متن درس
تحلیل مقام جمع انسان کامل در تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸۹)
دیباچه
کتاب شریف تمهید القواعد، اثر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار سترگ عرفان نظری است که با نگاهی ژرف به مفاهیم وجود، اطلاق و انسان کامل میپردازد. این نوشتار، با تکیه بر محتوای درسگفتار جلسه ۱۸۹، به تبیین مقام جمع انسان کامل و رابطه آن با کمالات مادون اختصاص دارد. بحث حاضر، با رویکردی روشمند، به بررسی این مقام والا پرداخته و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات معنوی، پیوندی میان حکمت نظری و عملی برقرار میسازد. هدف این است که با زبانی روشن و وزین، جامعیت انسان کامل به عنوان مظهر اطلاق الهی تبیین گردد، تا خواننده در ساحت معرفت، به درک عمیقتری از این حقیقت متعالی نائل آید.
مقام جمع انسان کامل: جامعیت کمالات مادون
انسان کامل، به عنوان مظهر تام حق، در مقام جمع، تمامی کمالات موجودات مادون، از قوای حسی، وهمی و فکری گرفته تا کمالات موجودات دیگر نظیر افاریط، وحوش و افلاک را در خود جای داده است. این جامعیت، نه به معنای انضمام قیود، بلکه به صورت اطلاق سعی، یعنی وجودی متعین اما بیحد و نقص، تحقق مییابد.
این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (سوره بقره، آیه ۳۱: و خدا به آدم همه نامها را آموخت). انسان کامل، به عنوان خلیفه الهی، تمامی اسماء و کمالات را در خود جمع میکند، اما این جمع، به معنای احدیت قیود است، نه انضمام آنها.
تمایز اطلاق سعی از اطلاق مفهومی
اطلاق در انسان کامل، از نوع اطلاق سعی است، نه اطلاق مفهومی. اطلاق مفهومی، که در ذهن شکل میگیرد، از قیود منزه است و به «لیسیده» تعبیر میشود. اما اطلاق سعی، وجودی است و همه قیود را به عنوان ظهورات خود در بر میگیرد، بدون آنکه به نواقص آنها مقید شود.
برای مثال، انسان کامل، کمال آهن یعنی استقامت و قوام را در خود دارد، اما نه به صورت تیرآهن که مقید به شرط خاصی است، بلکه به صورت لا به شرط، یعنی کلی و بدون محدودیت. این تمایز، ریشه در نظریه وحدت شخصیه وجود دارد، که در آن، وجود مطلق در مظاهر خود متعین میشود، اما انسان کامل، به عنوان مظهر تام، این کمالات را بدون نقص در خود جمع میکند.
چهار دسته کمالات مادون
کمالات مادون در چهار دسته تقسیمبندی شدهاند:
- قوای حسی، وهمی و فکری: این قوا، هنگامی که تحت سیطره ملکه قدسیه قرار میگیرند، به کمال انقیاد میرسند و از نواقصشان پاک میشوند.
- افاریط و مرده: موجوداتی که به دلیل طبیعت مشکلدارشان چالشبرانگیزند، اما انسان کامل، کمالات آنها را بدون نواقصشان در بر دارد.
- وحوش و سباع: حیواناتی که خصوصیاتی نظیر شجاعت یا درندگی دارند، اما انسان کامل، این خصوصیات را به صورت کامل و نه ناقص در خود جای داده است.
- تبایع افلاک و کواکب: کمالات سماوی که در انسان کامل به صورت سیر صعودی، نه دور محدود، متجلی میشوند.
انسان کامل، تمامی این کمالات را به صورت لا به شرط در بر دارد، یعنی بدون محدودیتها و نواقص آنها. به عنوان مثال، شجاعت در انسان کامل، شامل همت و معرفت است، در حالی که شجاعت شیر، مقید به هویت بدون عفت و معرفت است.
این تقسیمبندی با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (سوره جاثیه، آیه ۱۳: و آنچه در آسمانها و زمین است همه را برای شما مسخر کرد). انسان کامل، به عنوان خلیفه الهی، همه کمالات عالم را تحت سیطره خود قرار میدهد.
اشکال و پاسخ واحد در باب کمالات مادون
اشکال مطرحشده این است که چگونه انسان کامل میتواند کمالات مادون، نظیر افاریط، وحوش و افلاک را داشته باشد، در حالی که این کمالات با نواقص همراهاند؟ پاسخ این است که انسان کامل، این کمالات را به صورت لا به شرط، یعنی بدون نواقص، در بر دارد.
متن اصلی چنین بیان میدارد: وَأَمَّا نَظَائِرُ الْأَفَارِيطِ وَالْمَرَدَةِ فَلَا نُسَلِّمُ أَنَّهَا غَيْرُ مَوْجُودَةٍ فِيهِ، نَعَمْ الْقُوَى الَّتِي هِيَ نَظَائِرُهَا لَمَّا تُسَخِّرَتْ وَهُذِّبَتْ بِالْمُجَاهَدَاتِ الْمُعْتَبَرَةِ عِنْدَ أَصْحَابِ الِاسْتِكْمَالِ بِالْأَشْخَاصِ الْكَامِلَةِ فَقَدْ صَارَتْ (و اما نظایر افاریط و مره، ما نمیپذیریم که آنها در انسان کامل موجود نیستند، بلکه قوایی که نظایر آنهاست، چون تسخیر شده و با مجاهدات معتبره نزد اصحاب استکمال به واسطه اشخاص کامل تهذیب شدهاند، به کمال رسیدهاند).
پاسخ به این اشکال، واحد است و تفاوتی میان افاریط، وحوش یا افلاک نیست. انسان کامل، کمالات همه موجودات را بدون محدودیتها و نواقص آنها در بر دارد. به عنوان مثال، شجاعت شیر در انسان کامل، به صورت شجاعت کامل همراه با معرفت و عفت ظهور مییابد، نه به صورت افتراس مقید.
این پاسخ با آیه شریفه قرآن کریم تأیید میشود: نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (سوره حجر، آیه ۲۹: و از روح خود در او دمیدم)، که نشاندهنده برتری انسان کامل بر سایر موجودات است.
شجاعت انسان کامل در برابر شجاعت حیوانات
شجاعت واقعی، مختص انسان کامل است، زیرا شجاعت حیوانات، مانند شیر، مقید به هویت بدون معرفت و عفت است. متن تأکید میکند: الشِّجَاعَةُ مَخْصُوصَةٌ بِالْإِنْسَانِ (شجاعت مختص انسان است). شجاعت انسان کامل، شامل همت، معرفت و عفت است و به تعبیر متن، يَجْتَمِعُ مَعَ أَلْفِ شَهْرٍ (همه کمالات را در خود جمع میکند).
شجاعت شیر، به دلیل فقدان معرفت و عفت، ناقص است و به افتراس محدود میشود. اما انسان کامل، به دلیل سیطره ملکه قدسیه، این شجاعت را به کمال میرساند. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (سوره مؤمنون، آیه ۱۴: پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان)، که بر کمال خلقت انسان تأکید میکند.
تمایز میان کمال و نقص
انسان کامل، همه کمالات را بدون نواقص در بر دارد. نقص، گاه به معنای عدم (فقدان کمال) و گاه به معنای شر وجودی (مانند ظلم) است. انسان کامل، به دلیل اطلاق سعی، از هر دو نوع نقص مبراست و تنها کمالات را در خود جمع میکند.
این تمایز، ریشه در حکمت نظری دارد که میان وجود و عدم، و همچنین میان کمال و نقص، تمایز قائل میشود. انسان کامل، به عنوان مظهر تام حق، هیچ نقصی ندارد و همه کمالات را به صورت لا به شرط در بر دارد.
انسان کامل و تبایع افلاک
در مورد تبایع افلاک و کواکب، متن تأکید میکند که انسان کامل، کمالات افلاک را دارد، اما لازم نیست به صفات مقید آنها، مانند دور زدن، متصف باشد: فَلَا يَجِبُ اتِّصَافُهَا بِجَمِيعِ الصِّفَاتِ الَّتِي يَتَصِفُ بِهَا الْأَفْلَاكُ وَالْكَوَاكِبُ (واجب نیست که انسان کامل به همه صفاتی که افلاک و کواکب به آنها متصفاند، متصف باشد).
کمال افلاک، در سیر صعودی است، نه در دور زدن که نازله سیر است. انسان کامل، سیر صعودی افلاک را در بر دارد، اما نه به صورت مقید، بلکه به صورت لا به شرط. این پاسخ با آیه شریفه قرآن کریم تأیید میشود: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى (سوره اعلی، آیه ۱: نام پروردگار بلندمرتبهات را تسبیح کن)، که بر صعود و تعالی تأکید دارد.
نقش ملکه قدسیه در تسخیر قوا
ملکه قدسیه، قوای مادون، از جمله قوای حسی، وهمی، فکری، افاریط و وحوش را تحت تسخیر خود قرار میدهد و آنها را به افعال محموده تبدیل میکند: لَمَّا تُسَخِّرَتْ وَهُذِّبَتْ بِالْمُجَاهَدَاتِ الْمُعْتَبَرَةِ عِنْدَ أَصْحَابِ الِاسْتِكْمَالِ بِالْأَشْخَاصِ الْكَامِلَةِ فَقَدْ صَارَتْ (چون تسخیر شد و با مجاهدات معتبره نزد اصحاب استکمال به واسطه اشخاص کامل تهذیب شد، به کمال رسید).
این تسخیر، از طریق مجاهدات معتبره، نه ریاضتهای شیطانی، محقق میشود. قوای مادون، تحت سیطره ملکه قدسیه، از نواقص و شرور پاک شده و به ابزارهایی برای تحقق کمال تبدیل میشوند. این مفهوم با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا (سوره مریم، آیه ۹۶: کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، به زودی خداوند رحمان برای آنها محبت قرار میدهد).
تمایز اطلاق و تقید در کمال
اطلاق انسان کامل، به معنای دارا بودن همه کمالات بدون تقید است. تقید، به معنای محدودیت به یک صفت یا فعل خاص است، در حالی که اطلاق، شامل همه کمالات بدون محدودیت است. برای مثال، جادوگر مقید به یک فن خاص است، اما انسان کامل، به دلیل اطلاق، همه کمالات را در بر دارد و میتواند هر فعلی را به اقتضای ضرورت انجام دهد.
این تمایز با آیه شریفه قرآن کریم مرتبط است: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ (سوره کهف، آیه ۱۱۰: بگو من فقط بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود)، که نشاندهنده جامعیت انبیا در عین بشریت است.
انسان کامل: عالم اکبر
انسان کامل، به عنوان عالم اکبر، همه ظهورات عالم را در خود جمع میکند: وَفِي كُنْتُبْ الْعَالَمَ الْأَكْبَرُ (و تو عالم اکبر هستی). این جامعیت، به معنای اطلاق وجودی است که همه ظهورات، جلوههای آن هستند.
این مفهوم با روایت شریفه «خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ» (خداوند آدم را بر صورت خود آفرید) همخوانی دارد، که نشاندهنده شباهت انسان کامل به حق است.
نقد پاسخهای متفاوت در متن
پاسخهای ارائهشده در متن در مورد قوای حسی، وهمی، فکری، افاریط و وحوش، یکنواخت و منطقی است، اما در مورد تبایع افلاک، تفاوتهایی مشاهده میشود که به نظر میرسد تحت تأثیر عبارات محیالدین عربی است. پاسخ در مورد افلاک، به درستی تأکید میکند که انسان کامل، کمالات افلاک را دارد، اما نه به صورت مقید (دور زدن)، بلکه به صورت سیر صعودی.
با این حال، این پاسخ گاه به مشابهتهای ظاهری، مانند چرخش شريان و افلاک، متمایل میشود که از دقت علمی میکاهد. این نقد، نشاندهنده چالشهای نگارش متون عرفانی است که گاه تحت تأثیر استعارات و مشابهتهای ظاهری قرار میگیرند.
جمعبندی
بحث مقام جمع انسان کامل در تمهید القواعد، با تمرکز بر جامعیت کمالات مادون، نشان میدهد که انسان کامل، به عنوان مظهر اطلاق حقیقی، همه کمالات را به صورت لا به شرط در بر دارد. این اطلاق، نه مفهومی و لیسیده، بلکه سعی و آلوده است، یعنی متعین به قیود، اما بدون نواقص آنها. ملکه قدسیه، قوای مادون را تحت تسخیر خود قرار داده و آنها را به افعال محموده تبدیل میکند. پاسخهای ارائهشده در متن، اگرچه در مورد افلاک گاه تحت تأثیر مشابهتهای ظاهری قرار گرفتهاند، در مجموع با نظریه وحدت شخصیه وجود و جامعیت انسان کامل همخوانی دارند. این مفاهیم، با آیات قرآن کریم، مانند وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا و نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي، تأیید میشوند و پیوند عمیقی میان حکمت نظری و عملی را آشکار میسازند.