متن درس
تحلیل و تبیین عرفان نظری در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۱)
دیباچه
کتاب شریف تمهید القواعد، اثر حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، یکی از نفیسترین آثار عرفان نظری است که به تبیین مفاهیم بنیادین وحدت وجود، انسان کامل و ادراک الهی میپردازد. این اثر، با نگاهی عمیق به رابطه میان حق تعالی و انسان بهعنوان مظهر تام، جایگاهی والا در سنت عرفانی شیعه دارد. در این نوشتار، با تمرکز بر محتوای جلسهای از درسگفتارهای مرتبط با این کتاب، به بررسی دو نوع ادراک الهی (اجمالی و تفصیلی) و نقش محوری انسان در این ادراک پرداخته میشود. هدف آن است که با زبانی روشن و متین، مفاهیم عمیق عرفانی به گونهای ارائه گردد که چون آینهای صیقلی، حقیقت را در برابر دیدگان خواننده منعکس سازد، بیآنکه غبار پیچیدگی بر آن نشیند.
بخش نخست: ادراک الهی در نسبت با انسان
مفهوم دو نوع ادراک الهی
در عرفان نظری، ادراک حق تعالی از ذات و مظاهرش به دو گونه تقسیم میشود: ادراک اجمالی و ادراک تفصیلی. ادراک اجمالی، که در کون جامع تحقق مییابد، به روایت حق از ذات و لوازم ذاتش بهصورت کلی و جمعالجمع اشاره دارد. این ادراک، چون نوری است که در مرآت وجود انسان کامل، تمامی مراتب هستی را یکجا بازمیتاباند. در مقابل، ادراک تفصیلی، که در مظاهر گوناگون (عقل، مثال، ناسوت) متجلی میشود، بهسان پرتوهایی است که هر یک در ذرهای از مظاهر، به قدر ظرفیت آن، جلوهای از حقیقت را آشکار میسازد.
متن تمهید القواعد در این باره چنین میفرماید:
وقد بُيّن أيضاً فيها، أن الحقيقةَ الساريةَ في الكل، تُدرك ذاتَها وما عدا ذاتها علماً غيبياً إجمالياً في الإنسان الكامل والكون الجامع، المتضمن بسائر المظاهر.
و بیان شده است که حقیقت جاری در همه چیز، ذات خود و آنچه غیر ذاتش است را بهصورت علمی غیبی و اجمالی در انسان کامل و کون جامع، که شامل تمامی مظاهر است، ادراک میکند.
این ادراک اجمالی در انسان کامل، که کون جامع نامیده میشود، تمامی اسما و صفات الهی را در بر میگیرد، بیآنکه تفصیلی در آن راه یابد. اما در ادراک تفصیلی، حقیقت الهی در هر مظهر به قدر ظرفیت آن مظهر متجلی میشود، چنانکه در مرتبه عقل بهصورت ادراک عقلی، در مرتبه مثال بهصورت ادراک وهمی-تخیلی، و در مرتبه ناسوت بهصورت ادراک حسی ظهور مییابد.
نقش انسان بهعنوان مظهر تام
انسان، بهعنوان مظهر تام الهی، محور هر دو نوع ادراک است. در ادراک اجمالی، انسان کامل چون آیینهای است که تمامی حقایق الهی را در خود جمع میکند و حق تعالی ذات و لوازم ذاتش را در این مرآت مشاهده مینماید. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
بهراستی انسان را در نیکوترین قوام آفریدیم (تین: ۴).
در ادراک تفصیلی نیز، انسان بهعنوان مقسم مراتب وجود، واسطهای است که حق تعالی از طریق آن، ذات خود را در مظاهر گوناگون مشاهده میکند. متن تمهید القواعد در این خصوص چنین میفرماید:
وأنّما تُدرك الأمرين جميعاً فيه ببعض التعيّنات.
و حقیقت، ذات و لوازم ذات را بهطور کامل در انسان، با برخی تعینات، ادراک میکند.
این تعینات، که شامل مراتب عقلی، مثالی و ناسوتی است، هر یک بخشی از اسما و صفات الهی را متجلی میسازند. انسان، بهسان دریایی است که هر موج آن، جلوهای از حقیقت بیکران الهی را به ساحل وجود میرساند.
| درنگ: انسان بهعنوان مظهر تام، محور هر دو نوع ادراک الهی (اجمالی در کون جامع و تفصیلی در مظاهر) است و تمامی اسما و صفات الهی را در خود جمع میکند، چنانکه هیچ ادراکی کاملتر از ادراک در نسبت با انسان نیست. |
بخش دوم: اشکال به جامعیت انسان و پاسخ آن
بیان اشکال
یکی از اشکالات مطرحشده در متن این است که انسان نمیتواند مظهر تام تمامی اسما و صفات الهی باشد، زیرا افراد عادی فاقد فعلیت تمامی اسما هستند و افراد کامل نیز تنها اسمای کمالی را متجلی میسازند و نه اسمای اضلالی (مانند صفات تنقیصی). این اشکال، چون خاری در پای فهم عرفانی، جایگاه انسان را به چالش میکشد و پرسش میکند که حق تعالی چگونه میتواند تمامی مراتب وجود را در انسان مشاهده کند.
پاسخ ماتن
پاسخ ماتن به این اشکال بر این مبناست که انسان، اعم از کامل و غیرکامل، بهعنوان کون جامع، تمامی مراتب وجود را در خود جمع کرده است. در ادراک اجمالی، حق تعالی ذات و لوازم ذاتش را در کون جامع، که شامل انسان کامل و تمامی افراد انسانی (سعید و شقی) است، بهصورت کلی و غیبی مشاهده میکند. در ادراک تفصیلی، این ادراک در مظاهر گوناگون، از عقل تا ناسوت، به قدر ظرفیت هر مظهر تحقق مییابد. این پاسخ، چون جویی زلال، شبهه را میزداید و جایگاه انسان را بهعنوان مرآت تمامی حقایق الهی تثبیت میکند.
متن تمهید القواعد در این باره میفرماید:
فهي إنّما تُدْرك الكلَّ بالكلّ بحسب ما فيه من الكلّ.
حقیقت، تمامی مراتب را به تمامی، به حسب آنچه در انسان از تمامی مراتب وجود دارد، ادراک میکند.
این بیان، نشاندهنده آن است که انسان، بهسان کتابی است که تمامی حقایق هستی در صفحات آن نگاشته شده و حق تعالی با مطالعه این کتاب، تمامی اسما و صفات خود را میبیند.
تطابق ماتن و شارح
شارح در پی تبیین نظر ماتن است و قصد ارائه نظری متفاوت ندارد، بلکه میکوشد عبارات ماتن را بهصورت روشنتر بیان کند. بااینحال، در برخی موارد، بهویژه در ادراک تفصیلی، شارح نتوانسته نقش محوری انسان را بهخوبی منتقل کند. ماتن با تأکید بر عبارت فيه (در انسان)، بر محوریت انسان در هر دو نوع ادراک تأکید دارد، اما شارح در ادراک تفصیلی، به مظاهر (عقل، مثال، ناسوت) پرداخته و از ذکر صریح انسان غفلت ورزیده است. این قصور، چون سایهای بر آفتاب معنا، از وضوح بیان میکاهد.
| درنگ: ماتن با تأکید بر نقش انسان در هر دو ادراک (اجمالی و تفصیلی)، جایگاه بیبدیل او را بهعنوان مظهر تام تثبیت میکند، اما شارح در ادراک تفصیلی از ذکر صریح انسان غفلت کرده و به مظاهر پرداخته است. |
بخش سوم: ادراک تفصیلی در مراتب وجود
مراتب ادراک: عقل، مثال، ناسوت
ادراک تفصیلی در سه مرتبه عقل، مثال و ناسوت تحقق مییابد. در مرتبه عقل، ادراک بهصورت کلی و سعوی است، چون ستارهای که در آسمان معرفت میدرخشد. در مرتبه مثال، ادراک وهمی-تخیلی است، بهسان خیالی که صورت حقیقت را در خود میپروراند، بیآنکه به تمامی تجرد یابد یا در مادیت غرق شود. در مرتبه ناسوت، ادراک حسی است و به دلیل تعلق به صور کونیه و عوارض امکانیه، بهصورت بالعرض به حق نسبت داده میشود.
متن تمهید القواعد در این خصوص میفرماید:
وأدرك آخر لذاتها، لكن لا من حيث الحقيقة الظاهرة، أي بذاتها، بل من حيث مظاهرها وبعيناتها إدراكاً تفصيلياً عينياً.
و ادراکی دیگر برای ذاتش هست، اما نه از حیث حقیقت ظاهره، یعنی به ذاتش، بلکه از حیث مظاهرش و با تعیناتش، بهصورت ادراکی تفصیلی و عینی.
این تمایز در مراتب ادراک، با آیه شریفه قرآن کریم همراستاست:
هُوَ فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ
او در آسمانها خداست و در زمین خداست (زخرف: ۸۴).
این آیه، حضور حق را در تمامی مراتب وجود، از آسمانهای عقلی تا زمین ناسوتی، نشان میدهد، هرچند در مرتبه ناسوت، ادراک بهصورت بالعرض است.
تمایز اسمای الهی و تعینات امکانیه
تعینات به دو نوع تقسیم میشوند: اسمای الهی (تعینات عالیه) و تعینات امکانیه (تعینات نازله). اسمای الهی، که به تعینات عالیه اشاره دارند، با مراتب عقل و مثال مرتبطاند و جلوههای والای حقیقت را متجلی میسازند. در مقابل، تعینات امکانیه به مراتب نازلتر، مانند عالم ناسوت، تعلق دارند و بهصورت بالعرض به حق نسبت داده میشوند. این سلسلهمراتب، چون نردبانی است که از عرش حقیقت به فرش وجود امکانی امتداد مییابد.
| درنگ: ادراک تفصیلی در مراتب عقل، مثال و ناسوت تحقق مییابد، اما ادراک حسی در مرتبه ناسوت بهصورت بالعرض به حق نسبت داده میشود، زیرا متعلق آن صور کونیه و عوارض امکانیه است. |
بخش چهارم: نقد و بررسی عبارات شارح
قصور شارح در بیان ادراک تفصیلی
شارح، در تلاش برای تبیین عبارات ماتن، گاه از محوریت انسان در ادراک تفصیلی غفلت ورزیده و به مظاهر (عقل، مثال، ناسوت) پرداخته است. این قصور، چون مهی بر آفتاب معنا، از وضوح بیان کاسته و خواننده را در پیچ و خم عبارات گرفتار ساخته است. ماتن با تأکید بر عبارت فيه، نقش انسان را در هر دو نوع ادراک برجسته کرده، اما شارح در ادراک تفصیلی، این محوریت را بهخوبی منتقل نکرده است.
متن تمهید القواعد در این باره میفرماید:
فهي إنّما تُدرك الكلَّ بالكلّ بحسب ما فيه من الكلّ إدراكاً تاماً لا مزيد عليه.
حقیقت، تمامی مراتب را به تمامی، به حسب آنچه در انسان از تمامی مراتب وجود دارد، بهصورت ادراکی کامل که هیچ افزونی بر آن نیست، ادراک میکند.
این بیان، بر جامعیت انسان در ادراک الهی تأکید دارد و نشان میدهد که هیچ ادراکی کاملتر از ادراک در نسبت با انسان نیست.
ضرورت شفافیت در بیان عرفانی
عرفان نظری، بهعنوان علمی که حقیقت را برای همه انسانها تبیین میکند، باید از پیچیدگی غیرضروری پرهیز کند. این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ
و آن را انکار کردند درحالیکه نفوسشان به آن یقین داشت (نمل: ۱۴).
شفافیت در بیان، بهویژه در متون عرفانی، چون جویی زلال، حقیقت را به مخاطبان میرساند و از گمراهی در تاریکی عبارات پیچیده جلوگیری میکند.
| درنگ: شفافیت در بیان عرفانی، برای انتقال دقیق مفاهیم به مخاطبان ضروری است. قصور شارح در ادراک تفصیلی، از وضوح معنا کاسته و نیازمند تصحیح است. |
بخش پنجم: نقد تقسیمبندی علم الهی
محدودیتهای تقسیمبندی اجمالی و تفصیلی
متن به نقد تقسیمبندی محدود علم الهی به اجمالی و تفصیلی پرداخته و پیشنهاد میدهد که علم حق، تفصیلی و غیرتفرقی است. علم الهی، چون دریایی بیکران، تمامی مراتب وجود را بهصورت تفصیلی و بدون تفرق در بر میگیرد. این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همراستاست:
وَلَا يَسْتَثْنِي مِنْهَا حَبَّةٌ إِلَّا يَعْلَمُهَا
و هیچ دانهای نیست مگر آنکه او آن را میداند (اشاره به علم کامل الهی به همه جزئیات).
این نقد، نشاندهنده عمق دیدگاه عرفانی است که علم حق را لایتناهی و فراتر از تقسیمبندیهای متعارف میداند.
شعر پایانی و وحدت وجود
شعر پایانی متن، با مضمون زیر، به زیبایی مفهوم وحدت وجود را بیان میکند:
کُلُّ کُلٍّ بِکُلِّ کُلِّکَ مَشْغُولٌ
فَکُلُّ کُلٍّ إِلَیْکَ یَحْرَبُ مِنْهَا
أَقْرَبُ إِلَیْکَ مِنْکَ وَأَفَرُّ مِنْکَ إِلَیْکَهمه چیز با تمامی وجود تو مشغول است
پس همه چیز به سوی تو میگریزد
به تو نزدیکتر از تو و از تو به سوی تو میگریزد.
این شعر، چون گوهری در صدف عرفان، وحدت وجود و محوریت انسان را در انعکاس تمامی حقایق الهی نشان میدهد. قرب و فرار، که در شعر ذکر شده، به اتحاد ذاتی انسان و حق اشاره دارد و انسان را مرآتی میداند که هیچچیز از او خارج نیست.
| درنگ: علم الهی، تفصیلی و غیرتفرقی است و انسان، بهعنوان مظهر تام، تمامی حقایق الهی را در خود جمع کرده و هیچ ادراکی کاملتر از ادراک در نسبت با او نیست. |
جمعبندی
کتاب شریف تمهید القواعد، با تبیین دو نوع ادراک الهی (اجمالی و تفصیلی) و تأکید بر محوریت انسان بهعنوان مظهر تام، یکی از عمیقترین آثار عرفان نظری است. انسان، بهسان آیینهای که تمامی حقایق الهی را در خود بازمیتاباند، محور هر دو نوع ادراک است. ماتن با تأکید بر نقش انسان در هر دو ادراک، جایگاه بیبدیل او را تثبیت میکند، اما شارح در ادراک تفصیلی، از ذکر صریح انسان غفلت ورزیده و به مظاهر پرداخته است. نقد تقسیمبندی محدود علم الهی، عمق دیدگاه عرفانی را نشان میدهد که علم حق را لایتناهی و غیرتفرقی میداند. این تحلیل، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و شعر عرفانی، بر ضرورت شفافیت در بیان و محوریت انسان در عرفان نظری تأکید دارد.
| با نظارت صادق خادمی |