متن درس
تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۵)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از برجستهترین آثار در حوزه عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مبانی وحدت وجود و علم الهی به ذات، صفات و مظاهر میپردازد. این نوشتار، با تمرکز بر بخشهایی از این اثر ارزشمند، به تبیین آراء عرفانی در باب رابطه ذات، صفات و اعیان ثابته پرداخته و با نقد دیدگاههای فلسفی مشائیان، برتری رویکرد عرفانی را در اثبات وحدت وجود و نفی غیریت میان خالق و مخلوق نشان میدهد. این متن، با زبانی فصیح و ساختاری منظم، به تشریح مفاهیم عمیق عرفانی پرداخته و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تمثیلهای ادبی، به روشنسازی این مباحث برای خوانندگان میپردازد.
بخش نخست: رفع توهم منافات میان عینیت صفات با ذات و اعتباری بودن آنها
متن اصلی و ترجمه
در متن اصلی کتاب «تمهید القواعد» آمده است:
ثمّ إنّه يمكن أن يتوهّم هاهنا أنّ هذا الكلام لا يطابق ما تقدّم من أنّ إدراك الواجب ذاتَه يستلزم إدراك سائر الصّفات والأعيان لكونها عينَها، فإنّه يقتضي وجود الأعيان ضرورةً. فلو قيل إنّها غير موجودة، يكون بين الكلامين تنافٍ بحسب الظاهر، فلذلك قال: «اعتبارُ كون الماهيّات والأعيان معقولةً إنّما هو اعتبارُ كونِها غيرَ مغايرةٍ للذّات العاقلة»، ولا شكّ أنّ هذا الاعتبارَ غيرُ اعتبار كونها مجعولةً أو معلولةً مباينةً لها بحسب الوجود.
ترجمه: سپس ممکن است در اینجا توهمی پدید آید که این سخن با آنچه پیشتر گفته شد، یعنی ادراک ذات واجبالوجود مستلزم ادراک سایر صفات و اعیان است، زیرا آنها عین ذاتاند، سازگار نیست؛ چراکه این سخن بهناچار وجود اعیان را ایجاب میکند. اگر گفته شود که اعیان موجود نیستند، ظاهراً میان این دو سخن تناقض پدید میآید. از اینرو، گفته شد: «اعتبار معقولیت ماهیات و اعیان، تنها به این معناست که آنها با ذات عاقله مغایرت ندارند»، و شکی نیست که این اعتبار، غیر از اعتبار مجعول یا معلول بودن آنها بهصورت مباین با ذات در وجود است.
تحلیل و تبیین
در عرفان نظری، صفات و اعیان ثابته فاقد وجود مستقل و منفصل از ذات الهیاند. این بدان معناست که آنها، بهماهو صفات یا اعیان، وجودی جداگانه ندارند، بلکه ظهورات ذات الهیاند که به وجود حق موجودیت مییابند. توهم منافات میان عینیت صفات با ذات و اعتباری بودن آنها، ناشی از خلط میان دو نوع اعتبار است: اعتبار ذهنی، که از ادراک بشری نشأت میگیرد، و حقیقت عینی، که در مقام ذات الهی محقق است. صفات و اعیان، در مقام حقیقت، عین ذاتاند و در ظرف ذهن، بهصورت اعتباری ادراک میشوند، اما این ادراک اعتباری به معنای وهمی بودن آنها نیست.
این دیدگاه با اصل وحدت وجود همخوانی دارد. هیچچیز خارج از وجود حق نیست، و هرچه هست، ظهور حق است. چنانکه قرآن کریم میفرماید:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
هر چیز جز وجه او نابودشونده است (القصص: ۸۸). این آیه بر این نکته تأکید دارد که همه چیز جز وجه الهی فانی است، و این وجه، شامل صفات و مظاهر نیز میشود.
| درنگ: صفات و اعیان ثابته، به وجود حق موجودند و فاقد وجود مستقلاند. ادراک اعتباری آنها در ذهن، به معنای وهمی بودنشان نیست، بلکه حاکی از حقیقتی است که در مقام ذات، عینیت با حق دارد. |
بخش دوم: نفی وجود مقابل و مباین در عرفان نظری
متن اصلی و ترجمه
در ادامه متن اصلی آمده است:
وأمّا بيان أنّ معقوليّةَ الماهيّات، إنّما هو باعتبار كونها غيرَ مغايرةٍ للذات العاقلة، فهو أنّها من حيث المغايرة لا وجودَ لها أصلا، لا خارجاً ولا عقلاً. أمّا خارجاً، فلأنّها من حيث هي مغايرةٌ للذات مباينة لها بحسب الوجود في الخارج، وكلُّ ما يكون مبايناً لها كذلك، لا يمكن أن يكون موجوداً في الخارج؛ لما سبَق من أنّ الوجودَ حقيقتُه في نفسه، لا تُبايِنُ بين أفراده.
ترجمه: اما بیان اینکه معقولیت ماهیات تنها به این معناست که آنها با ذات عاقله مغایرت ندارند، این است که آنها از حیث مغایرت، اصلاً وجودی ندارند، نه در خارج و نه در عقل. اما در خارج، از آنرو که آنها بهلحاظ مغایرت با ذات، مباین با آن در وجود خارجیاند، و هرچه به اینگونه مباین باشد، نمیتواند در خارج موجود باشد؛ زیرا پیشتر گذشت که حقیقت وجود در ذات خود، میان افرادش تباینی ندارد.
تحلیل و تبیین
در عرفان نظری، هیچ حقیقتی جز حضرت حق نیست، و هرچه هست، ظهور ذات الهی است که فاقد غیریت یا تباین با حق است. دیدگاه مشائیان، که علت و معلول را متباین و مقابل یکدیگر میدانند، از منظر عرفانی باطل است، زیرا این دیدگاه به غیریت و دوگانگی میان خالق و مخلوق منجر میشود. در مقابل، عرفان نظری بر وحدت وجود تأکید دارد و هرگونه تباین را نفی میکند. این نفی تباین با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
هر کجا رو کنید، وجه خدا آنجاست (البقرة: ۱۱۵). این آیه، وحدت وجود را تأیید میکند و نشان میدهد که هیچ موجودی خارج از وجود حق نیست.
| درنگ: هیچ موجودی در عالم، خارج از وجود حق نیست. دیدگاه مشائیان در باب تباین علت و معلول، به دلیل نقض وحدت وجود، از منظر عرفانی مردود است. |
بخش سوم: تبیین حقیقت صفات و اعیان بهعنوان ظهورات ذات
متن اصلی و ترجمه
متن اصلی ادامه مییابد:
فلا يكون المباينُ للوجود بحسبه في الخارج لا يكون موجوداً بالضّرورة. وأمّا عقلاً، فلأنّ المعقوليّة بالمعنى الذي ذهب إليه محقّقوا المشّائين… منفيةٌ عن الماهيّات من الحيثيّة المذكورة، لأنّها من الحيثيّة المذكورة، مباينةٌ للذات العاقلة.
ترجمه: پس آنچه مباین با وجود است، بهلحاظ وجود خارجی، بهناچار موجود نیست. اما در عقل، از آنرو که معقولیت به معنایی که محققان مشائی گفتهاند… از ماهیات بهلحاظ مذکور منتفی است، زیرا آنها از این حیث، مباین با ذات عاقلهاند.
تحلیل و تبیین
صفات و اعیان ثابته، در مقام حقیقت، حقایق ربوبی و خلقیاند که به وجود حق موجودند و نه اعتباری یا وهمی. این ظهورات، لوازم ذات الهیاند و از آن جدا نیستند. ادراک اعتباری صفات در ذهن انسان، به معنای وهمی بودن آنها نیست، بلکه این ادراک، حاکی از حقیقتی است که در مقام ذات، عینیت با حق دارد. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همخوان است:
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
نیکوترین نامها از آن خداست (الأعراف: ۱۸۰). این آیه نشان میدهد که صفات الهی، حقیقتاً موجودند و نه صرفاً اعتباری.
بخش چهارم: نقد دیدگاه مشائیان در باب تباین علت و معلول
متن اصلی و ترجمه
متن اصلی چنین است:
فإنّهم لَمَّا نَفَوْا المشيّةَ والإرادةَ المرجِّحةَ للمختار، اضطرّوا إلى إثباتِ صفةٍ للمبدء، تقتضي ذلك النِّظامَ المحكمَ، يُسمّونَها العنايةَ.
ترجمه: زیرا آنان، چون مشیت و اراده مرجح مختار را نفی کردند، ناچار شدند صفتی برای مبدأ اثبات کنند که مقتضی نظام محکم وجود است و آن را «عنایت» نامیدند.
تحلیل و تبیین
مشائیان، با فرض تباین میان علت (حق) و معلول (موجودات)، علم الهی به موجودات را از طریق رابطه علت و معلول تبیین میکنند. این دیدگاه، به دلیل نقض اصل وحدت وجود، از منظر عرفانی مردود است. در عرفان نظری، هیچگونه غیریت یا تباین میان ذات و مظاهر وجود ندارد، و موجودات، ظهورات ذات الهیاند. این نقد با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن (الحدید: ۳). این آیه، هرگونه تباین میان ذات و مظاهر را نفی میکند.
| درنگ: دیدگاه مشائیان در باب تباین علت و معلول، به دلیل نقض وحدت وجود، باطل است. در عرفان نظری، موجودات ظهورات ذات الهیاند و هیچ غیریتی در کار نیست. |
بخش پنجم: تمثیل عرفانی محبت و نفی مقابله
تمثیل و تحلیل
در متن، تمثیلی عرفانی با بهرهگیری از شعر ارائه شده است:
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
این شعر، به نفی مقابله و غیریت در عرفان نظری اشاره دارد. در محبت حقیقی، که تجلی وحدت وجود است، هیچگونه دوگانگی یا تقابلی میان محب و محبوب وجود ندارد. این تمثیل، با اشاره به رابطه گدا و شاه، نشان میدهد که در مقام وحدت، همه چیز ظهور حق است و هیچ موجودی در مقابل حق قرار نمیگیرد. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
ما از رگ گردن به او نزدیکتریم (ق: ۱۶). این نزدیکی، نفی هرگونه غیریت یا مقابله را تأیید میکند.
بخش ششم: تبیین شعر «مرنجان دلم را که این مرغ وحشی»
شعر و تحلیل
شعر دیگری که در متن بدان اشاره شده، چنین است:
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
این شعر، با تمثیل دل انسان به مرغی وحشی، به طبیعت ناآرام و آزاد دل اشاره دارد که پس از ترک جایگاه اولیهاش، بهسختی در جای دیگری آرام میگیرد. در بستر عرفان نظری، این تمثیل میتواند به رابطه میان انسان و حق اشاره داشته باشد، جایی که دل انسان، بهعنوان ظهور حق، همواره در جستوجوی بازگشت به اصل خویش است. این شعر، بر حقیقت وجودی انسان تأکید دارد که به وجود حق وابسته است. این تمثیل با آیهای از قرآن کریم همخوان است:
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه ترسی است و نه آنان اندوهگین میشوند (یونس: ۶۲).
بخش هفتم: نقد دیدگاه مشائیان در باب معقولیت ماهیات
متن اصلی و ترجمه
متن اصلی در این بخش چنین است:
وأمّا عقلاً، فلأنّ المعقوليّة بالمعنى الذي ذهب إليه محقّقوا المشّائين… منفيةٌ عن الماهيّات من الحيثيّة المذكورة، لأنّها من الحيثيّة المذكورة، مباينةٌ للذات العاقلة.
ترجمه: اما در عقل، از آنرو که معقولیت به معنایی که محققان مشائی گفتهاند… از ماهیات بهلحاظ مذکور منتفی است، زیرا آنها از این حیث، مباین با ذات عاقلهاند.
تحلیل و تبیین
در عرفان نظری، ماهیات و اعیان، بهماهو ماهیات، فاقد وجود مستقلاند و تنها به وجود حق موجودیت مییابند. مشائیان، با فرض معقولیت ماهیات بهعنوان موجوداتی متباین با ذات، به خطا میروند، زیرا معقولیت ماهیات، تنها در پرتو وجود حق معنا مییابد. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
خداوند نور آسمانها و زمین است (النور: ۳۵).
بخش هشتم: وحدت علم و وجود در عرفان نظری
متن اصلی و ترجمه
متن اصلی ادامه مییابد:
وأيضاً المعقولُ من حيث أنّه معقولٌ يجب أن لا يكون مغايرآ للعاقل إلّا بضربٍ من الإضافة.
ترجمه: همچنین معقول، از آن حیث که معقول است، نباید مغایر با عاقل باشد، مگر به نوعی از اضافه.
تحلیل و تبیین
در عرفان نظری، علم الهی و وجود، عین یکدیگرند، زیرا هر دو حقیقت ذات الهیاند. ماهیات، مظاهر و ظهورات، همگی به وجود و علم حق موجودیت مییابند و هیچگونه غیریت یا تباینی با ذات ندارند. این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
او با شماست هر کجا باشید (الحدید: ۴).
بخش نهم: تمثیلهای طبیعی در تبیین وحدت وجود
تمثیل و تحلیل
تمثیلهایی مانند چشم انسان که جدا از انسان، چشم نیست، یا درخت که بدون حیات، هیزم است، نشاندهنده وابستگی موجودات به وجود حق است. در عرفان نظری، موجودات، بهماهو موجودات، فاقد اصالتاند و تنها در پرتو وجود حق معنا مییابند. این تمثیلها با آیهای از قرآن کریم همخوان است:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ
چیزى مانند او نیست (الشورى: ۱۱).
| درنگ: تمثیلهای طبیعی، مانند چشم انسان و درخت، وابستگی وجودی همه چیز به حق را نشان میدهند. هیچ موجودی اصالت مستقل ندارد و همه در پرتو وجود حق معنا مییابند. |
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر متن «تمهید القواعد»، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی در باب وحدت وجود، عینیت صفات و اعیان با ذات، و نفی غیریت و تباین میان خالق و مخلوق پرداخت. با نقد دیدگاه مشائیان، که علم الهی را از طریق رابطه علت و معلول متباین تبیین میکنند، برتری رویکرد عرفانی در اثبات علم الهی و وحدت وجود نشان داده شد. تمثیلهای عرفانی و طبیعی، مانند «بزم محبت» و «مرغ وحشی»، به زیبایی این مفاهیم را پروراندند و با استناد به آیات قرآن کریم، عمق و استواری این دیدگاه تأیید شد. این متن، راهنمایی است برای جویندگان حقیقت که در پی فهم ژرفای وحدت وجود و علم الهیاند.
| با نظارت صادق خادمی |