در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 137

متن درس





بررسی مقام انسان کامل در عرفان نظری: بازخوانی نوبت 137 تمهید القواعد

بررسی مقام انسان کامل در عرفان نظری: بازخوانی نوبت 137 تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۷)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثری سترگ از صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، دریچه‌ای است به سوی فهم ژرفای عرفان نظری و تبیین رابطه وحدت و کثرت در نظام هستی. این اثر، با تکیه بر آرای محیی‌الدین ابن‌عربی، به بررسی جایگاه انسان کامل به‌عنوان مظهر جامع الهی و محور اتصال مراتب وجود می‌پردازد. نوبت 137 این کتاب، با تمرکز بر حقیقت انسانی و ضرورت ظهور خارجی حق تعالی، به پرسش‌های بنیادین درباره چیستی فیض الهی و نقش انسان در تحقق آن پاسخ می‌دهد. در این نوشتار، با بازنویسی و تبیین محتوای این نوبت، کوشش شده است تا مفاهیم عمیق عرفانی در قالبی منسجم و روشن، با پیوند به آیات قرآن کریم و استدلال‌های عقلی، ارائه گردد. هدف، روشن ساختن جایگاه انسان کامل به‌عنوان مرکز طاهرین و مظهر تام صفات الهی است، در حالی که روح عرفانی متن حفظ شده و با زبانی فصیح و وزین، به سوی تأمل در حقایق هستی دعوت می‌کند.

بخش نخست: شرف و کمال حقیقت انسانی

فما أشرفها من حقيقة وما أمكنها من وجود وما أخصّها وما أطلسها أيضاً في الوجود، إذ قد كان محمد صلى الله عليه وآله وأبو جهل وفرعون وموسى عليه السلام وتحققت أحسن تقويم وأجعله مركز الطاهرين

ترجمه: چه شریف است این حقیقت و چه ممکن است این وجود و چه خاص و چه لطیف است در وجود، زیرا از این حقیقت، محمد (ص)، ابوجهل، فرعون، و موسی (ع) پدید آمده‌اند و [این حقیقت] به نیکوترین قوام تحقق یافته و آن را مرکز طاهرین قرار داده است.

حقیقت انسانی، به مثابه گوهری بی‌همتا در عالم امکان، از چنان شرف و جایگاهی برخوردار است که هیچ موجودی در مراتب هستی با آن برابری نمی‌کند. این حقیقت، که در نشئه انسانیه متجلی می‌شود، مصادیقی چون حضرت محمد (ص)، ابولهب، فرعون، و حضرت موسی (ع) را در بر می‌گیرد و انسان را به‌عنوان أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (سوره تین، آیه 4) و مرکز طاهرین و مقربین معرفی می‌کند. به‌راستی انسان را در نیکوترین قوام آفریدیم، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (سوره تین، آیه 4). این جایگاه والا، ریشه در ظرفیت جامع انسان دارد که قادر است همه مراتب وجود، از بلندای سعادت تا ژرفای شقاوت، را در خود متجلی سازد. انسان، چون آیینه‌ای است که همه رنگ‌های الهی را بازمی‌تاباند و از این‌رو، شریف‌ترین، متمایزترین، و کامل‌ترین حقیقت در عالم امکان است.

درنگ: حقیقت انسانی، به دلیل ظرفیت جمع خود، شریف‌ترین و کامل‌ترین مظهر الهی است که همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد و به‌عنوان أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، مرکز طاهرین و مقربین است.

بخش دوم: مقام جمع انسانی و ختم

انسان، به دلیل برخورداری از مقام جمع، به قله کمال می‌رسد و در این مقام، به مرتبه ختمی و تبتی دست می‌یابد. این مقام، که در فصل‌های بعدی (42 و 43) نیز تبیین شده، انسان کامل را به‌عنوان مظهر تام وحدت و کثرت معرفی می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا (سوره فتح، آیه 1)، به معنای «ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم کردیم». این آیه به مقام ختمی حضرت محمد (ص) اشاره دارد. انسان کامل، چونان خورشیدی است که پرتوهای الهی را در همه جهات می‌پراکند و با جمع همه صفات الهی در خود، به مرتبه‌ای می‌رسد که هیچ موجودی جز او بدان دست نمی‌یابد. این مقام، نه تنها وحدت ذاتی حق را متجلی می‌سازد، بلکه کثرت ظاهری عالم را نیز در خود هماهنگ می‌کند.

درنگ: مقام جمع انسانی، انسان کامل را به مرتبه ختمی می‌رساند که در آن، وحدت و کثرت در هماهنگی کامل متجلی می‌شوند.

بخش سوم: ضرورت ظهور خارجی و پاسخ به اشکال

فإنّ اشكالاً يقال: لو كان الغرض من إيجاد الكون الجامع الإنساني، كما ذكرتم، للزم تحصيل الحاصل، لأنّها [الهوية الواجبة] مدركة لذاتها بجميع مراتبها، حتى المحسوسات، بما سبق تقريره. فقال: تلك الهوية وإن كانت مدركة لذاتها في ذلك التعيّن بما اشتمل عليه من المراتب والتعيّنات، لكن من حيث إنّها نفس ذاتها، حاصلاً ذلك الإدراك في ذاتها لكمالها الذاتي، ولا مجال للتعدّد أصلاً في هذه الحضرة، حيث إنّ العلم فيها غير متميّز من المعلوم والعالم

ترجمه: اشکالی مطرح می‌شود که اگر غرض از آفرینش کون جامع انسانی، همان‌گونه که بیان کردید، باشد، لازمه‌اش تحصل حاصل است، زیرا آن [هویت واجب] به تمامی مراتب خود، حتی محسوسات، ادراک دارد، چنان‌که پیش‌تر تقریر شد. پاسخ این است که آن هویت، هرچند به ذات خود در آن تعین، با همه مراتب و تعینات، ادراک دارد، اما از آن جهت که خود ذات است، این ادراک در ذاتش برای کمال ذاتی‌اش حاصل است و در این حضور، مجالی برای تعدد نیست، زیرا علم در آن از معلوم و عالم متمایز نیست.

یکی از پرسش‌های بنیادین مطرح‌شده این است که چرا حق تعالی، با وجود ادراک کامل ذات، صفات، و تجلیات خود در ظرف هویت مطلقه، نیازمند ظهور خارجی از طریق انسان است. پاسخ این است که ادراک ذاتی حق، زاید بر ذات نیست و در مقام وحدت مطلقه، به دلیل فقدان تفصیل و کثرت، فیض خارجی را محقق نمی‌سازد. ظهور خارجی، که از طریق مظاهر، به‌ویژه انسان کامل، رخ می‌دهد، برای تحقق فیض الهی ضروری است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (سوره قمر، آیه 49)، به معنای «ما هر چیز را به اندازه آفریدیم». این قدر و اندازه، به ضرورت ظهور خارجی در مظاهر اشاره دارد که انسان کامل، کامل‌ترین مظهر آن است. فیض الهی، چونان جویباری است که تنها در ظرف وجود انسانی به تمامی جاری می‌شود و بدون این ظرف، به فعلیت نمی‌رسد.

درنگ: ادراک ذاتی حق در مقام وحدت مطلقه، به دلیل فقدان تفصیل، فیض خارجی را محقق نمی‌سازد و ظهور خارجی از طریق انسان کامل ضروری است.

بخش چهارم: مظهر جامع و نقش انسان کامل

ظهور خارجی حق، به دلیل محدودیت مظاهر متفرقه، مانند عالم روحانی و جسمانی، نیازمند مظهر جامعی است که تنها در انسان کامل محقق می‌شود. انسان، به دلیل ظرفیت جمع، قادر به ظهور تام کمالات الهی است. قرآن کریم می‌فرماید: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (سوره جاثیه، آیه 13)، به معنای «و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرد». این آیه، بر نقش انسان به‌عنوان محور وحدت‌بخش عالم تأکید دارد. انسان کامل، چونان مرکز دایره‌ای است که همه شعاع‌های وجود به سوی او بازمی‌گردند و از او به سوی مراتب گوناگون پراکنده می‌شوند.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان مظهر جامع، محدودیت مظاهر متفرقه را رفع کرده و کمالات الهی را به تمامی متجلی می‌سازد.

بخش پنجم: قوس نزول و صعود در نظام هستی

فإنّ كلّ كمال من الحقّ نازل، فلا ينزل إلاّ من العالين إلى ظرف الفعلية، لأنّ كلّ كمال من الحقّ نازل، فلا يتحقّق المرتبة الدانية إلاّ بمرتبة عالية، وكذلك في ظرف الصعود، فلا يتحقّق المرتبة العالية إلاّ بمرتبة نازلة

ترجمه: هر کمالی از حق نازل می‌شود و جز از مراتب عالی به ظرف فعلیت نزول نمی‌یابد، زیرا هر کمالی از حق نازل است و مرتبه دانی جز با مرتبه عالی تحقق نمی‌یابد. همچنین در ظرف صعود، مرتبه عالی جز با مرتبه نازل تحقق نمی‌یابد.

هر کمالی از حق نازل می‌شود و تحقق مرتبه دانی، نیازمند مرتبه عالی است. در قوس صعود نیز، مرتبه نازل شرط تحقق مرتبه عالی است. انسان کامل، در قوس صعود، مقام جمع را کسب می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ (سوره مجادله، آیه 11)، به معنای «خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده‌اند و کسانی را که دانش داده شده‌اند، به درجاتی بالا می‌برد». این نظام‌مندی، چونان نردبانی است که هر پله آن به پله دیگر وابسته است و انسان کامل، در این مسیر، به قله کمال می‌رسد.

درنگ: قوس نزول و صعود، نظام‌مندی مراتب وجود را تضمین می‌کند و انسان کامل، در قوس صعود، مقام جمع را به فعلیت می‌رساند.

بخش ششم: نقد قاعده «هرچه دورتر، جامع‌تر»

وكلّما يكون أبعد يكون أجمع، فهذا قول غير صحيح، لأنّ الهيولى أبعد ولا تكون أجمع، بل الأجمع في ظرف الصعود في ظرف الفعلية

ترجمه: این قول که هرچه دورتر باشد، جامع‌تر است، نادرست است، زیرا هيولا دورتر است و جامع نیست، بلکه جامعیت در ظرف صعود و در ظرف فعلیت محقق می‌شود.

قاعده «هرچه دورتر، جامع‌تر» در این متن نادرست دانسته شده، زیرا هيولا، که ابعد است، اجمع نیست. مقام جمع، در ظرف صعود و فعلیت، نه در ظرف نزول، محقق می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ (سوره تین، آیه 5)، به معنای «سپس او را به پایین‌ترین مراتب بازگرداندیم». این آیه، بر حرکت انسان در قوس نزول و صعود دلالت دارد و نشان می‌دهد که مقام جمع، در سیر صعودی و با فعلیت یافتن کمالات، به دست می‌آید.

درنگ: مقام جمع در ظرف صعود و فعلیت محقق می‌شود، نه در ظرف نزول، و قاعده «هرچه دورتر، جامع‌تر» به دلیل فقدان فعلیت در هيولا نادرست است.

بخش هفتم: انسان کامل و تحقق احسن تقويم

فتحقّقت أحسن تقويم وأجعله مركز الطاهرين، فتبارك الله أحسن الخالقين

ترجمه: پس نیکوترین قوام تحقق یافت و آن را مرکز طاهرین قرار داد، پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان.

انسان، به‌عنوان أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، مرکز طاهرین و مقربین است و توانایی تحقق همه مراتب، از سعادت تا شقاوت، را دارد. قرآن کریم می‌فرماید: فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (سوره مؤمنون، آیه 14)، به معنای «پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان». این قوام کامل انسانی، همه مراتب وجودی را در خود جمع می‌کند و انسان کامل، چونان گوهری است که همه نورهای الهی را در خود متبلور می‌سازد.

درنگ: انسان کامل، به‌عنوان أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، مرکز طاهرین است و همه مراتب وجودی را در خود متجلی می‌سازد.

بخش هشتم: تنقیه باطن و تلطیف سر

تأمّل فيها ثمّ تنقية الباطن عن المواد التقليدية والرسمية وتلطيف السرّ بالذوقيات

ترجمه: در آن تأمل کن، سپس باطن را از مواد تقلیدی و رسمی پاک کن و سرّ را با لطایف ذوقیه تلطیف نما.

تنقیه باطن، به معنای تخلیه ذهن از عقاید تقلیدی و رسوم غیرحقیقی، و تلطیف سر، به معنای جایگزینی این عقاید با معارف ذوقی و عرفانی، از مراحل اساسی سلوک عرفانی است. قرآن کریم می‌فرماید: وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا (سوره آل‌عمران، آیه 120)، به معنای «و اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنید، نیرنگشان به شما زیانی نمی‌رساند». این تقوا و صبر، به تنقیه باطن از امور تقلیدی و حرکت به سوی معرفت حقیقی اشاره دارد. تنقیه باطن، چونان پاکسازی آینه‌ای است که غبار تعلقات را از آن می‌زداید تا نور حقیقت در آن بدرخشد.

درنگ: تنقیه باطن و تلطیف سر، مراحل اساسی برای دستیابی به معرفت حقیقی است که ذهن را از عقاید تقلیدی پاک کرده و با معارف ذوقی جایگزین می‌کند.

بخش نهم: نقد علوم معاصر و تشبیه به طب قدیم

علوم معاصر، بدون تنقیه باطن، به انباشت دانش بدون تزکیه منجر می‌شوند، در حالی که در نظام سنتی، تخلیه و تنقیه مقدمه تحلیه و کسب معارف بود. قرآن کریم می‌فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا (سوره شمس، آیه 9)، به معنای «هر کس نفس خود را پاکیزه کرد، رستگار شد». این تزکیه، چونان خاکی است که پیش از کاشت بذر معرفت، باید از علف‌های هرز پاک شود تا بارور گردد.

درنگ: تزکیه نفس، مقدمه کسب معرفت است و بدون آن، علوم معاصر به انباشت دانش بدون تحول باطنی منجر می‌شوند.

بخش دهم: ادراک ذاتی حق و محدودیت آن

تلك الهوية وإن كانت مدركة لذاتها في ذلك التعيّن بما اشتمل عليه من المراتب والتعيّنات، لكن من حيث إنّها نفس ذاتها، حاصلاً ذلك الإدراك في ذاتها لكمالها الذاتي، ولا مجال للتعدّد أصلاً في هذه الحضرة، حيث إنّ العلم فيها غير متميّز من المعلوم والعالم

ترجمه: آن هویت، هرچند به ذات خود در آن تعین، با همه مراتب و تعینات، ادراک دارد، اما از آن جهت که خود ذات است، این ادراک در ذاتش برای کمال ذاتی‌اش حاصل است و در این حضور، مجالی برای تعدد نیست، زیرا علم در آن از معلوم و عالم متمایز نیست.

ادراک ذاتی حق، در مقام وحدت مطلقه، زاید بر ذات نیست و به دلیل فقدان تميز و غیریت، فیض خارجی را محقق نمی‌سازد. قرآن کریم می‌فرماید: اللَّهُ الصَّمَدُ (سوره اخلاص، آیه 2)، به معنای «خداوند صمد است». این صمدیت، به بی‌نیازی مطلق و عدم امکان تفصیل در ظرف ذات اشاره دارد. ادراک ذاتی، چونان نوری است که در ذات خود محصور است و برای تابیدن به عالم، نیازمند آیینه مظاهر است.

درنگ: ادراک ذاتی حق، به دلیل فقدان تميز، فیض خارجی را محقق نمی‌سازد و نیازمند مظهر خارجی، به‌ویژه انسان کامل، است.

بخش یازدهم: ظهور در نفس رحمانی

ثمّ إنّه لمّا ظهرت تلك الهوية الذاتية الحقّ في النفس الرحماني، الذي هو محلّ تفاصيل الأسماء ومظهر تعيّنات الغير والسوى بحسب الإرادة المخصّصة والاستعدادات المختلفة حسب اختلاف شؤونها

ترجمه: سپس چون آن هویت ذاتی حق در نفس رحمانی، که محل تفصیل اسما و مظهر تعینات غیر و سوا بر حسب اراده مخصصه و استعدادهای مختلفه به تناسب اختلاف شئون آن‌هاست، ظاهر شد.

ظهور ذات الهی در نفس رحمانی، که محل تفصیل اسما و مظهر تعینات است، از طریق اراده مخصصه و استعدادات مختلفه رخ می‌دهد. این ظهور، به دلیل تقیدی بودن، کامل نیست و نیازمند مظهر جامع است. قرآن کریم می‌فرماید: الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ (سوره الرحمن، آیه 1-2)، به معنای «خدای رحمان قرآن را آموخت». این آیه، به نقش نفس رحمانی در ظهور معارف الهی اشاره دارد. نفس رحمانی، چونان دریایی است که امواج اسما و صفات در آن متبلور می‌شوند، اما تنها در انسان کامل به تمامی به ساحل می‌رسند.

درنگ: ظهور در نفس رحمانی، به دلیل تقیدی بودن، کامل نیست و انسان کامل، به‌عنوان مظهر جامع، این ظهور را به کمال می‌رساند.

بخش دوازدهم: برهان امکان اشرف

بناءً على ما تقرّر عندهم أنّ تلبّس الهوية السارية والحقيقة النازلة بالصور السافلة لا يكون إلاّ بعد تلبّسها بالعالية منها، ضرورة أنّ الأسماء توقيفية

ترجمه: بر اساس آنچه نزد حکما مقرر شده، تلبس هویت جاری و حقیقت نازل به صور سافله ممکن نیست مگر پس از تلبس به مراتب عالی آن، به ضرورت اینکه اسما توقیفی‌اند.

برهان امکان اشرف بیان می‌دارد که کمال عالی، شرط تحقق مرتبه نازل است. اسما و صفات الهی نیز دارای انتظام و ترتب‌اند و این انتظام، در ظرف نزول و صعود، تحقق می‌یابد. قرآن کریم می‌فرماید: هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (سوره بقره، آیه 29)، به معنای «اوست که آنچه در زمین است، همه را برای شما آفرید». این انتظام، چونان رشته‌ای است که همه مهره‌های وجود را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: برهان امکان اشرف، نظام‌مندی اسما و صفات الهی را تضمین می‌کند و مرتبه عالی، شرط تحقق مرتبه نازل است.

بخش سیزدهم: نقد توقیفیه الاسما

وأمّا توقيفية الأسماء فغير صحيح، فإنّ كلّ اسم ينتزع منه الكمال يجوز إطلاقه على الحقّ تعالى

ترجمه: اما توقیفی بودن اسما درست نیست، زیرا هر اسمی که از آن کمال انتزاع شود، اطلاق آن بر حق تعالی جایز است.

توقیفیه الاسما، که اسما را محدود به نصوص شرعی می‌داند، در این متن رد شده و تأکید شده که هر اسمی که از آن کمال انتزاع شود، بر حق تعالی روا است. قرآن کریم می‌فرماید: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا (سوره اعراف، آیه 180)، به معنای «و برای خدا نام‌های نیکوست، پس او را با آن‌ها بخوانید». این آیه، بر آزادی در انتزاع اسمای حسنی دلالت دارد. این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل محدودیت را گشوده و راه را برای فهم بی‌کران صفات الهی هموار می‌سازد.

درنگ: رد توقیفیه الاسما، بر آزادی در انتزاع اسمای حسنی از ذات حق تأکید دارد و با قاعده امکان اشرف سازگار است.

بخش چهاردهم: انتظام مراتب وجود

فإنّ العالم ذو انتظام كامل، وكلّ مرتبة وجودية متعلّقة بالأخرى، من العالي إلى النازل ومن النازل إلى العالي، بلا هرج ومرج ولا حلقة مفقودة

ترجمه: عالم دارای انتظام کامل است و هر مرتبه وجودی به مرتبه دیگر وابسته است، از عالی به نازل و از نازل به عالی، بدون هرج‌ومرج و حلقه مفقوده.

عالم، دارای انتظام کامل است و هر مرتبه وجودی، به مرتبه دیگر وابسته است. این انتظام، از عالی به نازل و از نازل به عالی، بدون هرج‌ومرج و حلقه مفقوده، جریان دارد. قرآن کریم می‌فرماید: لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ (سوره یس، آیه 40)، به معنای «نه خورشید را سزد که به ماه رسد». این آیه، بر انتظام دقیق عالم دلالت دارد. انسان کامل، چونان محور این نظام است که همه مراتب را در خود متجلی می‌سازد.

درنگ: انتظام مراتب وجود، عالم را از هرج‌ومرج مصون داشته و انسان کامل، این انتظام را در خود به کمال می‌رساند.

جمع‌بندی

نوبت 137 کتاب «تمهید القواعد»، با تکیه بر آرای محیی‌الدین ابن‌عربی، جایگاه بی‌بدیل انسان کامل را به‌عنوان مظهر جامع وحدت و کثرت تبیین می‌کند. این متن، با پاسخ به پرسش ضرورت ظهور خارجی، تأکید دارد که ادراک ذاتی حق، به دلیل فقدان تفصیل، فیض خارجی را محقق نمی‌سازد و انسان کامل، این فیض را به فعلیت می‌رساند. نقد تعابیر کلامی، تأکید بر تنقیه باطن، و رد توقیفیه الاسما، عمق عرفانی و فلسفی متن را نشان می‌دهد. انسان کامل، با جمع همه مراتب در قوس صعود، به مقام ختمی می‌رسد و شریف‌ترین حقیقت در عالم امکان است. این اثر، با پیوند به آیات قرآن کریم و استدلال‌های عقلی، چارچوبی جامع برای فهم نظام هستی و جایگاه انسان در آن ارائه می‌دهد و خواننده را به تأمل در حقایق عرفانی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی