متن درس
تبیین جامعیت انسان در عرفان نظری: بازخوانی تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۵)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر گرانسنگ صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از متون بنیادین در عرفان نظری است که با نگاهی عمیق به مسائل فلسفی و عرفانی، جایگاه انسان را بهعنوان موجودی جامع و حاصر تمامی مراتب وجود تبیین میکند. این اثر، با تکیه بر اصول حکمت متعالیه و عرفان شیعی، به بررسی رابطه وحدت و کثرت، ترکیب عناصر، ظهور قوا، و اتحاد نفس و بدن در انسان میپردازد. در این نوشتار، محتوای جلسه صد و هفتاد و پنجم از شرح این کتاب بازنویسی و با رویکردی علمی و تخصصی ارائه شده است تا بهعنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه عرفان و فلسفه اسلامی مورد استفاده قرار گیرد. این متن، با حفظ تمامی جزئیات و مفاهیم اصلی، با زبانی فصیح و متین، به تبیین جامعیت انسان در برابر عالم و نقد شبهات مرتبط با آن میپردازد.
بخش نخست: جامعیت انسان در برابر کثرت عالم
مفهوم جامعیت انسان
انسان، به دلیل توانایی جمع تمامی عوالم وجودی (ناسوت، ملکوت، جبروت)، موجودی جامع و متمایز از سایر موجودات است. این جامعیت، که ریشه در وحدت حقیقی نفس و بدن دارد، انسان را به مظهر تام اسما و صفات الهی تبدیل میکند. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۱)؛ «و به آدم همه نامها را آموخت». این آیه بر توانایی انسان در دریافت تمامی اسما و صفات الهی دلالت دارد، که نشاندهنده جایگاه بیمانند او در نظام هستی است. برخلاف انسان، عالم یا موجوداتی نظیر فرشتگان و مثالها فاقد این جامعیتاند، زیرا تنها بخشی از مراتب وجود را در خود جای دادهاند.
| درنگ: انسان، به دلیل حاصر بودن تمامی عوالم (ناسوت، ملکوت، جبروت)، موجودی جامع است که تمامی مراتب وجود را در خود جمع میکند، در حالی که عالم یا موجودات دیگر فاقد این جامعیتاند. |
نقد کثرت عالم در برابر وحدت انسان
عالم، با وجود روابط علّی و معلولی میان اجزای آن، فاقد وحدت نفسانی است که مختص انسان است. این کثرت ذاتی عالم، که به صورت تنوع عناصر و موجودات بروز مییابد، نمیتواند به وحدت حقیقی انسان دست یابد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸)؛ «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است». این آیه بر وحدت وجودی عالم و اتصال تمامی موجودات به حق تأکید دارد، اما این وحدت وجودی فاقد وحدت نفسانی است که انسان را متمایز میسازد. انسان، به دلیل اقتدار نفس ناطقه، تمامی قوای طبیعی و حیوانی را تحت سیطره خود قرار میدهد و به وحدتی کامل میرسد.
| درنگ: عالم، به دلیل کثرت ذاتی، فاقد وحدت نفسانی است که مختص انسان است. انسان، به دلیل وحدت قوای اعتدالی و اتحاد نفس و بدن، دارای وحدت حقیقی است. |
بخش دوم: ترکیب عناصر و ظهور قوای اعتدالی
ترکیب حقیقی و ماده اعتدالی
در فلسفه طبیعی، ترکیب عناصر (آب، خاک، هوا، آتش) به شیوهای اعتدالی مادهای را پدید میآورد که زمینهساز ظهور قوای گوناگون است. این ترکیب حقیقی، برخلاف ترکیب اعتباری، مولد است و ثالثی تولید میکند. به عنوان مثال، ترکیب آب و خاک به گل منجر میشود، که مادهای اعتدالی و مولد است، در حالی که ترکیب شن و شیره فاقد ثالث و صرفاً اعتباری است. متن اصلی تمهید القواعد در اینباره میفرماید:
وَنَحْنُ قَدْ بَيَّنَّا فِي الْعُلُومِ الْحَقِيقَةِ الْحَقِيَّةِ أَنَّ مِنَ الْمُمْكِنِ أَنْ يَتَأَلَّفَ مِنْ جُزَئِيَّاتِهِ الْعَنَاصِرُ أَفْرَادٌ مُعْتَدِلَةٌ ذَوَاتُ أَعْضَاءٍ يَحْصُلُ قُوًى كَثِيرَةٌ يَحْصُلُ عَنْهَا أَفْعَالُهَا مُتَنَوِّعَةً يَحْصُلُ مِنَ امْتِزَاجِهَا وَاخْتِلَاطِ بَعْضِهَا فِي الْبَعْضِ أَحْوَالٌ اعْتِدَالِيَّةٌ؛ «و ما در علوم حقیقی بیان کردیم که ممکن است از اجزای عناصر، افرادی معتدل دارای اعضا پدید آیند که قوای کثیری از آنها حاصل شود و افعال متنوعی از آنها پدید آید که از امتزاج و اختلاط برخی از آنها با برخی دیگر، احوال اعتدالی به دست آید».
این ترکیب اعتدالی، که در قرآن کریم با آیه خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ سَلْسَلٍ كَالْفَخَّارِ (الرحمن: ۱۴)؛ «انسان را از گِلی خشکشده مانند سفال آفرید» تأیید شده است، زمینهساز ظهور قوای حیاتی و نفسانی است.
| درنگ: ترکیب حقیقی عناصر (مانند آب و خاک به گل) مادهای اعتدالی و مولد ایجاد میکند که زمینهساز ظهور قوای حیاتی و نفسانی است، برخلاف ترکیب اعتباری که فاقد ثالث است. |
ظهور قوای کثیره
ماده اعتدالی، که از ترکیب حقیقی عناصر پدید میآید، بستری برای ظهور قوای کثیره نظیر قوه باصره، سامعه، و خیال فراهم میسازد. این قوا، که هم مادی (مانند قوه گوارش) و هم مجرد (مانند قوه خیال) هستند، در انسان به دلیل وحدت نفس و بدن بهصورت کامل متجلی میشوند. متن تمهید القواعد در اینباره میفرماید:
يَتَأَلَّفُ مِنْ جُزَئِيَّاتِ الْعَنَاصِرِ أَبْدَانٌ مُعْتَدِلَةٌ ذَوَاتُ أَعْضَاءٍ يَحْمِلُ قُوًى كَثِيرَةً يَحْصُلُ عَنْهَا أَنْحَاءُ أَفْعَالِهَا مُتَنَوِّعَةً؛ «از اجزای عناصر، بدنهای معتدلی دارای اعضا پدید میآیند که قوای کثیری را حمل میکنند و از آنها افعال متنوعی حاصل میشود».
این قوای کثیره، که در بدن انسان به دلیل اعتدال مزاجی و ترکیب حقیقی ظهور مییابند، امکان بروز افعال متنوع و کمالی را فراهم میکنند.
| درنگ: ماده اعتدالی، که از ترکیب حقیقی عناصر پدید میآید، زمینهساز ظهور قوای کثیره (مادی و مجرد) است که در انسان به دلیل وحدت نفس و بدن بهصورت کامل متجلی میشوند. |
بخش سوم: اتحاد نفس مجرد و بدن مادی
رابطه نفس و بدن
اتحاد نفس مجرد با بدن مادی، از طریق قوای اعتدالی، وحدتی حقیقی و نوعی طبیعی ایجاد میکند که مختص انسان است. این اتحاد، که در فلسفه و عرفان بهعنوان یکی از مسائل پیچیده مطرح است، امکان ظهور تمامی مراتب وجود در انسان را فراهم میسازد. قرآن کریم این حقیقت را با آیه وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (حجر: ۲۹)؛ «و از روح خود در او دمیدم» تأیید میکند. نفس، بهعنوان حقیقت انسان، از طریق قوای اعتدالی با بدن متحد میشود و وحدتی حقیقی پدید میآورد.
متن تمهید القواعد در اینباره میفرماید:
وَيَنْبَعِثُ تِلْكَ الْقُوَى عَنْ نُفُوسٍ مُجَرَّدَةٍ كَالصُّورَةِ لِتِلْكَ الْأَبْدَانِ الْمُعْتَدِلَةِ؛ «و این قوا از نفوس مجرده منبعث میشوند که مانند صورت برای آن بدنهای معتدلاند». این بیان نشاندهنده نقش نفس بهعنوان حقیقت و صورت بدن است که قوا را بهعنوان واسطهای میان ماده و مجرد به کار میگیرد.
| درنگ: اتحاد نفس مجرد با بدن مادی از طریق قوای اعتدالی، وحدتی حقیقی و نوعی طبیعی ایجاد میکند که مختص انسان است و امکان ظهور تمامی مراتب وجود را فراهم میسازد. |
تأثیر متقابل نفس و بدن
نفس و بدن در انسان رابطهای متقابل دارند؛ اعمال مادی، مانند تغذیه و محیط، بر نفس اثر میگذارند و نفس نیز بر بدن تأثیر مینهد. این تأثیر متقابل، که در عرفان و اخلاق اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، نشاندهنده وحدت عمیق میان نفس و بدن است. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ (بقره: ۱۷۲)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید». این آیه بر اهمیت طهارت مادی و معنوی در تأثیرگذاری بر نفس تأکید دارد.
| درنگ: نفس و بدن در انسان رابطهای متقابل دارند؛ اعمال مادی بر نفس اثر میگذارند و نفس نیز بر بدن تأثیر مینهد، که نشاندهنده وحدت عمیق میان آنهاست. |
بخش چهارم: نقد شبهات و امکان خلقت انسان
نقد شبهه کثرت مطلق در عالم
ادعای وجود کثرت مطلق در عالم، که مبادی را بهصورت کاملاً بیارتباط فرض میکند، باطل است، زیرا تمامی موجودات عالم از طریق روابط علّی و معلولی به یکدیگر متصلاند. این دیدگاه، که ریشه در حکمت متعالیه دارد، بر وحدت وجودی عالم تأکید میکند. متن تمهید القواعد در اینباره میفرماید:
وَيَمْتَنِعُ صُدُورُهَا عَنْ مَبَادِئَ مُتَكَثِّرَةٍ مِنْ حَيْثُ هِيَ مُتَكَثِّرَةٌ؛ «و صدور افعال از مبادی متکثره، از آن حیث که متکثرهاند، ممتنع است». این بیان نشاندهنده آن است که کثرت عالم نمیتواند به وحدت حقیقی انسان دست یابد، زیرا فاقد وحدت نفسانی است.
| درنگ: کثرت مطلق در عالم باطل است، زیرا تمامی موجودات از طریق روابط علّی و معلولی به یکدیگر متصلاند و عالم فاقد وحدت نفسانی مختص انسان است. |
امکان خلقت انسان بدون نطفه
خلقت انسان بدون نطفه، چنانکه در مورد حضرت آدم و حضرت عیسی رخ داده، ممکن است، زیرا روح در عالم فراوان است و ماده مستعد میتواند آن را جذب کند. قرآن کریم این امکان را با آیه إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (آل عمران: ۵۹)؛ «مثل عیسی نزد خدا مانند مثل آدم است؛ او را از خاک آفرید، سپس به او گفت: باش، پس شد» تأیید میکند. این دیدگاه بر توانایی انسان بهعنوان خلیفه الهی تأکید دارد که میتواند مشابه خلقت الهی، موجوداتی را خلق کند.
| درنگ: خلقت انسان بدون نطفه ممکن است، زیرا روح در عالم فراوان است و ماده مستعد میتواند آن را جذب کند، چنانکه در خلقت حضرت آدم و عیسی مشاهده میشود. |
بخش پنجم: نقد محدودیتهای علوم طبیعی
کاستی علوم طبیعی در تبیین جامعیت انسان
علوم طبیعی، هرچند در تبیین ترکیبات مادی پیشرفتهای چشمگیری داشتهاند، در فهم وحدت نفسانی و جامعیت انسان ناکافیاند. این علوم، که به تحلیل عناصر و ترکیبات مادی میپردازند، نمیتوانند رابطه عمیق میان نفس و بدن و وحدت حقیقی انسان را توضیح دهند. این محدودیت نشاندهنده برتری عرفان و فلسفه اسلامی در تبیین حقیقت انسان است.
| درنگ: علوم طبیعی، هرچند در تبیین ترکیبات مادی موفقاند، در فهم وحدت نفسانی و جامعیت انسان ناکافیاند و عرفان و فلسفه در این زمینه برتری دارند. |
نقد تصورات شاعرانه درباره عالم
تصوراتی که عالم را دارای چشم، گوش یا شعور انسانی میدانند، شاعرانه و غیرحقیقیاند و با حقیقت عرفانی سازگار نیستند. عالم، هرچند دارای وحدت وجودی است، فاقد وحدت نفسانی مختص انسان است. این نقد بر لزوم تمایز میان زبان شاعرانه و حقیقت عرفانی تأکید دارد.
| درنگ: تصورات شاعرانه درباره شعور انسانی عالم غیرحقیقیاند، زیرا عالم فاقد وحدت نفسانی مختص انسان است. |
جمعبندی
تبیین جامعیت انسان در «تمهید القواعد» نشاندهنده جایگاه بیمانند انسان بهعنوان موجودی حاصر تمامی مراتب وجود است. انسان، به دلیل ترکیب اعتدالی عناصر، ظهور قوای کثیره، و اتحاد نفس مجرد با بدن مادی، وحدتی حقیقی و نوعی طبیعی را در خود متجلی میسازد که در دیگر موجودات، از جمله عالم طبیعی یا حیوانات، یافت نمیشود. نقد شبهات کثرت مطلق و امکان خلقت انسان بدون نطفه، بر توانایی انسان بهعنوان خلیفه الهی تأکید دارد. این دیدگاه، که با آیات قرآن کریم و اصول حکمت متعالیه پشتیبانی میشود، انسان را بهعنوان مظهر تام اسما و صفات الهی معرفی میکند که وحدت عالم را در خود جمع کرده و بهعنوان مرکز وحدت حقیقی در نظام هستی میدرخشد.
| با نظارت صادق خادمی |