در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 145

متن درس





تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد: بازخوانی نوبت 145

تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد: بازخوانی نوبت 145

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۵)

دیباچه

کتاب تمهید القواعد، اثر صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، عارف و حکیم برجسته قرون هشتم و نهم هجری، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق عرفان نظری که با تکیه بر آرای ابن‌عربی و حکمت متعالیه، نظام هستی را در پرتو ظهور الهی و جایگاه انسان کامل تبیین می‌کند. نوبت ۱۴۵ این اثر، با تمرکز بر نقد و بررسی آرای ابن‌عربی در فصوص الحکم، به کاوش در تفاوت ادراک عقلانی و حسی، نقش انسان به‌عنوان مظهر کامل، و چگونگی ظهور علم الهی در هستی می‌پردازد. این نوشتار، با بازخوانی دقیق این نوبت، کوشیده است تا مفاهیم پیچیده عرفانی را با زبانی روشن و وزین، در قالبی علمی و منسجم، برای مخاطبان آشنا با مباحث عرفان و فلسفه عرضه نماید. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و روایات، این متن به تبیین نقش انسان در نظام هستی و ارتباط او با علم الهی پرداخته و از تمثیلات و اشارات ظریف برای روشن‌سازی مفاهیم بهره جسته است.

بخش نخست: نقد و دفاع در باب ادراک و ظهور

اشکال ماتن و پاسخ شارح

در این بخش از تمهید القواعد، شارح به نقد دیدگاه ماتن می‌پردازد که ادراک حسی را به مادّیات محدود کرده و رویت حق را از طریق حواس ناممکن می‌داند. ماتن استدلال می‌کند که اگر رویت مورد نظر عقلانی باشد، عقل اول برای ادراک کافی است، و اگر حسی باشد، به دلیل مادّی بودن حواس، نمی‌توان آن را به حق نسبت داد. متن عربی ماتن چنین است:

«فإن أردتم برؤيته فيه الإدراك المنسوب إلى الوسيلة وهو الإدراك العقلي، فالعقل الأول يمكن أن يكون مظهر تمامية الظهور، وإن أردتم الرؤية الحسية فالحق لا يقع مورد الرؤية الحسية، لا يُرى الحق بالباصرة ولا يرى الحق بالباصرة شيئاً، لأن الرؤية الحسية إما أن تكون خروج شعاعي من العين إلى الأشياء أو انطباع الأشياء في العين، وكلا القولين عرض، والحق بريء من الأعراض.»

شارح، در دفاع از ابن‌عربی، این دیدگاه را نقد کرده و بیان می‌دارد که ادراک حسی، اگرچه از طریق آلات مادّی صورت می‌گیرد، می‌تواند به تجرید عقلانی منجر شود. وی تأکید می‌کند که حواس، تنها معدّ ادراک‌اند و علم حاصل از آن‌ها مجرّد است. این پاسخ، ریشه در حکمت متعالیه دارد که علم را فعل نفس می‌داند، نه انعکاس مادّی. شارح می‌فرماید:

«لكن ههنا محل بحث، فإنكم إن أردتم أن الرؤية الحسية لا تنتقل من الباصرة إلى غير الماديات، فهذا ممنوع، لأن العقل يمكنه أن يجرد من الحسيات تجريداً كلياً وعقلياً، وإن أردتم أن طريق انتقال الباصرة حسي، فلا عيب في ذلك، إذ يمكن للعقل أن يجرد الصورة الموصلة إليه بواسطة الآلات عن اللواحق الخارجية.»

درنگ: ادراک حسی، هرچند از طریق آلات مادّی شکل می‌گیرد، محدود به مادّیات نیست، بلکه می‌تواند مبنای تجرید عقلانی قرار گیرد. این دیدگاه، ضرورت انسان به‌عنوان مظهر کامل برای ظهور تام حق را تأیید می‌کند.

این دیدگاه با آیه وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (سوره ذاریات، آیه ۲۱)، به معنای «و در خودهایتان، آیا نمی‌بینید»، هم‌سو است که بر ادراک حق از طریق مظاهر انسانی دلالت دارد.

تفاوت رویت نفسی و غیری

ابن‌عربی در فصوص الحکم تأکید دارد که رویت حق در ذات خود (نفسی) با رویت در مظهر (غیری) متفاوت است. متن عربی این بخش چنین است:

«فالظهور في نفسه غير الظهور في غيره، فلابدية من مظهر كامل، فإن رؤية الحق بنفسه غير رؤيته لغيره.»

این تمایز، ریشه در عرفان نظری دارد که ظهور حق در مظهر را لازمه کمال می‌داند. انسان، به‌عنوان مظهر کامل، امکان رویت غیری را فراهم می‌سازد، در حالی که عقل اول، به دلیل محدودیت به ادراک کلی، از این جامعیت محروم است. آیه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (سوره بقره، آیه ۳۱)، به معنای «و به آدم همه نام‌ها را آموخت»، بر جامعیت انسان در جمع اسمای الهی اشاره دارد.

درنگ: انسان، به دلیل جامعیت وجودی، تنها مظهر قادر به تحقق ظهور کامل حق است، برخلاف عقل اول که محدود به ادراک کلی است.

بخش دوم: علم و ادراک در نظام هستی

مجرّد بودن علم و نقش حواس

یکی از محورهای اصلی این نوبت، تأکید بر مجرّد بودن علم، حتی در ادراکات حسی است. شارح، با استناد به حکمت متعالیه، بیان می‌دارد که حواس، مانند چشم و گوش، تنها آلات انتقال علم‌اند، نه مرکز آن. علم، فعل نفس است که صور خارجی را در مرتبه علمی انشا می‌کند. متن عربی این بخش چنین است:

«فإن العلم مجرد، سواء كان كلياً أو جزئياً، وسواء وصل من طريق الحواس أو من غيرها، فالطريق مختلف، لكن الإدراك ليس حسياً، بل هو مجرد، والحواس آلات مادية، لكن العلم الناتج عنها ليس مادياً.»

این دیدگاه، علم را از محدودیت‌های مادّی آزاد می‌کند. حواس، معدّ ادراک‌اند، نه فاعل آن. نفس، از طریق این آلات، صور علمی را انشا می‌کند، چنان‌که آیه وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (سوره حدید، آیه ۴)، به معنای «و او با شماست هر کجا باشید»، بر حضور دائمی حق در ادراکات دلالت دارد.

درنگ: علم، حتی در ادراکات حسی، مجرّد است و حواس، تنها آلات انتقال‌اند، نه مرکز علم. این دیدگاه، علم را از قیود مادّی آزاد می‌کند.

انشای صور علمی توسط نفس

متن، با تکیه بر آرای صدرالمتألهین، علم را انشای صور خارجی توسط نفس می‌داند، نه انعکاس یا انطباع. این دیدگاه، نظریه‌های سنتی خروج اشعه یا انطباع در ادراک حسی را رد می‌کند. متن عربی این بخش چنین است:

«فالعلم إنشاء حقائق خارجية، لا انعكاس ولا انطباع، فالنفس تنشئ الصور العلمية، سواء كانت من طريق الحواس أو من غيرها، والحواس ليست مركز العلم، بل هي طرق انتقاله.»

این تبیین، علم را به مثابه فعل خلّاق نفس معرفی می‌کند که صور را در مرتبه وجودی خویش انشا می‌کند. آیه عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ (سوره زمر، آیه ۴۶)، به معنای «دانای نهان و آشکار»، بر شمول علم الهی و انشای آن در مظاهر دلالت دارد.

بخش سوم: انسان به‌عنوان مظهر کامل

جامعیت انسان در ادراک

انسان، به دلیل دارا بودن هر دو طريق عقلانی و حسی، مظهر کامل حق است. عقل اول، به دلیل محدودیت به ادراک کلی، نمی‌تواند این جامعیت را داشته باشد. متن عربی این بخش چنین است:

«فالإنسان مظهر كامل للحق، لأنه يجمع بين الإدراك العقلي والحسي، بخلاف العقل الأول الذي لا يملك إلا الإدراك الكلي، فلا يصح أن يقال إن العقل يدرك الكليات فقط، بل الإنسان يدرك الجزئيات والكليات معاً.»

این جامعیت، انسان را به خلیفه الهی تبدیل می‌کند، چنان‌که آیه إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (سوره بقره، آیه ۳۰)، به معنای «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم»، بر این مقام والا دلالت دارد.

درنگ: انسان، با جامعیت وجودی، هم ادراک عقلانی و هم حسی را در خود جمع می‌کند و به‌عنوان مظهر کامل، محل ظهور تام حق است.

ادراک حق از طریق مظاهر

متن تأکید دارد که حق، از طریق مظاهر حسی، ادراک علمی دارد و انسان، مظهر تام این ادراک است. متن عربی این بخش چنین است:

«فالحق يدرك بواسطة مظاهره الحسية، والإنسان هو الباصرة والحواس للحق، فكل مظهر حسي هو ظهور علمي للحق، ولا يتحقق هذا الظهور إلا بالإنسان.»

این دیدگاه، انسان را به مثابه بصره حق معرفی می‌کند که از طریق او، علم الهی در مظاهر متجلی می‌شود. آیه وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى (سوره انفال، آیه ۱۷)، به معنای «و تو نینداختی هنگامی که انداختی، بلکه خدا انداخت»، بر ظهور فعل الهی در انسان دلالت دارد.

بخش چهارم: علم الهی و هستی

علم حق به‌عنوان هستی

متن، علم حق را برابر با هستی دانسته و همه موجودات را مظهر علم الهی می‌خواند. متن عربی این بخش چنین است:

«فالعلم الإلهي هو الوجود، وكل موجود كاسة علم الحق، فالحق يرى الوجود من كل ذرة، وكل ذرة عين له ومظهر له.»

این دیدگاه، علم الهی را از محدودیت‌های فلسفی آزاد کرده و آن را محیط بر هستی می‌داند. آیه أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ (سوره فصلت، آیه ۵۴)، به معنای «آگاه باشید که او به هر چیزی احاطه دارد»، بر این احاطه دلالت دارد.

درنگ: علم حق، برابر با هستی است و هر مظهر، کاسه علم الهی است که از هر ذره، کل هستی را ادراک می‌کند.

استعاره اتاق زلیخا

متن، با بهره‌گیری از استعاره اتاق زلیخا، علم حق را متعدد و فراگیر توصیف می‌کند. این استعاره، نشان‌دهنده آن است که حق، از هر مظهر، مظهر دیگر را می‌بیند، چنان‌که یوسف در اتاق زلیخا از هر آینه، خود و آینه دیگر را می‌بیند. آیه وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا (سوره یونس، آیه ۶۱)، به معنای «و در هیچ کاری نباشی و هیچ قرآنی از آن نخوانی و هیچ عملی انجام ندهید مگر آنکه ما بر شما گواه باشیم»، بر شهود دائمی حق دلالت دارد.

نقد غفلت از علم حق

متن، غفلت از علم حق را کوری انسان می‌داند و تأکید دارد که همه هستی، چشم حق است. این دیدگاه، با رد هرگونه محدودیت در علم الهی، انسان را به تأمل در حضور دائمی حق دعوت می‌کند. آیه إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ (سوره فجر، آیه ۱۴)، به معنای «بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است»، بر مرصاد بودن حق و احاطه او بر همه امور دلالت دارد.

بخش پنجم: بازخوانی شعر و حدیث

شعر «ولدت أمي أباها»

متن به شعر حسين بن منصور حلاج اشاره می‌کند که انسان کامل را مادر ظهورات و نفس رحمانی را پدر آن‌ها می‌داند:

«ولدت أمي أباها، فالأب هو النفس الرحماني، والأم هي الإنسان الكامل، والولد هم الجزئيات والموجودات.»

این شعر، انسان کامل را مظهر فیض الهی و مادر ظهورات می‌خواند، در حالی که افراد، به‌عنوان اولاد، مصادیق این ظهورند. آیه فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (سوره مؤمنون، آیه ۱۴)، به معنای «پس تبارک الله بهترین آفرینندگان»، بر خلقت انسان به‌عنوان مظهر تام دلالت دارد.

حدیث «أنا وعلي أبوا هذه الأمة»

متن به حدیث نبوی اشاره می‌کند که پیامبر و علی (ع) را پدران امت می‌داند، بدون نیاز به مادر:

«أنا وعلي أبوا هذه الأمة»، به معنای «من و علی پدران این امت هستیم».

این حدیث، بر ظهور وحدانی حق در انسان کامل دلالت دارد که از کثرت عناوین فراتر است. آیه إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ (سوره احزاب، آیه ۳۳)، به معنای «خداوند فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید»، بر عصمت اهل بیت و جایگاه والای آن‌ها دلالت دارد.

جمع‌بندی

نوبت ۱۴۵ کتاب تمهید القواعد، با نقد و بررسی آرای ابن‌عربی و دفاع شارح از دیدگاه او، به تبیین نقش انسان به‌عنوان مظهر کامل و ضرورت ادراک حسی برای ظهور تام حق می‌پردازد. تأکید بر مجرّد بودن علم، انشای صور توسط نفس، و جامعیت انسان در ادراکات عقلانی و حسی، محدودیت‌های فلسفی را کنار زده و انسان را به‌عنوان خلیفه الهی معرفی می‌کند. استعاره‌هایی چون اتاق زلیخا و اشارات قرآنی، عمق این تبیین را افزون کرده و مخاطب را به تأمل در علم الهی و جایگاه انسان در نظام هستی دعوت می‌کنند. این نوبت، با پیوند مفاهیم عرفانی و حکمی، دریچه‌ای نو به سوی فهم عمیق‌تر از رابطه حق و خلق می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی