متن درس
تحلیل و تبیین معالجه امراض نفسانی در عرفان نظری: بازخوانی بخش دویست و دهم تمهید القواعد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۱۰)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، عارف و حکیم برجسته قرون هشتم و نهم هجری، یکی از آثار محوری در عرفان نظری اسلامی است که با پیوند میان شریعت، عقل و عرفان، مسیری روشمند برای تهذیب نفس و سلوک الیالله ترسیم میکند. بخش دویست و دهم این اثر، به معالجه امراض نفسانی، رهایی از اخلاق رذیله و نقش تقابل صفات حسنه و رذیله در سلوک عرفانی میپردازد. این بخش، با نگاهی عمیق به مراتب مختلف انسانی، از عامه تا خواص، و با تکیه بر اصول عرفانی و قرآنی، چارچوبی برای اصلاح نفس و نیل به کمال ارائه میدهد. در این بازخوانی، با بهرهگیری از متون اصلی و تحلیلهای تفصیلی، تلاش شده است تا مفاهیم این بخش به زبانی فصیح و متین، در قالبی علمی و منسجم، برای طالبان معرفت عرفانی تبیین گردد.
بخش نخست: ضرورت معالجه امراض نفسانی و تخلیص نفس
معالجه امراض نفسانی و رهایی نفس از اخلاق رذیله و عادات خبیثه، از ارکان بنیادین سلوک عرفانی است. این فرآیند، که چونان جراحی روح برای زدودن پلیدیهای نفسانی است، تنها با اتصاف نفس به ملکههای مرضیه و عادات حسنه ممکن میگردد. متن اصلی تمهید القواعد در این بخش چنین میفرماید:
ولا شك أن معالجة الأمراض النفسانية والتخليص النفس عن الأخلاق الرذيلة المهلكة وتجريدها عن العادات الخبيثة المظلمة لا يمكن بدون اتصافها بملكات المرضية وعادات الحسنة.
ترجمه: بیتردید، معالجه بیماریهای نفسانی و رهایی نفس از اخلاق رذیله هلاککننده و تجرید آن از عادات خبیثه تاریک، بدون آراستگی نفس به ملکههای پسندیده و عادات نیکو ممکن نیست.
این بیان، چونان چراغی در مسیر سلوک، بر ضرورت تحول اخلاقی تأکید دارد. نفس انسانی، که چونان آیینهای در برابر حقیقت الهی قرار دارد، تنها با زدودن زنگار رذائل و آراستن به صفات حسنه میتواند به سوی کمال سیر کند. این دیدگاه با کلام نورانی قرآن کریم همخوانی دارد:
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى
ترجمه: به یقین کسی که خود را پاک کرد رستگار شد (الأعلى: ۱۴).
این آیه، رستگاری را در گرو تزکیه نفس میداند، که همان معالجه امراض نفسانی و جایگزینی رذائل با فضائل است.
درنگ: ضرورت تحول اخلاقی
معالجه امراض نفسانی، چونان کیمیای روح، تنها با جایگزینی رذائل با فضائل ممکن است. این فرآیند، که در عرفان اسلامی رکنی اساسی است، نفس را از تاریکیهای خبائث به سوی نورانیت کمال هدایت میکند.
بخش دوم: تقابل و مقایسه در عرفان و حکمت
متن تمهید القواعد در این بخش به دو مفهوم کلیدی تقابل و مقایسه اشاره دارد:
وحالا در اینجا یک مقابله و مقایسه نسبت به اخلاق رذیلة وحسنة عرفان و معقول را دارد که وقتی میگیم مقابله یعنی اخلاق رذیلة مقابل اخلاق حسنة، وقتی میگیم مقایسه یعنی حکمت را با عرفان مقایسه میکند.
ترجمه: در اینجا، تقابل و مقایسهای میان اخلاق رذیله و حسنه در چارچوب عرفان و عقل صورت میگیرد. تقابل، به معنای رویارویی اخلاق رذیله با اخلاق حسنه است، و مقایسه، به سنجش حکمت با عرفان اشاره دارد.
تقابل، روشی است که در آن صفت رذیلهای چون تکبر با صفت حسنهای چون تواضع جایگزین میشود، و مقایسه، پیوند میان عقل و عرفان را در تحلیل صفات نفسانی نشان میدهد. این دو رویکرد، چونان دو بال برای پرواز روح به سوی حقیقت، مکمل یکدیگرند. قرآن کریم نیز بر این تقابل تأکید دارد:
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى
ترجمه: و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوی بازداشت (النازعات: ۴۰).
این آیه، بر نهی نفس از هوی و جایگزینی آن با تقوا تأکید میکند، که همان تقابل رذائل با فضائل است. مقایسه حکمت و عرفان نیز نشاندهنده پیوند عقل و معرفت در سلوک عرفانی است، که چونان دو رود به یک دریا میپیوندند.
جمعبندی بخش دوم
تقابل و مقایسه، دو ابزار اساسی در تهذیب نفساند. تقابل، رذائل را با فضائل جایگزین میکند، و مقایسه، عقل و عرفان را در یک نظام منسجم هماهنگ میسازد. این دو روش، در مسیر سلوک، سالک را به سوی حقیقت رهنمون میشوند.
بخش سوم: مراتب اخلاق رذیله در عامه و خواص
متن اصلی تمهید القواعد، اخلاق رذیله را در دو سطح بررسی میکند: عامه (عموم مردم) و خواص (اهل سلوک). در سطح عامه، رذائل بهصورت عمومی مورد توجهاند، اما در سطح خواص، سخن از استکمال صفات حسنه و احسن است:
وأخلاق رذیلة فاسدة دو مرتبة دارد: یک وقت نسبت به عموم و عامه ماست ملاحظه میشه، یک وقت به خواص ملاحظه میشه… و وقتی به سلوک میافتد حالا دیگر صحبت از الحسن و والأحسن، الأحسن و فالأحسن است.
ترجمه: اخلاق رذیله فاسد دو مرتبه دارد: گاهی نسبت به عموم مردم بررسی میشود، و گاهی نسبت به خواص. هنگامی که به سلوک میرسد، دیگر سخن از حسن و احسن، و احسن و فالاحسن است.
اهل سلوک، که مراحل یقظه، توبه و محاسبه را طی کردهاند، از رذائل عمومی مبرا هستند و در پی استکمال صفات احسناند. این دیدگاه با کلام قرآن کریم همراستاست:
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ
ترجمه: به راستی کسانی که تقوا پیشه کردند، چون وسوسهای از شیطان به آنان رسد، متذکر میشوند و ناگهان بینا میگردند (الأعراف: ۲۰۱).
این آیه، بر یقظه و بصیرت اهل سلوک تأکید دارد، که از رذائل عمومی عبور کرده و در پی کمالاند.
درنگ: تمایز مراتب سلوک
اهل سلوک، که چونان مسافران راه حقیقتاند، از رذائل عامه مبرا بوده و در پی استکمال صفات احسناند. این تمایز، ضرورت شناخت دقیق مراتب نفسانی را در عرفان نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
تمایز میان عامه و خواص، چارچوبی برای فهم مراتب سلوک فراهم میکند. خواص، که در مسیر تهذیب نفس گام برمیدارند، از رذائل عامه عبور کرده و به سوی احسن و فالاحسن سیر میکنند.
بخش چهارم: محدودیت اخلاق رذیله در عامه
مردم عادی، برخلاف خواص، نه در کمالات رشد چشمگیری دارند و نه در خبائث به شدت آلودهاند:
مردم عادی وعام گر چه کمالات و معرفتشان محدود است اما خبائث و صفات پلیدشان هم خیلی محدود است.
ترجمه: مردم عادی، گرچه کمالات و معرفتشان محدود است، اما خبائث و صفات پلیدشان نیز بسیار محدود است.
این نکته، بر شناخت دقیق مخاطب در ارائه معارف عرفانی تأکید دارد. عامه، که چونان امتی میانه در مسیر خیر و شر قرار دارند، نیازمند مواعظ متناسب با وضعیت خود هستند. قرآن کریم نیز بر این میانهروی تأکید دارد:
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا
ترجمه: و اینگونه شما را امتی میانه قرار دادیم (البقره: ۱۴۳).
این آیه، بر میانهروی عامه در خیر و شر تأکید میکند، که از نسبت دادن رذائل شدید به آنان باید پرهیز شود.
جمعبندی بخش چهارم
عامه، که در میانه خیر و شر قرار دارند، نه در کمالات و نه در رذائل به افراط نمیروند. این شناخت، مواعظ عرفانی را به سوی تناسب با مخاطب هدایت میکند.
بخش پنجم: سه دستهبندی انسانها در جامعهشناسی عرفانی
متن تمهید القواعد، انسانها را به سه دسته تقسیم میکند:
ما در باب صفات سه طایفه داریم نه دو تا: یک طایفه همین اهل سلوک و اهل راه و مومنینی هستند که الحسن والأحسن، یک دسته هم مردم عادی وعوام هستند… دسته سوم آنهایی هستند که خبائث دارند والخبیثین و خبیثات هستند.
ترجمه: در باب صفات، سه گروه داریم، نه دو گروه: گروه نخست، اهل سلوک و مومنینیاند که در پی حسن و احسناند؛ گروه دوم، مردم عادیاند که کمالات و خبائثشان محدود است؛ و گروه سوم، خبیثیناند که دارای رذائل شدیدند.
این دستهبندی، چونان نقشهای برای شناخت جامعه انسانی، چارچوبی عرفانی و جامعهشناختی ارائه میدهد. گروه خبیثین، که در رذائل غرقاند، مخاطب اصلی این بخش از تمهید القواعد هستند. قرآن کریم نیز بر این تمایز اشاره دارد:
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ
ترجمه: پس هر کس به قدر ذرهای خیر کند آن را ببیند * و هر کس به قدر ذرهای شر کند آن را ببیند (الزلزال: ۷-۸).
این آیه، بر تفاوت میان خیر و شر و تأثیر آن در مراتب انسانی تأکید دارد.
درنگ: سهگانه انسانی
انسانها، چونان مسافران سهراههای در مسیر وجود، به سه گروه اهل سلوک، عامه و خبیثین تقسیم میشوند. این دستهبندی، شناخت دقیق مخاطب را در هدایت عرفانی ضروری میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
سهگانه انسانی، چارچوبی برای تحلیل رفتارهای نفسانی ارائه میدهد. عرفان، با تمرکز بر خواص، مسیر تهذیب نفس را هموار میکند، در حالی که خبیثین نیازمند معالجه رذائل شدیدند.
بخش ششم: ضرورت شناخت مخاطب در مواعظ
شناخت دقیق مخاطب، رکنی اساسی در مواعظ عرفانی است:
انسان مخاطب خودش را باید بشناسد با مخاطب خودش چگونه صحبت کند… این بیان که در این فصل هست به آن دسته میخورد اصلاً حتی به مردم عادی هم نمیخورد.
ترجمه: انسان باید مخاطب خود را بشناسد و بداند چگونه با او سخن بگوید. این بیان در این فصل، به گروه خبیثین مربوط است و حتی به مردم عادی نیز نمیخورد.
این نکته، چونان کلیدی برای گشودن قفل دلهای مخاطبان، بر تناسب کلام با وضعیت آنان تأکید دارد. نسبت دادن رذائل شدید به عامه یا خواص، به سوءتفاهم منجر میشود. قرآن کریم نیز بر این تناسب تأکید دارد:
ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ
ترجمه: با حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت دعوت کن (النحل: ۱۲۵).
این آیه، بر استفاده از حکمت و موعظه متناسب با مخاطب تأکید میکند.
جمعبندی بخش ششم
شناخت مخاطب، شرط موفقیت مواعظ عرفانی است. مواعظ باید چونان جامهای بر قامت مخاطب دوخته شوند تا اثرگذار باشند.
بخش هفتم: نقد اشکالات مستشکل به عرفان
مستشکل ادعا میکند که عرفان به دیوانگی منجر میشود، زیرا عرفا مدعی مشاهده چیزهایی هستند که دیگران نمیبینند:
مستشکل این را گفت شما این کارها را میکنید که المسمات عندهم بمخالفة النفس… میرسید دیوانه میشوید.
ترجمه: مستشکل میگوید شما با مخالفت نفس، به جایی میرسید که دیوانه میشوید.
این اتهام به عرفای اصیل وارد نیست، زیرا آنان از رذائل نفسانی مبرا هستند و در پی معرفت و وصول به حقاند. قرآن کریم نیز بر این حقیقت تأکید دارد:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا
ترجمه: به راستی کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، به زودی خدای رحمان برایشان محبتی قرار میدهد (مریم: ۹۶).
این آیه، بر سلامت نفسانی عرفای اصیل و محبت الهی به آنان تأکید دارد.
درنگ: دفاع از عرفان اصیل
عرفان اصیل، که چونان چشمهای زلال از معرفت الهی سرچشمه میگیرد، از اتهاماتی چون دیوانگی مبراست و مسیر وصول به حق را هموار میکند.
جمعبندی بخش هفتم
عرفان اصیل، با تکیه بر شریعت و عقل، از اتهامات نادرست مبراست و سالک را به سوی معرفت و کمال هدایت میکند.
بخش هشتم: تقابل صفات رذیله با صفات حسنه
رفع هر صفت رذیله، تنها با ضد آن ممکن است:
فإن رفع أحد الضدين لا يمكن إلا بضد الآخر.
ترجمه: رفع هر ضد، جز با ضد مقابلش ممکن نیست.
این اصل، که چونان قانون طبیعت در عالم نفس جاری است، در سلوک عرفانی به استکمال صفات احسن تبدیل میشود. سالک، که از رذائل خبیثه مبراست، در پی احسن و فالاحسن است. قرآن کریم نیز بر این تقابل تأکید دارد:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا Ascendancy
ترجمه: و سوگند به نفس و آنچه آن را سامان داد * پس پلیدی و پرهیزگاریاش را به او الهام کرد (الشمس: ۷-۸).
این آیه، بر الهام الهی برای تشخیص خیر و شر و جایگزینی پلیدی با تقوا تأکید دارد.
جمعبندی بخش هشتم
تقابل رذائل با فضائل، روشی بنیادین در تهذیب نفس است. در سلوک عرفانی، این تقابل به استکمال صفات احسن منجر میشود.
بخش نهم: تفاوت معالجه امراض نفسانی و جسمانی
برخلاف امراض جسمانی، که گاهی با روشهای غیرمتقابل درمان میشوند، در امراض نفسانی، تقابل با ضد صفت رذیله ضروری است:
كما في معالجة الأمراض الجسمانية ومن البين… فإن رفع أحد الضدين في شدتها وحدة.
ترجمه: همانگونه که در معالجه امراض جسمانی… رفع هر ضد در شدت خود، تنها با ضد دیگر ممکن است.
این تفاوت، چونان دو مسیر متمایز در درمان جسم و روح، نشاندهنده پیچیدگی معالجه نفسانی است. قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد:
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ
ترجمه: و در دو طرف روز و اوایل شب نماز را برپا دار، زیرا نیکیها بدیها را از میان میبرند (هود: ۱۱۴).
این آیه، بر نقش حسنات در رفع سیئات تأکید دارد.
جمعبندی بخش نهم
معالجه امراض نفسانی، که نیازمند تقابل مستقیم با رذائل است، از معالجه جسمانی متمایز بوده و در سلوک به استکمال صفات احسن میانجامد.
بخش دهم: تناسب درمان با مراتب و احوال
درمان امراض نفسانی باید متناسب با وقت، حال و عادات فرد باشد:
على أن مداواة مرض معين هم إنما يختلف حسب اختلاف الأوقات والأحوال والموضوعات والعادات وما يشبهها.
ترجمه: درمان یک مرض معین، بسته به تفاوت اوقات، احوال، موضوعات و عادات، متفاوت است.
این نکته، چونان نسخهای خاص برای هر بیمار، بر ضرورت تجویزات متناسب تأکید دارد. قرآن کریم نیز بر تنوع راههای هدایت اشاره دارد:
لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا
ترجمه: برای هر یک از شما شریعت و راهی قرار دادیم (المائده: ۴۸).
این آیه، بر تنوع راههای هدایت و ضرورت تناسب درمان با احوال فرد تأکید دارد.
درنگ: تناسب درمان
درمان امراض نفسانی، چونان دوختن جامهای بر قامت هر فرد، نیازمند شناخت دقیق احوال و مراتب اوست تا اثرگذار باشد.
جمعبندی بخش دهم
تناسب درمان با احوال و مراتب فرد، شرط موفقیت در تهذیب نفس است. این تناسب، اثرگذاری معالجه را تضمین میکند.
بخش یازدهم: نقد روشهای کلی در شریعت و عرفان
تجویزات کلی در علم دینی و عرفان، مانند رسالههای عام یا مواعظ غیرتخصصی، نمیتوانند جامعه را اصلاح کنند:
این که آقا یک رساله پرتاب میکنی تو مملکت این به درد نمیخورد… این تجویزات کلی اصلاً درست نیست.
ترجمه: اینکه رسالهای کلی در جامعه منتشر میشود، کارآمد نیست. این تجویزات کلی اساساً درست نیستند.
این نقد، بر ضرورت تجویزات خاص در علم دینی و عرفان تأکید دارد. روشهای کلی، که چونان نسخهای واحد برای همه بیماراناند، نمیتوانند نیازهای متنوع جامعه را برآورده کنند. قرآن کریم نیز بر حکمت و تناسب در هدایت تأکید دارد:
ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ
ترجمه: با حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت دعوت کن (النحل: ۱۲۵).
این آیه، بر ضرورت حکمت و موعظه متناسب در هدایت تأکید دارد.
جمعبندی بخش یازدهم
روشهای کلی در علم دینی و عرفان، به دلیل عدم تناسب با احوال افراد، کارآمدی لازم را ندارند. هدایت مؤثر، نیازمند شناخت دقیق و تجویزات خاص است.
بخش دوازدهم: ضرورت تخصص در مواعظ و فتاوا
مواعظ و فتاوا باید تخصصی و متناسب با خصوصیات افراد و موضوعات باشد:
این سبک منبرهای ما هم درست نیست… نسخهای که دو هزار تا مریض را یکساعته بخواهد مداوا کند اینها درست نیست.
ترجمه: این سبک مواعظ نیز درست نیست. نسخهای که بخواهد دو هزار بیمار را در یک ساعت درمان کند، کارآمد نیست.
این نکته، بر لزوم تخصص در هدایت دینی و عرفانی تأکید دارد. روشهای تخصصی، که چونان جراحی دقیق برای هر فرد طراحی میشوند، اثرگذاری بیشتری دارند. قرآن کریم نیز بر این تخصص تأکید دارد:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ
ترجمه: و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان قومش تا برایشان بیان کند (إبراهيم: ۴).
این آیه، بر ضرورت تبیین متناسب با زبان و احوال مخاطب تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوازدهم
تخصص در مواعظ و فتاوا، شرط موفقیت در هدایت است. این تخصص، با شناخت دقیق موضوع و مخاطب، اثرگذاری را تضمین میکند.
جمعبندی نهایی
بخش دویست و دهم تمهید القواعد، با نگاهی عمیق به معالجه امراض نفسانی، بر ضرورت تقابل رذائل با فضائل، شناخت دقیق مخاطب و تناسب درمان با احوال افراد تأکید دارد. این بخش، با دستهبندی انسانها به سه گروه اهل سلوک، عامه و خبیثین، چارچوبی جامعهشناختی و عرفانی برای تهذیب نفس ارائه میدهد. عرفان اصیل، که چونان چشمهای زلال از معرفت الهی سرچشمه میگیرد، از اتهامات نادرست مبراست و سالک را به سوی کمال هدایت میکند. این بازخوانی، با تکیه بر متون اصلی و تحلیلهای تفصیلی، مفاهیم عمیق این بخش را در قالبی علمی و فصیح برای طالبان معرفت تبیین کرده است.
با نظارت صادق خادمی