متن درس
تبیین وحدت شخصی وجود در تمهید القواعد: بررسی و نقد اشکالات
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۸)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر گرانسنگ صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از مهمترین آثار عرفان نظری است که با تکیه بر آرای ابنعربی و شارحانش، به کاوش در مفاهیم عمیق عرفانی میپردازد. در این بخش از کتاب، ترکه به تثبیت نظریه وحدت شخصی وجود پرداخته و با رویکردی نقادانه، اشکالات احتمالی مطرحشده علیه این نظریه را مورد بررسی قرار میدهد. این نوشتار، با بازنویسی و تنظیم محتوای درسگفتار، بهگونهای سامان یافته که مفاهیم عرفانی را با زبانی روشن و وزین برای پژوهشگران و جویندگان حقیقت ارائه کند. همانند نوری که از مشکات وجود ساطع میشود، این متن در پی آن است تا زوایای پنهان وحدت وجود را در پرتو استدلالهای عقلی و شهودی روشن سازد.
بخش نخست: تبیین وحدت شخصی وجود و رد امکان
صائنالدین ترکه در این بخش، با تأکید بر وحدت شخصی وجود، امکان را بهعنوان مقولهای مستقل نفی میکند. او استدلال میکند که وجود، واجب بالذات است و مقابل آن، صرفاً عدم یا امتناع قرار دارد. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد که وجود را واحد و یکپارچه میداند و هرگونه کثرت یا امکان را در برابر آن باطل میشمارد.
درنگ: در چارچوب وحدت شخصی وجود، امکان به دلیل فقدان موضوع وجودی مستقل منتفی است، زیرا وجود واجب بالذات، تنها حقیقت موجود است و عدم، مقابل آن قرار میگیرد.
ترکه در این راستا میفرماید:
قال: «فلئن قيل فعلى هذا لا سبيل إلى القول بالإمكان لكون الوجود واجباً بالذات وكون الماهيات والنسب والإضافات من الصفات غير مجعولة ولا معلولة لكونها غير موجودة ولا قابلة للوجود».
ترجمه: «اگر گفته شود، بر این اساس راهی برای اعتقاد به امکان وجود ندارد، زیرا وجود واجب بالذات است و ماهیات، نسب و اضافات که از صفاتاند، نه مجعولاند و نه معلول، چون وجود ندارند و قابلیت وجود نیز ندارند.»
این استدلال، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾
«خداوند نور آسمانها و زمین است» (سوره نور، آیه ۳۵). این آیه، وجود الهی را منشأ تمامی مراتب وجودی معرفی میکند و هرگونه امکان مستقل را نفی میکند. ترکه با رد امکان، از خلط میان مواد ثلاث (وجوب، امکان، امتناع) جلوگیری کرده و تأکید میکند که امکان، نیازمند موضوعی وجودی است که در وحدت شخصی وجود، جایی برای آن نیست.
تحلیل تفصیلی
ترکه در این بخش، با استدلالی دقیق، نشان میدهد که امکان، به دلیل فقدان موضوع وجودی مستقل، نمیتواند در نظام وحدت شخصی وجود جایگاهی داشته باشد. وجود واجب بالذات، چون یگانه و فراگیر است، جایی برای کثرت یا امکان باقی نمیگذارد. همانند دریایی بیکران که هیچ جزیرهای در آن متصور نیست، وجود واجب، تمامی مراتب را در بر میگیرد و امکان را به سایهای در برابر نور حقیقت تبدیل میکند.
بخش دوم: نقد جایگاه ماهیات، نسب و اضافات
ترکه در ادامه، ماهیات، نسب و اضافات را بهعنوان صفاتی معرفی میکند که نه مجعولاند و نه معلول، زیرا وجود خارجی ندارند و حتی قابلیت وجود نیز در آنها متصور نیست.
«وكون الماهيات والنسب والإضافات من الصفات غير مجعولة ولا معلولة لكونها غير موجودة بل غير قابلة للوجود».
ترجمه: «و ماهیات، نسب و اضافات که از صفاتاند، نه مجعولاند و نه معلول، زیرا وجود ندارند و حتی قابلیت وجود نیز ندارند.»
درنگ: ماهیات، نسب و اضافات، صرفاً در ظرف ذهن یا علم الهی (اعیان ثابته) وجود دارند و در خارج، تابع وجود واجباند و از قابلیت وجود مستقل محروماند.
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوان است:
﴿قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾
«بگو روح از امر پروردگار من است» (سوره اسراء، آیه ۸۵). این آیه نشان میدهد که ماهیات، در ظرف علم الهی وجود دارند و در خارج، تابع وجود واجباند.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این استدلال، تفاوت میان وجود و ماهیات را برجسته میکند. او معتقد است که ماهیات، نسب و اضافات، صرفاً در ظرف ذهن یا در اعیان ثابته علم الهی حضور دارند و در عالم خارج، هیچ وجود مستقلی ندارند. این دیدگاه، در برابر آرای مشائی و اشراقی قرار میگیرد که ماهیات را مجعول یا معلول میدانند. همانند سایهای که بدون نور معنا ندارد، ماهیات نیز بدون وجود واجب، هیچ حقیقتی ندارند.
بخش سوم: رد ظهور در وحدت شخصی وجود
ترکه ظهور را در چارچوب وحدت شخصی وجود نفی میکند، زیرا ظهور نیازمند غیریت است و در وحدت شخصی، هیچ غیریتی متصور نیست.
«ولا سبيل إلى القول بالظهور لأنه لو أريد به الوجود نفسه فهو الوجود لا الظهور، ولو أريد به الوجود المقيد بقيد من القيود المعينة فمن البين أن شيئاً من الجزئية لا يقبل الجعل والتأثير».
ترجمه: «و راهی برای اعتقاد به ظهور نیست، زیرا اگر مراد از ظهور، خود وجود باشد، این وجود است نه ظهور، و اگر مراد، وجود مقید به قیدی از قیود معین باشد، روشن است که هیچیک از اجزای آن، جعل و تأثیر را نمیپذیرند.»
درنگ: ظهور در وحدت شخصی وجود منتفی است، زیرا وجود واجب، واحد و غیرقابل تقسیم است و غیریتی که شرط ظهور است، وجود ندارد.
این استدلال با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾
«اوست اول و آخر و ظاهر و باطن» (سوره حدید، آیه ۳). این آیه، وجود الهی را واحد و فراگیر معرفی میکند و هرگونه غیریت را نفی میکند.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این استدلال، بر وحدت مطلق وجود تأکید میکند. او نشان میدهد که ظهور، یا خود وجود است که در این صورت، ظهور نیست، یا وجود مقید است که جعلپذیر نیست. همانند آینهای که جز نور خورشید را بازنمیتاباند، وجود واجب نیز جز خود، چیزی را ظاهر نمیسازد. این تبیین، از خلط میان وجود و ظهور جلوگیری میکند.
بخش چهارم: نقد ایجاب و اقتضاء در وحدت شخصی وجود
ترکه ایجاب و اقتضاء را در چارچوب وحدت شخصی وجود نفی میکند، زیرا این مفاهیم نیازمند امکان و استعداد هستند که در نظام وحدت شخصی، جایگاهی ندارند.
«فلا سبيل إلى القول بالإمكان بل بالإيجاب والاقتضاء، وهذا بين لا حاجة بنا إلى التطويل والإطناب».
ترجمه: «راهی برای اعتقاد به امکان نیست، بلکه به ایجاب و اقتضاء نیز راهی نیست، و این امر روشن است و نیازی به تفصیل و اطناب ندارد.»
درنگ: ایجاب و اقتضاء به دلیل فقدان موضوع قابل و استعداد در وحدت شخصی وجود منتفیاند، زیرا وجود واجب، خودبسنده و بینیاز از ایجاب است.
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوان است:
﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾
«خداوند بینیاز است» (سوره اخلاص، آیه ۲). این آیه، خودبسندگی وجود واجب را نشان میدهد که نیازی به ایجاب یا اقتضاء ندارد.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این نقد، بر خودکفایی وجود واجب تأکید دارد. او ایجاب را از حیث فاعلی و اقتضاء را از حیث قابل بررسی میکند و نشان میدهد که در نبود امکان و استعداد، این مفاهیم بیمعنا هستند. همانند چشمهای که خود سرچشمه حیات است، وجود واجب نیز بینیاز از هرگونه ایجاب یا اقتضاء است.
بخش پنجم: نقد عالم مثال و تعدد عوالم
ترکه دیدگاه وجود عالم مثال و تعدد عوالم را در چارچوب وحدت شخصی وجود نفی میکند، زیرا وحدت شخصی، هرگونه کثرت را منتفی میسازد.
«وأما القول بعالم المثال فلا طائل تحته إيضاً، فكيف لا وقد ذهب إلى نقيضه جمهور المشائين واحتجوا على ذلك بحجج قوية قاطعة قد أثبتوها في كتبهم».
ترجمه: «و اما اعتقاد به عالم مثال، آن نیز بیثمر است، چگونه چنین نباشد در حالی که جمهور حکمای مشائی به نفی آن معتقدند و با دلایل قوی و قاطع، آن را در کتابهایشان اثبات کردهاند.»
درنگ: در وحدت شخصی وجود، عالم مثال و تعدد عوالم منتفی است، زیرا وجود واحد، تمامی مراتب را در بر میگیرد و کثرت، اعتباری است.
این استدلال با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾
«پروردگار جهانیان» (سوره فاتحه، آیه ۲). این آیه نشان میدهد که عنوان عوالم، اعتباری است و وجود واحد، تمامی مراتب را در بر میگیرد.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این نقد، بر وحدت مطلق وجود تأکید دارد و عالم مثال را بهعنوان مقولهای مستقل نفی میکند. او استدلال میکند که در وحدت شخصی، هیچ عالمی جز وجود واحد متصور نیست. همانند قطرهای که در اقیانوس محو میشود، عوالم نیز در وجود واجب، هویت مستقلی ندارند.
بخش ششم: نقد اشدیت ظهور عالم ناسوت
ترکه دیدگاه اشدیت ظهور در عالم ناسوت را نادرست میداند، زیرا عالم ناسوت، دورترین مرتبه از وجود است و اشدیت ظهور، به عالم عقول تعلق دارد.
«وأما القول بأن ما يكون أبعد من منبع الوجود فإن ظهور الوجود يكون فيه أتم وأكمل فهو بعيد عن الحق والصواب، بل الأولى أن يجعل الأمر على العكس».
ترجمه: «و اما اعتقاد به اینکه آنچه از منبع وجود دورتر است، ظهور وجود در آن کاملتر و تمامتر است، از حقیقت و صواب دور است، بلکه سزاوارتر آن است که امر را برعکس قرار دهیم.»
درنگ: اشدیت ظهور در عالم ناسوت، تنها به دلیل جامعیت انسان بهعنوان مظهر جامع است، نه به دلیل محسوسات، و عالم عقول، به دلیل قرب به وجود واجب، اشد ظهور است.
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوان است:
﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾
«و بهراستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم» (سوره اسراء، آیه ۷۰). این آیه، جامعیت انسان را بهعنوان مظهر تمامی مراتب وجودی نشان میدهد.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این نقد، بر قاعده «اشدیت الوجود، اشدیت الظهور» تأکید دارد. او نشان میدهد که اشدیت ظهور در عالم ناسوت، به دلیل جایگاه انسان بهعنوان مظهر جامع است، نه محسوسات. همانند آیینهای که تمامی رنگهای نور را بازمیتاباند، انسان نیز تمامی مراتب وجودی را در خود متجلی میسازد.
بخش هفتم: تمایز اشکالات مرتبط و غیرمرتبط با وحدت شخصی وجود
ترکه اشکالات مطرحشده را به دو دسته تقسیم میکند: اشکالات مرتبط با وحدت شخصی وجود (امکان، ایجاب، اقتضاء، ظهور، ماهیات) و اشکالات غیرمرتبط (عالم مثال و اشدیت ناسوت).
درنگ: اشکالات مرتبط با وحدت شخصی وجود، مانند امکان و ظهور، به دلیل تعارض با وحدت مطلق منتفیاند، اما اشکالات غیرمرتبط، مانند عالم مثال، به مباحث فلسفی یا تشکیکی مربوطاند.
این تمایز با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾
«ما از آن خداوندیم و به سوی او بازمیگردیم» (سوره بقره، آیه ۱۵۶). این آیه، وحدت وجود را بهعنوان مبدأ و مقصد تمامی کثرات معرفی میکند.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این تمایز، بر ضرورت تمرکز بر اشکالات مرتبط با وحدت شخصی وجود تأکید دارد. او نشان میدهد که اشکالات غیرمرتبط، مانند عالم مثال، به مباحث فلسفی یا تشکیکی تعلق دارند و در نظام عرفانی وحدت شخصی، جایگاهی ندارند. همانند رودی که به دریا میپیوندد، تمامی کثرات در وجود واحد محو میشوند.
بخش هشتم: نقد خلط میان موضوع و مخاطب
ترکه خلط میان موضوع (وجود) و مخاطب (مظاهر) را در اشکالات مربوط به وحدت شخصی وجود نادرست میداند.
درنگ: وجود واحد، مبدأ تمامی مظاهر است و اشکالات باید به اصل وحدت معطوف شوند، نه به مظاهر که تابع وجوداند.
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوان است:
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾
«ای مردم» (سوره بقره، آیه ۲۱). این آیه نشان میدهد که مخاطب، نتیجه خطاب است و موضوع، مقدم بر مخاطب است.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این نقد، بر ضرورت دقت در تحلیل اشکالات تأکید دارد. او نشان میدهد که مظاهر، تابع وجود واحدند و خلط میان آنها، به خطا در تحلیل منجر میشود. همانند ستارگان که نور خود را از خورشید میگیرند، مظاهر نیز وجود خود را از وجود واجب کسب میکنند.
بخش نهم: تبیین قاعده اشدیت الوجود و اشدیت الظهور
ترکه قاعده «اشدیت الوجود، اشدیت الظهور» را غیرقابل خدشه میداند و اشدیت عالم ناسوت را به انسان نسبت میدهد.
درنگ: هرچه وجودش شدیدتر باشد، ظهورش نیز شدیدتر است، و انسان بهعنوان مظهر جامع، اشدیت ظهور در عالم ناسوت را محقق میکند.
این قاعده با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾
«و در وجود خودتان، آیا نمیبینید؟» (سوره ذاریات، آیه ۲۱). این آیه، انسان را بهعنوان مظهر جامع مراتب وجودی معرفی میکند.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این قاعده، محوریت انسان را در نظام عرفانی برجسته میکند. او نشان میدهد که انسان، به دلیل جامعیت، مظهر تمامی مراتب وجودی است. همانند جواهری که تمامی رنگهای نور را در خود متجلی میسازد، انسان نیز تمامی حقایق وجودی را در خود بازمیتاباند.
بخش دهم: نقد تطبیقات غیرمنطقی در اشکالات
ترکه تطبیقات غیرمنطقی، مانند نسبت دادن اشدیت به عالم ناسوت یا وجود عالم مثال، را نادرست میداند.
درنگ: اشکالات باید به اصل وحدت شخصی معطوف شوند و از تطبیقات غیرمرتبط، مانند عالم مثال یا اشدیت ناسوت، پرهیز شود.
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوان است:
﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾
«بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد» (سوره فصلت، آیه ۵۳). این آیه، ضرورت انسجام در تحلیلهای عرفانی را نشان میدهد.
تحلیل تفصیلی
ترکه با این نقد، بر ضرورت انسجام در طرح اشکالات تأکید دارد. او نشان میدهد که تطبیقات غیرمرتبط، مانند عالم مثال، به مباحث فلسفی یا تشکیکی تعلق دارند و در نظام عرفانی وحدت شخصی، جایی ندارند. همانند باغی که تنها یک درخت وحدت در آن میروید، تمامی تحلیلها باید به اصل وحدت بازگردند.
جمعبندی
این بخش از «تمهید القواعد» صائنالدین ترکه، به تثبیت نظریه وحدت شخصی وجود و نقد اشکالات احتمالی علیه آن اختصاص دارد. ترکه با رد امکان، ظهور، ایجاب، اقتضاء، ماهیات و تعدد عوالم، بر وحدت مطلق وجود تأکید میکند. او اشکالات مرتبط با وحدت شخصی را از اشکالات غیرمرتبط، مانند عالم مثال و اشدیت ناسوت، تفکیک کرده و نشان میدهد که این اشکالات، به مباحث فلسفی یا تشکیکی مربوطاند، نه عرفانی. ترکه با تأکید بر قاعده «اشدیت الوجود، اشدیت الظهور»، انسان را بهعنوان مظهر جامع معرفی میکند که اشدیت ظهور در عالم ناسوت را محقق میسازد. این نوشتار، با زبانی روشن و وزین، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه عرفان نظری است که در پی فهمی عمیقتر از وحدت وجود و نقدهای مرتبط با آن هستند.
با نظارت صادق خادمی