در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 160

متن درس





تحلیل و تبیین بخش دهم کتاب تمهید القواعد

تحلیل و تبیین بخش دهم کتاب تمهید القواعد

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۰)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، اثری سترگ از صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، در قلمرو عرفان نظری جایگاهی والا دارد. این اثر، با کاوش در مفاهیم عمیق انسان کامل، کمال مطلق و موانع دستیابی به آن، به مثابه دری گران‌سنگ در اقیانوس معرفت عرفانی است که راه را برای سالکان حقیقت می‌گشاید. بخش دهم این کتاب، که ادامه فصل پنجاهم و مقدمه فصل پنجاه‌ویکم را در بر می‌گیرد، به بررسی اشکالات وارد بر امکان وصول به کمال مطلق و نقد روش‌های عرفانی در برابر رویکردهای عقلانی می‌پردازد. این نوشتار، با نگاهی دقیق و روشمند، محتوای این بخش را با زبانی فصیح و ساختاری منسجم تبیین می‌کند تا چونان آیینه‌ای، معانی ژرف آن را برای جویندگان دانش و معرفت بازتاب دهد.

بخش نخست: محدودیت‌های قوه ناطقه در برابر قیود طبیعی

امتناع تجرد قوه ناطقه بدون مرگ

وَإِيضًا فَإِنَّ تَجَرُّدَ الْقُوَّةِ النَّاطِقَةِ الْقُدْسِيَّةِ عَنِ الْقُيُودِ الطَّبِيعِيَّةِ الَّتِي هِيَ هَذِهِ مَبْدَأُ الْأَخْلَاقِ الرَّدِيئَةِ وَالْأَفْعَالِ الرَّذِيلَةِ عَلَى مَا الْتَزَمُوهُ لِكَوْنِهِ شَرْطًا لِلْكَمَالِ عِنْدَهُمْ لَا يَتَحَقَّقُ إِلَّا بِالْمَوْتِ.

تجرد قوه ناطقه قدسیه از قیود طبیعی، که سرچشمه اخلاق رذیله و افعال ناپسند هستند، نزد عرفا شرط کمال است، لیکن این تجرد جز با مرگ محقق نمی‌گردد.

قوه ناطقه، چونان گوهر قدسی در وجود آدمی، برای رهایی از بندهای طبیعت مادی، که مبدأ شهوات و هواهای نفسانی‌اند، نیازمند گسستن از عالم ناسوت است. این قیود، که ریشه در ماده دارند، مانعی سترگ در برابر کمال مطلق‌اند. عرفا معتقدند که کمال، در گرو رهایی از این بندها است، اما این رهایی در حیات دنیوی ممکن نیست، چرا که انسان در این عالم، چونان پرنده‌ای در قفس ماده گرفتار است.

درنگ: قیود طبیعی، که مبدأ اخلاق و افعال رذیله‌اند، مانع تجرد قوه ناطقه‌اند و این تجرد تنها با مرگ امکان‌پذیر است.

محدودیت‌های عالم برزخ در وصول به کمال مطلق

حتی پس از مرگ، در عالم برزخ، وصول به کمال مطلق ممکن نیست، زیرا قیود مثالی و خیالی همچنان باقی می‌مانند.

عالم برزخ، که پلی میان ناسوت و عالم اطلاق است، خود نیز از قیود مثالی و خیالی خالی نیست. این عالم، هرچند از ماده ناسوتی آزاد است، اما همچنان در بند تصاویر خیالی و تمثلی است که انسان را از وصول به کمال مطلق بازمی‌دارد. این محدودیت، چونان سایه‌ای است که بر روشنایی حقیقت می‌افتد و مانع از تجلی کامل آن می‌شود.

درنگ: عالم برزخ نیز به دلیل وجود قیود مثالی، ظرف وصول به کمال مطلق نیست.

نقد اعراض از قیود طبیعی

اعراض از قیود طبیعی، یعنی عدم التفات به آنها، نمی‌تواند انسان را از این قیود آزاد کند، زیرا این قیود ذاتی حیات دنیوی‌اند.

مستشکل استدلال می‌کند که صرف اعراض ذهنی از قیود طبیعی، مانند شهوات و تمایلات مادی، نمی‌تواند انسان را به تجرد برساند. این قیود، چونان ریشه‌های درختی که در خاک طبیعت فرو رفته‌اند، با صرف بی‌توجهی از میان نمی‌روند. انسان، تا در عالم ناسوت است، در این بندها گرفتار است و تنها با مرگ می‌تواند از آنها رهایی یابد.

درنگ: اعراض ذهنی از قیود طبیعی، به دلیل ذاتی بودن این قیود در حیات دنیوی، برای تجرد کافی نیست.

بخش دوم: نقد روش عرفانی در برابر رویکرد عقلانی

اشکال نهایی مستشکل: برتری روش عقلانی

مستشکل می‌گوید: ما که با عقل، منطق و برهان به دنبال اعتدال مزاج و روش مناسب هستیم، اگر به کمال نرسیم، روش عرفا که به امور خیالی و غیرمنطقی وابسته است، به طریق اولی ناکام خواهد بود.

این اشکال، چونان تیری است که قلب روش عرفانی را نشانه می‌گیرد. مستشکل استدلال می‌کند که روش عقلانی، با تکیه بر قیاس، برهان و اعتدال مزاج، دارای معیارهای مشخص و قانون‌مند است. اما روش عرفانی، که به ریاضت، خلوت و سماع وابسته است، فاقد چنین معیارهایی است و به امور خیالی و غیرعقلانی گرایش دارد. این نقد، روش عرفانی را چونان بنایی بی‌پایه می‌داند که در برابر استحکام منطق عقلانی فرو می‌ریزد.

درنگ: مستشکل روش عقلانی را به دلیل قانون‌مندی و معیارهای مشخص، بر روش عرفانی که به امور خیالی وابسته است، برتر می‌داند.

تفاوت معیارهای فلسفی و عرفانی

فلسفه، با معیارهای منطقی چون قیاس و برهان، صحت و سقم خود را می‌سنجد، در حالی که عرفان فاقد معیار مشخص است و به امور خیالی وابسته است.

فلسفه، چونان خط‌کشی دقیق، معیارهای روشنی برای سنجش حقیقت دارد. قیاس‌های منطقی، با صغری و کبری، راه را برای تشخیص خطا هموار می‌کنند. اما عرفان، به گفته مستشکل، چونان راهرویی در مه است که هیچ خط‌کش یا معیاری برای سنجش صحت آن وجود ندارد. این فقدان معیار، روش عرفانی را در برابر روش فلسفی آسیب‌پذیر می‌سازد.

درنگ: فلسفه با معیارهای منطقی سنجیده می‌شود، اما عرفان فاقد معیارهای مشخص است.

تمایز اخلاق و افعال رذیله

قیود طبیعی، مبدأ اخلاق رذیله (مانند حسد و بخل) و افعال رذیله (مانند دروغ و گناه) هستند. اخلاق رذیله، به دلیل ریشه‌ای بودن، تأثیر منفی بیشتری دارند.

اخلاق رذیله، چونان ریشه‌های زهرآگین درختی هستند که افعال رذیله، شاخ و برگ آن‌اند. حسد، بخل یا ترس، که در ذات انسان ریشه دارند، حتی بدون فعل، وجود را آلوده می‌کنند. اما افعال رذیله، که از این ریشه‌ها سرچشمه می‌گیرند، نمود بیرونی این آلودگی‌اند. اصلاح ریشه، یعنی اخلاق رذیله، مقدم بر قطع شاخ و برگ، یعنی افعال رذیله، است.

درنگ: اخلاق رذیله، به دلیل ریشه‌ای بودن، تأثیر منفی بیشتری نسبت به افعال رذیله دارند و اصلاح آنها مقدم است.

امتناع تجرد با اعراض صرف

لَا يَمْكِنُ تَحَقُّقُهُ تَحَقُّقَ هَذَا الْكَمَالِ الْمُطْلَقِ بِمُجَرَّدِ الْأَعْرَاضِ عَنْهَا… بِمُجَرَّدِ عَدَمِ التِّفَاتِ النَّفْسِ إِلَيْهَا.

تحقق کمال مطلق با اعراض صرف از قیود طبیعی ممکن نیست، زیرا این قیود ذاتی انسان‌اند و با عدم التفات نفی نمی‌شوند.

اعراض ذهنی، چونان تلاش برای پاک کردن سایه با دست، بی‌ثمر است. قیود طبیعی، که در ذات انسان در عالم ناسوت ریشه دارند، با صرف بی‌توجهی از میان نمی‌روند. این قیود، مانند زنجیرهایی هستند که وجود انسان را به ماده پیوند می‌دهند و تنها با مرگ می‌توان از آنها رهایی یافت.

درنگ: اعراض صرف از قیود طبیعی برای تحقق کمال مطلق کافی نیست.

امکان تخلف ملکه‌های طبیعی

فَإِنَّ الْمَلَكَاتِ الطَّبِيعِيَّةَ لَا يَمْكِنُ أَنْ يَتَخَلَّفَ عَنِ الشَّخْصِ بِمُجَرَّدِ التَّصَوُّرَاتِ… وَالْأَفْعَالِ الْمُضَادَّةِ لَهَا.

ملکه‌های طبیعی، مانند گرسنگی و شهوت، با تصورات و اعراض صرف از انسان جدا نمی‌شوند، اما تحت تأثیر حالات روانی می‌توانند تخلف کنند.

مستشکل مدعی است که ملکه‌های طبیعی، چونان بخشی از ذات انسان، با تصورات ذهنی یا اعراض از میان نمی‌روند. اما مثال‌هایی مانند تأثیر مرگ فرزند بر عدم تمایل به غذا نشان می‌دهد که حالات روانی می‌توانند این ملکه‌ها را از کار بیندازند. انسان، چونان خاکی نرم، قابلیت تغییر و تبدل دارد و این امر ادعای امتناع تجرد را تضعیف می‌کند.

درنگ: ملکه‌های طبیعی تحت تأثیر حالات روانی می‌توانند تخلف کنند، که این امر امکان رهایی از قیود را نشان می‌دهد.

تأثیر ریاضت و تغییر مزاج

ریاضت، چونان کوره‌ای که آهن را گداخته می‌کند، می‌تواند مزاج انسان را تغییر دهد و او را از قیود طبیعی آزاد کند.

انسان، موجودی است که چونان موم در برابر ریاضت و تمرینات معنوی انعطاف‌پذیر است. ریاضت‌های طولانی، مانند خلوت و کم‌خوری، می‌توانند مزاج را دگرگون کنند و انسان را از بندهای طبیعی رها سازند. این قابلیت تبدل، نشان‌دهنده امکان رهایی از قیود در حیات دنیوی است.

درنگ: ریاضت می‌تواند مزاج انسان را تغییر داده و او را از قیود طبیعی آزاد کند.

دوام ملاحظه مطلق و رفع قیود

إِنَّ دَوَامَ مُلَاحَظَةِ الْمُطْلَقِ يُوجِبُ رَفْعَ الْقُيُودِ.

دوام توجه به امر مطلق می‌تواند قیود طبیعی را برطرف کند، زیرا تمرکز بر مجردات، انسان را از قیود مادی آزاد می‌کند.

توجه مستمر به حق، مانند نوری است که تاریکی قیود طبیعی را می‌زداید. اگر انسان خود را به مجردات متصل کند، قیود مادی در حکم معدوم می‌شوند. این امر، امکان رهایی از قیود را در حیات دنیوی تأیید می‌کند و ادعای مستشکل را تضعیف می‌کند.

درنگ: دوام توجه به امر مطلق می‌تواند قیود طبیعی را در حکم معدوم قرار دهد.

مثال‌های انحراف و تأثیر اعراض

حتی انحرافات مادی، مانند اعتیاد، می‌توانند انسان را از قیود طبیعی منصرف کنند، پس توجه به حق به طریق اولی این اثر را دارد.

اگر اعتیاد، که امری مادی و انحرافی است، می‌تواند انسان را از قیود طبیعی مانند گرسنگی و لذت‌جویی منصرف کند، توجه مستمر به حق، که امری قدسی است، به مراتب تواناتر در رهایی انسان از این قیود است. این قیاس، نشان‌دهنده قدرت توجه معنوی در برابر قیود مادی است.

درنگ: توجه به حق، به طریق اولی می‌تواند قیود طبیعی را نفی کند، مشابه اثر انحرافات مادی.

بخش سوم: نقد روش‌های عرفانی و پاسخ به اشکالات

نقد سماع و ریاضت‌های عرفانی

إِنَّ الْأَدْرَاكَاتِ الْحَاصِلَةَ مِنْ تَكْرَارِ بَعْضِ الْأَلْفَاظِ الْمُعَيَّنَةِ بِالْأَصْوَاتِ الْقَوِيَّةِ… الْمُحَلِّلَةِ لِلْأَرْوَاحِ النَّفْسَانِيَّةِ… وَالْمُدَهِّشَةِ لِلْحَوَاسِّ الْبَشَرِيَّةِ.

ادراکات ناشی از تکرار الفاظ با اصوات قوی، ارواح نفسانی را متلاشی کرده و حواس انسانی را مختل می‌کند، و این روش‌ها به جای کمال، به تخدیر می‌انجامد.

مستشکل، سماع و تکرار اذکار با اصوات قوی را چونان طوفانی می‌داند که به جای هدایت، روان و حواس انسان را متلاشی می‌کند. این روش‌ها، به جای آنکه انسان را به کمال برسانند، او را در گرداب تخدیر و بی‌تفاوتی فرو می‌برند. این نقد، روش‌های عرفانی را به دلیل تأثیرات منفی بر جسم و روان، غیرمؤثر می‌شمارد.

درنگ: سماع و تکرار اذکار با اصوات قوی، به جای کمال، به تخدیر و اختلال حواس منجر می‌شود.

تأثیر ریاضت‌های غیرعقلانی

وَالسُّكُونُ فِي مَوَاضِعِ الْمُظْلِمَةِ وَتَنَاوُلُ الْأَغْذِيَةِ الرَّدِيئَةِ… لِلْكَيْمُوسَاتِ الْفَاسِدَةِ.

خلوت در مکان‌های تاریک و مصرف غذاهای نامناسب، به تولید کیموسات فاسد منجر شده و به جای کمال، به فساد مزاج و روان می‌انجامد.

ریاضت‌های غیرعقلانی، مانند خلوت در تاریکی و مصرف غذاهای خشن، چونان آتش سوزانی است که به جای پالایش، جسم و روان را به فساد می‌کشاند. این روش‌ها، به جای آنکه انسان را به سوی کمال هدایت کنند، او را در دام بیماری و اختلال گرفتار می‌سازند.

درنگ: ریاضت‌های غیرعقلانی، مانند خلوت و مصرف غذاهای نامناسب، به فساد مزاج و روان منجر می‌شوند.

نقد ادراکات عرفانی و خیالات

إِنَّ الْأَدْرَاكَاتِ الْحَاصِلَةَ… لِأَرْبَابِ الْمَالِيخُولْيَا… يُحَكِّمُونَ بِثُبُوتِ مَا لَا التَّحَقُّقَ لَهُ فِي الْأَعْيَانِ.

ادراکات عرفانی ناشی از ریاضت و سماع، به خیالات و اوهام منجر شده و عرفا را به باور وجود چیزهایی می‌کشاند که در عالم خارج محقق نیستند.

این ادراکات، چونان سرابی در بیابان معرفت‌اند که سالک را به سوی اوهام می‌کشانند. مستشکل معتقد است که این ادراکات، ناشی از فساد مزاج و افکار است و عرفا را به باور چیزهایی وا می‌دارد که در عالم خارج وجود ندارند. این نقد، روش عرفانی را به دلیل فقدان مبنای عقلانی، غیرواقعی می‌داند.

درنگ: ادراکات عرفانی، به دلیل فساد مزاج و افکار، به اوهام منجر شده و فاقد تحقق عینی‌اند.

تفاوت‌های فردی در وصول به کمال

بَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (قرآن کریم، سوره ق، آیه ۲۲)

امروز چشمت تیز است.

افراد در توانایی وصول به اطلاق متفاوت‌اند. برخی در حیات از قیود رها می‌شوند و برخی حتی پس از مرگ در قیود باقی می‌مانند.

انسان‌ها، چونان ستارگان در آسمان معرفت، هر یک درخششی متفاوت دارند. برخی در حیات دنیوی، با ریاضت و توجه به حق، از قیود رها می‌شوند، در حالی که برخی حتی پس از مرگ در بند قیود برزخی باقی می‌مانند. این تفاوت، نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری مسیر سلوک و تأثیر حالات روانی و معنوی است.

درنگ: تفاوت‌های فردی در سلوک، امکان رهایی از قیود در حیات دنیوی را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی

بخش دهم کتاب «تمهید القواعد» به بررسی اشکالات وارد بر امکان وصول به کمال مطلق و نقد روش‌های عرفانی در برابر رویکردهای عقلانی می‌پردازد. مستشکل، با تکیه بر منطق و برهان، روش عرفانی را به دلیل فقدان معیارهای مشخص و اتکا به امور خیالی ناکارآمد می‌داند. اما نقدهای مطرح‌شده نشان می‌دهند که اعراض مستمر و توجه به حق می‌تواند قیود طبیعی را نفی کند و انسان، به دلیل قابلیت تبدل، می‌تواند از این قیود رها شود. آیه شریفه بَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ بر تفاوت‌های فردی در وصول به کمال تأکید دارد. این بخش، با روشن ساختن ضعف‌های استدلالی مستشکل، زمینه را برای پاسخ‌های بعدی فراهم می‌کند و چونان مشعلی، راه را برای کاوش‌های آتی در مسیر معرفت روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی