در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 124

متن درس






بررسی شبهات عالم مثال و انسان کامل در چارچوب وحدت وجود

بررسی شبهات عالم مثال و انسان کامل در چارچوب وحدت وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۲۴)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر گران‌سنگ صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، عارف و حکیم برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، یکی از آثار سترگ در قلمرو عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مسائل بنیادین وجود، ظهور و تعینات، راه را برای فهم عمیق وحدت وجود هموار می‌سازد. این اثر، با ساختاری استدلالی و عرفانی، به تبیین شبهات و پاسخ به آن‌ها می‌پردازد و جایگاه ویژه‌ای در میان متون عرفانی شیعی دارد. در این نوشتار، بر پایه درس‌گفتارهای جلسه ۱۲۴، به بررسی دو شبهه کلیدی، یعنی شبهه عالم مثال و شبهه افضلیت انسان کامل، پرداخته شده است. این بررسی، با تکیه بر متن اصلی و تحلیل‌های تکمیلی، به زبانی روشن و متین، مفاهیم را برای پژوهشگران و طالبان حقیقت تبیین می‌کند. هدف، نه تنها پاسخ به شبهات، بلکه روشن‌سازی جایگاه این مباحث در نظام فکری وحدت وجود و نقش انسان کامل به‌عنوان مظهر تام الهی است.

بخش نخست: شبهات شش‌گانه و چارچوب وحدت وجود

تبیین شبهات و ارتباط آن‌ها با وحدت شخصی وجود

کتاب «تمهید القواعد» شبهات شش‌گانه‌ای را مطرح می‌سازد که چهار شبهه نخست (امکان، ایجاب، ظهور و تعدد عوالم) مستقیماً با وحدت شخصی وجود پیوند دارند. این شبهات، چالش‌هایی هستند که عارف قائل به وحدت شخصی وجود باید به آن‌ها پاسخ دهد تا اعتقادش به توحید تثبیت گردد. متن چنین بیان می‌دارد:

أَشْكَالَاتٌ سِتَّةٌ… أَرْبَعَةٌ مُتَعَلِّقَةٌ بِوَحْدَةِ الشَّخْصِيَّةِ، وَاثْنَانِ لَا تَعَلُّقَ لَهُمَا

این شبهات، به ترتیب، به امکان وجود، ایجاب ظهور، اقتضای ظهور و تعدد عوالم اشاره دارند. دو شبهه دیگر، یعنی شبهه پنجم (وجود یا عدم عالم مثال) و شبهه ششم (افضلیت انسان کامل)، به دلیل استقلال از وحدت شخصی وجود، به‌صورت مباحثی جداگانه مطرح می‌شوند. این تقسیم‌بندی، نشان‌دهنده تمرکز ماتن بر تبیین وحدت وجود به‌عنوان محور اصلی بحث است، در حالی که شبهات پنجم و ششم، به‌سان شاخه‌هایی فرعی، از تنه اصلی جدا شده و مستقل بررسی می‌گردند.

درنگ: چهار شبهه نخست، ستون‌های اصلی تبیین وحدت شخصی وجود را تشکیل می‌دهند، در حالی که شبهات پنجم و ششم، به دلیل استقلال موضوعی، در حاشیه بحث وحدت قرار دارند.

قرآن کریم در این زمینه، با تأکید بر وحدت الهی، راهنمایی می‌کند:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

(سوره اخلاص، آیه ۱) این آیه، بر محوریت وحدت وجود تأکید ورزیده و شالوده بحث‌های عرفانی را تقویت می‌کند.

ساختار دوگانه کتاب: از مبدأ به انسان کامل

کتاب «تمهید القواعد» به دو مقطع اصلی تقسیم می‌شود: مقطع نخست، به مبدأ و وحدت شخصی وجود اختصاص دارد و با پاسخ به شبهه پنجم به پایان می‌رسد. مقطع دوم، به انسان کامل، کمال وجود و فیض الهی می‌پردازد:

الْمَقْطَعُ الْأَوَّلُ: الْمَبْدَأُ، الْمَقْطَعُ الثَّانِي: الْإِنْسَانُ وَالْكَمَالُ

این ساختار، به‌سان پلی است که از مبدأ هستی به سوی غایت آن، یعنی انسان کامل، امتداد می‌یابد. مقطع نخست، به تبیین وحدت وجود و پاسخ به شبهات مرتبط می‌پردازد، در حالی که مقطع دوم، با تمرکز بر انسان به‌عنوان مظهر تام الهی، به مسائل حکمت عملی و کمال وجود نظر دارد. این تقسیم‌بندی، نشان‌دهنده حرکت از مباحث نظری به سوی مسائل عملی و اخلاقی است که انسان را در مرکز نظام هستی‌شناختی عرفان نظری قرار می‌دهد.

قرآن کریم این جایگاه انسان را چنین توصیف می‌کند:

وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ

(سوره اسراء، آیه ۷۰) این آیه، بر کرامت ذاتی انسان و جایگاه والای او در نظام خلقت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین شبهات شش‌گانه و تقسیم‌بندی آن‌ها به دو دسته مرتبط و غیرمرتبط با وحدت شخصی وجود، چارچوب بحث را روشن می‌سازد. این بخش، با تأکید بر محوریت وحدت وجود و تفکیک شبهات فرعی، راه را برای بررسی عمیق‌تر شبهه عالم مثال و انسان کامل در بخش‌های بعدی هموار می‌کند.

بخش دوم: شبهه عالم مثال و استقلال آن از وحدت وجود

ارجاع به بحث مفصل عالم مثال

ماتن در بررسی شبهه عالم مثال، به بحث مفصل در کتاب دیگر خود، «الحکمه المنيعه»، ارجاع می‌دهد:

وَهَكَذَا الْكَلَامُ الْمَبْسُوطُ فِي عَالَمِ الْمِثَالِ… فَقَدْ أَشْبَعْنَا الْقَوْلَ فِيهِ هُنَاكَ

این ارجاع، نشان می‌دهد که ماتن، عالم مثال را موضوعی مستقل از وحدت شخصی وجود می‌داند و در این مختصر، نیازی به تکرار مباحث مفصل نمی‌بیند. هدف اصلی کتاب، تبیین وحدت وجود است و بحث عالم مثال، به‌سان شاخه‌ای فرعی، در جای دیگر به‌طور کامل بررسی شده است. این رویکرد، به‌مانند باغبانی است که شاخه‌های اضافی را هرس می‌کند تا درخت اصلی، یعنی وحدت وجود، در کانون توجه بماند.

قرآن کریم، با اشاره به تمثیلات برای تبیین حقایق، این رویکرد را تأیید می‌کند:

وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ

(سوره روم، آیه ۵۸) این آیه، بر استفاده از تمثیل برای روشن‌سازی مفاهیم عالم مثال تأکید دارد.

استقلال شبهه عالم مثال

ماتن، شبهه عالم مثال را به‌صراحت از وحدت شخصی وجود جدا می‌داند:

الْأَشْكَالُ الْخَامِسُ لَا عَلَاقَةَ لَهُ بِوَحْدَةِ الشَّخْصِيَّةِ

مستشکل، با استناد به دیدگاه مشائین که عالم مثال را نفی کرده‌اند، این عالم را بی‌فایده می‌شمارد:

وَأَمَّا الْقَوْلُ بِعَالَمِ الْمِثَالِ فَلَا طَائِلَ تَحْتَهُ إِيضًا

مشائین، با استدلال‌های قاطع، وجود عالم مثال را رد کرده‌اند، اما ماتن تأکید می‌کند که این شبهه، به وحدت شخصی وجود ارتباطی ندارد. عارف ممکن است عالم مثال را نفی کند یا بپذیرد، و غیرعارف نیز ممکن است به وجود یا عدم آن قائل باشد. این استقلال، به‌سان جزیره‌ای است که از خشکی اصلی وحدت وجود جدا افتاده و نیازی به پیوند با آن ندارد.

درنگ: شبهه عالم مثال، به دلیل استقلال از وحدت شخصی وجود، بحثی فرعی است که در این مختصر، استدرادی و غیرضروری تلقی می‌شود.

قرآن کریم، با تأکید بر تمایز حقایق متعالی، این استقلال را تأیید می‌کند:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

(سوره شوری، آیه ۱۱) این آیه، بر جدایی عالم مثال از حقایق متعالی وجود اشاره دارد.

پاسخ ماتن به شبهه عالم مثال

ماتن، بحث عالم مثال را در این مختصر، فضولی و غیرضروری می‌داند:

فَيَكُونُ الشُّرُوعُ فِيهِ مِنْ قَبِيلِ الْفُضُولِ

این دیدگاه، نشان‌دهنده تمرکز ماتن بر هدف اصلی کتاب، یعنی تبیین وحدت وجود، است. بحث عالم مثال، در کتاب «الحکمه المنيعه» به‌صورت مفصل بررسی شده و در اینجا، نیازی به تکرار آن نیست. این رویکرد، به‌مانند راهنمایی است که مسافر را از مسیرهای فرعی به سوی جاده اصلی هدایت می‌کند.

قرآن کریم، با تأکید بر هدفمندی خلقت، امکان وجود عالم مثال را تأیید می‌کند:

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا

(سوره ص، آیه ۲۷) این آیه، بر هدفمندی خلقت و امکان وجود عالم مثال تأکید دارد.

نقد شارح: خلط امکان و اثبات وجود

شارح، در پاسخ به شبهه عالم مثال، امکان وجود آن را با اثبات وجود خلط کرده است:

إِمْكَانُ الْوُجُودِ غَيْرُ إِثْبَاتِ الْوُجُودِ

امکان وجود، تنها امتناع را نفی می‌کند، اما اثبات وجود عالم مثال، نیازمند دلیل جداگانه‌ای است. این خلط، به‌سان خطایی در ترسیم نقشه‌ای دقیق است که مسیرهای متفاوتی را به‌اشتباه یکی می‌انگارد. ماتن تأکید می‌کند که وحدت شخصی وجود، امکان تعدد عوالم و از جمله عالم مثال را محال نمی‌سازد، اما اثبات وجود آن، به ادله‌ای دیگر وابسته است.

درنگ: تمایز میان امکان منطقی و اثبات وجود واقعی، در تبیین شبهه عالم مثال، امری بنیادین است که شارح به آن توجه کافی نداشته است.

قرآن کریم، با اشاره به اراده الهی، این امکان را تأیید می‌کند:

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

(سوره یس، آیه ۸۲) این آیه، بر امکان ظهور عالم مثال به اراده الهی اشاره دارد.

تمثیل مطلق و مقید

شارح، برای رفع شبهه، عالم مثال را به مطلق و عالم شهادت را به مقید تمثیل می‌کند:

نِسْبَةُ عَالَمِ الْمِثَالِ إِلَى عَالَمِ الشَّهَادَةِ كَنِسْبَةِ الْمُطْلَقِ إِلَى الْمُقَيَّدِ

این تمثیل، عالم مثال را به‌عنوان مرتبه‌ای میانی میان مجردات و ناسوت قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که عالم مثال، چون آینه‌ای است که حقایق مجرد را در قالبی محسوس بازمی‌تاباند. این تمثیل، با نظریه مراتب وجود در عرفان نظری همخوانی دارد و نشان‌دهنده تلاش شارح برای پیوند شبهه عالم مثال با چارچوب وحدت وجود است.

قرآن کریم، با اشاره به مراتب خلقت، این تمثیل را تقویت می‌کند:

وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ

(سوره روم، آیه ۲۷) این آیه، بر مراتب خلقت و امکان وجود عالم مثال تأکید دارد.

نقد شارح: متفرع دانستن شبهه

شارح، به‌اشتباه، شبهه عالم مثال را متفرع بر وحدت شخصی وجود فرض کرده است:

الشَّارِحُ جَعَلَهَا مُتَفَرِّعَةً وَهِيَ مُسْتَقِلَّةٌ

ماتن، شبهه عالم مثال را مستقل طرح کرده و پاسخ داده است، اما شارح، با متفرع دانستن آن، از دقت لازم دور شده است. این خطا، به‌سان راهنمایی است که به‌جای نشان دادن مسیر اصلی، به بیراهه‌ای فرعی اشاره می‌کند. ماتن تأکید می‌کند که بحث عالم مثال، به دلیل استقلال، نیازی به پیوند با وحدت وجود ندارد.

قرآن کریم، با نفی تمثیلات نادرست، این دقت را تأیید می‌کند:

فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ

(سوره نحل، آیه ۷۴) این آیه، بر محدودیت تمثیل در تبیین حقایق متعالی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تمرکز بر شبهه عالم مثال، استقلال آن از وحدت شخصی وجود را روشن ساخت. ماتن، با ارجاع به بحث مفصل در «الحکمه المنيعه» و تأکید بر فضولی بودن این بحث در مختصر حاضر، از تکرار مباحث فرعی پرهیز کرد. نقد شارح، به دلیل خلط امکان و اثبات وجود و متفرع دانستن شبهه، نشان‌دهنده نیاز به دقت بیشتر در تبیین این موضوع است.

بخش سوم: شبهه افضلیت انسان کامل و عالم ناسوت

تناقض ظاهری در افضلیت عالم ناسوت

مستشکل، شبهه ششم را چنین مطرح می‌کند:

إِذَا نَزَلَ الْوُجُودُ يَجِبُ أَنْ يَضْعُفَ… فَكَيْفَ يَكُونُ عَالَمُ النَّاسُوتِ أَشَدُّ؟

این شبهه، به تناقض ظاهری در افضلیت عالم ناسوت و انسان کامل اشاره دارد. مستشکل استدلال می‌کند که با نزول وجود، باید ضعف افزایش یابد، اما عرفا عالم ناسوت را به دلیل جامعیت انسان کامل، اشد و افضل می‌دانند. این تناقض ظاهری، به‌سان پارادوکسی است که در نگاه نخست، ذهن را به چالش می‌کشد، اما با تأمل، راه به سوی حقیقت می‌گشاید.

درنگ: افضلیت عالم ناسوت و انسان کامل، به دلیل جامعیت او در بازتاب اسما و صفات الهی، تناقض ظاهری را رفع می‌کند.

قرآن کریم، با تأکید بر تقوا به‌عنوان معیار افضلیت، این دیدگاه را تأیید می‌کند:

إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ

(سوره حجرات، آیه ۱۳) این آیه، بر افضلیت انسان بر اساس کمال و تقوا تأکید دارد.

استقلال شبهه ششم از وحدت وجود

ماتن، شبهه ششم را نیز مستقل از وحدت شخصی وجود می‌داند:

الْأَشْكَالُ السَّادِسُ لَا تَعَلُّقَ لَهُ بِوَحْدَةِ الشَّخْصِيَّةِ

این شبهه، به جایگاه انسان کامل در نظام هستی‌شناختی عرفان نظری می‌پردازد و نیازی به ارتباط با وحدت وجود ندارد. این استقلال، به‌سان جریانی است که از سرچشمه‌ای جداگانه تغذیه می‌شود و نیازی به پیوند با رودخانه اصلی ندارد. شبهه افضلیت انسان کامل، در فلسفه مشائی، اشراقی و عرفان نظری مطرح است و پرسشی عام به‌شمار می‌رود.

قرآن کریم، با تأکید بر کرامت انسان، این جایگاه را تأیید می‌کند:

وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ

(سوره اسراء، آیه ۷۰) این آیه، بر جایگاه والای انسان در نظام خلقت تأکید دارد.

نفی دیدگاه متکلمین در افضلیت ملائکه

ماتن، دیدگاه برخی متکلمین را که ملائکه را افضل از انسان می‌دانند، نفی می‌کند:

الْمُتَكَلِّمُونَ يَقُولُونَ: الْمَلَائِكَةُ أَفْضَلُ مِنَ الْإِنْسَانِ، وَهُوَ خَطَأٌ

این نفی، با نظریه انسان کامل در عرفان نظری همخوانی دارد که انسان را به دلیل جامعیت در دریافت اسما و صفات الهی، افضل از ملائکه می‌داند. انسان کامل، به‌سان آینه‌ای تمام‌نما، همه کمالات الهی را بازمی‌تاباند، در حالی که ملائکه، تنها بخشی از این کمالات را جلوه‌گر می‌سازند.

قرآن کریم، با اشاره به تعلیم اسما به آدم، این جامعیت را تأیید می‌کند:

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا

(سوره بقره، آیه ۳۱) این آیه، بر جامعیت انسان در دریافت اسما و صفات الهی تأکید دارد.

حکمت نظری و عملی در انسان کامل

ماتن، بحث انسان کامل را از حکمت نظری به حکمت عملی انتقال می‌دهد:

فِي الْحِكْمَةِ النَّظَرِيَّةِ لَوْجَدْنَا الْمَنْطِقَ، وَفِي الْحِكْمَةِ الْعَمَلِيَّةِ لَوْجَدْنَا الْأَخْلَاقَ

حکمت نظری، با ابزارهایی چون منطق و شهود، به تبیین حقایق هستی می‌پردازد، در حالی که حکمت عملی، با تمرکز بر اخلاق و شناخت انسان، به کمال عملی او نظر دارد. انسان کامل، به‌سان خلیفه‌ای الهی، هم در بعد نظری و هم در بعد عملی، مظهر کمالات الهی است.

قرآن کریم، با اشاره به خلافت انسان، این جامعیت را تأیید می‌کند:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً

(سوره بقره، آیه ۳۰) این آیه، بر خلافت و جامعیت انسان در نظام خلقت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی شبهه افضلیت انسان کامل و عالم ناسوت، تناقض ظاهری در این موضوع را با تکیه بر جامعیت انسان رفع کرد. استقلال این شبهه از وحدت وجود، نفی دیدگاه متکلمین در افضلیت ملائکه، و انتقال از حکمت نظری به حکمت عملی، نشان‌دهنده جایگاه والای انسان کامل در عرفان نظری است.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با بررسی شبهات عالم مثال و افضلیت انسان کامل در چارچوب وحدت شخصی وجود، به تبیین دقیق و عمیق این موضوعات در کتاب «تمهید القواعد» پرداخت. شبهه عالم مثال، به دلیل استقلال از وحدت وجود، به‌سان شاخه‌ای فرعی در نظر گرفته شد که ماتن آن را در جای دیگر مفصلاً بررسی کرده است. شبهه افضلیت انسان کامل، با تأکید بر جامعیت او در بازتاب اسما و صفات الهی، تناقض ظاهری را رفع نمود. ساختار دوگانه کتاب، از مبدأ به انسان کامل، نشان‌دهنده حرکت از حکمت نظری به حکمت عملی است که انسان را در مرکز نظام هستی‌شناختی عرفان نظری قرار می‌دهد. این تحلیل، با پیوند آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی، راه را برای فهم عمیق‌تر این مفاهیم هموار ساخت.

با نظارت صادق خادمی