در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 202

متن درس





تحلیل و تبیین تمهید القواعد: مبانی سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین تمهید القواعد: مبانی سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۰۲)

دیباچه

کتاب «تمهید القواعد»، نگاشته صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرن هشتم و نهم هجری، یکی از آثار سترگ در حوزه عرفان نظری است که به کاوش در مسائل عمیق وجودشناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی عرفانی می‌پردازد. این اثر، با نگاهی عمیق به سلوک عرفانی، راهی برای وصول به معارف ربوبی ارائه می‌دهد که نه تنها از عافیت‌طلبی و انحطاط به دور است، بلکه با رعایت اعتدال و شروط معتبر، سالک را به سوی کمال هدایت می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر محتوای جلسه دویست و دوم از شرح این کتاب، به تبیین مبانی سلوک عرفانی، نقد شبهات و تشریح ارکان اساسی آن می‌پردازد. هدف، ارائه دیدگاهی منسجم و روشن است که روح عرفان شیعی را در قالبی علمی و معنوی به تصویر می‌کشد، گویی نوری که از ژرفای حقیقت برمی‌خیزد و راه را برای سالکان روشن می‌سازد.

بخش نخست: دوام مراقبه، دروازه معرفت

مراقبه مستمر، به مثابه کلیدی است که درهای علوم و معارف را می‌گشاید. این مراقبه، نه تنها راهی نزدیک برای دستیابی به دانش‌های کلی و شناخت‌های جزئی است، بلکه با همراهی شروط معتبر، سالک را به معارف ربوبی رهنمون می‌سازد.

وَعَرَفْتُ مِنْ هَذِهِ الْمُقَدِّمَاتِ أَنَّ دَوَامَ الْمُرَاقَبَةِ وَالْمُوَاظَبَةِ عَلَيْهَا أَنْسَبُ وَسِيلَةٍ وَأَقْرَبُ طَرِيقٍ لِاسْتِحْصَالِ الْعُلُومِ وَالْمَعَارِفِ

ترجمه: و از این مقدمات دانستم که دوام مراقبه و مواظبت بر آن، مناسب‌ترین وسیله و نزدیک‌ترین راه برای کسب علوم و معارف است.

مراقبه، چون جویباری زلال، نفس را از آلودگی‌های هوی و هوس پالایش می‌دهد و ذهن را برای دریافت حقایق آماده می‌سازد. این فرآیند، نیازمند اراده‌ای استوار و کنترلی دقیق بر ذهن و نفس است، تا هیچ عملی ناخواسته رخ ندهد. این دیدگاه با کلام قرآن کریم همخوانی دارد: وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (سوره آل‌عمران، آیه ۷: و جز صاحبان خرد متذکر نمی‌شوند).

درنگ: دوام مراقبه، مناسب‌ترین و نزدیک‌ترین راه برای تحصیل علوم و معارف است، به‌ویژه اگر با شروط معتبر همراه شود، سالک را به شناخت‌های کلی و جزئی رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: نقد شبهه جنون و انحراف در سلوک عرفانی

یکی از شبهات مطرح‌شده در فصل پیشین کتاب، غیرمعقول بودن سلوک عرفانی و احتمال منجر شدن آن به جنون یا انحراف است. این شبهه، با تکیه بر سوء‌فهم از ماهیت عرفان، چنین می‌پندارد که راه معرفت، به یبوست یا دیوانگی می‌انجامد. اما عرفان حقیقی، نه تنها از این آفات به دور است، بلکه مسیری معتدل و منطقی برای وصول به کمال ارائه می‌دهد.

فَإِنَّ طَرِيقَ السُّلُوكِ وَالْمَعْرِفَةِ لَا جُنُونَ فِيهَا وَلَا يُبُوسَةَ، وَلَا عَافِيَةَ أَهْلِ الظَّاهِرِ أَيْضًا

ترجمه: راه سلوک و معرفت، نه جنون دارد و نه یبوست، و نه عافیت‌طلبی اهل ظاهر.

عرفان، چون پلی است که سالک را از ساحل عافیت‌طلبی به سوی ژرفای حقیقت می‌برد، بدون آنکه به افراط یا تفریط گرفتار آید. این مسیر، با رعایت شروط معتبر، از هرگونه انحراف مصون است و با آیه وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ (سوره ص، آیه ۲۶: و از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه می‌کند) همخوانی دارد.

درنگ: سلوک عرفانی، با رعایت اعتدال و شروط معتبر، نه به جنون می‌انجامد و نه عافیت‌طلبی است، بلکه مسیری میانه برای وصول به کمال است.

بخش سوم: تمایز علوم صوری و معارف عرفانی

علوم صوری، مانند منطق، فلسفه و ریاضیات، با عافیت‌طلبی سازگارند و نیازی به تقوای عملی یا عبادت ندارند. این علوم، حتی بدون ایمان، قابل تحصیل‌اند و می‌توانند به درجات و عناوین علمی منجر شوند.

فَإِنَّ طَرِيقَ تَحْصِيلِ الْعُلُومِ الصُّورِيَّةِ الِاسْتِدْلَالِيَّةِ مُتَنَاسِبٌ مَعَ الْعَافِيَةِ

ترجمه: راه تحصیل علوم صوری استدلالی، با عافیت‌طلبی سازگار است.

در مقابل، معارف عرفانی، که به شناخت‌های جزئی و ربوبی می‌انجامند، با عافیت‌طلبی و انحطاط ناسازگارند. این معارف، نیازمند ریاضت و تهذیب نفس‌اند، گویی سالک باید چون کیمیاگری، نفس خود را در کوره ریاضت صیقل دهد تا به گوهر معرفت دست یابد. این دیدگاه با آیه قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ (سوره یوسف، آیه ۱۰۸: بگو این راه من است که با بصیرت به سوی خدا دعوت می‌کنم) هم‌راستاست.

درنگ: علوم صوری با عافیت‌طلبی سازگارند، اما معارف عرفانی با عافیت و انحطاط منافات دارند و نیازمند ریاضت و تهذیب‌اند.

بخش چهارم: ریاضت، ضرورتی برای وصول به معارف

وصول به معارف ربوبی، بدون ریاضت ممکن نیست. اما ریاضت معتبر، به جنون یا انحراف منجر نمی‌شود، بلکه نفس را برای دریافت حقایق آماده می‌سازد.

وَإِنَّ طَرِيقَ الْوُصُولِ لَا يَتِمُّ إِلَّا بِالرِّيَاضَةِ

ترجمه: راه وصول به معارف، جز با ریاضت کامل نمی‌شود.

ریاضت، چون شمشیری دو لبه است: اگر با هدایت استاد کامل و رعایت شروط معتبر انجام شود، نفس را به سوی کمال هدایت می‌کند؛ اما بدون این شروط، ممکن است به انحراف یا آسیب منجر شود. این مفهوم با آیه وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ (سوره نازعات، آیه ۴۰: و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوی بازداشت) همخوانی دارد.

درنگ: ریاضت معتبر، ضرورتی برای وصول به معارف ربوبی است و با هدایت صحیح، به کمال می‌انجامد، نه جنون.

بخش پنجم: ارکان اساسی سلوک عرفانی

سلوک عرفانی، بر سه رکن استوار است: قابلیت سالک، فاعلیت استاد و کنترل مداخل و مخارج نفس. هر یک از این ارکان، به تنهایی نقشی تعیین‌کننده دارند، گویی سه ستون استوار که بنای سلوک را نگاه می‌دارند.

وَإِنَّ هَذِهِ الثَّلَاثَةَ: الْقَابِلِيَّةُ وَالْفَاعِلِيَّةُ وَمُدَاخِلُ النَّفْسِ وَمَخَارِجُهَا، كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهَا بِمَنْزِلَةِ تِسْعَةٍ وَتِسْعِينَ فِي الْمِائَةِ

ترجمه: این سه رکن: قابلیت، فاعلیت و مداخل و مخارج نفس، هر یک به منزله نود و نه درصد اهمیت دارند.

قابلیت سالک، چون زمینی حاصل‌خیز است که بذر معرفت در آن کاشته می‌شود. فاعلیت استاد، چون باغبانی دانا، این بذر را پرورش می‌دهد. کنترل مداخل و مخارج نفس، مانند آب‌بندی ظرفی است که معارف را در خود نگه می‌دارد. این ارکان، با آیه وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ (سوره بقره، آیه ۲۸۲: و از خدا پروا کنید که خدا به شما می‌آموزد) پیوند دارند.

درنگ: سلوک عرفانی، بر سه رکن قابلیت سالک، فاعلیت استاد و کنترل مداخل و مخارج نفس استوار است که هر یک نقشی حیاتی دارند.

بخش ششم: فطام نفس از مالوفات

فطام نفس، به معنای بازداشتن آن از مالوفات طبیعی (مانند خور و خواب) و اعتیادی (مانند لذت‌جویی) است. این فرآیند، دشوار اما ضروری است، گویی سالک باید نفس خود را چون کودکی از شیر مادر جدا کند.

مَنْ فَطَامَ النَّفْسِ عَنِ الْمَأْلُوفَاتِ

ترجمه: بازداشتن نفس از مالوفات.

این جداسازی، نیازمند آمادگی وجودی است تا نفس بدون آسیب یا انحراف از تعلقات رها شود. استاد کامل، چون طبیبی حاذق، این فرآیند را با دقت هدایت می‌کند تا نفس به‌تدریج تهذیب شود. این مفهوم با آیه إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي (سوره یوسف، آیه ۵۳: نفس، قطعاً به بدی فرمان می‌دهد، مگر آن‌که پروردگارم رحم کند) همخوانی دارد.

درنگ: فطام نفس از مالوفات، دشوار اما ضروری است و نیازمند آمادگی وجودی و هدایت استاد کامل است.

بخش هفتم: عدم التفات به رسوم و عادات

سالک باید از التفات به رسوم و عادات عامه اجتناب کند، بدون آنکه آن‌ها را تخطئه نماید. این دوری، به معنای سبک‌باری است، گویی سالک باید چون پرنده‌ای سبک‌بال، از بند تعلقات رها شود.

وَعَدَمُ الْإِلْتِفَاتِ إِلَى الرُّسُومِ وَالْعَادَاتِ

ترجمه: و عدم توجه به رسوم و عادات.

این دیدگاه، بر تمایز سالک از عامه تأکید دارد، نه نفی عادات عامه. سالک، با دوری از رسوم، راه خود را به سوی حقیقت می‌گشاید، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ (سوره یوسف، آیه ۱۰۸: بگو این راه من است که با بصیرت به سوی خدا دعوت می‌کنم).

درنگ: سالک باید از التفات به رسوم و عادات عامه پرهیز کند، بدون تخطئه آن‌ها، تا سبک‌بار به سوی حقیقت گام بردارد.

بخش هشتم: ترک مقتضیات قوای جسمانی و نفسانی

سالک باید مقتضیات قوای جسمانی (بهیمیه و سبعیه) و نفسانی (هوی و شهوت) را ترک کند تا به کمال دست یابد.

وَتَرْكُ مُقْتَضَيَاتِ الْقُوَى الْجِسْمَانِيَّةِ وَالنَّفْسَانِيَّةِ

ترجمه: و ترک مقتضیات قوای جسمانی و نفسانی.

قوای بهیمیه، به لذت‌جویی اهلی و قوای سبعیه، به درندگی وحشی تمایل دارند. این قوا، چون اسبانی سرکش‌اند که باید رام شوند تا سالک را به مقصد رسانند. این مفهوم با آیه وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ (سوره نازعات، آیه ۴۰: و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوی بازداشت) هم‌راستاست.

درنگ: ترک مقتضیات قوای جسمانی و نفسانی، برای تهذیب نفس و وصول به کمال ضروری است.

بخش نهم: قهر قوای نفسانی و نقش قوه قدسیه

قوای نفسانی، با مراقبه و مطابعت، مقهور قوه قدسیه می‌شوند و به انقیاد عملی درمی‌آیند. قوه قدسیه، حقیقت ربوبی انسان است که با تهذیب، قوای نفسانی را مطیع می‌سازد.

وَقَهْرُ الْقُوَى النَّفْسَانِيَّةِ عَلَى الْمُطَابَعَةِ وَالْمُتَابَعَةِ لِلْقُوَّةِ الْقُدْسِيَّةِ

ترجمه: و قهر قوای نفسانی بر مطابعت و متابعت برای قوه قدسیه.

قوه قدسیه، چون نوری الهی، در وجود انسان می‌درخشد و قوای نفسانی را به سوی خیر هدایت می‌کند. این مفهوم با آیه نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (سوره حجر، آیه ۲۹: و از روح خود در او دمیدم) پیوند دارد.

درنگ: قوه قدسیه، با تهذیب نفس، قوای نفسانی را مقهور ساخته و به سوی کمال هدایت می‌کند.

بخش دهم: معالجه امراض نفسانی با اضداد

معالجه امراض نفسانی، از طریق اضداد آن‌ها انجام می‌شود، مانند جبران گناه با توبه یا دلجویی از آزرده.

فَإِنَّ مُعَالَجَةَ الْأَمْرَاضِ إِنَّمَا هِيَ بِأَضْدَادِهَا

ترجمه: معالجه امراض، جز با اضداد آن‌ها انجام نمی‌شود.

این اصل، چون دارویی شفابخش، امراض نفسانی را درمان می‌کند. اگر کسی گناهی مرتکب شده، باید با عمل متضاد آن، مانند توبه یا جبران، نفس خود را پالایش دهد. این دیدگاه با آیه وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا (سوره شوری، آیه ۴۰: و جزای بدی، بدی‌ای مانند آن است) همخوانی دارد.

درنگ: امراض نفسانی، با اضداد آن‌ها، مانند توبه و جبران، درمان می‌شوند تا نفس به سوی کمال هدایت شود.

جمع‌بندی

این بخش از «تمهید القواعد»، با تکیه بر دوام مراقبه، به تبیین مبانی سلوک عرفانی می‌پردازد. مراقبه مستمر، چون مشعلی فروزان، راه سالک را به سوی علوم و معارف روشن می‌سازد. شبهه جنون و انحراف در عرفان، با تأکید بر اعتدال و شروط معتبر رد می‌شود. علوم صوری، با عافیت‌طلبی سازگارند، اما معارف عرفانی نیازمند ریاضت و تهذیب‌اند. ارکان سلوک، شامل قابلیت، فاعلیت و کنترل مداخل و مخارج نفس، چون ستون‌هایی استوار، بنای معرفت را نگاه می‌دارند. فطام نفس، عدم التفات به رسوم، و ترک قوای جسمانی و نفسانی، سالک را به سوی قوه قدسیه هدایت می‌کنند. معالجه امراض نفسانی با اضداد، راهی برای پالایش نفس و وصول به کمال است. این تبیین، با آیاتی از قرآن کریم، مانند وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ و فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا، پیوندی عمیق دارد و روح عرفان شیعی را در قالبی علمی و معنوی به تصویر می‌کشد.

با نظارت صادق خادمی