در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 144

متن درس




بررسی تطبیقی رویت نفسی و غیری در عرفان نظری: تأملی بر نوبت 144 تمهید القواعد

بررسی تطبیقی رویت نفسی و غیری در عرفان نظری: تأملی بر نوبت 144 تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۴)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثر گران‌سنگ صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق حقیقت وجود، تجلی الهی و جایگاه بی‌بدیل انسان کامل در نظام هستی. این اثر، که در زمره متون برجسته عرفان نظری قرار دارد، با نگاهی ژرف به مسائل وجودشناختی و الهیاتی، راه را برای تأمل در معارف متعالی هموار می‌سازد. نوبت 144 این کتاب، با تمرکز بر تمایز میان رویت نفسی و غیری حق، به نقد و بررسی اشکالات فلسفی و عرفانی در باب ضرورت مظهر برای ظهور الهی می‌پردازد. این نوشتار، با استناد به عبارات محیی‌الدین ابن‌عربی در «فصوص الحکم» و آیات قرآن کریم، به تبیین این مفاهیم پرداخته و با زبانی فصیح و متین، حقیقت را به مثابه آینه‌ای می‌نگرد که در آن، جلوه‌های الهی بازتاب می‌یابد.

بخش نخست: تمایز رویت نفسی و غیری

در عرفان نظری، تمایز میان رویت شیء در ذات خود و رویت آن در مظهر دیگر، از بنیادی‌ترین مسائل است. متن «تمهید القواعد» در این باب چنین بیان می‌دارد:

وَمَا قِيلَ إِنَّ رُؤْيَةَ الشَّيْءِ نَفْسَهُ بِنَفْسِهِ مَا هِيَ مِثْلُ رُؤْيَتِهِ نَفْسَهُ فِي أَمْرٍ آخَرَ يَكُونُ لَهُ كَالْمِرْآةِ فَإِنَّهُ يَظْهَرُ لَهُ نَفْسُهُ فِي صُورَةٍ يُؤْتِيهَا الْمَحَلُّ الْمَنْظُورُ فِيهِ مِمَّا لَمْ يَكُنْ يَظْهَرُ لَهُ مِنْ غَيْرِ وُجُودِ هَذَا الْمَحَلِّ وَلَا تَجَلِّيهِ لَهُ وَفِيهِ نَظَرٌ

ترجمه: «گفته شده است که رویت شیء، خود را به خود، مانند رویت آن در چیز دیگری که برایش چون آینه است، نیست؛ زیرا خود را در صورتی که محل منظور در آن به او می‌دهد، آشکار می‌سازد؛ صورتی که بدون وجود این محل و تجلی‌اش برای او، ظاهر نمی‌شد، و در این باره تأملی است.»

این عبارت، که از فصوص الحکم ابن‌عربی اقتباس شده، بر این حقیقت تأکید دارد که حق، در ذات خویش، رویت نفسی دارد، اما این رویت با رویتی که در مظهر، مانند انسان کامل، پدید می‌آید، متفاوت است. مظهر، به سان آینه‌ای است که جلوه‌ای نو از حق را بازمی‌تاباند، جلوه‌ای که بدون این آینه، هرگز هویدا نمی‌گشت. این تمایز، به مثابه تفاوت میان نور خورشید در خویشتن و بازتاب آن بر سطح دریاچه‌ای زلال است.

درنگ: رویت نفسی حق، که در ذات اوست، از رویت غیری در مظهر متمایز است، زیرا مظهر صورتی نو به حق اعطا می‌کند که بدون آن، ظهور این صورت ممکن نیست.

آیه کریمه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (سوره نور، آیه 35) نیز بر این حقیقت گواهی می‌دهد: «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است.» این نور، در مظاهر گوناگون تجلی می‌یابد و هر مظهر، جلوه‌ای خاص از آن را نمایان می‌سازد.

بخش دوم: ضرورت مظهر برای ظهور تام

یکی از محورهای اصلی این نوبت، تأکید بر این است که حق، برای ظهور تام، جز انسان کامل مظهر دیگری ندارد. سایر مظاهر، مانند عقل اول یا عالم، به دلیل محدودیت‌های وجودی، از تحقق ظهور کامل ناتوان‌اند. انسان کامل، به دلیل جامعیت وجودی، آینه‌ای است که تمامی اسمای الهی را در خود جمع می‌کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾

ترجمه: «و به آدم همه نام‌ها را آموخت» (سوره بقره، آیه 31). این آیه بر جامعیت انسان در دریافت اسمای الهی گواهی می‌دهد، گویی انسان، کتابی است که تمامی حروف حقیقت در آن نگاشته شده است.

درنگ: انسان کامل، به دلیل جامعیت وجودی، تنها مظهر تام فیض الهی است که قادر به بازتاب تمامی اسمای الهی است، در حالی که سایر مظاهر، از این جامعیت برخوردار نیستند.

این دیدگاه، در برابر اشکالی قرار می‌گیرد که حق را، به دلیل کمال ذاتی، از نیاز به ظهور بی‌نیاز می‌داند. پاسخ این است که کمال حق، در فعل متعددی، یعنی ظهور در غیر، محقق می‌شود، نه صرفاً در فعل لازم یا ظهور نفسی. به تعبیری، حق، چون چوب صندل است که عطرش تنها در تماس با غیر، هویدا می‌گردد.

بخش سوم: نقد اشکالات فلسفی و عرفانی

اشکال نخست: بی‌نیازی حق از ظهور

یکی از اشکالات مطرح‌شده این است که حق، به دلیل کمال ذاتی، نیازی به ظهور ندارد. این دیدگاه، ریشه در فلسفه مشائی دارد که حق را در ذات خود کامل و بی‌نیاز از مظهر می‌داند. عرفان نظری، در پاسخ، تأکید می‌کند که کمال حق در ظهورات متعدد اوست. آیه کریمه ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ (سوره بقره، آیه 30) گواه این مدعاست: «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم.» انسان، به‌عنوان خلیفه الهی، مظهر ظهور تام حق است.

اشکال دوم: کفایت اعیان ثابته

اشکال دیگر این است که اعیان ثابته، به‌عنوان ظهور علمی حق، برای تحقق کمال کافی‌اند. متن پاسخ می‌دهد که اعیان ثابته، که در مرتبه علم الهی‌اند، ظهور عینی ندارند و برای ظهور خارجی، مظهر لازم است. آیه کریمه ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾ (سوره حجر، آیه 29) این حقیقت را روشن می‌سازد: «و از روح خود در او دمیدم.» این روح الهی، انسان را به مظهر تام بدل می‌کند.

اشکال سوم: کفایت عقل اول

برخی معتقدند عقل اول، به دلیل ادراک کلی، می‌تواند مظهر کامل باشد. اما عقل اول، به دلیل ناتوانی در ادراک جزئیات، از جامعیت لازم برخوردار نیست. آیه کریمه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ﴾ (سوره احزاب، آیه 72) بر این نکته تأکید دارد: «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم.» انسان، به دلیل ظرفیت بی‌نهایت، این امانت را پذیرفت.

درنگ: عقل اول، به دلیل محدودیت در ادراک جزئیات، نمی‌تواند مظهر تام باشد، در حالی که انسان کامل، با جامعیت وجودی، این نقش را ایفا می‌کند.

بخش چهارم: تجلی دائمی و تفاوت آن با ظهور

متن بر این حقیقت تأکید دارد که تجلی حق، ذاتی و دائمی است، اما ظهور، لازمه تجلی در مظهر است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾

ترجمه: «هر روز او در کاری است» (سوره الرحمن، آیه 29). این آیه، بر دوام تجلی الهی گواهی می‌دهد. تجلی اسمای جزئیه در عالم، اسمای جمعی در آدم، و تجلی احدی در خاتم، مراتب مختلف این تجلی‌اند. ظهور، اما، در مظهر محقق می‌شود و انسان کامل، به‌عنوان مظهر تام، این تجلی را به کمال می‌رساند.

درنگ: تجلی حق، ذاتی و دائمی است، اما ظهور، در مظهر محقق می‌شود و انسان کامل، به دلیل جامعیت، مظهر تام این ظهور است.

آیه کریمه ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ﴾ (سوره حدید، آیه 4) نیز بر حضور دائمی حق در مظاهر دلالت دارد: «و او با شماست هر کجا باشید.»

بخش پنجم: نقد رویت عقلانی و بصری

اشکال دیگری که مطرح می‌شود، تقسیم رویت به عقلانی و بصری است. اگر رویت عقلانی باشد، عقل اول کافی است؛ و اگر بصری باشد، به دلیل مادی بودن، به حق نسبت داده نمی‌شود. متن پاسخ می‌دهد که رویت در عرفان نظری، انکشاف ذاتی است که در مظهر تام، یعنی انسان، محقق می‌شود. آیه کریمه ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ (سوره ذاریات، آیه 21) بر این حقیقت تأکید دارد: «و در خودهایتان، آیا نمی‌بینید.»

درنگ: رویت در عرفان نظری، نه صرفاً عقلانی است و نه بصری، بلکه انکشاف ذاتی است که در انسان کامل به کمال می‌رسد.

بخش ششم: جزئیت حقیقی حق

متن، دیدگاه مشائی را که جزئیت را با امکان و محدودیت پیوند می‌دهد، نقد کرده و حق را جزئی حقیقی می‌داند، بدون محدودیت حسّی. آیه کریمه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ (سوره شوری، آیه 11) این حقیقت را تأیید می‌کند: «هیچ‌چیز مانند او نیست.» جزئیت حقیقی حق، فراتر از دسته‌بندی‌های فلسفی کلی و جزئی است، گویی حق، گوهری است که در عین وحدت، در کثرت مظاهر تجلی می‌یابد.

درنگ: جزئیت حقیقی حق، در عرفان نظری، فراتر از کلی و جزئی فلسفی است و محدودیت‌های منطقی را درنوردیده است.

بخش هفتم: تأثیر مظهر در ظهور

متن تأکید دارد که مظهر، با ویژگی‌های خاص خود، در کیفیت ظهور حق تأثیر می‌گذارد. به تعبیری، هر مظهر، چون آینه‌ای با زاویه‌ای خاص، جلوه‌ای متفاوت از حق را بازمی‌تاباند. آیه کریمه ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ﴾ (سوره ذاریات، آیه 20) بر این حقیقت گواهی می‌دهد: «و در زمین نشانه‌هایی برای یقین‌کنندگان است.»

درنگ: مظهر، با ویژگی‌های خود، در کیفیت ظهور حق تأثیر می‌گذارد و تنوع ظهورات را پدید می‌آورد.

بخش هشتم: استناد به روایات و اشعار

متن به کلام امیرالمؤمنین (ع) اشاره دارد: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا»، که به معنای «اگر پرده برداشته شود، بر یقینم افزوده نخواهد شد» است. این کلام، بر یقین تام به حق دلالت دارد که مستقل از مظاهر است، اما ظهور در مظاهر، کمال را نشان می‌دهد. همچنین، شعر «ولدت أمي أباها» از حسين بن منصور حلاج، انسان را آینه فیض الهی معرفی می‌کند که نفس رحمانی را ظهور می‌دهد. این شعر، به مثابه نغمه‌ای است که حقیقت انسان را چون مادری می‌ستاید که پدر خویش، یعنی فیض الهی، را زاده است.

﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾

ترجمه: «پس تبارک الله بهترین آفرینندگان» (سوره مؤمنون، آیه 14). این آیه، خلقت انسان را به‌عنوان مظهر تام الهی ستایش می‌کند.

جمع‌بندی

نوبت 144 کتاب «تمهید القواعد»، با تأمل در تفاوت رویت نفسی و غیری، ضرورت مظهر برای ظهور تام حق را تبیین می‌کند. این نوشتار، با نقد اشکالات فلسفی و استناد به فصوص الحکم و آیات قرآن کریم، انسان کامل را به‌عنوان آینه تمام‌نمای اسمای الهی معرفی می‌کند. تمایز تجلی و ظهور، نقد کفایت عقل اول و اعیان ثابته، و تأکید بر جزئیت حقیقی حق، از جمله نکات برجسته این بخش‌اند. این تأملات، چون چراغی در مسیر معرفت، راه را برای فهم عمیق‌تر حقیقت هموار می‌سازند.

با نظارت صادق خادمی