متن درس
تحلیل شبهه چهارم تمهید القواعد: وحدت وجود و کثرت عوالم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۳)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار گرانسنگ عرفان نظری است که به تبیین مسائل بنیادین وجود، ظهور، و تعینات در چارچوب وحدت وجود میپردازد. این نوشتار، با تمرکز بر شبهه چهارم مطرحشده در فصل سیوچهارم و پاسخ ارائهشده در فصل سیوهفتم، به تحلیل عمیق و روشمند این موضوع میپردازد. شبهه مزبور، که حول ناسازگاری ظاهری وحدت شخصی وجود با تعدد عوالم شکل گرفته، از منظری عرفانی-فلسفی بررسی شده و پاسخهای ارائهشده با نگاهی نقادانه و با استناد به متون اصلی کتاب تحلیل میگردد. این اثر، با هدف تبیین دقیق و منسجم مفاهیم عرفانی، به کاوش در لایههای معرفتی این شبهه و پاسخهای آن پرداخته و با پیوند به آیات قرآن کریم، عمق و غنای معارف عرفانی را نمایان میسازد.
بخش نخست: بازخوانی شبهه چهارم و پاسخ آن
شبهه چهارم، که در فصل سیوچهارم کتاب «تمهید القواعد» طرح شده، پرسشی بنیادین در باب وحدت شخصی وجود و تعدد عوالم (عقل، مثال، و ناسوت) مطرح میکند. این شبهه، با استناد به وحدت شخصی وجود، میپرسد: اگر وجود واحد است، چگونه کثرت عوالم پدید آمده است؟ پاسخ ترکه، در فصل سیوهفتم، با تمثیل طبیعت مطلقه، تلاشی است برای رفع این استبعاد.
فِي بَيَانِ الْأَشْكَالِ الرَّابِعِ كُنَّا… فِي الْفَصْلِ 34 الْأَشْكَالُ رُفِعَ وَفِي الْفَصْلِ 37 الْجَوَابُ
این شبهه، ریشه در دیدگاههای فلسفی مشائی دارد که کثرت را به ماهیات مستقل نسبت میدهند. ترکه، با رویکردی عرفانی، کثرت را به شئون و تعینات وجود واحد بازمیگرداند، گویی وجود، چون خورشیدی واحد، پرتوهای گوناگونی را در مراتب مختلف ساطع میکند. این پاسخ، با تأکید بر وحدت ربوبیت الهی، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
رَبُّ الْعَالَمِينَ (سوره فاتحه، آیه ۲): پروردگار جهانیان.
بخش دوم: طبیعت مطلقه و اقتضای ظهور عینی
ترکه در پاسخ به شبهه، از مفهوم طبیعت مطلقه بهره میجوید و آن را بهعنوان تمثیلی برای تبیین ظهور وجود به کار میبرد. او استدلال میکند که طبیعت مطلقه، به دلیل اقتضای ذاتیاش برای ظهور عینی، متعین شده و صفات عینی را به خود میگیرد:
الطَّبِيعَةُ الْمُطْلَقَةُ اقْتَضَتِ الظُّهُورَ الْعَيْنِيَّ فَتَعَيَّنَتْ بِالتَّعَيُّنِ الْعَيْنِيِّ
طبیعت مطلقه، چون جوهری سیال، به محض ورود به ساحت ظهور، تعینات عینی مییابد. این تعین، ملازمه با صفاتی دارد که به انواع متبوعه (مانند جوهر) و تابعه (مانند عرض) منتهی میشود. این تمثیل، وجود را چون چشمهای زلال تصویر میکند که در مراتب نزول، به نهرهای گوناگون تقسیم میشود، اما سرچشمهاش واحد باقی میماند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (سوره یس، آیه ۸۲): فرمان او چون چیزی را اراده کند، این است که به آن میگوید باش، پس میشود.
ملازمه صفات با تعین عینی
ترکه تأکید میکند که با تحقق تعین عینی، صفات عینی لازم میآیند و این صفات، به انواع متبوعه و تابعه منجر میشوند:
فَلَزِمَتْهَا الصِّفَاتُ… فَإِمَّا أَنْوَاعٌ مُتْبُوعَةٌ كَالْجَوَاهِرِ أَوْ أَنْوَاعٌ تَابِعَةٌ كَالْأَعْرَاضِ
جوهر، بهسان ستونهای استوار عالم مجردات، و عرض، چون سایههای وابسته به آن، در مراتب وجود ظهور مییابند. این تمایز، وحدت وجود را در عین کثرت ظهورات حفظ میکند، گویی وجود، چون آینهای واحد، تصاویر متعددی را در خود بازمیتاباند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (سوره قصص، آیه ۸۸): هر چیزی نابودشدنی است، مگر ذات او.
بخش سوم: وجود مطلق و نفی کثرت ذاتی
ترکه تأکید میکند که وجود مطلق، از حیث اطلاق، فاقد کثرت است و کثرت، نتیجه صفاتی است که در ظرف تعین پدیدار میشوند:
فَإِنَّ حُصُولَ الشَّيْءِ فِي الْكَوْنِ الْمُطْلَقِ… إِنَّمَا يَكُونُ بِحَسَبِ الْإِطْلَاقِ
وجود مطلق، چون دریایی بیکران، در ذات خود کثرتی ندارد، اما در مراتب نزول، چون موجهایی متکثر، شئون و تعینات گوناگونی مییابد. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود سازگار است و کثرت را به شئون و مراتب وجود نسبت میدهد، نه به ذات آن. این مفهوم با آیه شریفهای از قرآن کریم همراستاست:
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (سوره اخلاص، آیه ۱): بگو او خداست، یگانه.
بخش چهارم: نقد تمثیل طبیعت مطلقه
مستشکل، تمثیل طبیعت مطلقه را ناسازگار با وجود میداند و استدلال میکند که این تمثیل نمیتواند شبهه تعدد عوالم را در وحدت وجود پاسخ دهد:
الْمِثَالُ مَعَ الْمُمَثَّلِ غَيْرُ مُنَاسِبٍ
طبیعت مطلقه، به دلیل کلی بودن، ماهیتی بودن، و ممکن بودن، ذاتاً کثرتپذیر است، در حالی که وجود، به دلیل وحدت شخصی، وجوب، و غیرماهیتی بودن، فاقد کثرت ذاتی است. این تباین، تمثیل را ناکافی میسازد، گویی بخواهیم نور بیحد آفتاب را با جویبارهای محدود مقایسه کنیم. این نقد، با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (سوره شوری، آیه ۱۱): چیزی مانند او نیست.
تفاوتهای طبیعت مطلقه و وجود
متن، تفاوتهای بنیادین طبیعت مطلقه و وجود را برمیشمارد:
الطَّبِيعَةُ الْمُطْلَقَةُ كُلِّيَّةٌ، مَاهِيَّةٌ، مُمْكِنَةٌ… وَالْوُجُودُ شَخْصِيٌّ، وَاجِبٌ، غَيْرُ مَاهِيَّةٍ
طبیعت مطلقه، چون درختی با شاخههای متعدد، ذاتاً کثرتپذیر است، اما وجود، چون نقطهای بیبعد، فاقد کثرت ذاتی است. این تفاوت، محدودیت تمثیل را آشکار میسازد، زیرا طبیعت مطلقه نمیتواند وجود مطلق را بهدرستی بازنمایی کند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَهُوَ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (سوره حشر، آیه ۲۲): اوست که جز او خدایی نیست.
بخش پنجم: نقد مستشکل به وحدت شخصی وجود
مستشکل، با تأکید بر وحدت شخصی وجود، پرسش میکند که اگر وجود واحد است، مبدأ کثرت عوالم چیست؟
إِذَا كَانَ الْوُجُودُ وَاحِدًا شَخْصِيًّا، فَمَا عِلَّةُ التَّعَدُّدِ؟
مستشکل استدلال میکند که اگر وجود واحد و شخصی است، کثرت یا از وجود است (که با وحدت شخصی ناسازگار است) یا از اعیان و صفات (که عدماند). این شبهه، وحدت شخصی وجود را به چالش میکشد، گویی بخواهیم از یک چشمه واحد، رودهای بیشمار جاری سازیم بدون آنکه سرچشمه متکثر شود. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (سوره الرحمن، آیات ۲۶-۲۷): هر که بر روی زمین است فانی است، و ذات پروردگارت که دارای جلال و اکرام است باقی میماند.
بخش ششم: محدودیت تمثیل و رفع استبعاد
پاسخ ترکه، بهجای استدلال برهانی، بر رفع استبعاد متمرکز است:
رَفْعُ اسْتِبْعَادٍ لَا اسْتِدْلَالٌ
در عرفان نظری، حقایق متعالی، چون قلههای رفیع، از دسترس برهان عقلی فراترند و با تمثیل و شهود تبیین میشوند. ترکه، با تمثیل طبیعت مطلقه، ذهن مخاطب را به سوی فهم وحدت در کثرت هدایت میکند، گویی راهنمایی است که با چراغی کوچک، مسیری عظیم را روشن میسازد. این رویکرد با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ (سوره روم، آیه ۵۸): وtypename: و ما در این قرآن برای مردم از هر گونه مثلی آوردهایم.
بخش هفتم: تفاوت وجود و طبیعت در کثرتپذیری
متن، تفاوت بنیادین وجود و طبیعت را در کثرتپذیری تبیین میکند:
الطَّبِيعَةُ مَثَارُ الْكَثْرَةِ، وَالْوُجُودُ لَا كَثْرَةَ فِيهِ
طبیعت، چون زمینی حاصلخیز، آماده پذیرش کثرت است، اما وجود، چون آسمانی بیکران، ذاتاً از کثرت مبراست. این تمایز، نقد مستشکل را تقویت میکند، زیرا تمثیل طبیعت مطلقه نمیتواند وجود مطلق را بهدرستی بازنمایی کند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا (سوره ص، آیه ۲۷): آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست را به باطل نیافریدیم.
بخش هشتم: نزول وجود و پیدایش کثرت
متن، کثرت را به نزول وجود نسبت میدهد:
الْوُجُودُ فِي ظَرْفِ التَّنَزُّلِ شُؤُونَاتٌ وَتَعَيُّنَاتٌ يَجِدُ
وجود، در ظرف نزول، چون نوری که از منشور میگذرد، به شئون و تعینات گوناگون تجزیه میشود. این مراتب نزولی، از احدیت به واحدیت، اعیان، و عوالم، کثرت را پدید میآورند، اما این کثرت، مرتبهای و نه ذاتی است. این مفهوم با نظریه فیض ابنعربی همخوانی دارد و با آیهای از قرآن کریم تأیید میشود:
وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ (سوره روم، آیه ۲۷): اوست که خلق را آغاز میکند، سپس آن را بازمیگرداند.
نفی اعیان و اسما بهعنوان مبدأ کثرت
متن، اعیان و اسما را بهعنوان مبدأ کثرت نفی میکند:
الْأَعْيَانُ وَالْأَسْمَاءُ مِنْ حَيْثُ هِيَ هِيَ عَدَمٌ
اعیان و اسما، از حیث خودشان، چون سایههایی بیاصالت، عدماند و نمیتوانند مبدأ کثرت باشند. کثرت، از نزول وجود و ظهور شئونات آن ناشی میشود، گویی وجود، چون رودی عظیم، در مسیر خود شاخههای متعددی میسازد. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (سوره الرحمن، آیه ۲۶): هر که بر روی زمین است فانی است.
بخش نهم: وجود به شرط نزول و ایجاب ذاتی
متن، کثرت را به وجود در ظرف نزول نسبت میدهد:
الْوُجُودُ بِشَرْطِ التَّنَزُّلِ إِيجَابٌ ذَاتِيٌّ
وجود، به شرط نزول، ایجابی ذاتی برای ظهور و کثرت دارد، گویی ذات نور، ناگزیر از تابیدن است. این ایجاب، با حدیث شریف همخوانی دارد: «من کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق» (من گنجی نهان بودم، پس خواستم شناخته شوم، لذا خلق را آفریدم). این مفهوم با آیهای از قرآن کریم تأیید میشود:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (سوره الرحمن، آیه ۲۹): هر روز او در کاری است.
بخش دهم: نفی حد در وجود شخصی
متن، وجود شخصی را فاقد حد میداند:
الْوُجُودُ الشَّخْصِيُّ لَا حَدَّ لَهُ
وجود شخصی، چون آسمانی بیانتها، فاقد حد و کثرت ذاتی است. کثرت، نتیجه مراتب نزولی و شئونات وجود است، گویی نور واحد، در آینههای متعدد، تصاویر گوناگون میسازد. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا (سوره انعام، آیه ۸۰): پروردگارم به علم، همهچیز را فراگرفته است.
بخش یازدهم: مراتب نزولی و شئونات وجود
متن، مراتب نزولی را مبدأ کثرت میداند:
مَرَاتِبُ التَّنَزُّلِ مِنَ الْأَحَدِيَّةِ إِلَى الْوَاحِدِيَّةِ إِلَى الْأَعْيَانِ
مراتب نزولی، از احدیت به واحدیت، اعیان، و عوالم، چون پلههای نردبانی عظیم، کثرت را پدید میآورند. این مراتب، شئون وجود واحدند، نه ماهیات مستقل، گویی وجود، چون رودی واحد، در شاخههای متعدد جاری میشود. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
وَهُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (سوره حدید، آیه ۳): اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.
بخش دوازدهم: نفی قیاس مع الفارق
متن، تمثیل ترکه را قیاس مع الفارق میداند:
الْقِيَاسُ مَعَ الْفَارِقِ… الطَّبِيعَةُ مُتَبَايِنَةٌ مَعَ الْوُجُودِ
تمثیل طبیعت مطلقه با وجود، به دلیل تباین آنها، چون قیاس دریا با قطره، نادرست است. طبیعت، کلی و ماهیتی است، اما وجود، شخصی و غیرماهیتی. این نقد، محدودیت تمثیل در تبیین حقایق متعالی را نشان میدهد. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ (سوره نحل، آیه ۷۴): برای خدا مثلها نیاورید.
بخش سیزدهم: پاسخ نهایی به شبهه
پاسخ نهایی ترکه، کثرت را به نزول وجود نسبت میدهد:
مَبْدَأُ الْكَثْرَاتِ الْوُجُودُ بِشَرْطِ التَّنَزُّلِ
مبدأ کثرت، وجود به شرط نزول است، گویی نور واحد، در آینههای مراتب، تصاویر متعدد میسازد. این پاسخ، با تأکید بر سعه وجود و ایجاب ذاتی آن، شبهه را رفع میکند و وحدت وجود را با کثرت مراتب سازگار میداند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم تأیید میشود:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (سوره الرحمن، آیه ۲۹): هر روز او در کاری است.
جمعبندی
این نوشتار، با تحلیل شبهه چهارم کتاب «تمهید القواعد»، به تبیین رابطه وحدت وجود و کثرت عوالم پرداخت. شبهه، که ناسازگاری ظاهری وحدت شخصی وجود با تعدد عوالم را مطرح میکرد، با پاسخ ترکه مبتنی بر تمثیل طبیعت مطلقه بررسی شد. این تمثیل، اگرچه برای رفع استبعاد مؤثر بود، به دلیل تباین طبیعت و وجود، ناکافی دانسته شد. پاسخ نهایی، با نسبت دادن کثرت به نزول وجود و شئونات آن، این شبهه را رفع کرد. مراتب نزولی، از احدیت به واحدیت، اعیان، و عوالم، کثرت را پدید میآورند، اما این کثرت، مرتبهای و نه ذاتی است. این تحلیل، با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث، عمق معارف عرفانی را در چارچوبی منسجم و روشمند ارائه داد، گویی نوری که از سرچشمه وجود ساطع شده، در مراتب گوناگون، ظهورات متکثر مییابد، اما ذاتش واحد باقی میماند.