متن درس
تبیین وحدت و کثرت در مقام انسان کامل: شرح نوبت 135 تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۵)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر ارزشمند صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از متون بنیادین در عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مفاهیم وحدت وجود، انسان کامل و پیوند وحدت و کثرت، جایگاه انسان را در نظام هستی روشن میسازد. این اثر، با استدلالهای فلسفی و عرفانی، انسان را بهعنوان مظهر جامع الهی معرفی میکند که قادر است وحدت مطلقه را در ظرف کثرت متجلی سازد. در این نوشتار، نوبت ۱۳۵ این کتاب با رویکردی علمی و تحلیلی بازنویسی شده تا مفاهیم پیچیده آن با زبانی روشن و وزین برای خوانندگان آشنا به عرفان نظری تبیین گردد. این شرح، با حفظ تمامی جزئیات متن اصلی و تحلیلهای تکمیلی، به بررسی تمایز وحدت و کثرت، نقش انسان کامل و ضرورت ظهور وحدت الهی در مظهر جامع میپردازد.
بخش یکم: تمایز وحدت اضافی و کثرت اضافی
متن با تبیین تمایز میان الوحدة الاضافیة (وحدت اضافی) و الکثرة الاضافیة (کثرت اضافی) آغاز میگردد. در این راستا، متن اصلی چنین بیان میدارد:
«فإنّ الوحدة الاضافیة لمّا لم یکن یتمّیز منها إلّا باعتبار معنی العدمی دون الکثرة، فإنّ تمیّزها إنّما هو بانضمام وجود زائد علیها فیکون لها تقدّم بالذات علی الکثرة»
ترجمه: «وحدت اضافی، از آنرو که تمایزش جز به اعتبار معنای عدمی (یعنی فقدان کثرت) نیست، تمایز آن تنها با انضمام وجودی زائد بر آن است، پس وحدت اضافی به ذات خود بر کثرت تقدم دارد.»
وحدت اضافی بهواسطه معنای عدمی، یعنی فقدان انقسام یا کثرت، متمایز میشود، در حالی که کثرت اضافی بهواسطه قیودات وجودی و متکثر تعریف میگردد. این تمایز، وحدت اضافی را به وحدت مطلقه نزدیکتر میسازد، زیرا تمییز آن به اعدام وابسته است، نه به قیود متعدد.
درنگ: وحدت اضافی، به دلیل تمییز عدمی، به وحدت مطلقه نزدیکتر است تا کثرت اضافی، که تمییز آن به قیود وجودی وابسته است. این اصل، مبنای برتری وحدت بر کثرت در نظام هستی را تشکیل میدهد.
برای فهم بهتر این مفهوم، میتوان به آیه شریفه قرآن کریم اشاره کرد: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾ (سوره اخلاص، آیه ۱)، به معنای «بگو اوست خدا، یگانه». این آیه، وحدت الهی را فراتر از هر قید و کثرت نشان میدهد. وحدت اضافی، به دلیل فقدان قیود متکثر، به این وحدت یگانه نزدیکتر است تا کثرت اضافی، که در قیودات وجودی گرفتار است.
به بیان دیگر، وحدت اضافی مانند نوری است که در غیاب سایههای کثرت میدرخشد، در حالی که کثرت اضافی چونان سایههایی است که نور وحدت را پراکنده میسازد.
بخش دوم: ظرفیت ظهور و رابطه وحدت و کثرت
متن استدلال میکند که هرچه وحدت در یک تعین غالبتر باشد، ظرفیت ظهور آثار وجود و اطلاق در آن بیشتر است. در مقابل، هرچه کثرت غالبتر باشد، این آثار مخفیتر میگردد. متن اصلی در اینباره میفرماید:
«فکلّ تعیّن یکون القالب فیه أحکام الوحدة، یکون آثار الوجود والإطلاق فیه أظهر، وکلّ تعیّن یکون أحکام الکثرة هو الغالب فیه، یکون تلک الأحکام مخفیة فیه»
ترجمه: «هر تعینی که در آن احکام وحدت غالب باشد، آثار وجود و اطلاق در آن آشکارتر است، و هر تعینی که احکام کثرت در آن غالب باشد، آن احکام در آن مخفی میگردد.»
عالم ناسوت، به دلیل غلبه کثرت ظاهری، قادر به ظهور کامل وحدت مطلقه نیست. از اینرو، مظهر جامعی مانند انسان کامل برای این ظهور ضروری است.
درنگ: هرچه وحدت در یک موجود غالبتر باشد، آثار وجود و اطلاق در آن آشکارتر است، و هرچه کثرت غالبتر باشد، این آثار مخفیتر میشود. عالم ناسوت، به دلیل غلبه کثرت، از ظهور کامل وحدت عاجز است.
این اصل با آیه شریفه قرآن کریم روشنتر میشود: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا﴾ (سوره جاثیه، آیه ۱۳)، به معنای «و آنچه در آسمانها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرد». این آیه نشان میدهد که انسان، بهعنوان مظهر جامع، قادر است وحدت عالم را در خود متجلی سازد.
عالم ناسوت، مانند آینهای غبارگرفته است که نور وحدت را به تمامی بازنمیتاباند، اما انسان کامل، چون آینهای صیقلی، این نور را بینقص منعکس میکند.
بخش سوم: نقد استدلال پیشین و اصلاح آن
متن به نقد استدلالی پیشین در کتاب میپردازد که مدعی بود: «کلما یکون أبعد فهو أکمل» (هرچه موجودی دورتر باشد، کاملتر است). این ادعا با استدلال کنونی متن در تناقض است. متن اصلی در اینباره میفرماید:
«لقد عرفنا ممّا أشیر إلیه أنّ التعین علی قسمین»
ترجمه: «شناختیم از آنچه بدان اشاره شد که تعین بر دو قسم است.»
این نقد نشان میدهد که ظهور کامل وحدت مطلقه در مظاهر مقید، مانند عالم ناسوت، ممکن نیست و نیازمند مظهر جامعی مانند انسان کامل است.
درنگ: استدلال پیشین که ابعدیّت را با کمال مرتبط میدانست، با اصل وحدتمحوری ناسازگار است. ظهور کامل وحدت مطلقه در عالم کثرت ممکن نیست و نیازمند انسان کامل است.
این نقد با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ (سوره بقره، آیه ۳۰)، به معنای «من در زمین جانشینی قرار میدهم». انسان کامل، بهعنوان خلیفه الهی، مظهر جامعی است که وحدت مطلقه را متجلی میسازد.
این اصلاح، مانند بازگرداندن جویباری گمگشته به مسیر اصلی رودخانه است که از سرچشمه وحدت سرچشمه میگیرد و در انسان کامل به اقیانوس کمال میپیوندد.
بخش چهارم: انسان کامل، مظهر جامع وحدت
متن تأکید میکند که حق تعالی برای ظهور کامل ذات خود به مظهر جامعی نیاز دارد که انسان کامل است. متن اصلی در اینباره میفرماید:
«فأراد أن یظهر ذاته فی مظهر کامل وهو الإنسان»
ترجمه: «پس اراده کرد که ذات خود را در مظهری کامل، که همان انسان است، ظاهر سازد.»
انسان کامل، بهعنوان ظرف ظهور وحدت مطلقه، همه مظاهر نوريه، ظليه و ظلمانيه و حقایق سريه و جهريه را در خود جمع میکند.
درنگ: انسان کامل، بهعنوان مظهر جامع، همه عوالم و حقایق را در خود دربرمیگیرد و قادر است وحدت مطلقه را در ظرف کثرت متجلی سازد.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم تأیید میشود: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ (سوره بقره، آیه ۳۱)، به معنای «و خدا به آدم همه نامها را آموخت». انسان کامل، با جمع اسما و صفات الهی، قلب عالم امکان و محور وحدتبخشی به هستی است.
انسان کامل، مانند خورشیدی است که همه رنگهای پراکنده نور را در خود جمع میکند و با تابش خود، وحدت الهی را در کثرت عالم متجلی میسازد.
بخش پنجم: تقسیمبندی تعینات
متن تعینات را به دو قسم تقسیم میکند: نخست، تعینی که تمییز آن به شمول و احاطه است؛ دوم، تعینی که تمییز آن به تضاد و تمانع است. متن اصلی در اینباره میفرماید:
«فقد عرفنا ممّا أشیر إلیه أنّ التعین علی قسمین: فما یکون مبدأ خصوصیته الامتیازیة هو الشمول والإحاطة… وما یقابله یکون مبدأ خصوصیته الامتیازیة هو التضاد والتمانع»
ترجمه: «شناختیم از آنچه بدان اشاره شد که تعین بر دو قسم است: آنچه مبدأ خصوصیت امتیازی آن شمول و احاطه است… و آنچه مقابل آن است، مبدأ خصوصیت امتیازی آن تضاد و تمانع است.»
در تعینات قسم اول، وحدت غالب است، در حالی که در قسم دوم، کثرت غالب است.
درنگ: تعینات شمولی، به دلیل احاطه و شمول، به وحدت نزدیکترند، در حالی که تعینات تقابلی، به دلیل تضاد و تمانع، به کثرت گرایش دارند.
این تقسیمبندی با آیه شریفه قرآن کریم روشن میشود: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (سوره فصلت، آیه ۵۳)، به معنای «بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد». انسان کامل، بهعنوان تعین شمولی، کثرات را در خود جمع میکند.
تعینات شمولی، مانند درختی هستند که شاخ و برگهای کثرت را در ریشه وحدت خود گرد میآورند، در حالی که تعینات تقابلی، چون سنگهای پراکندهاند که در برابر یکدیگر مقاومت میکنند.
بخش ششم: غلبه وحدت در تعینات شمولی
متن استدلال میکند که در تعینات شمولی، وحدت بر کثرت غلبه دارد و آثار وجودی، مانند حیات و ادراک، در آنها آشکارتر است. متن اصلی میفرماید:
«فکلّ تعیّن یکون القالب فیه أحکام الوحدة، یکون آثار الوجود والإطلاق فیه أظهر»
ترجمه: «هر تعینی که در آن احکام وحدت غالب باشد، آثار وجود و اطلاق در آن آشکارتر است.»
در مقابل، در تعینات تقابلی، کثرت غالب است و این آثار مخفیتر میگردد.
درنگ: در تعینات شمولی، وحدت غالب است و آثار وجودی آشکارترند، در حالی که در تعینات تقابلی، کثرت غالب است و این آثار مخفی میشوند.
این اصل با آیه شریفه قرآن کریم تأیید میشود: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (سوره نور، آیه ۳۵)، به معنای «خدا نور آسمانها و زمین است». نور الهی در عوالم وحدتمحور آشکارتر است، اما در عالم ناسوت، به دلیل غلبه کثرت، مخفی میگردد.
غلبه وحدت، مانند جریانی است که از سرچشمه نور الهی سرازیر میشود و در عوالم مجردات، روشنایی بیشتری میافزاید.
بخش هفتم: انکسار تضاد و ظهور وحدت
متن بیان میدارد که با انکسار تضاد در عالم ماده، قابلیت ظهور آثار وحدت افزایش مییابد. متن اصلی میفرماید:
«ولهذا إذا انکسر ذلک التضاد، یعود قابلاً لظهور تلک الآثار»
ترجمه: «از اینرو، هنگامی که آن تضاد شکسته شود، قابلیت ظهور آن آثار بازمیگردد.»
این انکسار در انسان کامل به اوج خود میرسد، زیرا انسان وارث صعود و نزول است.
درنگ: انکسار تضاد در عالم ماده، قابلیت ظهور وحدت را افزایش میدهد، و این قابلیت در انسان کامل، بهعنوان وارث صعود و نزول، به کمال میرسد.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (سوره إسراء، آیه ۷۰)، به معنای «و بهراستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم». کرامت انسان به توانایی او در جمع کثرات و ظهور وحدت اشاره دارد.
انکسار تضاد، مانند شکستن دیواری است که نور وحدت را از ظهور بازمیداشت.
بخش هشتم: انسان کامل، وارث صعود و نزول
متن تأکید میکند که انسان کامل، به دلیل دارا بودن ظرفیت صعود و نزول، وارث همه مراتب وجودی است. متن اصلی میفرماید:
«حتی یصیر قابلاً لأن یظهر فیه الحقیقة الإنسانیة التي هی ظلّ الوحدة الذاتیة»
ترجمه: «تا آنکه قابلیتی یابد که حقیقت انسانی، که ظل وحدت ذاتی است، در آن ظاهر شود.»
درنگ: انسان کامل، بهعنوان وارث صعود و نزول، همه مراتب وجودی را در خود جمع میکند و مظهر جامع وحدت و کثرت است.
این مفهوم با حدیث شریف «لولاک لما خلقت الأفلاک» همخوانی دارد، به معنای «اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمیکردم».
انسان کامل، مانند پلی است که میان آسمان و زمین، وحدت و کثرت را پیوند میدهد.
بخش نهم: نکته بدیعه و اسرار عظیم
متن به «نکته بدیعه» اشاره دارد که انسان کامل اسرار عظیمی را در خود نهفته دارد. متن اصلی میفرماید:
«تأمّل فی هذه النکتة البدیعة فإنّها تتضمّن أسراراً جمّة جلیلة»
ترجمه: «در این نکته بدیعه تأمل کن، زیرا اسرار عظیم و جلیل را دربرمیگیرد.»
درنگ: انسان کامل، بهعنوان ظرف کامل ظهور، اسرار عظیم الهی را در خود نهفته دارد و تأمل در این نکته، به فهم جایگاه بیبدیل انسان در هستی میانجامد.
این نکته با آیه شریفه قرآن کریم تأیید میشود: ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (سوره إسراء، آیه ۸۵)، به معنای «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است».
نکته بدیعه، مانند گوهری است که در ژرفای اقیانوس هستی نهفته است.
بخش دهم: استدلال نهایی برای انسان کامل
متن با استدلال نهایی تأکید میکند که هویت واحده الهی در وحدت مطلقه، کثرت را محو میکند، اما در ظرف ظهور، به مظهر جامعی نیاز دارد. متن اصلی میفرماید:
«فنقول إنّ تلک الهویّة الواحدة لمّا غلبت فیها أحکام وحدتها الإطلاقیة الذاتیة علی أحکام الکثرة الإسمائیة والحقائق الوجودیة… أراد أن یظهر ذاته الظاهرة علی التفصیل بکلیتها وأحدیة جمعیتها فی مظهر کامل»
ترجمه: «میگوییم که آن هویت واحده، چون احکام وحدت اطلاقی ذاتیاش بر احکام کثرت اسمایی و حقایق وجودی غالب شد… اراده کرد که ذات ظاهر خود را به تفصیل با کلیت و احدیت جمعیاش در مظهری کامل ظاهر سازد.»
درنگ: انسان کامل، بهعنوان مظهر جامع، قادر است وحدت مطلقه را در ظرف کثرت متجلی سازد و همه عوالم و حقایق را در خود جمع میکند.
این استدلال با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ (سوره مؤمنون، آیه ۱۴)، به معنای «پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان».
انسان کامل، مانند آیینهای است که همه جلوههای الهی را در خود بازمیتاباند.
جمعبندی
نوبت ۱۳۵ کتاب «تمهید القواعد» با نگاهی ژرف به رابطه وحدت و کثرت و جایگاه انسان کامل، چارچوبی جامع برای فهم نظام هستی ارائه میدهد. انسان کامل، بهعنوان مظهر جامع، همه عوالم و حقایق را در خود جمع میکند و وحدت عالم را تضمین مینماید. این متن، خواننده را به تأمل در اسرار الهی و جایگاه بیبدیل انسان در هستی دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی