متن درس
انسان کامل در عرفان نظری: تبیین وحدت حقیقی در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۷)
دیباچه
کتاب شریف تمهید القواعد، تألیف حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، از متون بنیادین عرفان نظری است که به کاوش در مفاهیم عمیق هستیشناختی و انسانشناختی میپردازد. این اثر، با تکیه بر اصول فلسفی و عرفانی، انسان را بهمثابه مظهر جامع اسما و صفات الهی معرفی میکند. در این نوشتار، مبحث وحدت حقیقی انسان و نقش اعتدال مزاجی، قوای نفسانی، و نفس مجرد در تحقق مقام انسان کامل بررسی میشود. این تبیین، با نگاهی عمیق به ارتباط میان ظاهر و باطن انسان، جایگاه او را بهعنوان خلیفه الهی و ورثه انبیا روشن میسازد.
بخش نخست: وحدت حقیقی و جامعیت اضداد
مفهوم وحدت حقیقی در انسان
انسان، به دلیل دارا بودن نفس مجرد و بدنی معتدل، تنها موجودی است که میتواند به مقام وحدت حقیقی دست یابد. این وحدت، که در متن تمهید القواعد بهعنوان جوهره انسان کامل معرفی شده، از هماهنگی میان بدن، قوای نفسانی، و نفس مجرد پدید میآید. متن اصلی چنین بیان میدارد:
فإن تلک القوى إنما تنبعث عن النفوس المجردة فحينئذ یحصل من مجموع البدن والنفس المجردة وحدة حقیقیة ونوعیة طبیعیة فإن طبیعیة الوحدة الحقیقیة هي التي لها قد تعین الأحاطي الجامع للأضداد.
ترجمه: «زیرا آن قوای نفسانی تنها از نفوس مجرد سرچشمه میگیرند؛ در این هنگام، از مجموع بدن و نفس مجرد، وحدتی حقیقی و نوعی طبیعی پدید میآید. طبیعت وحدت حقیقی آن است که توانایی احاطه و جمع اضداد را داشته باشد.»
این وحدت، انسان را به موجودی تبدیل میسازد که میتواند اضداد ظاهری و باطنی را در خود جمع کند، مانند علم و عبادت، شجاعت و لطافت، یا دنیا و آخرت. چنین جایگاهی، انسان را از سایر موجودات، که فاقد این جامعیتاند، متمایز میسازد. قرآن کریم این حقیقت را چنین تأیید میکند:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
(تین: ۴) «بهراستی انسان را در نیکوترین صورت آفریدیم.»
| درنگ: وحدت حقیقی انسان، نتیجه هماهنگی میان بدن معتدل، قوای نفسانی، و نفس مجرد است که او را به مظهر جامع اضداد تبدیل میکند. |
نقش اعتدال مزاجی در ظهور نفس مجرد
اعتدال مزاجی بدن، شرط لازم برای ظهور کامل نفس مجرد است. اگر بدن از این اعتدال برخوردار نباشد یا نقص مزاجی داشته باشد، نفس مجرد نمیتواند بهطور کامل ظهور یابد و انسان در مرتبهای ناقص باقی میماند. این اصل، مبنای شرط سلامت جسمانی برای انبیا و اولیاست. بدن معتدل، مانند ظرفی است که باید از هر گونه کاستی و نقصان به دور باشد تا بتواند نور نفس مجرد را در خود منعکس کند.
نقص در مزاج یا عضو، مانع از تحقق کمال انسانی میشود، زیرا ظاهر و باطن انسان در ارتباطی ناگسستنی قرار دارند. همانگونه که آیینهای شکسته نمیتواند تصویر را بهدرستی بازتاب دهد، بدنی ناقص نیز نمیتواند مظهر کامل نفس مجرد باشد.
بخش دوم: شروط وراثت انبیا
سلامت جسمانی و طهارت مولد
انبیا و اولیا، بهعنوان خلفای الهی، باید از سلامت جسمانی و طهارت مولد برخوردار باشند. این شرط، نهتنها به دلیل زیباییشناسی یا تأثیر اجتماعی، بلکه به سبب ضرورت اعتدال مزاجی برای تحمل بار سنگین رسالت است. قرآن کریم این جایگاه را چنین توصیف میکند:
وَإِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
(بقره: ۳۰) «من در زمین خلیفهای قرار میدهم.»
سلامت جسمانی، مانند پایهای است که بنای رسالت بر آن استوار میشود. نقص عضو یا مزاج، مانند خللی در این پایه است که استقرار قوای نفسانی و وسعت روح تجردی را مختل میسازد.
| درنگ: سلامت جسمانی و طهارت مولد، شروط اساسی برای تحمل بار رسالت و وراثت انبیا هستند، زیرا اعتدال مزاجی زمینهساز ظهور کامل نفس مجرد است. |
تمایز نقص مادرزادی و نقص اکتسابی
نقص مادرزادی، که ناشی از کمبود در نطفه یا ماده است، مانع از تحقق کمال انسانی میشود، زیرا این نقص، وحدت مزاجی و نفسی را مختل میسازد. در مقابل، نقص اکتسابی، مانند از دست دادن عضو در راه خدا، نشانه ایثار و کمال است. این تمایز، از منظر عرفانی و شرعی، جایگاه ویژهای دارد. نقص اکتسابی، مانند زخمی است که در میدان جهاد بر بدن مجاهد نقش میبندد و نهتنها از کمال او نمیکاهد، بلکه گواهی بر ایثار اوست.
برای مثال، اگر عالمی در راه خدا دست یا پای خود را از دست دهد، این نقص، نشانه کمال اوست، زیرا او بخشی از وجود خود را در راه حق فدا کرده است. اما نقص مادرزادی، مانند کاستی در خمیرمایه وجود است که روح را از پذیرش کامل کمال بازمیدارد.
بخش سوم: عالم بهعنوان ورثه انبیا
ویژگیهای عالم حقیقی
عالم حقیقی، صرفاً کسی نیست که قرآن کریم و حدیث را حفظ کند، بلکه باید بلاکش باشد و مانند انبیا، سختیها و شدائد را تحمل کند. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ
(بقره: ۱۵۵) «و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی میآزماییم.»
عالم، مانند کشتیرانی است که باید در دریای طوفانی بلا، کشتی رسالت را به ساحل مقصود برساند. این جایگاه، نیازمند شجاعت، استقامت، و توان جسمانی و روحانی است. عالمی که از این ویژگیها برخوردار نباشد، نمیتواند بار وراثت را به دوش کشد.
| درنگ: عالم حقیقی، بلاکش است و مانند انبیا، باید توانایی تحمل سختیها و شدائد را داشته باشد تا به مقام وراثت نائل آید. |
شایستهسالاری در انتخاب عالمان
انتخاب عالمان باید بر اساس شایستهسالاری و با توجه به شروط طبیعی و عقلی، مانند سلامت جسم، نفس، و مزاج، انجام گیرد. افرادی که فاقد این شروطاند، حتی با وجود سواد، نمیتوانند ورثه انبیا باشند. این اصل، مانند گزینش ورزشکار برای میدان مسابقه است که نیازمند توان جسمانی و روحی خاص است.
علمآموزی برای همه آزاد است، اما وراثت انبیا، که شغلی الهی و خطیر است، نیازمند شروطی است که از عهده افراد ناقصالخلقه یا فاقد طهارت مولد برنمیآید. این تمایز، با اصل عدالت و شایستهسالاری سازگار است.
بخش چهارم: نقد دیدگاههای ناصواب
نقد دیدگاه مادی انسان
دیدگاه مادی، انسان را به مادهای صرف تقلیل میدهد، اما انسان کامل، به دلیل دارا بودن نفس مجرد و بدن معتدل، از این محدودیت آزاد است و به مقام جامعیت اضداد میرسد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا
(بقره: ۳۱) «و به آدم همه نامها را آموخت.»
انسان کامل، مانند آیینهای است که تمامی اسما و صفات الهی را در خود منعکس میکند، در حالی که موجودات دیگر، به دلیل فقدان نفس مجرد، تنها بخشی از این حقیقت را بازتاب میدهند.
نقد تمرکز بر ظواهر
عرفان نباید به ظواهر، مانند سجاده و تسبیح، محدود شود، بلکه باید به مقام جامعیت اضداد منجر گردد. عرفان حقیقی، مانند رودی است که از عمق وجود انسان سرچشمه میگیرد و به دریای وحدت میریزد، نه جویباری که در سطح ظواهر متوقف میشود.
| درنگ: عرفان حقیقی، در پی تحقق وحدت نفسی و جامعیت اضداد است، نه صرف انجام مناسک ظاهری. |
بخش پنجم: سلوک عرفانی و جامعیت اضداد
تمرین سلوک برای سالک
سالک در ابتدای راه، باید با تمرین سلوک، توانایی جمع بین اضداد، مانند ذکر و عمل، را کسب کند. این تمرین، مانند تربیت ورزشکاری است که باید هماهنگی میان جسم و ذهن خود را تقویت کند تا در میدان مسابقه پیروز شود. سالک باید بتواند ذکر و عمل را بهصورت همزمان انجام دهد، مانند معصومان که در هر حالتی متمرکز باقی میمانند.
برای مثال، سالک باید بتواند در حین سخن گفتن، ذکر خود را حفظ کند، همانگونه که معصوم در خواب و بیداری، تمامی قوای خود را هماهنگ میسازد. این توانایی، نشانه وحدت حقیقی و جامعیت اضداد است.
جامعیت اضداد در انسان کامل
انسان کامل، در یک حال واحد، قادر به انجام افعال متضاد، مانند ذکر و عمل، عقل و حس، است. این ویژگی، مانند توانایی نوازندهای است که میتواند همزمان چندین ساز را بنوازد و هارمونی بیافریند. قرآن کریم این جامعیت را چنین توصیف میکند:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
(احزاب: ۲۱) «برای شما در رسول خدا سرمشق نیکو بود.»
اسوه حسنه، به معنای جامعیت اضداد است که انسان کامل را به مظهر کامل اسما و صفات الهی تبدیل میکند.
| درنگ: انسان کامل، به دلیل جامعیت اضداد، در یک لحظه قادر به هماهنگی قوای متضاد، مانند حس، خیال، و عقل، است. |
بخش ششم: قانونمندی در تربیت عالمان
لزوم قانونمندی در حوزههای علمیه
حوزههای علمیه باید با قانونمندی و تعیین شروط طبیعی و عقلی، مانند سلامت نفس و جسم، از ورود افراد ناصالح به جایگاه وراثت جلوگیری کنند. این قانونمندی، مانند تنظیم ورودیهای یک نهاد علمی است که تنها شایستگان را به خود میپذیرد.
شروط وراثت، مانند سلامت جسم، نفس، و مزاج، تبعیض نیست، بلکه ضرورتهایی عقلی و شرعی برای تحمل بار رسالتاند. این شروط، مانند شرایط استخدام برای مشاغل حساس است که نیازمند تواناییهای خاص است.
نقد درسخوانی طولانی بدون نتیجه
درسخوانی طولانی بدون رسیدن به کمال، نشانه ضعف نفس و عدم صلاحیت برای وراثت است. عالم حقیقی، مانند گوهری است که ذاتاً درخشان است و نیازی به سالها صیقل بیثمر ندارد. بزرگان عرفان و فلسفه، مانند شیخ انصاری و ملاصدرا، با استعداد ذاتی خود به کمال رسیدند، نه با درسخوانی طولانی.
بخش هفتم: نقد فرهنگهای ناصواب
نقد امتحانمحوری و درسهای جنبی
معیار صلاحیت عالمان، باید مبتنی بر شروط طبیعی و عقلی، مانند شجاعت و سلامت نفس، باشد، نه صرف نمرات و امتحانات. امتحانمحوری و درسهای جنبی، مانند شاخ و برگهای زائدی هستند که درخت علم را از باروری بازمیدارند.
علم دینی باید به پرورش عالمانی وارسته منجر شود که جامع اضداد باشند و بتوانند مشکلات جامعه را حل کنند. تمرکز بر ظواهر، مانند حفظ متون یا امتحانات، نمیتواند این هدف را محقق سازد.
نقد وسواس در اعمال شرعی
وسواس در اعمال شرعی، مانند وضو یا ذکر، نشانه ضعف نفس و عدم جامعیت است. عالم حقیقی، مانند رودی زلال است که با سهولت و تمرکز، اعمال شرعی را انجام میدهد و در دام وسواس گرفتار نمیشود.
بخش هشتم: نتیجهگیری و جمعبندی
مبحث وحدت حقیقی در تمهید القواعد، انسان را بهعنوان مظهر جامع اسما و صفات الهی معرفی میکند که به دلیل دارا بودن بدن معتدل، قوای نفسانی کامل، و نفس مجرد، از سایر موجودات متمایز است. این جامعیت، انسان را به موجودی تبدیل میکند که میتواند اضداد را در خود جمع کند و به مقام خلافت الهی نائل آید. شروط وراثت انبیا، مانند سلامت جسم، نفس، و مزاج، ضرورتهایی عقلی و شرعیاند که عالمان را برای تحمل بار رسالت آماده میسازند.
نقص مادرزادی، مانع از تحقق کمال انسانی است، اما نقص اکتسابی در راه خدا، نشانه ایثار و کمال است. عالم حقیقی، بلاکش است و باید مانند انبیا، سختیها را تحمل کند. حوزههای علمیه باید با قانونمندی و شایستهسالاری، عالمان وارستهای تربیت کنند که جامع اضداد باشند و مشکلات جامعه را حل کنند. آیات قرآن کریم، مانند لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ و لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ، بر جایگاه انسان کامل و ضرورت جامعیت او تأکید دارند.
این تبیین، عرفان نظری را بهعنوان علمی برهانی و ریشهدار در دیانت معرفی میکند که میتواند راهگشای مشکلات جامعه باشد. عالمان وارسته، با تکیه بر این اصول، میتوانند مانند چراغی در تاریکی، مسیر هدایت جامعه را روشن سازند.
| با نظارت صادق خادمی |