در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 134

متن درس






تحلیل و تبیین هویت انسان کامل در عرفان نظری

تحلیل و تبیین هویت انسان کامل در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۴)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر گران‌سنگ صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، یکی از آثار ممتاز در حوزه عرفان نظری است که با نگاهی عمیق و فلسفی به تبیین مفاهیم بنیادین توحید، وحدت وجود، انسان کامل، و رابطه وحدت و کثرت در نظام هستی می‌پردازد. این اثر، با رویکردی نظام‌مند، جایگاه انسان را به‌عنوان قلب عالم امکان و واسطه فیض الهی مورد کاوش قرار می‌دهد. در این نوشتار، با تمرکز بر محتوای جلسه یک‌صد و سی و چهارم از شرح این کتاب، کوشش شده است تا با زبانی فصیح، متین و متناسب با فضای علمی، مفاهیم عرفانی در قالبی منسجم و روشن ارائه گردد. این متن، با بهره‌گیری از متون اصلی و تحلیل‌های عمیق، به بررسی هویت انسان کامل، نقش او در وحدت عالم، و رابطه وحدت و کثرت در نظام هستی می‌پردازد.

بخش نخست: هویت واحده و وحدت حقیقی

متن اصلی با تبیین مفهوم «الهویة الواحدة» (هویت واحده) آغاز می‌شود که به ذات باری‌تعالی اشاره دارد. این هویت، متصف به «الوحدة الحقیقیة» (وحدت حقیقی) است، به‌گونه‌ای که احکام وحدت بر احکام کثرت غلبه یافته و کثرت تحت سیطره احدیت در مقام جمع معنوی محو می‌شود. در این مقام، کثرت به‌صورت کامل در وحدت ذاتی ذوب شده و هیچ‌گونه تفرقه‌ای در آن متصور نیست.

قال و إذا عرفت هذا فنقول إن تلک الهویة الواحدة بالوحدة الحقیقیة لما غلبت فیها أحکام الوحدة على أحکام الکثرة بل أمحت الکثرة تحت القهر الأحدی فی مقام الجمع المعنوی.

ترجمه: هنگامی که این را دانستی، می‌گوییم که آن هویت واحده با وحدت حقیقی، از آن‌رو که احکام وحدت بر احکام کثرت غلبه یافته، بلکه کثرت تحت سیطره احدیت در مقام جمع معنوی محو شده است.

﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (سوره اخلاص، آیه ۱): بگو اوست خدا، یگانه.

این آیه کریمه از قرآن کریم، بر وحدت مطلقه ذات الهی تأکید دارد که در آن، هیچ‌گونه کثرتی، حتی کثرت اسما و صفات، راه نمی‌یابد. در عرفان نظری، وحدت حقیقی به معنای وحدت صمدانی است که در آن، کثرت در برابر وحدت ذاتی محو می‌گردد. این مقام، که به احدیت تعبیر می‌شود، فراتر از واحدیت است که کثرت را در خود جای می‌دهد. همان‌گونه که خورشیدی با نور خود همه سایه‌ها را در خود فرو می‌برد، وحدت حقیقی نیز کثرت را در اقیانوس بی‌کران خویش ذوب می‌کند.

درنگ: وحدت حقیقی در ذات الهی، کثرت را در خود محو می‌کند و مقام احدیت را به‌عنوان والاترین مرتبه توحید متجلی می‌سازد. این وحدت، فراتر از کثرت اسما و صفات، همه مظاهر را در خود جمع می‌کند.

بخش دوم: انسان کامل، قلب عالم امکان

انسان کامل در عرفان نظری، موجودی است که وحدت عالم به او وابسته است. او نه‌تنها واسطه فیض الهی، بلکه قطب عالم امکان و قلب ظهور است. بدون انسان کامل، عالم دچار تشتت و پراکندگی می‌شود و وحدت خود را از دست می‌دهد. این جایگاه، فراتر از واسطه فیض بودن است و به نقش انسان در انسجام و یکپارچگی نظام هستی اشاره دارد.

ثم ظهرت فی مظاهر متفرقة غیر جامعة من مظاهر هذه العوالم العینیة على سبیل التفصیل والتفریق بحیث غلبت الکثرة فی أحکامها على أحکام الوحدة وخفی هناك أمر الوحدة.

ترجمه: سپس آن حقیقت در مظاهر متفرقه غیرجامع از مظاهر این عوالم عینی بر سبیل تفصیل و تفرق ظاهر شد، به‌گونه‌ای که کثرت در احکامش بر احکام وحدت غلبه یافت و امر وحدت در آنجا پنهان ماند.

﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ (سوره بقره، آیه ۳۱): و خدا به آدم همه نام‌ها را آموخت.

این آیه کریمه از قرآن کریم، به تعلیم اسمای الهی به حضرت آدم (ع) اشاره دارد که نشان‌دهنده جایگاه انسان کامل به‌عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی است. انسان کامل، مانند آینه‌ای زلال است که همه صفات الهی را در خود منعکس می‌کند و وحدت عالم را در وجود خویش متجلی می‌سازد. او، همانند قطب‌نمایی است که در میان امواج پراکنده کثرت، جهت وحدت را نشان می‌دهد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان قلب عالم امکان، وحدت عالم را در خود متجلی می‌سازد و بدون او، عالم دچار تشتت و فقدان انسجام می‌شود.

بخش سوم: حقیقت وجودی انسان کامل

انسان کامل، برخلاف تصور برخی، نه یک عنوان اعتباری، بلکه موجودی حقیقی با هویتی منحاز و مستقل است. همان‌گونه که بهشت، دوزخ، و ابلیس موجوداتی حقیقی‌اند، انسان کامل نیز دارای هویتی وجودی است که نمی‌توان آن را به مفاهیم ذهنی یا اعتباری تقلیل داد.

﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ (سوره بقره، آیه ۳۰): من در زمین جانشینی قرار می‌دهم.

این آیه کریمه از قرآن کریم، به خلافت الهی انسان اشاره دارد که نشان‌دهنده هویت وجودی او به‌عنوان مظهر تام الهی است. روایت «لَوْلَا الْحُجَّةُ لَمَا سُخِّتِ الْأَرْضُ وَأَهْلُهَا» (اگر حجت الهی نبود، زمین و اهلش فرومی‌ریخت) نیز بر ضرورت وجود انسان کامل به‌عنوان محور هستی تأکید دارد. انسان کامل، مانند درختی تنومند است که ریشه‌هایش در اعماق حقیقت الهی فرو رفته و شاخه‌هایش همه عوالم را دربرگرفته است.

درنگ: انسان کامل، موجودی حقیقی با هویتی منحاز است که نمی‌توان آن را به مفهومی اعتباری یا ذهنی فروکاست.

بخش چهارم: مصداق انسان کامل در حضرات معصومین

مصداق انسان کامل، در وجود مقدس حضرات معصومین (ع) تجلی می‌یابد. این حضرات، به‌عنوان الگوهای عینی و تاریخی، تنها مصادیقی هستند که می‌توانند جایگاه انسان کامل را به‌صورت کامل محقق سازند. این دیدگاه، ریشه در اعتقاد شیعی به نقش ائمه معصومین (ع) به‌عنوان مظاهر تام الهی دارد.

﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ (سوره رعد، آیه ۷): تو فقط هشداردهنده‌ای و برای هر قومی هدایتگری است.

این آیه کریمه از قرآن کریم، بر وجود هدایتگران الهی در هر زمان دلالت دارد که در تشیع، به ائمه معصومین (ع) تفسیر می‌شود. حضرات معصومین، مانند مشعل‌هایی فروزان‌اند که راه سعادت و کمال را به بشریت نشان می‌دهند. متن اصلی به لزوم شناسایی مصداق انسان کامل تأکید دارد و استدلال می‌کند که جز حضرات معصومین، هیچ الگوی دیگری نمی‌تواند این جایگاه را به‌صورت کامل محقق سازد.

درنگ: مصداق انسان کامل، تنها در وجود حضرات معصومین (ع) یافت می‌شود که به‌عنوان الگوهای عینی و تاریخی، وحدت و کمال عالم را تضمین می‌کنند.

بخش پنجم: وحدت و کثرت در نظام هستی

رابطه وحدت و کثرت در نظام هستی، یکی از محورهای اصلی بحث در این متن است. وحدت ذاتی حق تعالی، کثرت را در خود محو می‌کند، اما در ظرف ظهور، کثرت در مظاهر متفرقه ظاهر می‌شود. انسان کامل، به‌عنوان مظهر جامع، همه این مظاهر را در خود جمع می‌کند و وحدت عالم را متجلی می‌سازد.

ثم أراد أن یظهر فی مظهر جامع یتضمن ویشمل جمیع العوالم.

ترجمه: سپس حق تعالی اراده کرد که در مظهری جامع ظاهر شود که همه عوالم را دربرگرفته و شامل شود.

﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾ (سوره جاثیه، آیه ۱۳): و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرد.

این آیه کریمه از قرآن کریم، به تسخیر همه عوالم برای انسان اشاره دارد که نشان‌دهنده جایگاه او به‌عنوان مظهر جامع است. انسان کامل، مانند دری است که همه رودهای کثرت به سوی آن جاری می‌شوند و در آن به وحدت می‌رسند.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان مظهر جامع، کثرت مظاهر را در خود جمع کرده و وحدت عالم را در مقام جمع معنوی متجلی می‌سازد.

بخش ششم: نقد استدلال‌های کتاب

کتاب «تمهید القواعد» تلاش می‌کند با استدلال‌های فلسفی و عرفانی، جایگاه انسان کامل و نقش او در وحدت عالم را اثبات کند. با این حال، متن به نقد میزان موفقیت این استدلال‌ها می‌پردازد و تأکید دارد که اثبات این مدعا نیازمند براهین منطقی و مستدل است. برخی از استدلال‌های کتاب ممکن است به‌طور کامل مدعا را اثبات نکنند و نیاز به تکمیل از منابع دیگر دارند.

﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (سوره فصلت، آیه ۵۳): به‌زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آن‌ها نشان خواهیم داد.

این آیه کریمه از قرآن کریم، بر ضرورت تأمل در آیات الهی در عالم و نفس انسان تأکید دارد که مبنای استدلال عقلی برای اثبات جایگاه انسان کامل است. متن اصلی به اهمیت استدلال منطقی اشاره دارد و از استناد به مفاهیم کلی و غیرمستدل پرهیز می‌کند.

درنگ: اثبات جایگاه انسان کامل نیازمند استدلال‌های منطقی و مستدل است که باید از مفاهیم کلی و غیرمستدل فراتر رود.

بخش هفتم: تقدم و تأخر در ظهور انسان کامل

متن به تمایز میان تقدم عادی (بدوي) و تقدم غایی (کمالي) در ظهور انسان کامل اشاره دارد. اگرچه موجودات عالم پیش از انسان خلق شده‌اند، انسان کامل از منظر غایی مقدم است، زیرا وحدت عالم به او وابسته است.

﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (سوره إسراء، آیه ۷۰): و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم.

این آیه کریمه از قرآن کریم، به کرامت انسان اشاره دارد که نشان‌دهنده جایگاه او به‌عنوان هدف غایی خلقت است. روایت «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ» (اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمی‌کردم) نیز بر تقدم غایی انسان کامل تأکید دارد. انسان کامل، مانند گوهری است که در صدف خلقت نهفته است و همه موجودات، مقدمه‌ای برای ظهور او هستند.

درنگ: انسان کامل، از منظر غایی مقدم بر همه موجودات است، زیرا وحدت عالم به او وابسته است و هدف نهایی خلقت را محقق می‌سازد.

بخش هشتم: ضرورت استدلال منطقی

متن بر لزوم استدلال منطقی در اثبات جایگاه انسان کامل تأکید دارد و از استناد به مفاهیم کلی و غیرمستدل پرهیز می‌کند. این رویکرد، به‌ویژه در اثبات نقش انسان در وحدت عالم، مورد توجه قرار گرفته است.

﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ (سوره نحل، آیه ۱۲۵): با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن.

این آیه کریمه از قرآن کریم، بر ضرورت استدلال عقلی و منطقی تأکید دارد. عالمان دینی، مانند ابن‌سینا، در آثار خود به ضرورت استدلال عقلی پرداخته‌اند و تأکید کرده‌اند که عقل بشری به‌تنهایی قادر به درک همه حقایق نیست. این دیدگاه، با رویکرد کتاب «تمهید القواعد» هم‌خوانی دارد.

درنگ: استدلال منطقی، پایه و اساس اثبات مفاهیم عرفانی است و باید از استناد به مفاهیم کلی و غیرمستدل پرهیز شود.

جمع‌بندی

کتاب «تمهید القواعد» اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، با رویکردی فلسفی و عرفانی، به تبیین جایگاه انسان کامل به‌عنوان قلب عالم امکان و مظهر تام اسما و صفات الهی می‌پردازد. این اثر، با تأکید بر وحدت حقیقی ذات الهی و رابطه وحدت و کثرت در نظام هستی، انسان کامل را به‌عنوان محور وحدت‌بخش عالم معرفی می‌کند. مصداق این انسان کامل، در وجود حضرات معصومین (ع) تجلی می‌یابد که به‌عنوان الگوهای عینی و تاریخی، نقش بی‌بدیلی در نظام هستی ایفا می‌کنند. با این حال، استدلال‌های کتاب نیازمند تکمیل و تقویت با براهین منطقی است تا مدعای انسان کامل و نقش او در وحدت عالم به‌صورت کامل اثبات شود. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و استدلال‌های عقلی، چارچوبی جامع برای فهم عرفان نظری ارائه می‌دهد و جویندگان حقیقت را به تأمل در جایگاه والای انسان در نظام هستی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی