متن درس
تحلیل و تبیین مقام انسان کامل در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۹)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر گرانسنگ صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، گنجینهای از معارف عرفان نظری است که با نگاهی ژرف و استدلالی به تبیین جایگاه انسان بهعنوان مظهر اتم الهی میپردازد. این اثر، با تکیه بر مبانی وحدت وجود و انسان کامل، انسان را چون آیینهای معرفی میکند که تمامی مراتب هستی را در خود بازتاب میدهد. در این نوشتار، با تکیه بر محتوای جلسه یکصد و شصت و نهم از درسگفتارهای عرفانی، به تحلیل و تشریح مقام انسان کامل پرداخته میشود. هدف آن است که با زبانی روشن و استوار، مفاهیم عمیق این اثر به گونهای ارائه گردد که چون خورشیدی درخشان، حقیقت وجود انسانی را در منظومه هستی روشن سازد.
بخش نخست: جامعیت نشئه انسانی در برابر سایر مراتب وجود
نشئه انسانی: مقسم تمامی عوالم
در نظام عرفان نظری، نشئه انسانی بهعنوان مقسم تمامی مراتب وجودی شناخته میشود. این مقام، انسان را از سایر نشئات متمایز میسازد، زیرا انسان، چون دریایی بیکران، تمامی عوالم صغری و کبری را در خود جمع کرده است. برخلاف عوالم دیگر نظیر عالم عقل، عالم مثال یا عالم ناسوت، که هر یک به مرتبهای خاص محدودند، انسان به دلیل جامعیت ذاتیاش، تمامی این مراتب را بهصورت لابشرط (بدون قید و شرط) در بر میگیرد.
متن عربی «تمهید القواعد» در این باره چنین میفرماید:
«وَذَلِكَ مُخْتَصٌّ بِالنَّشْأَةِ الإِنْسَانِيَّةِ فَإِنَّهَا لَمَّا كَانَتْ آخِرَ تَنَزُّلَاتِ الْوُجُودِ فَقَدْ حَصَلَ لَهَا مِنْ كُلِّ مَرْتَبَةٍ حَالًا.»
ترجمه: «این [مقام جامعیت] مختص به نشئه انسانی است، زیرا این نشئه، به دلیل آنکه آخرین مرتبه تنزلات وجود است، از هر مرتبه وجودی حالتی را در خود گرد آورده است.»
این جامعیت، انسان را به آیینهای بدل میکند که تمامی حقایق هستی در آن منعکس میشود. به تعبیر عرفانی، انسان چون کتابی است که تمامی صفحات هستی در آن نگاشته شده و هیچ مرتبهای از وجود نیست که در وجود او بازتاب نیافته باشد.
تمایز نشئه انسانی از نشئه ناسوتی
یکی از نکات محوری در تحلیل «تمهید القواعد»، تمایز میان نشئه انسانی و نشئه ناسوتی است. برخی عبارات کتاب ممکن است این دو را یکی انگارند، اما حقیقت آن است که نشئه ناسوتی تنها یکی از مراتب نشئه انسانی است. نشئه انسانی، چون خورشیدی است که تمامی مراتب وجود، از جمله ناسوت، را در پرتو خود در بر میگیرد.
متن عربی کتاب در این زمینه چنین بیان میدارد:
«فَإِنَّ النَّشْأَةَ الإِنْسَانِيَّةَ نَشْأَةٌ جَامِعَةٌ شَامِلَةٌ لِجَمِيعِ النَّشَآتِ الصُّغْرَى وَالْكُبْرَى.»
ترجمه: «نشئه انسانی، نشئهای جامع است که تمامی نشئات صغری و کبری را در بر میگیرد.»
در نشئه ناسوتی، موجوداتی نظیر حیوانات، نباتات و جمادات نیز حضور دارند، اما تنها انسان است که به دلیل دارا بودن قوه عقل، خیال و ادراکات متعالی، تمامی مراتب وجود را در خود متجلی میسازد. این تمایز، انسان را به قلهای رفیع در نظام هستی میرساند که هیچ موجود دیگری بدان دست نمییابد.
انسان بهعنوان انموذج جامع و نسخه شامله
انسان در عرفان نظری بهعنوان «انموذج جامع» و «نسخه شامله» معرفی میشود، یعنی الگویی که تمامی مراتب وجود را بهصورت لابشرط در خود دارد. این مفهوم، انسان را چون آینهای نشان میدهد که تمامی حقایق هستی در آن متجلی است.
متن عربی کتاب چنین میفرماید:
«فَقَدْ حَصَلَ لَهَا مِنْ كُلِّ مَرْتَبَةٍ أَنْمُوذَجٌ جَامِعٌ وَنُسْخَةٌ شَامِلَةٌ.»
ترجمه: «برای نشئه انسانی از هر مرتبه وجودی، الگویی جامع و نسخهای شامل گرد آمده است.»
این انموذج جامع، انسان را از سایر موجودات متمایز میسازد، زیرا هیچ موجود دیگری نمیتواند تمامی مراتب را بهصورت یکپارچه در خود جای دهد. انسان، چون کتابی است که تمامی حکایات هستی در آن نگاشته شده و هیچ حقیقتی از قلمرو وجودش بیرون نیست.
بخش دوم: صلاحیت انسان بهعنوان مرآت الهی
انسان: آیینه تمامی مراتب وجود
یکی از ویژگیهای برجسته نشئه انسانی، صلاحیت آن بهعنوان مرآت تمامی مراتب وجود است. انسان، به دلیل دارا بودن قوه عقل و خیال، قادر است تمامی حقایق هستی را در خود بازتاب دهد، گویی آیینهای است که تمامی تصاویر عالم را در خود منعکس میکند.
متن عربی کتاب در این باره چنین میگوید:
«صَالِحَةٌ لِأَنْ تَكُونَ مِرْآةً لِمَا فِيهَا عِنْدَهَا.»
ترجمه: «نشئه انسانی شایسته است که آیینهای باشد برای آنچه در مراتب وجودی موجود است.»
این صلاحیت، ریشه در جامعیت انسان دارد. انسان، چون دریایی است که تمامی امواج هستی در آن به تلاطم درمیآیند و هیچ حقیقتی از قلمرو ادراک او بیرون نمیماند. این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ
ترجمه: بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد تا برایشان روشن شود که او حق است.
احدیت جمعالجمع: مقام بیهمتای انسان
یکی از مفاهیم کلیدی در «تمهید القواعد»، احدیت جمعالجمع است که به معنای وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است. این مقام، منحصراً به انسان تعلق دارد، زیرا تنها انسان است که میتواند تمامی مراتب وجود را بهصورت یکپارچه و لابشرط در خود جمع کند.
متن عربی کتاب چنین بیان میدارد:
«وَهَذَا يَكُونُ أَحَدِيَّةَ جَمْعِ الْجَمْعِ مَعَ أَحَدِيَّةِ الْجَمْعِ.»
ترجمه: «این [مقام] احدیت جمعالجمع است که با احدیت جمع همراه است.»
احدیت جمعالجمع، انسان را به قلهای رفیع در نظام هستی میرساند که هیچ عالم دیگری بدان دست نمییابد. انسان، چون ستارهای درخشان در آسمان وجود است که تمامی نورهای هستی را در خود متمرکز کرده و بهصورت یکپارچه بازتاب میدهد.
بخش سوم: نقصان سایر عوالم در برابر انسان
عالم اعیان: محدودیت در عینی نبودن
عالم اعیان، به دلیل علمی و غیرعینی بودن، نمیتواند مقام مظهر اتم را داشته باشد. این عالم، اگرچه جامع تمامی مراتب است، اما این جامعیت در مرتبه علمی و غیبی است و به ظهور عینی نمیرسد.
متن عربی کتاب چنین میفرماید:
«إِنَّ التَّعَيُّنَ الْأَوَّلَ الْعِلْمِيَّ لَا يَصْلُحُ لِتِلْكَ الْمَظْهَرِيَّةِ.»
ترجمه: «تعین اول علمی برای آن مظهریت شایسته نیست.»
این محدودیت، عالم اعیان را از رسیدن به مقام انسان بازمیدارد، زیرا انسان، چون پلی است که میان مراتب علمی و عینی پیوند برقرار میکند و تمامی حقایق را در وجود عینی خود متجلی میسازد.
عالم عقل: ناتوانی در تنزل به مراتب مادون
عالم عقل، اگرچه دارای جامعیت است، اما به دلیل ناتوانی در تنزل به مراتب مادون، نمیتواند مظهر اتم باشد. عقل، چون پرندهای است که در آسمان مجردات پرواز میکند، اما نمیتواند به زمین ماده فرود آید.
متن عربی کتاب در این باره چنین میگوید:
«وَكَذَلِكَ الْمَرْتَبَةُ الثَّانِيَةُ أَيْ الْعَقْلُ الْأَوَّلُ فَإِنَّهَا وَإِنْ كَانَ لَهَا جَامِعِيَّتُهَا إِلَّا أَنَّهَا لَا تَتَنَزَّلُ.»
ترجمه: «و همچنین مرتبه دوم، یعنی عقل اول، اگرچه دارای جامعیت است، اما نمیتواند به مراتب پایینتر تنزل یابد.»
این ناتوانی، عالم عقل را از رسیدن به مقام انسان بازمیدارد، زیرا انسان، چون درختی است که ریشه در خاک ماده دارد و شاخسار در آسمان مجردات.
عالم کبیر: فقدان وحدت و تجزیه به اجزای متفرق
عالم کبیر، که شامل تمامی موجودات مادی و نظام کیهانی است، به دلیل فقدان وحدت و تجزیه به اجزای متفرق، نمیتواند مظهر اتم باشد. این عالم، چون بقالی است که هر جزء آن جداگانه است و وحدتی در میان آنها نیست.
متن عربی کتاب چنین بیان میدارد:
«قَدْ فَاتَهُ أَحَدِيَّةُ جَمْعِ الْجَمْعِ.»
ترجمه: «احدیت جمعالجمع از عالم کbir غایب است.»
انسان، اما، چون مغازهای است که تمامی اجزای هستی در آن به وحدت رسیده و بهصورت یکپارچه در آیینه وجودش متجلی شدهاند.
بخش چهارم: ادراک انسانی و تمایز آن از سایر موجودات
جامعیت ادراک انسانی
ادراک انسانی، به دلیل جامعیت، شامل تمامی انواع ادراکات (عقلی، خیالی، وهمی و غیره) است، در حالی که ادراک سایر موجودات به مرتبه خاص خود محدود است. انسان، چون چشمهای است که تمامی جویبارهای ادراک از آن سرچشمه میگیرند.
متن عربی کتاب چنین میفرماید:
«يَدْرِكُ فِيهَا جَمِيعَ ضُرُوبِ الْإِدْرَاكِ.»
ترجمه: «در نشئه انسانی، تمامی انواع ادراک درک میشود.»
این جامعیت ادراکی، انسان را از موجوداتی نظیر سنگ، آب یا آتش متمایز میکند که تنها ادراک بسیط مربوط به مرتبه خود را دارند. انسان، اما، قادر است تمامی مراتب وجود را ادراک کند، گویی چشمانی دارد که هم غیب را میبیند و هم شهادت را.
این مفهوم با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ
ترجمه: کسانی که به غیب ایمان دارند.
انسان: مقسم عالم کبیر
عالم کبیر، بدون حضور انسان، فاقد وحدت است و تنها با انسان به وحدت میرسد. انسان، چون نخی است که تمامی دانههای تسبیح هستی را به هم پیوند میدهد.
متن عربی کتاب در این باره چنین میگوید:
«وَفِيكَ أُنْطِوِيَ الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ.»
ترجمه: «و در تو عالم کبیر درنوردیده شده است.»
این عبارت، انسان را بهعنوان عالم کبیر معرفی میکند که تمامی اجزای هستی را در خود جمع کرده و به آنها وحدت بخشیده است.
جمعبندی
کتاب «تمهید القواعد» صائنالدین ترکه اصفهانی، با نگاهی ژرف و استدلالی، انسان را بهعنوان مظهر اتم الهی معرفی میکند که تمامی مراتب وجود را در خود جمع کرده و بهصورت لابشرط متجلی میسازد. نشئه انسانی، به دلیل جامعیت و صلاحیتش بهعنوان مرآت الهی، از تمامی عوالم دیگر (اعیان، عقل و کبیر) متمایز است. انسان، چون آیینهای است که تمامی حقایق هستی در آن بازتاب یافته و چون کتابی است که تمامی حکایات وجود در آن نگاشته شده است. این مقام والا، با آیاتی از قرآن کریم نظیر «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (ترجمه: بهراستی انسان را در نیکوترین قوام آفریدیم) و «وَفِيكَ أُنْطِوِيَ الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ» همخوانی دارد و بر جایگاه بیهمتای انسان در نظام هستی تأکید میورزد.