در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 140

متن درس




نوبت یک‌صد و چهلم: انسان کامل، مظهر احدیت و مقسم وجود

نوبت یک‌صد و چهلم: انسان کامل، مظهر احدیت و مقسم وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۰)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از برجسته‌ترین آثار عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به وحدت وجود، تجلیات الهی و جایگاه انسان کامل در نظام هستی می‌پردازد. نوبت یک‌صد و چهلم این اثر، به‌عنوان ادامه مباحث پیشین، بر حرکت ایجادی حق و نقش انسان کامل به‌مثابه مقسم و قسیم همه مراتب وجود تمرکز دارد. این بخش، با نقد تعابیر ناصواب مانند حرکت دوری استرجاعی و تأکید بر تمایز تجلی و ظهور، انسان را در مقام جامعیت و احاطه بر همه مراتب هستی معرفی می‌کند. در این نوشتار، با تکیه بر متن اصلی و تحلیل‌های تکمیلی، تلاش شده است تا این مفاهیم با زبانی روشن و وزین، در قالبی علمی و متناسب با فضای پژوهشی ارائه گردد.

بخش نخست: سنت الهی و حرکت ایجادی

متن اصلی می‌فرماید: فإذا عرفتَ هذا فاعلمْ أنّ سنّةَ الله على ما هو مقتضى الوحدةِ الذاتيّةِ استدعتْ أن تكونَ الحركةُ الإيجاديّةُ دوريّةً استرجاعيّةً كما سيجيء تحقيقه إن شاء الله تعالى (چون این را دانستی، بدان که سنت الهی، بر اساس مقتضای وحدت ذاتی، ایجاب می‌کند که حرکت ایجادی، دوری و استرجاعی باشد، چنان‌که به خواست خداوند متعال، تحقق آن بیان خواهد شد). اما این تعبیر در ادامه نقد می‌شود. سنت الهی، که ریشه در وحدت ذاتی حق دارد، حرکت ایجادی را به‌گونه‌ای سامان می‌دهد که در دو قوس نزول و صعود متجلی می‌شود، نه به‌صورت دوری استرجاعی. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم). این آیه بر حرکت رجوعی و غیرتکراری به سوی حق تأکید دارد و هرگونه دلالت بر تسلسل را نفی می‌کند. تعبیر دوری، به دلیل ناسازگاری با مبدأ و معاد، از منظر عرفان نظری مردود است.

درنگ: حرکت ایجادی حق، در دو قوس نزول و صعود خلاصه می‌شود و تعبیر دوری استرجاعی، به دلیل دلالت بر تسلسل، با نظام عرفانی ناسازگار است.

بخش دوم: فیض ذاتی و جایگاه انسان کامل

متن اصلی ادامه می‌دهد: فالمددُ الإلهيُّ الذي يتعيّنُ في مطلقِ الفيضِ الذاتيِّ بالبرزخيّةِ المشار إليها يصلُ إلى العقلِ الأوّل (پس مدد الهی که در مطلق فیض ذاتی به‌واسطه برزخیت مذکور تعین می‌یابد، به عقل اول می‌رسد). فیض ذاتی حق، از طریق انسان کامل، که به‌مثابه مظهر جامع عمل می‌کند، تعین می‌یابد و به مراتب وجود، از جمله عقل اول، می‌رسد. عقل اول، که در زبان عرفانی با کنیه «قلم» شناخته می‌شود، واسطه‌ای است که فیض الهی را در مراتب وجود توزیع می‌کند. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾ (نون، سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند). این آیه بر نقش قلم به‌عنوان مظهر فیض الهی و واسطه تعین آن دلالت دارد. انسان کامل، به‌عنوان مقسم، این فیض را در همه مراتب وجود توزیع می‌کند و خود به‌مثابه ظرف جامعیت، همه مراتب را در بر می‌گیرد.

بخش سوم: نقد حرکت دوری استرجاعی

متن اصلی در نقد حرکت دوری می‌فرماید: فإنّ لازمه الدوريّةِ استرجاعيّةٌ دائمةٌ، لا استرجاعٌ واحدٌ (زیرا لازمه دوری بودن، استرجاع دائمی است، نه استرجاع یگانه). حرکت ایجادی حق شامل دو قوس نزول و صعود است و نمی‌توان آن را به دایره‌ای که به تسلسل منجر شود، تقلیل داد. قرآن کریم در تأیید این نگرش می‌فرماید: ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ۝ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ﴾ (هر که بر آن است فانی است و چهره پروردگارت باقی می‌ماند). این آیه بر پایان‌پذیری حرکت خلقی و رجوع به وجه الله دلالت دارد و هرگونه تصور تسلسل را نفی می‌کند. تعبیر دوری، به دلیل ناسازگاری با اصل رجوع یگانه، نمی‌تواند مبنای درستی برای فهم حرکت ایجادی باشد.

درنگ: تعبیر دوری استرجاعی، به دلیل ناسازگاری با اصل رجوع یگانه به سوی حق، نمی‌تواند مبنای درستی برای فهم حرکت ایجادی باشد.

بخش چهارم: دو قوس نزول و صعود

حرکت ایجادی حق در دو قوس نزول (از مبدأ به سوی خلق) و صعود (رجوع به سوی حق) خلاصه می‌شود. متن اصلی تأکید می‌کند: فالقوسُ النزوليُّ والقوسُ الصعوديُّ هما اللذان يُشكّلانِ الحركةَ الإيجاديّةَ (پس قوس نزولی و قوس صعودی، آن دو هستند که حرکت ایجادی را شکل می‌دهند). این دو قوس، برخلاف دایره، دارای مبدأ و منتها هستند و حرکت را در مسیری هدفمند و غیرتکراری سامان می‌دهند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾ (چون او را پرداخت کردم و از روح خود در او دمیدم). این آیه بر حرکت نزولی روح الهی به سوی خلق و صعود آن به سوی حق دلالت دارد، که در انسان کامل به کمال می‌رسد.

بخش پنجم: انسان کامل، مقسم و قسیم اقسام

متن اصلی می‌فرماید: الإنسانُ الكاملُ هو المقسّمُ وقسيمُ جميعِ الأقسامِ (انسان کامل، مقسم و قسیم همه اقسام است). انسان کامل، نه‌تنها همه مراتب را در خود جمع می‌کند، بلکه با هر مرتبه به‌صورت قسیم نیز حضور دارد. این جامعیت، او را به مظهری بی‌همتا برای اسمای الهی تبدیل می‌کند. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ (و به آدم همه نام‌ها را آموخت). این آیه بر ظرفیت بی‌نهایت انسان در جمع اسما و مراتب وجود تأکید دارد و او را به‌عنوان مقسم و قسیم همه اقسام معرفی می‌کند.

درنگ: انسان کامل، به دلیل جامعیت، نه‌تنها مقسم مراتب وجود است، بلکه با هر مرتبه به‌صورت قسیم نیز حضور دارد.

بخش ششم: تمایز تجلی و ظهور

متن اصلی تأکید می‌کند: التجلّي فعلٌ ذاتيٌّ للحقِّ في ظرفِ الأحديّةِ والواحديّةِ، بينما الظهورُ نتيجتُهُ في مراتبِ الخلقِ (تجلی، فعل ذاتی حق در ظرف احدیت و واحدیت است، در حالی که ظهور، نتیجه آن در مراتب خلقی است). خلط این دو مفهوم، به سوء‌فهم در نظام عرفانی منجر می‌شود. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (خداوند نور آسمان‌ها و زمین است). این آیه بر وحدت تجلی الهی و ظهور آن در مراتب مختلف وجود دلالت دارد، اما تمایز این دو را نیز آشکار می‌سازد.

بخش هفتم: نقد تعابیر فلسفی و طبیعی

مفاهیمی چون لوح، قلم، عرش و کرسی، در شرع معانی خاص خود را دارند و نمی‌توان آن‌ها را به‌صورت تراکیب فلسفی یا عرفانی تفسیر کرد. متن اصلی می‌فرماید: اللوحُ والقلمُ والعرشُ والكرسيُّ ليستْ أشكالاً ماديّةً أو هندسيّةً (لوح و قلم و عرش و کرسی، اشکال مادی یا هندسی نیستند). قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾ (بلندمرتبه و صاحب عرش است). این آیه بر عظمت عرش الهی دلالت دارد، اما این عظمت ورای تعابیر فلسفی است و نباید با اشکال مادی یا هندسی خلط شود.

بخش هشتم: انسان کامل، مظهر احدیت و واحدیت

متن اصلی بیان می‌دارد: الإنسانُ الكاملُ مظهرُ الأحديّةِ الجامعةِ والواحديّةِ الإلهيّةِ (انسان کامل، مظهر احدیت جمعیه و واحدیت الهی است). انسان کامل، به دلیل احاطه بر همه مراتب وجود، مظهر احدیت و واحدیت الهی است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾ (ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم). این آیه بر ظرفیت بی‌نهایت انسان برای حمل امانت الهی و مظهریت او دلالت دارد.

درنگ: انسان کامل، به دلیل احاطه بر همه مراتب، مظهر احدیت و واحدیت الهی است و ظرفی بی‌همتا برای ظهور حق به شمار می‌رود.

بخش نهم: نقد تعبیر برزخیت برای انسان

متن اصلی می‌فرماید: الإنسانُ الكاملُ ليس برزخاً بين الوجوبِ والإمكانِ، بل هو جامعُ جميعِ المراتبِ (انسان کامل، نه برزخ بین وجوب و امکان، بلکه جامع همه مراتب است). تعبیر برزخیت، به دلیل دلالت بر حد وسط، نمی‌تواند جامعیت انسان را به‌درستی نشان دهد. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا﴾ (و برای خدا نام‌های نیکوست، پس او را با آن‌ها بخوانید). این آیه بر جامعیت انسان در جمع اسمای حسنی و مراتب وجود تأکید دارد.

بخش دهم: انسان، کون جامع

متن اصلی تأکید می‌کند: الإنسانُ الكاملُ كونٌ جامعٌ لسعتهِ الوجوديّةِ واعتدالهِ (انسان کامل، به دلیل سعه وجودی و اعتدال، کون جامع است). انسان کامل، همه مراتب وجود را در خود جمع می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾ (انسان را در نیکوترین اعتدال آفرید). این آیه بر اعتدال و جامعیت انسان دلالت دارد و او را به‌عنوان مظهر همه مراتب وجود معرفی می‌کند.

بخش یازدهم: ظهور حق در انسان بحسب حق

متن اصلی می‌فرماید: ظهورُ الحقِّ في الإنسانِ الكاملِ بحسبِ الحقِّ لا بحسبِ الإنسانِ المقيّدِ (ظهور حق در انسان کامل، بحسب حق است، نه بحسب انسان مقید). ظهور حق در انسان کامل، به دلیل جامعیت او، بحسب ذات حق است، نه مقید به محدودیت‌های انسانی. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (اوست اول و آخر و ظاهر و باطن). این آیه بر ظهور کامل حق در انسان، به دلیل جامعیت او، دلالت دارد.

بخش دوازدهم: فاعلیت عشقی و نفی اراده حادث

متن اصلی بیان می‌دارد: فاعليّةُ الحقِّ عشقيّةٌ وذاتيّةٌ، والإرادةُ الحادثةُ مرفوضةٌ (فاعلیت حق، عشقی و ذاتی است و اراده حادث، مردود است). فاعلیت حق، عشقی و سرمدی است و اراده حادث، که دلالت بر استکمال دارد، برای حق مناسب نیست. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (هر چیز نابودشدنی است جز وجه او). این آیه بر ذاتی بودن فاعلیت حق و نفی هرگونه محدودیت در آن تأکید دارد.

بخش سیزدهم: انسان، معرفت همه موجودات

متن اصلی می‌فرماید: معرفةُ الإنسانِ لنفسهِ معرفةٌ لجميعِ الموجوداتِ (معرفت انسان به نفس خود، معرفت به همه موجودات است). انسان کامل، با شناخت خود، به معرفت همه موجودات دست می‌یابد، زیرا مقسم و قسیم همه مراتب وجود است. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان نشان خواهیم داد). این آیه بر انعکاس همه آیات الهی در نفس انسانی و جامعیت او دلالت دارد.

درنگ: معرفت انسان به نفس خود، معرفت به همه موجودات است، زیرا او مقسم و قسیم همه مراتب وجود است.

بخش چهاردهم: انسان کامل، ظرف ظهور و معرفت

انسان کامل، به‌مثابه ظرف ظهور حق، نه‌تنها مظهر همه اسما و صفات الهی است، بلکه با شناخت خود، به معرفت همه موجودات دست می‌یابد. حدیثی منسوب به یکی از عالمان دینی می‌فرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخته است). این حدیث، به همراه آیه قرآنی مذکور، بر این حقیقت تأکید دارد که انسان، با شناخت نفس خویش، به معرفت همه مراتب وجود نائل می‌شود.

جمع‌بندی

نوبت یک‌صد و چهلم کتاب «تمهید القواعد» با نگاهی ژرف به جایگاه انسان کامل در نظام هستی، او را به‌عنوان مقسم و قسیم همه مراتب وجود معرفی می‌کند. این بخش، با نقد تعابیر ناصواب مانند حرکت دوری استرجاعی و تمایز میان تجلی و ظهور، بر فاعلیت عشقی حق و جامعیت انسان تأکید دارد. انسان کامل، به‌مثابه کون جامع، مظهر احدیت و واحدیت الهی است و با شناخت خود، به معرفت همه موجودات دست می‌یابد. استناد به آیات قرآن کریم و استدلال‌های عرفانی، چارچوبی استوار برای فهم این حقایق ارائه می‌دهد و خواننده را به تأمل در جایگاه بی‌همتای انسان در نظام هستی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی