گمراهی تصدیق می‌کنند، نادرست است. ترکه در نقد این دیدگاه می‌فرماید:

إِذَا خَبَرَهُمْ إِنَّمَا هُوَ مَحَطُّ إِدْرَاكِهِمْ وَمَحَطُّ شُعَاعِ أَبْصَارِهِمْ وَذَلِكَ لِضَعْفِهِ

ترجمه: «اخبار آن‌ها، تنها محط ادراکشان و شعاع ابصارشان است و این به دلیل ضعف آن‌هاست.»

این دیدگاه، مانند غباری است که دید حقیقت را تیره می‌کند. عارف باید با دستگیری، دیگران را به سوی نور هدایت کند.

درنگ: وظیفه عارف، هدایت دیگران با زبانی نرم و بدون تحقیر است، نه تصدیق گمراهی یا رها کردن آن‌ها در جهل.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، بر لزوم ادب در نقد و وظیفه هدایت عارف تأکید کرد. عارف باید با زبانی نرم و بدون تحقیر، دیگران را به سوی حقیقت راهنمایی کند. نقد دیدگاه‌های منفعلانه، نشان‌دهنده تعهد عرفان حقیقی به هدایت است.

بخش پنجم: نقد اشعار و دیدگاه‌های گمراه‌کننده

نقد اشعار عرفانی گمراه‌کننده

برخی اشعار عرفانی که بی‌تفاوتی یا تصدی哨ديق گمراهی را ترویج می‌کنند، نادرست‌اند. ترکه در این باره می‌فرماید:

لاَ يَنْبَغِي أَنْ يُصَدِّقَهُمْ فِيمَا هُمْ فِيهِ بَلْ يَنْبَغِي أَنْ يُهْدِيَهُمْ إِلَى الحَقِّ

ترجمه: «سزاوار نیست که آن‌ها را در آنچه هستند تصدیق کنند، بلکه باید آن‌ها را به سوی حق هدایت کنند.»

این اشعار، مانند سرابی هستند که گمراهان را به سوی آب می‌خوانند، اما جز تشنگی عایدشان نمی‌شود. عارف باید حقیقت را با صراحت بیان کند.

تبیین آیه «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ»

آیه کریمه زیر، بر انجام وظیفه هدایت تأکید دارد:

لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ

ترجمه: «دین شما برای شما و دین من برای من.» (کافرون: ۶)

این آیه، به معنای بی‌تفاوتی نیست، بلکه بر انجام وظیفه هدایت و عدم مسئولیت در برابر گمراهی دیگران پس از هدایت تأکید دارد.

امر به معروف و نهی از منکر

حتی گناهکار نیز موظف به امر به معروف و نهی از منکر است. ترکه می‌فرماید:

حَتَّى العَاصِي مُكَلَّفٌ بِالأَمْرِ بِالمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ المُنْكَرِ

ترجمه: «حتی گناهکار نیز مکلف به امر به معروف و نهی از منکر است.»

این وظیفه، مانند بارانی است که زمین خشک جهل را سیراب می‌کند. گناه، مانع انجام این تکلیف نیست.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد اشعار و دیدگاه‌های گمراه‌کننده، بر ضرورت هدایت و امر به معروف تأکید کرد. عارف باید با صراحت و ادب، حقیقت را بیان کند و دیگران را به سوی حق راهنمایی نماید.

نتیجه‌گیری نهایی

کتاب تمهید القواعد، با تکیه بر وحدت شخصی وجود، نگاهی عمیق به رابطه وجود مطلق و متعینات ارائه می‌دهد. این نوشتار، با تحلیل درس‌گفتار جلسه هشتاد، نشان داد که کون عینی، به‌عنوان وجود مطلق، قائم بالذات است و متعینات، ظهورات آن‌اند. نقد دیدگاه مشائی، تأکید بر ادب در نقد، و وظیفه هدایت عارف، از محورهای اصلی این بحث بود. عارف عاقل، مانند باغبانی است که با مهربانی و حکمت، نهال‌های حقیقت را پرورش می‌دهد و با زبانی نرم، دیگران را به سوی نور هدایت می‌کند. این اثر، منبعی گران‌قدر برای فهم عرفان نظری و نقد انحرافات است.

با نظارت صادق خادمی