متن درس
تبیین جامعیت انسان کامل در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۱)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثری سترگ از صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، دریچهای است به سوی فهم ژرفای عرفان نظری. این اثر، با تکیه بر مبانی فلسفی و عرفانی، به کاوش در مفاهیم بنیادینی چون انسان کامل، جامعیت حقیقت انسانی، و رابطه آن با کمالات انواع و افراد میپردازد. در این نوشتار، با تمرکز بر جلسه یکصد و هشتاد و یکم از شرح این کتاب، شبههای که به جامعیت حقیقت نوعیه انسانیه وارد شده، مورد بررسی قرار میگیرد و پاسخهای ارائهشده با نگاهی نقادانه تحلیل میشود. این بازنویسی، با حفظ تمام جزئیات و نکات اصلی، به زبانی فصیح و متین، تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده عرفانی را به گونهای روشن و منسجم برای خوانندگان تبیین نماید، گویی نوری که از مشکات حقیقت برمیخیزد، تاریکیهای شبهات را زایل میسازد.
بخش نخست: شبهه در جامعیت انسان کامل
طرح شبهه
شبههای که در این مقام مطرح میگردد، به جامعیت حقیقت نوعیه انسانیه بازمیگردد. پرسش بنیادین این است که اگر انسان کامل جامع همه کمالات است، باید شامل کمالات انواع خسیسه (مانند کرم و سوسک) و افراد خسیسه نوع خود (مانند حرمله و اشقیالاشقیا) باشد. در غیر این صورت، جامعیت او مخدوش خواهد بود. این شبهه، با استناد به این که انسان کامل فاقد برخی کمالات خاص انواع خسیسه، مانند نیش زدن مار یا عقرب، است، حقیقت انسانی را از شمول همه انواع و افراد ناتوان میداند.
متن عربی تمهید القواعد در این باب چنین میفرماید:
وقد بُيّن أيضآ فيها، أنّ الأنواعَ الشَّريفةَ الّتي يُمكنُ أن يَصْدُرَ عنها الأفعالُ الكماليّةُ…
ترجمه: «و نیز در آن بیان شده است که انواع شریفهای که ممکن است افعال کمالیه از آنها صادر شود…»
این عبارت، به صراحت بر وجود انواع شریفهای اشاره دارد که افعال کمالی از آنها صادر میشود، اما شبهه مطرحشده، با تمرکز بر انواع خسیسه، جامعیت انسان کامل را به چالش میکشد.
تحلیل شبهه
شبهه مذکور، ریشه در خلط بین اطلاق و تقید دارد. انسان کامل، به مثابه آیینهای که همه رنگها را در خود بازمیتاباند، باید کمالات را بهصورت مطلق (لا بشرط) در بر گیرد، نه بهصورت مقید (بشرط لا). برای نمونه، انسان کامل، مانند آهن که شامل تیزآهن است، کمالات انواع خسیسه را بهصورت مطلق در خود دارد، اما نه بهگونهای که خود تیزآهن باشد. این تمایز، کلیدی است برای فهم جامعیت انسان کامل.
بخش دوم: پاسخ به شبهه و نقد آن
پاسخ صائنالدین به شبهه
صائنالدین در پاسخ به شبهه، تأکید میکند که انسان کامل، به دلیل اطلاق، همه کمالات انواع شریفه و خسیسه و افراد آنها را در بر میگیرد. او میفرماید:
وأمّا تفصيلُ الکلامِ في هذا الموضعِ وتوجيهُ البحثِ فيه وتحقيقُه فلا يَخفَى على الذَّکيِّ العارفِ بحصولِ المباحثِ السَّالفةِ…
ترجمه: «و اما تفصیل کلام در این مقام و توجیه بحث در آن و تحقیق آن، بر زیرک عارف به مباحث پیشین مخفی نیست…»
این پاسخ، بر این اصل استوار است که انسان کامل، به مثابه نوع شریف واحد، همه انواع را بهصورت لا بشرط شامل میشود، خواه این انواع متناهی باشند یا غیرمتناهی. برای مثال، کمالات کرم و سوسک یا حتی افراد خسیسهای چون حرمله، در انسان کامل بهصورت مطلق حضور دارند، نه بهصورت مقید که انسان را به انجام افعال خاص آنها ملزم کند.
نقد پاسخ و شرح آن
با وجود وضوح پاسخ صائنالدین، شرح ارائهشده از این متن، به دلیل عدم نظم و افزودن مقدمات غیرضروری، گاه به آشفتگی منجر شده است. شارح، به جای تبیین منطقی متن، با مثالهای نامناسب و تقسیمبندیهای غیرمنسجم، از شفافیت بحث کاسته است. برای نمونه، اشاره به نیش مار و عقرب بهعنوان افعال ناقصه، نادرست است، زیرا هر نوع، از جمله مار و عقرب، خود دارای افعال اصلی و فرعی است که باید در چارچوب همان نوع تحلیل شود.
بخش سوم: تقسیمبندی افعال و انواع
افعال در عالم خلق
افعال در عالم خلق، به دو دسته تقسیم میشوند: افعال شریفه مقصوده بالذات که در تکمیل غایت حقیقی (وصول به الله) دخیلاند، و افعال ناقصه خسیسه که بالعرض و استدراکیاند. متن تمهید القواعد در این باره میفرماید:
إنّ الأفعالَ الواقعةَ في عالمِ الخلقِ إمّا أن تکونَ کماليّةً شریفةً مقصودةً بالذّاتِ لها دَخْلٌ في تکميلِ الغايةِ الحقيقيّةِ…
ترجمه: «افعالی که در عالم خلق واقع میشوند، یا کمالیه شریفه و مقصوده بالذاتاند که در تکمیل غایت حقیقی دخیلاند…»
افعال شریفه، مانند عبادت، مستقیماً در وصول به غایت دخیلاند، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
ترجمه: «و جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم» (ذاریات: ۵۱).
افعال ناقصه، مانند رشد ناخن یا نیش مار، دخل مستقیمی در غایت ندارند، اما بهطور کامل بیاعتبار نیستند، زیرا بهنحوی در سلسله وجود دخیلاند.
انواع شریفه و خسیسه
انواع نیز به دو دسته شریفه و خسیسه تقسیم میشوند. انواع شریفه، در سلسله منظمه وجود از ناسوت تا ملأ اعلی قرار دارند و به انسان کامل منتهی میشوند. انواع خسیسه، تابع انواع شریفهاند و خارج از این سلسله نیستند. متن تمهید القواعد در این باره میفرماید:
فالأنواعُ إيضاً بحسبِ مصدريتِها للقسمينِ المذکورينِ يکونُ على قسمينِ…
ترجمه: «انواع نیز، به حسب مصدریتشان برای دو قسم مذکور، به دو قسم تقسیم میشوند…»
این تقسیمبندی، بر وحدت سلسله وجودی تأکید دارد، گویی همه موجودات، چون رشتههای تسبیح، به دانه مرکزی انسان کامل متصلاند.
بخش چهارم: نقد علوم انسانی و نوعشناسی
چالشهای علوم انسانی
علوم انسانی، برای تبیین جامعیت انسان کامل، نیازمند شناخت دقیق فصول و اجناس انواع است. با این حال، کمبود اطلاعات درباره فصول انواع مادون، مانند حیوانات و نباتات، مانع از تبیین دقیق این جامعیت شده است. برای نمونه، فصل سوسک یا گوسفند چیست؟ این پرسشها، که گویی چون معمایی در برابر عقل بشر قرار دارند، نیازمند پژوهشی عمیقتر در علوم انسانی و حیوانی است.
قرآن کریم، با اشاره به برتری برخی موجودات بر برخی دیگر، بر اهمیت شناخت این فصول تأکید میکند:
وَفَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
ترجمه: «و برخی را بر برخی برتری دادیم» (بقره: ۴۷).
این آیه، به تفاوتهای میان انواع اشاره دارد، اما فقدان اطلاعات دقیق درباره فصول، مانع از تحلیل جامع میشود.
خیر امت و نقش ائمه
خیر امت، به اعتبار وجود ائمه علیهمالسلام است، نه بهصورت مطلق. قرآن کریم میفرماید:
كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ
ترجمه: «شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شدهاید» (آل عمران: ۱۱۰).
این خیر، به هدایت ائمه وابسته است، گویی امت، چون درختی است که ریشه در وجود ائمه دارد و بدون آن، شاخ و برگش به کمال نمیرسد.
جمعبندی و نتیجهگیری
جلسه یکصد و هشتاد و یکم از شرح «تمهید القواعد»، به کاوش در شبهه جامعیت انسان کامل و پاسخ به آن پرداخته است. انسان کامل، به مثابه آیینهای که همه اسما و صفات الهی را در خود منعکس میکند، کمالات انواع شریفه و خسیسه و افراد آنها را بهصورت لا بشرط در بر میگیرد. این پاسخ، با استناد به آیاتی چون وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (بقره: ۳۰، ترجمه: «و به آدم همه نامها را آموخت»)، تأیید میشود. با این حال، شرح ارائهشده از متن، به دلیل استفاده از مثالهای نامناسب و تقسیمبندیهای غیرمنطقی، گاه از وضوح لازم برخوردار نیست. علوم انسانی نیز، برای تبیین دقیق این جامعیت، نیازمند شناخت عمیقتر فصول و اجناس انواع است. این نوشتار، با تکیه بر وحدت سلسله وجودی، بر این باور است که هیچ نوعی خارج از این سلسله نیست و همه به انسان کامل منتهی میشوند، گویی همه موجودات، چون جویبارهایی به سوی دریای بیکران حقیقت انسانی جاریاند.