متن درس
تمهید القواعد: تبیین مفهوم نفس الرحمن در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۱)
دیباچه
کتاب تمهید القواعد، اثر گرانسنگ صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سدههای هشتم و نهم هجری، یکی از آثار بنیادین در عرفان نظری است که با تکیه بر آرای شیخ اکبر محییالدین ابنعربی و شارحان او، بهویژه صدرالدین قونوی، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی میپردازد. این اثر، با نگاهی ژرف به مفاهیمی چون نفس الرحمن، تلاش دارد تا رابطه میان ذات الهی و مظاهر خلقی را در چارچوبی توحیدی و با زبانی روشن تشریح کند. در این نوشتار، با تمرکز بر مفهوم نفس الرحمن، به بررسی دقیق این مفهوم از منظر عرفان نظری، نقد و تحلیل آرای ابنعربی، و جایگاه این مفهوم در نظام فکری ترکه پرداخته میشود. این تبیین، با بهرهگیری از متون اصلی و تحلیلهای عالمانه، سعی در روشن ساختن ابعاد پیچیده این مفهوم و ارائه دیدگاهی منسجم و روشنگر دارد.
بخش یکم: مفهوم نفس الرحمن در عرفان نظری
تبیین مفهومی نفس الرحمن
مفهوم نفس الرحمن، یکی از ارکان اساسی عرفان نظری، در آثار ابنعربی و شارحان او، بهویژه صائنالدین ترکه، جایگاهی محوری دارد. این مفهوم، به مثابه دم الهی، ظهور رحمانیت حق در ظرف مظاهر خلقی را نشان میدهد. ترکه در تمهید القواعد، با استناد به فصوص الحکم ابنعربی، نفس الرحمن را بهعنوان فیض متأخر از ذات حق معرفی میکند که در ظرف اسماء و صفات وجوبی ظهور مییابد. این فیض، نه عامل ایجاد رحمانیت، بلکه جلوهای از آن است که در قالب مظاهر خلقی متجلی میشود.
برای فهم بهتر این مفهوم، میتوان نفس الرحمن را به دم انسانی تشبیه کرد که از نهاد انسان برمیخیزد و در برخورد با مخارج حروف، به کلمات و کلام تبدیل میشود. به همین سان، نفس الرحمن، به مثابه مادهای هویتی، بستری است که صورتهای عالم در آن شکل میگیرند. ترکه در این باره مینویسد:
إمّا لأنّه كالنَّفَس الانسانيّ في كونه حقيقةً بُخاريّةً بسيطةَ الذات، إنّما تختلف جزئيّاتُها بحسب انصباغها بأحكام مراتب المخارج، فالنَّفَسُ الرَّحمانيُّ هو المادّةُ الهيولانيّةُ لصُوَر العالَم، كمادّة النَّفَس، لصُوَر الحروف والكلمات.
ترجمه: یا به این دلیل که نفس الرحمانی مانند نفس انسانی است که حقیقتی بخاری و ذاتی ساده دارد و اجزای آن تنها به سبب رنگ گرفتن از احکام مراتب مخارج متفاوت میشود. پس نفس الرحمانی مادهای هویتی برای صورتهای عالم است، همانگونه که نفس انسانی مادهای برای صورتهای حروف و کلمات است.
این تشبیه، که ریشه در سنت عرفانی ابنعربی دارد، نشان میدهد که نفس الرحمن، به مثابه جوهری سیال، بستری برای ظهور تعینات عالم فراهم میکند. این ظهور، نه به معنای خلق از عدم، بلکه به معنای تجلی حق در قالب مظاهر است، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا
ترجمه: اوست که خورشید را روشنایی و ماه را نور قرار داد (یونس: ۵).
این آیه، ظهور نور الهی در ظرف خلق را نشان میدهد که با مفهوم نفس الرحمن همخوانی دارد.
نقش نفس الرحمن در ظهور اسماء و صفات
ترکه با دقت نظر، تأکید میکند که نفس الرحمن رحمنساز نیست، بلکه صرفاً جلوهای از رحمانیت است. این تمایز، برای جلوگیری از سوءتفاهم در تبیین رابطه میان ذات الهی و مظاهر آن حیاتی است. او استدلال میکند که اسماء و صفات الهی، عین ذات حقاند و نیازی به عامل خارجی برای ظهور ندارند. بنابراین، نفس الرحمن را باید در ظرف واحدیت و اعیان ثابته جستوجو کرد، نه در مقام احدیت که از هرگونه تعین مبراست.
به بیان دیگر، نفس الرحمن، فیضی است که در مرتبه واحدیت، به مثابه مظهر اسم رحمن، ظاهر میشود. این فیض، به تعبیری، همان وجود منبسط است که رنگ هستی به مظاهر میبخشد. ترکه در این باره مینویسد:
نفس الرحماني، فيض حقتعالى في مقام اسم رحمان است. إذا قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنى
ترجمه: نفس الرحمانی، فیض حقتعالی در مقام اسم رحمان است. بگو: چه «الله» را بخوانید و چه «رحمان» را، هرچه بخوانید، نامهای نیکوتر او راست (اسراء: ۱۱۰).
این آیه، اولویت رحمانیت را بر سایر اسماء نشان میدهد و نفس الرحمن را بهعنوان جلوهای فراگیر معرفی میکند که همه مظاهر را در بر میگیرد.
بخش دوم: نقد و تحلیل آرای ابنعربی در باب نفس الرحمن
بررسی مفهوم تنفیس الکرب
ابنعربی در فصوص الحکم، نفس الرحمن را با مفهوم تنفیس الکرب (رفع گرفتگی و اندوه) مرتبط میداند و معتقد است که ظهور عالم در نفس الرحمن، نوعی سبک شدن حق از بار پنهانی است. ترکه این دیدگاه را با دقت نقد میکند و آن را با اصول توحیدی ناسازگار میداند. او استدلال میکند که ذات حق از هرگونه نقص، مانند گرفتگی و اندوه، مبراست و بنابراین، نسبت دادن تنفیس الکرب به حق، نادرست است.
وإمّا لأنّه يَحصلُ به تنفيسُ الكَرْبِ، كما قال الشّيخُ رضي الله عنه ـ في فصوص الحكم: «العالمُ ظهَر في النَّفَس الرَّحمانيّ الّذي نفَّس اللّهُ تعالى به عن الأسماء الإلهيّة ما تَجِدُهُ من عدمِ ظهورِ آثارِها بظهور آثارِها، فأمتنَّ على نفسه بما أَوْجَدَهُ في نفسه».
ترجمه: یا به این دلیل که به واسطه آن، رفع گرفتگی حاصل میشود، چنانکه شیخ [ابنعربی] فرمود: «عالم در نفس الرحمانی ظاهر شد که خداوند متعالی به واسطه آن، اسماء الهی را از سختی ناشی از عدم ظهور آثارشان رهایی بخشید و با ظهور آثارشان، بر خویشتن منت نهاد.»
ترکه با استناد به قرآن کریم، تأکید میکند که حق تعالی همواره ظاهر و باطن است و نیازی به رفع پنهانی ندارد:
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
ترجمه: و او با شماست هر کجا که باشید (حدید: ۴).
این آیه، حضور همیشگی حق را تأیید میکند و نشان میدهد که مفهوم تنفیس الکرب، که مستلزم نقص در ذات الهی است، نمیتواند به حق نسبت داده شود. ترکه در نقد این دیدگاه، به تشبیه نفس الرحمن به دم انسانی بازمیگردد و تأکید میکند که این تشبیه، صرفاً برای تبیین ظهور است، نه برای نسبت دادن صفات نقص به حق.
نقد تمثیلهای شعری ابنعربی
ابنعربی در فصوص الحکم، از اشعار و تمثیلهایی برای تبیین نفس الرحمن استفاده میکند که ترکه آنها را با دقت بررسی و نقد میکند. او به بیت زیر اشاره میکند:
فالكلّ في عين النَّفَس كالضَّوْء في ذاتِ الغَلَس
ترجمه: همه مخلوقات در ذات نفس، مانند روشنایی در تاریکی آخر شباند.
این بیت، به حدیثی منسوب به پیامبر اکرم (ص) اشاره دارد که میفرماید: «خداوند متعال خلق را در تاریکی آفرید، سپس از نور خود بر آنها پاشید. هر که را این نور رسید، هدایت شد و هر که را نرسید، گمراه گشت.» ترکه این حدیث را مرسل و غیرقابل اعتماد میداند و تأکید میکند که ظلمت در اینجا، به معنای اعیان ثابته یا علم الهی است، نه تاریکی واقعی. او معتقد است که این تمثیل، نمیتواند حقیقت نفس الرحمن را بهطور کامل بیان کند، زیرا شناخت این مفهوم نیازمند شهود عرفانی است، نه برهان عقلی.
بخش سوم: جایگاه فصوص الحکم و رابطه استاد و شاگرد
نقد اقتدار ابنعربی
ترکه، با احترام به جایگاه والای ابنعربی، اقتدار او را ستایش میکند، اما تأکید دارد که این اقتدار مطلق نیست. ابنعربی در فصوص الحکم مدعی است که این کتاب از پیامبر اکرم (ص) به او الهام شده است. ترکه این ادعا را با احتیاط بررسی میکند و معتقد است که فصوص الحکم بیان شهودات درونی ابنعربی است، نه وحی مبین. او با استناد به قرآن کریم، تأکید میکند که حتی پیامبران نیز ادعای علم غیب مطلق ندارند:
قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ
ترجمه: بگو: به شما نمیگویم که خزاین خدا نزد من است و نه غیب را میدانم (انعام: ۵۰).
ترکه پیشنهاد میکند که فصوص الحکم بهعنوان متنی عرفانی و شهودی مطالعه شود، نه بهعنوان متنی معصوم. این دیدگاه، نشاندهنده رویکرد انتقادی او به آثار عرفانی است که ضمن ارج نهادن به جایگاه عارفان، از تعصب بیجا پرهیز میکند.
رابطه ابنعربی و قونوی
ترکه به رابطه استاد و شاگرد میان ابنعربی و صدرالدین قونوی اشاره میکند و معتقد است که قونوی توانسته عبارات پیچیده استاد خود را با زبانی روشنتر تبیین کند. او در این باره مینویسد:
جناب قيصرى في شرح فصوصالحكم ينويسد: «سمّى نَفَسآ لنسبته الى النَفَس الإنسانى فإنّه هواءٌ يخرج من الباطن إلى الظاهر ثمّ باصطكاک عضلات الحلق يظهر فيه الصوت ثمّ بحسب تقاطعه في مراتب الحلق والأسنان والشفتين تظهر الحروف ثمّ من تراكيبها تحصل الكلمات».
ترجمه: قیصری در شرح فصوص الحکم مینویسد: «نفس الرحمانی را نفس نامیدند به دلیل سنجش آن با نفس انسانی؛ زیرا نفس انسانی هوایی است که از باطن به ظاهر خارج میشود. سپس به سبب برخورد با عضلات حلق، صوت در آن ظاهر میشود. پس از آن، بر حسب برخوردش با مراتب حلق و دندانها و لبها، حروف پدیدار میشود. سپس از ترکیب حروف، کلمات حاصل میشود.»
این تبیین، نشاندهنده نقش قونوی در پالایش مفاهیم عرفانی ابنعربی است که به زبان روشنتر و قابلفهمتر ارائه شده است. ترکه همچنین به پیوند خانوادگی میان این دو اشاره میکند که عمق رابطه استاد و شاگرد را نشان میدهد.
بخش چهارم: شهود عرفانی و نقد برهان در شناخت نفس الرحمن
نقد شناخت برهانی
ترکه تأکید میکند که شناخت نفس الرحمن از طریق برهان عقلی، مانند دیدن روز در خواب است و نمیتواند حقیقت آن را آشکار کند. او با اشاره به بیت زیر از ابنعربی، این دیدگاه را تبیین میکند:
و العلمُ بالبرهان في سَلْخِ النَّهار لِمَنْ نَعَس
ترجمه: و علم به برهان، مانند بیدار شدن در آخر روز است برای کسی که خواب بوده است.
این بیت، نشان میدهد که شناخت برهانی، مانند رؤیای کسی است که روز را در خواب میبیند، در حالی که عارف، حقیقت را در بیداری شهود میکند. ترکه این تمثیل را ناکافی میداند و معتقد است که تنها از طریق شهود عرفانی میتوان به حقیقت نفس الرحمن دست یافت.
تأکید بر شهود عرفانی
ترکه در پایان، عرفان را راه اصلی شناخت نفس الرحمن میداند که نیازمند بصیرت و بیداری معنوی است. او با استناد به قرآن کریم، تأکید میکند که انسان با ابزارهای معنوی خود میتواند به این حقیقت دست یابد:
سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا
ترجمه: آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه را برای شما مسخر کرده است (جاثیه: ۱۳).
این آیه، نشاندهنده توانایی انسان برای درک حقایق الهی از طریق پالایش بصیرت است. ترکه معتقد است که نفس الرحمن، دیار دیدنی است که تنها با چشم دل و بیداری معنوی میتوان آن را مشاهده کرد.
جمعبندی
کتاب تمهید القواعد صائنالدین ترکه، با تکیه بر آرای ابنعربی و شارحان او، بهویژه قونوی، به تبیین مفهوم نفس الرحمن بهعنوان ظهور رحمانیت الهی در ظرف مظاهر خلقی میپردازد. ترکه با نقد دیدگاههایی که صفات نقص به ذات الهی نسبت میدهند، تأکید میکند که نفس الرحمن، فیض متأخر از حق است و نه عامل ایجاد اسماء و صفات. او با بررسی تمثیلهای شعری و برهانی ابنعربی، نشان میدهد که شناخت این مفهوم، تنها از طریق شهود عرفانی ممکن است. این اثر، با زبانی روشن و استدلالی، راهنمایی ارزشمند برای فهم عرفان نظری و جایگاه نفس الرحمن در نظام توحیدی است.