در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 83

متن درس





تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد (جلسه هشتاد و سوم)

تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد (جلسه هشتاد و سوم)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۸۳)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، تألیف صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که به کاوش در مبانی وجودشناسی، وحدت شخصی وجود و رابطه آن با ظهورات و تعینات می‌پردازد. این نوشتار، با محوریت جلسه هشتاد و سوم از درس‌گفتارهای شرح این کتاب، به تبیین عمیق مفاهیم مرتبط با ذات حق، اسماء و صفات، و تمایز میان حقیقت و اعتبار می‌پردازد. با بهره‌گیری از متون اصلی عربی و ترجمه‌های دقیق، این بخش تلاش دارد تا با زبانی روشن و وزین، معانی عرفانی را به گونه‌ای منسجم و علمی ارائه دهد که هم‌چون آیینه‌ای، حقیقت وجود را در برابر دیده‌گان حقیقت‌جویان قرار دهد.

بخش یکم: سلب غیر اطلاق از ذات حق

مفهوم سلب غیر اطلاق

در عرفان نظری، سلب هر آنچه جز اطلاق محض است از ذات حق، اصلی بنیادین است که بر تنزیه ذات از هرگونه قید و تعین دلالت دارد. این سلب، پاسخی است به اشکال مقدر که اعتبار معانی و احکام برای ذات حق، وابسته به وجود موضوعی متعین است. متن اصلی کتاب چنین می‌فرماید:

«وَأَمَّا قَوْلُهُ وَسَلْبُ مَا عَدَى الْإِطْلَاقَ عَنْهُ فَهُوَ جَوَابٌ دَخَلَ مُقَدَّرٌ»

(ترجمه: و اما سخن او که سلب هرچه جز اطلاق از ذات است، پاسخی است به اشکال مقدر.)

این سخن، بر آن است که ذات حق، از هرگونه تعین و قید مبراست و سلب غیر اطلاق، حکمی ذهنی و اعتباری است که به ادراک انسان بازمی‌گردد، نه به حقیقت ذات. این اصل، هم‌چون چراغی در تاریکی ذهن، راه را به سوی فهم اطلاق ذاتی حق روشن می‌سازد.

درنگ: سلب غیر اطلاق از ذات حق، حکمی اعتباری است که در ظرف ذهن انسان شکل می‌گیرد و به حقیقت ذات، که مطلق و بی‌تعین است، آسیبی نمی‌رساند.

اشکال مقدر و پاسخ به آن

اشکال مقدر این است که سلب غیر اطلاق، خود حکمی ایجابی است که به ذات حق نسبت داده می‌شود و این، تناقضی ظاهری ایجاد می‌کند. متن اصلی چنین می‌گوید:

«وَتَقْرِيرُ ذَلِكَ أَنَّ الْقَاعِدَةَ الْقَائِلَةَ بِأَنَّ اعْتِبَارَ الْمَعَانِي وَالْأَحْكَامِ لِلذَّاتِ مَوْقُوفٌ عَلَى اعْتِبَارِ مَبْدَئِهَا مِنْ صُنُوفِ النِّسَبِ وَوُجُوهِ التَّعَيُّنَاتِ مَنْقُوضَةٌ بِنَفْسِ هَذَا الْحُكْمِ»

(ترجمه: تقریر این است که قاعده‌ای که می‌گوید اعتبار معانی و احکام برای ذات، وابسته به اعتبار مبدأ آن از انواع نسب‌ها و وجوه تعینات است، با خود این حکم نقض می‌شود.)

پاسخ به این اشکال در تمایز میان حمل اولی و حمل شایع نهفته است. سلب غیر اطلاق، حکمی سلبي است که در ظرف ذهن (حاکی) شکل می‌گیرد و به محکی (حقیقت ذات) آسیبی نمی‌رساند. این پاسخ، هم‌چون کلیدی است که قفل تناقض ظاهری را می‌گشاید و نشان می‌دهد که اطلاق ذاتی حق، از هرگونه تعین ذهنی مبراست.

بخش دوم: تمایز ذات، اسماء و صفات

اهمیت بحث ذات و تعین

در بخش بیست و هفتم کتاب «تمهید القواعد»، بحث از ذات، تعین، اسماء و صفات با دقت و عمق دنبال می‌شود. این بخش، بر این اصل تأکید دارد که هر آنچه در ظرف اسماء و صفات قرار دارد، در ظرف تعینات است و از ذات حق متمایز است. ذات حق، چونان اقیانوسی بی‌کران، از هرگونه قید و تعین آزاد است و اسماء و صفات، ظهورات او در مراتب نزول‌اند.

درنگ: ذات حق، از هرگونه تعین و قید مبراست و اسماء و صفات، در ظرف ظهورات و تعینات، متمایز از ذات‌اند.

اعتباری بودن اسماء و صفات

اسماء و صفات، متفرع بر اعتبار ذات‌اند. صفت، با لحاظ ذات، به اسم بدل می‌شود و این اعتبار، در ظرف ذهن انسان شکل می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید:

«وَلِلَّهِ ٱلْأَسْمَآءُ ٱلْحُسْنَىٰ فَٱدْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا۟ ٱلَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِىٓ أَسْمَٰٓئِهِ»

(ترجمه: و نام‌های نیکو از آن خداوند است، پس او را با آن‌ها بخوانید و کسانی را که در نام‌های او به کژروی می‌پردازند، واگذارید.)

این آیه، بر نیکویی اسماء الهی تأکید دارد، اما در عرفان نظری، این اسماء در ظرف ذهن انسان، اعتباری‌اند، زیرا حق، غنی عن العالمین و غنی عن الاعتبار است. این غنای ذاتی، هم‌چون خورشیدی است که از هرگونه وابستگی به سایه‌های تعینات بی‌نیاز است.

تمایز اسم حقیقی و اعتباری

حق، فاقد اسماء حقیقی است، اما اسماء اعتباری دارد. اسم حقیقی، وصفی است که به حال موصوف باشد، اما اسم اعتباری، محصول ذهن معتبر است. این تمایز، در تمایز میان حمل اولی (حقیقت ذات) و حمل شایع (ادراک ذهنی) ریشه دارد. حق، در حمل اولی، فاقد اسم است، اما در حمل شایع، اسم اعتباری دارد. این تمایز، هم‌چون خطی است که میان حقیقت و ادراک ذهنی انسان کشیده می‌شود.

بخش سوم: تعین در حق و ممکنات

تعین ذاتی در ممکنات

ممکنات، ذاتاً متعین‌اند، زیرا ظهورات و مراتب‌اند. این تعین، در ذات آن‌هاست و نه عارضی. در مقابل، تعین در حق، عارضی و اعتباری است، زیرا ذات حق، لا تعین است. این تفاوت، هم‌چون تفاوت میان خاکی که به گل بدل شده و آسمانی است که از هرگونه شکل‌پذیری مبراست.

درنگ: ممکنات، ذاتاً متعین‌اند، زیرا مراتب و ظهورات‌اند، اما تعین در حق، عارضی و در ظرف ظهور است.

نفی تعین حقیقی از حق

تعین در حق، اعتباری است، زیرا ذات حق، فاقد موضوع برای تعین است. این اصل، بر اطلاق ذاتی حق تأکید دارد. در ممکنات، تعین حقیقی است، زیرا ذاتاً متعین‌اند. این تفاوت، هم‌چون تفاوت میان جویباری است که در بستر خود جاری است و اقیانوسی که بی‌نیاز از هر بستری است.

تفاوت صفات الهی و خلقی

صفات الهی، در ذات حق، اعتباری و عارضی‌اند، اما در ممکنات، ذاتی و حقیقی‌اند. این تمایز، بر تفاوت وجودی میان حق و خلق دلالت دارد. حق، در ذات خود، لا تعین است، اما در ظهورات، متعین می‌شود. این تفاوت، هم‌چون تفاوت میان نور خالص و پرتوهایی است که در آینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد.

بخش چهارم: نقد خلط حقیقت و اعتبار

خطر خلط حقیقت و اعتبار

خلط میان اسماء و صفات حقیقی (متحد با ذات یا نزول حق) و اسماء و صفات اعتباری (محصول ذهن)، به انحراف در فهم عرفانی منجر می‌شود. این خلط، هم‌چون آمیختن آب زلال با گل‌آلود است که حقیقت را تیره می‌سازد. عالمان دینی تأکید دارند که باید میان حقیقت ذات و ادراکات ذهنی تمایز قائل شد.

درنگ: خلط میان حقیقت ذات و ادراکات ذهنی، به انحراف در فهم عرفانی منجر می‌شود و باید مراتب وجودی حفظ گردد.

نقد ادراکات ذهنی

به نقل از امام صادق (ع):

«كُلَّمَا مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِكُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ مَرْدُودٌ إِلَيْكُمْ»

(ترجمه: هر آنچه با اوهام خود در نفوس‌تان متمایز کنید، به خودتان بازمی‌گردد.)

این حدیث، بر اعتباری بودن ادراکات ذهنی تأکید دارد. ادراکات ذهنی، مخلوق ذهن‌اند و نه حقیقت حق. این سخن، هم‌چون هشداری است که عارف را از فرو افتادن در دام اوهام بازمی‌دارد.

بخش پنجم: مراتب اسماء و صفات

سه مرتبه اسماء و صفات

اسماء و صفات در سه مرتبه‌اند:

  1. بلا تعین در ذات حق: این مرتبه، حقیقی است و از هرگونه قید و تعین مبراست.
  2. متعین در نزول حق: این مرتبه نیز حقیقی است، اما در ظرف ظهورات متعین می‌شود.
  3. اعتباری در ذهن انسان: این مرتبه، حاکی است و محصول ادراکات ذهنی انسان.

این تقسیم‌بندی، هم‌چون نردبانی است که مراتب وجود را از ذهن تا حقیقت ذات بالا می‌برد.

درنگ: اسماء و صفات در سه مرتبه‌اند: بلا تعین در ذات (حقیقی)، متعین در نزول (حقیقی)، و اعتباری در ذهن (حاکی).

تشبیه ادراکات ذهنی

ادراکات ذهنی، هم‌چون آتشی است که گرم نمی‌کند یا ترشی که آب به دهان می‌آورد. آتش ذهنی، حاکی است، اما در ظرف قرب، به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود. این تشبیه، تفاوت میان ادراکات ذهنی و حقیقت را به زیبایی نشان می‌دهد.

بخش ششم: سلام به حق و معنای آن

سلام به حق و نفی نقصان

گفتن «السلام عليك يا الله» نقصان نیست، بلکه بیان تسلیم و کمال است. عبارت دعایی:

«ٱللَّهُمَّ أَنْتَ ٱلسَّلَامُ وَمِنْكَ ٱلسَّلَامُ وَإِلَيْكَ يَعُودُ ٱلسَّلَامُ»

(ترجمه: خدایا، تو سلامی و از توست سلام و به سوی تو بازمی‌گردد سلام.)

این عبارت، بر کمال حق و تسلیم عارف در برابر او تأکید دارد. سلام، هم‌چون نسیمی است که از جانب حق می‌وزد و دل عارف را به سوی کمال می‌برد.

معنای سلام در عرفان

در عرفان، سلام به معنای تسلیم و خضوع در برابر حق است. این تسلیم، نه نشانه نقص، بلکه جلوه‌ای از کمال عارف است که خود را در برابر حقیقت مطلق فرو می‌نهد. این معنا، هم‌چون گلی است که در باغ معرفت می‌شکفد و عطر تسلیم را در جان عارف می‌پراکند.

درنگ: سلام به حق، بیان تسلیم و کمال است، نه نقصان، و نشان‌دهنده خضوع عارف در برابر حقیقت مطلق است.

جمع‌بندی

این بخش از درس‌گفتارهای شرح «تمهید القواعد»، با تمرکز بر وحدت شخصی وجود، به تبیین دقیق تمایز میان ذات حق، اسماء و صفات، و تعینات پرداخت. ذات حق، مطلق و بی‌تعین است و اسماء و صفات، در ظرف ذهن انسان، اعتباری‌اند، اما در ذات یا نزول حق، حقیقی‌اند. تمایز میان حاکی (ادراکات ذهنی) و محکی (حقیقت ذات)، کلیدی برای رفع تناقضات ظاهری است. نفی اسماء و صفات از حق، به معنای نفی کمالات نیست، بلکه تأکید بر اطلاق بلا تعین اوست. بحث سلام به حق، به‌عنوان بیان تسلیم و کمال، نشان‌دهنده ارتباط عارف با حقیقت مطلق است. این تبیین، هم‌چون چراغی است که راه معرفت را روشن می‌سازد و عارف را به سوی وحدت با حق هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی