در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 132

متن درس





تبیین مراتب ادراکات انسانی در عرفان نظری: شرحی بر تمهید القواعد (جلسه ۱۳۲)

تبیین مراتب ادراکات انسانی در عرفان نظری: شرحی بر تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۲)

دیباچه

کتاب شریف تمهید القواعد، اثر حکیم و عارف برجسته، صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از متون بنیادین عرفان نظری است که در چارچوب سنت ابن‌عربی، به تبیین مفاهیم عمیق وجودی و معرفتی می‌پردازد. این اثر، با نگاهی ژرف به مراتب ادراکات انسانی، تعینات ربوبی، اعیان ثابته، و سیر وجودی انسان به سوی کمال، راهنمایی است برای سالکانی که در پی فهم حقیقت وجود و اتصال به مبدأ هستی‌اند. در این نوشتار، با تمرکز بر جلسه یکصد و سی و دوم از شرح این کتاب، به تبیین مراتب ادراکات انسانی و رابطه آن‌ها با حقیقت ربوبی پرداخته‌ایم. این شرح، با زبانی روشن و متین، کوشیده است تا مفاهیم پیچیده عرفانی را در قالبی منسجم و متناسب با فضای پژوهشی ارائه دهد، تا همانند چراغی در شب تاریک، راه را برای جویندگان معرفت روشن سازد.

بخش نخست: مراتب ادراکات انسانی و اسرار جمیله

تصفیه قلب: پیش‌نیاز ادراک اسرار الهی


ثم اِن ههنا تحقيقتاً تحتاج الى بيان يقتضى على اسرار الجميله انما يدرك بعد تلخيص من الصدق و تصفية لا لقلب

ترجمه: سپس، در اینجا حقیقتی است که نیازمند بیانی است که بر اسرار جمیله دلالت دارد؛ این اسرار تنها پس از تلخیص از صدق و تصفیه قلب درک می‌شود.

ادراک اسرار جمیله الهی، که چون گوهری در صدف قلب انسان نهان است، مستلزم تصفیه قلب و صدق در نیت و عمل است. قلب، به مثابه آیینه‌ای که گرد غفلت بر آن نشسته، نیازمند صیقل است تا بتواند نور حقیقت را بازتاب دهد. این تصفیه، که از رهگذر صدق و اخلاص می‌گذرد، انسان را به ادراکی متعالی رهنمون می‌سازد که فراتر از قوای ظاهری و باطنی متعارف است. این ادراک غیرمعتاد، که در مرتبه‌ای عالی قرار دارد، به شهود باطنی و اتصال به حقیقت ربوبی اشاره دارد.

درنگ: تصفیه قلب، چون کلیدی است که قفل اسرار جمیله را می‌گشاید و انسان را به ادراکی متعالی و غیرمعتاد رهنمون می‌سازد.

مراتب سه‌گانه معرفت انسانی

معرفت انسانی، که چون نردبانی به سوی کمال است، در سه مرتبه دانیه، متوسطه، و عالیه تقسیم می‌شود. مرتبه دانیه، ادراکات کلی و حسی را در بر می‌گیرد که در همه انسان‌ها، حتی آنان که از ایمان یا توجه به حقیقت محرومند، به صورت قهری موجود است.

ادراکات دانیه، که به علوم زمینی و ادراکات حسی محدود می‌شوند، چونان ریشه‌های درختی‌اند که در خاک وجود هر انسانی کاشته شده‌اند. این ادراکات، که فاقد نورانیت و عمق معرفتی‌اند، به عقل و قلب وابسته نیستند و در همه انسان‌ها، اعم از مؤمن یا کافر، به صورت طبیعی موجودند. این مرتبه، که به ادراکات کلی انسان اختصاص دارد، از ویژگی‌هایی است که انسان را از حیوانات متمایز می‌سازد.

ادراکات عقلی در مرتبه متوسطه

مرتبه متوسطه، که چون شاخه‌های درخت معرفت است، شامل ادراکات عقلی است که فراتر از کلیت ادراکات دانیه بوده و به معارف ربوبی متصل است. این ادراکات، که دارای نورانیت و روایت وجودی‌اند، از تأمل و اندیشه نشأت می‌گیرند.

ادراکات عقلی، که در چیدمان وجودی انسان ریشه دارند، توانایی فهم حقایق متعالی را به او ارزانی می‌دارند. این مرتبه، که نیازمند تلاش و کسب است، انسان را به سوی معارف ربوبی هدایت می‌کند و از ادراکات حسی متمایز است، زیرا نه تنها کلیت، بلکه نورانیت و عمق وجودی را نیز در بر دارد.

درنگ: ادراکات عقلی، چون چراغی در مسیر معرفت، انسان را به سوی فهم معارف ربوبی هدایت می‌کنند و از ادراکات حسی به دلیل نورانیت و عمق وجودی متمایزند.

ادراکات قلبی و سری در مرتبه عالیه

مرتبه عالیه، که چون قله‌ای رفیع در سیر معرفتی است، شامل ادراکات قلبی و سری است که از باطن و ظهور انسان نشأت گرفته و به تعینات وجودی و عینی او متصل است. این ادراکات، که نمود باطن سر آدمیت در قلب انسان است، نهایت معرفت را تشکیل می‌دهند.

ادراکات قلبی و سری، که در کمون ذات انسان هویدا می‌شوند، انسان را به مقام وحدت و اتصال به حق می‌رسانند. این مرتبه، که به شهود باطنی و معرفت وجودی حق اشاره دارد، چون گوهری است که در اعماق قلب انسان نهان است و تنها با سلوک و تصفیه قلب آشکار می‌گردد.

درنگ: ادراکات قلبی و سری، چون آیینه‌ای صیقل‌یافته، حقیقت ربوبی را در قلب انسان منعکس می‌سازند و او را به مقام وحدت و معرفت متعالی رهنمون می‌کنند.

تفاوت و ترتب مراتب ادراکات

ادراکات دانیه صرفاً از کلیت برخوردارند، ادراکات متوسطه دارای نورانیت‌اند، و ادراکات عالیه نمود باطن سر آدمیت‌اند. ادراکات کلی، که به صورت قهری در همه انسان‌ها موجودند، نیازی به کسب ندارند، اما ادراکات عقلی و قلبی اکتسابی‌اند و تنها در مخلصین، به لطف عنایت الهی، به کمال می‌رسند.

این مراتب، که چون حلقه‌های زنجیری به هم متصل‌اند، دارای ترتب وجودی‌اند. ادراکات کلی، عقلی، و قلبی به ترتیب ظهور می‌یابند، اما ادراکات سری، که در حقیقت مقدم بر همه‌اند، مقسم تمامی ادراکات‌اند. این تقدم وجودی، نشان‌دهنده آن است که کشش ربوبی، که در همه موجودات به صورت‌های مختلف ظهور دارد، در مرتبه سری ریشه دارد.

بخش دوم: ادراکات سری و تعینات ربوبی

ادراکات سری به عنوان مقسم وجودی

ادراکات سری، که چون سرچشمه‌ای زلال در همه موجودات جاری است، مقسم تمامی ادراکات‌اند. این ادراکات، که در انسان به صورت معرفت قلبی و در موجودات دیگر به صورت جذب و دفع یا حب و بغض متجلی می‌شوند، به تعینات ربوبی اشاره دارند.


و هو ان للانسان وراء هذاه الادراكات الظاهره والباطنة المتعارفه نوعاً آخر من الادراك غير المعطاع

ترجمه: و آن این است که برای انسان، ورای این ادراکات ظاهری و باطنی متعارف، نوع دیگری از ادراک وجود دارد که غیرمعتاد است.

این ادراک غیرمعتاد، که در مرتبه سری قرار دارد، انسان را به فهم حقیقت مطلقه حق رهنمون می‌سازد. در موجودات غیرانسانی، این کشش ربوبی به صورت غرایز طبیعی، مانند جذب و دفع یا محبت و کراهت، ظاهر می‌شود، اما در انسان، به صورت معرفت قلبی و شهود باطنی ظهور می‌یابد.

درنگ: ادراکات سری، چون مقسمی است که تمامی مراتب ادراکی را در بر می‌گیرد و در همه موجودات، از جمادات تا انسان، به صورت کشش ربوبی ظهور می‌یابد.

رابطه جنس و نوع در ادراکات

ادراکات کلی، عقلی، و قلبی در انسان دارای رابطه جنس و نوع‌اند. ادراکات سری، به مثابه جنس، احاطه بر ادراکات کلی و عقلی دارند و این ادراکات، به عنوان انواع، از ظهورات ادراکات سری نشأت می‌گیرند.

این رابطه، که چون نسبت ریشه به شاخه‌هاست، نشان‌دهنده آن است که ادراکات سری، به عنوان حقیقت بنیادین، تمامی مراتب ادراکی را در بر می‌گیرند. ادراکات کلی و عقلی، که در ظهور مقدم‌اند، در حقیقت تخصصات ادراکات سری‌اند و از آن نشأت می‌گیرند.

کفر و غفلت: قطع ارتباط با ادراکات سری

کفر و غفلت، که چون حجاب‌هایی بر قلب انسان‌اند، نتیجه عدم ارتباط ادراکات کلی و عقلی با ادراکات سری است. کفر، به معنای ستر حقیقت، زمانی رخ می‌دهد که انسان نتواند ادراکات کلی خود را با حقیقت ربوبی هماهنگ سازد.

غفلت نیز، که به عدم هماهنگی عملی با ادراکات سری اشاره دارد، انسان را از وصول به حقیقت محروم می‌سازد. هر موجودی، حتی جمادات، دارای قلب و تعین ربوبی است، اما در انسان، این قلب نیازمند اتصال به ادراکات سری است تا به کمال برسد.

قلب: تعین و ظهور وجودی

هر ذره از موجودات، که چون آیینه‌ای کوچک از حقیقت الهی است، دارای تعینی است که قلب، سر، و ربوبیت آن را تشکیل می‌دهد. این تعین، که ظهور خلقی عین ثابته است، در انسان با ادراکات کلی و قلبی ارتباط می‌یابد.

قلب، به عنوان مرکز وجودی انسان، مظهر علم الهی است که در سیر وجودی از نطفه به علقه و مضغه، به ظهور می‌رسد. این قلب، که در کمون ذات انسان نهان است، با تصفیه و سلوک به نورانیت معرفتی می‌رسد.

درنگ: قلب، چون گوهری در صدف وجود انسان، مظهر علم الهی است که با تصفیه و سلوک به ظهور معرفتی می‌رسد.

بخش سوم: تجلیات ربوبی و وحدت وجودی

ظهور قلب در سیر وجودی

قلب انسان، که چون نهالی در خاک وجود کاشته شده، در سیر وجودی از نطفه به علقه و مضغه، با ظهور تعین و عین ثابته فعال می‌شود. این قلب، که حقیقت علم الهی است، در همه موجودات مقدم است.

این تقدم وجودی، که چون سرچشمه‌ای است که همه رودها از آن جاری می‌شوند، نشان‌دهنده آن است که عین ثابته، به عنوان حقیقت ازلی، مقسم وجود هر موجود است. در انسان، این قلب با ادراکات سری به کمال می‌رسد.

تجلیات ربوبی در موجودات غیرانسانی

در موجودات غیرانسانی، که چون آینه‌هایی کوچک از تجلیات الهی‌اند، ادراکات کلی وجود ندارند، اما کشش ربوبی در قالب جذب و دفع یا حب و بغض ظهور می‌یابد. این کشش، که در انسان به صورت تولّی و تبری متجلی می‌شود، جلوه‌ای از تعینات الهی است.

این نکته با آیه شریفه از قرآن کریم همخوانی دارد:

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ

ترجمه: آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند (سوره حشر، آیه ۱).

تسبیح موجودات، که چون زمزمه‌ای همیشگی در هستی است، جلوه‌ای از تعینات ربوبی است که در انسان کامل به صورت معرفت متعالی ظاهر می‌شود.

انسان کامل و وحدت با عالم

انسان کامل، که چون خورشیدی در آسمان وجود می‌درخشد، با ادراکات سری خود با همه موجودات انس می‌گیرد و به وحدت با عالم می‌رسد. این وحدت، نتیجه ظهور تعین علمی حق در انسان است.

انسان کامل، که مظهر جامع تجلیات الهی است، با زبان سری خود با همه موجودات سخن می‌گوید و به وحدت وجودی دست می‌یابد. این وحدت، که چون اقیانوسی است که همه رودها به آن می‌پیوندند، نتیجه اتصال به حقیقت مطلقه حق است.

درنگ: انسان کامل، چون مظهر جامعی است که با ادراکات سری به وحدت با عالم می‌رسد و همه موجودات را در نور حقیقت الهی مشاهده می‌کند.

تجلی حق و اعیان ثابته

حق مطلق، که چون خورشیدی بی‌غروب است، با تجلی در مظاهر، متعین می‌شود و اعیان ثابته، که لوازم ذاتی حق‌اند، به صورت صور معلومه در علم الهی ظهور می‌یابند.

اعیان ثابته، که چون قالب‌هایی ازلی در علم الهی‌اند، واسطه میان حق مطلق و مظاهر خلقی‌اند. این اعیان، که در فرآیند تجلی به صورت صور معلومه در عالم خارج ظاهر می‌شوند، حقیقت وجود هر موجود را تشکیل می‌دهند.

توجه ایجادی و ظهور مراتب وجودی

توجه ایجادی حق، که چون نسیمی است که از مبدأ هستی می‌وزد، از مرتبه علم به اراده، تخاطب، و ایجاد، مراتب ظهور را شکل می‌دهد. این فرآیند با آیه شریفه از قرآن کریم تبیین می‌شود:

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

ترجمه: جز این نیست که چون چیزی را اراده کند، فرمانش به آن این است که می‌گوید: باش، پس می‌شود (سوره یس، آیه ۸۲).

این آیه، که چون کلیدی است که راز خلقت را می‌گشاید، بر فرآیند خلقت الهی از طریق توجه ایجادی تأکید دارد. مراتب علم، اراده، تخاطب، و ایجاد، مراحل ظهور حق در مظاهر خلقی را نشان می‌دهند.

بخش چهارم: کمال انسانی و سلوک عرفانی

وصول به مرتبه سری و بلوغ معنوی

سالک، که چون مسافری در راه حقیقت است، با وصول به مرتبه سری به بلوغ معنوی می‌رسد و عین ثابته او با حق متحد می‌شود. این وصول، انسان را از کفر و غفلت رها می‌سازد.

بلوغ معنوی، که چون شکوفایی گلی در باغ وجود است، نتیجه اتصال ادراکات انسانی به مرتبه سری است. این اتصال، انسان را از ستر حقیقت و غفلت عملی رها کرده و به مقام معرفت و وحدت می‌رساند.

کمال انسان در اتصال به سر

کمال انسان، که چون قله‌ای است که سالک در پی فتح آن است، در اتصال به سر و معرفت قلبی است که او را به مقام ولایت و رهایی از نجاست می‌رساند. این مقام، با آرامش و طمأنینه همراه است، چنان‌که یکی از عالمان دینی فرمود: «با قلبی آرام و ضمیری خوش از میان شما می‌روم».

این مقام، که نتیجه سلوک و تصفیه است، انسان را به وحدت با حق و رهایی از قیود نفسانی می‌رساند. آرامش و طمأنینه، که چون نسیمی روح‌نواز است، نشانه‌های وصول به این مقام‌اند که در آن فعل، قول، و عمل انسان با حق همسو می‌شود.

درنگ: کمال انسان در اتصال به سر و معرفت قلبی است که او را به آرامش و طمأنینه رهنمون می‌سازد و فعل و قولش را با حقیقت الهی همسو می‌کند.

جمع‌بندی

شرح جلسه یکصد و سی و دوم از کتاب شریف تمهید القواعد، با تبیین مراتب سه‌گانه ادراکات انسانی (دانیه، متوسطه، و عالیه)، رابطه میان تعینات ربوبی و ظهورات خلقی را به شکلی منسجم و ژرف ارائه می‌دهد. ادراکات سری، که در مرتبه عالیه قرار دارند، انسان را به معرفت حقیقت مطلقه حق و وحدت وجودی رهنمون می‌سازند. اعیان ثابته، به عنوان مقسم وجود، در همه موجودات حضور دارند و در انسان به صورت ادراکات قلبی و معرفت شهودی ظهور می‌یابند. سلوک عرفانی، که با تصفیه قلب و اتصال به سر همراه است، انسان را به کمال و آرامش معنوی می‌رساند. این شرح، با زبانی فاخر و متین، کوشیده است تا مفاهیم پیچیده عرفانی را چون گوهری درخشان در برابر دیدگان جویندگان معرفت قرار دهد.

با نظارت صادق خادمی