متن درس
تحلیل و تبیین تمهید القواعد: گفتار در معیارهای سنجش معارف عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲۷)
دیباچه
کتاب «تمهید القواعد»، اثر سترگ صائنالدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته قرون هشتم و نهم هجری، گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری است که با نگاهی نظاممند، اصول سلوک عرفانی را تبیین میکند. این اثر، با تکیه بر پیوند عقل و شهود، راهنمایی ژرف برای سالکان طریق حقیقت فراهم میآورد. گفتار حاضر، به بررسی بخش شماره ۲۲۷ این کتاب میپردازد و با نگاهی موشکافانه، به تحلیل معیارهای سنجش معارف عرفانی و نقش عقل، شرع، و عصمت در سلوک مینشیند. این نوشتار، با زبانی روشن و متین، کوشیده است تا مفاهیم پیچیده عرفانی را به گونهای تبیین نماید که چون نوری در تاریکی، مسیر حقیقتجویی را روشن سازد.
گفتار نخست: اتمام مقاصد رساله و رفع شبهات
شارح در این بخش از «تمهید القواعد» تأکید میورزد که متن به تمامی مقاصد خود دست یافته و شبهات مرتبط با آن را مرتفع ساخته است. وی بیان میدارد:
أقول: وما فرَّق ماتن عن بیان مقاصد الرسالة، والعیان عن الطریق الموصل إلیها، وفارغ شد ودفع الشبهات الواردة علیها.
ترجمه: میگویم: متن از بیان مقاصد رساله و روشنسازی راهی که به آن منتهی میشود، فروگذار نکرده و از رفع شبهاتی که بر آن وارد شده، فارغ گشته است.
این سخن، چونان آیینهای صیقلیافته، نشاندهنده تکمیل یک مرحله از تبیین عرفان نظری است. مقاصد رساله، که بر تصفیه قلب و بهرهگیری از علوم نظری استوار است، در این فصل به کمال رسیده و شبهات با استدلالهای روشن پاسخ داده شدهاند. این دیدگاه با کلام الهی در قرآن کریم همسو است:
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ
ترجمه: پس هر که را خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای اسلام گشاده میسازد (انعام: ۱۲۵).
شرح صدر، که میوه سلوک نظاممند است، در این رساله بهعنوان مقصد نهایی جلوهگر شده و سالک را به سوی نور هدایت رهنمون میسازد.
گفتار دوم: اختلاف عرفا و مراتب فهم
شارح در این بخش، اشکالی را مطرح میسازد که اختلاف میان عرفا لزوماً به معنای تناقض نیست، بلکه گاه از تفاوت مراتب فهم و استعداد سرچشمه میگیرد. وی این دیدگاه را با استناد به کلام الهی تبیین میکند:
وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ
ترجمه: و بهراستی برخی از آنها را بر برخی دیگر برتری دادیم (اسراء: ۲۱).
این آیه، چونان چراغی در مسیر سلوک، بر تفاوت مراتب استعداد و فهم تأکید دارد. اختلافات عرفانی، گاه چون شاخههای درختی واحد، از یک ریشه واحد سرچشمه میگیرند، اما در مراتب گوناگون جلوه میکنند. شارح بر این باور است که سالک قوی، با احاطه بر مراتب بالاتر، محدودیتهای سالک ضعیف را تشخیص میدهد و او را از توقف در مراتب پایینتر برحذر میدارد.
نقد بر دیدگاه مراتب فهم
شارح با رویکردی نقادانه، اظهار میدارد که همه اختلافات عرفا را نمیتوان به تفاوت مراتب فهم نسبت داد. برخی اختلافات، از جنس تناقض و ضدیت است، مانند توصیف یک شیء بهصورت متضاد. وی میفرماید:
فإنَّ ما قد يجده بعض السالكين مناقضاً لما يجده البعض الآخر منهم.
ترجمه: چه بسا آنچه برخی سالکان مییابند، با آنچه دیگران از آنها مییابند، متعارض باشد.
این نقد، چونان تیغی دو لبه، هم بر ضرورت دقت در تحلیل اختلافات عرفانی تأکید دارد و هم بر نیاز به معیاری عینی برای تمییز حق از باطل. اگر اختلافات صرفاً به مراتب فهم نسبت داده شوند، خطر نادیده گرفتن تناقضات واقعی وجود دارد.
گفتار سوم: نیاز به قانون مميزه در عرفان
شارح بر ضرورت وجود قانونی برای سنجش صحت و سقم معارف عرفانی تأکید میورزد. وی بیان میدارد که حتی اگر اختلافات از باب مراتب باشد، سالک نیازمند معیاری است که مرتبه فهم خود را ارزیابی کند:
فلا بد من الاكتفاء في بیانه بلطیف تنبیه وخفیف اشاره، إنما يتفتن لها الأزكياء العارفون.
ترجمه: ناگزیر باید در بیان آن به اشارهای لطیف و تنبیهی خفیف اکتفا کرد، که تنها زکیان عارف آن را درمییابند.
این قانون، چونان ترازویی دقیق، معارف عرفانی را وزن میکند و سالک را از توقف در مراتب پایینتر بازمیدارد. بدون چنین معیاری، خطر فروافتادن در ورطه خطا و توهم فزونی مییابد.
نقش علوم نظری در سنجش معارف
علوم نظری، بهویژه منطق و فلسفه، بهعنوان ابزارهای مميزه، امکان تمییز معارف صحیح از فاسد را فراهم میسازند. شارح میفرماید:
وبذلك يتمكنون من معرفة الحق ووجه حقيته، وسبب بطلانه.
ترجمه: و به این وسیله، آنان قادر به شناخت حق و وجه حقیقت آن و سبب بطلان میشوند.
منطق، چونان کلیدی زرین، درهای معرفت را میگشاید و سالک را از گمراهی در پیچ و خمهای سلوک مصون میدارد. این علوم، با نظاممندی و دقت، یافتههای ذوقی را به محک عقل میسنجند.
گفتار چهارم: محدودیتهای معارف ذوقی در برابر معارف برهانی
شارح تفاوت میان معارف ذوقی و برهانی را برجسته میسازد و اظهار میدارد که معارف ذوقی، به دلیل ماهیت شخصی و وجدانی، از کمال معارف برهانی برخوردار نیستند:
فإن المعارف إذا حصلت بذلك الوجه تكون أتم وأكمل مما لم يكن حصوله إلا بطرق الكشف والحدس.
ترجمه: معارف هنگامی که به شیوه برهانی حاصل شوند، کاملتر و جامعتر از معارفی هستند که تنها از طریق کشف و حدس به دست آمدهاند.
معارف برهانی، چونان بنایی استوار بر پایههای عقل و استدلال، از دقت و جامعیت برخوردارند، در حالی که معارف ذوقی، چونان نسیمی گذرا، به تجربه شخصی وابستهاند و ممکن است ناقص یا متغیر باشند. این تمایز، با مفهوم علم حصولی در برابر علم حضوری در فلسفه اسلامی همخوانی دارد.
وجدانیات عرفانی و تفاوت با وجدانیات منطقی
شارح وجدانیات عرفانی را از وجدانیات منطقی متمایز میسازد و بیان میدارد که وجدانیات منطقی، مانند «آتش گرم است»، برای همگان بدیهی هستند، اما وجدانیات عرفانی به تجربه شخصی سالک وابستهاند:
إنما يتم ذلك لو كان علومهم من قبيل الوجدانيات المطلقة لسائر السالكين.
ترجمه: این امر تنها در صورتی محقق میشود که علوم عرفا از جنس وجدانیات مطلقه برای همه سالکان باشد.
وجدانیات عرفانی، چونان رنگینکمانی در آسمان تجربه شخصی، ممکن است میان سالکان مختلف متعارض باشند. این نکته با کلام الهی همسو است:
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا
ترجمه: و زمین به نور پروردگارش روشن شد (زمر: ۶۹).
این آیه، بر تفاوت در دریافت نور الهی توسط سالکان دلالت دارد، که هرکس به فراخور ظرفیت خویش، از این نور بهره میگیرد.
گفتار پنجم: نقش تصفیه قلب و علوم نظری در سلوک
شارح تأکید میورزد که سالک باید ابتدا قلب خود را از شوائب مادی با تخلیه و تحلیه پاک سازد و سپس علوم نظری را کسب نماید تا معارف ذوقی خود را با آنها بسنجد. این دیدگاه با کلام الهی همسو است:
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
ترجمه: پس بدکاری و پرهیزگاریاش را به آن الهام کرد (شمس: ۸).
تصفیه قلب، چونان صیقل دادن آیینهای غبارگرفته، زمینه دریافت نور معرفت را فراهم میسازد. علوم نظری نیز، چونان ترازویی دقیق، معارف ذوقی را به محک عقل میسنجند و سالک را از خطا مصون میدارند.
منطق بهعنوان میزان عرفان
شارح منطق را بهعنوان معیاری برای سنجش معارف عرفانی معرفی میکند، مشابه نقش عروض در شعر یا نتها در موسیقی:
فإن بها يتمكن صاحب بين موزون وغير موزون.
ترجمه: بهوسیله آن، صاحب بصیرت میتواند میان موزون و غیرموزون تمییز دهد.
منطق، چونان نخی است که مرواریدهای معرفت را به نظم میکشد و سالک را از پراکندگی در یافتههای ذوقی بازمیدارد. این تشبیه، نظاممندی عرفان نظری را نشان میدهد که از ابزارهای عقلی برای سنجش معارف بهره میجوید.
گفتار ششم: تحیر سالک و نقش ملکه مميزه
شارح اظهار میدارد که اگر سالک در مسیر سلوک دچار تحیر شود و عقل و نظر نتواند مسئله را حل کند، ملکه مميزه (منطق) میتواند حقیقت را استخراج نماید:
فإن بها يتمكن صاحب بين موزون وغير موزون.
ترجمه: بهوسیله آن، صاحب بصیرت میتواند میان موزون و غیرموزون تمییز دهد.
ملکه مميزه، چونان چراغی در تاریکی تحیر، راه را روشن میسازد و سالک را به سوی حقیقت هدایت میکند. این ابزار عقلی، شبهات را مرتفع ساخته و معارف را با دقت تحلیل میکند.
گفتار هفتم: نقش شیخ مكمل و نقد بر آن
شارح بیان میدارد که اگر سالک شیخ مكمل داشته باشد، میتواند مسائل خود را به او ارجاع دهد تا در هر منزل و مقام، با توجه به استعدادش، او را راهنمایی کند:
وأما إذا كان له ذلك، فلكل منزل ومقام وحسب كل وقت واستعداد علوم وميزان يخص.
ترجمه: اما اگر چنین شیخی داشته باشد، برای هر منزل و مقام، و بر حسب هر وقت و استعداد، علوم و میزانی خاص وجود دارد.
شیخ مكمل، چونان راهنمایی در مسیر پر پیچ و خم سلوک، سالک را ارشاد میکند. اما شارح نقدی ژرف وارد میسازد که ارجاع به شیخ کافی نیست، زیرا خود شیخ نیازمند قانونی است که ارشادش را به محک سنجد:
هذا كله إذا لم يكن له شيخ مسلك يرشده وإمام مكمل يقتدا به.
ترجمه: این همه زمانی است که او شیخ مسلکی نداشته باشد که او را راهنمایی کند و امامی کامل که به او اقتدا نماید.
این نقد، چونان هشداری است که بدون معیار عینی، ارشاد شیخ ممکن است به تسلسل منجر شود. این دیدگاه با کلام الهی همسو است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولیالامر از میان خودتان اطاعت کنید (نساء: ۵۹).
اطاعت از معصومین، بهعنوان مرجع نهایی، بر ارشاد شیخ مكمل برتری دارد و سالک را از خطا مصون میدارد.
گفتار هشتم: حقالیقین و مصونیت از خطا
شارح اظهار میدارد که در مقام حقالیقین، با نفى دوگانگی بین عالم و معلوم، هیچ تردیدی باقی نمیماند:
وفي مقام حق اليقين، بنفي الثنوية بين العالم والمعلوم، لا يبقى شك ولا خطأ.
ترجمه: و در مقام حقالیقین، با نفى دوگانگی بین عالم و معلوم، هیچ شک و خطایی باقی نمیماند.
حقالیقین، چونان قلهای رفیع در سلوک، سالک را به وحدت با حقیقت میرساند و او را از هرگونه تردید مصون میدارد. این مقام با کلام الهی همسو است:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
ترجمه: خدا نور آسمانها و زمین است (نور: ۳۵).
این آیه، بر دریافت مستقیم نور الهی در مقام حقالیقین دلالت دارد. اما شارح نقدی وارد میسازد که ادعای دستیابی به حقالیقین نیازمند قانون مميزه است:
فإن القول بحق اليقين يحتاج إلى ميزان مميز.
ترجمه: ادعای حقالیقین نیازمند معیاری مميز است.
بدون این معیار، ادعای حقالیقین ممکن است به جهل مركب منجر شود، که چونان سرابی در بیابان، سالک را به گمراهی میکشاند.
گفتار نهم: عصمت در بزنگاههای تحیر
شارح تأکید میورزد که در مراتبی که عقل، فلسفه، و شرع از حل تحیر عاجزند، تنها عصمت میتواند سالک را از تزلزل نجات دهد:
إنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةٌ ظَاهِرَةٌ وَحُجَّةٌ بَاطِنَةٌ
ترجمه: همانا خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجتی ظاهری و حجتی باطنی.
عصمت، چونان لنگرگاهی استوار در طوفان تحیر، سالک را به سوی ساحل یقین رهنمون میسازد. این دیدگاه، بر نقش بیبدیل معصومین بهعنوان مرجع نهایی حقیقت تأکید دارد.
گفتار دهم: پیوند اخلاق عملی و حکمت نظری
متن به اهمیت پیوند میان اخلاق عملی (باید و نباید) و حکمت نظری (هستی و نیستی) اشاره دارد. این ارتباط، چونان پلی است که معرفت و عمل را به هم متصل میسازد:
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
ترجمه: آن که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما نیکوکارتر است (ملک: ۲).
این آیه، بر پیوند عمیق میان معرفت نظری و عمل اخلاقی تأکید دارد. شارح این موضوع را بهعنوان مسئلهای کلیدی مطرح میسازد که نیازمند بررسیهای آتی است.
گفتار یازدهم: ختم کلام با حب معصومین
متن و شرح آن با صلوات بر محمد و آل محمد خاتمه مییابد:
والسلام على نبيه محمد المصطفى وآله الطاهرين.
ترجمه: و درود بر پیامبرش محمد مصطفی و خاندان پاک او.
این ختامه، چونان مهر تأییدی بر جهتگیری ولایی متن، مسیر سلوک را به ولایت الهی متصل میسازد. اما شارح در افزودن عبارتی چون «وَصَحْبِهِ أَجْمَعِين» از مسیر متن اصلی منحرف شده، که این امر با خلوص ولایت معصومین در عرفان شیعی ناسازگار است.
جمعبندی و نتیجهگیری
گفتار شماره ۲۲۷ از «تمهید القواعد» صائنالدین ترکه اصفهانی، چونان گوهری درخشان، معیارهای سنجش معارف عرفانی را تبیین میکند. این متن، با تأکید بر ضرورت قانون مميزه، نقش علوم نظری و تصفیه قلب را بهعنوان پیشنیازهای سلوک برجسته میسازد. اختلافات عرفا، گاه از تفاوت مراتب فهم سرچشمه میگیرد، اما در مواردی به تناقض میانجامد که نیازمند معیاری عینی است. در بزنگاههای تحیر، تنها عصمت معصومین میتواند سالک را به یقین کامل رهنمون سازد. پیوند اخلاق عملی و حکمت نظری، بهعنوان رکنی اساسی در سلوک، نیازمند تأملات آتی است. ختم کلام با حب معصومین، جهتگیری عرفانی این اثر را به سوی ولایت الهی نشان میدهد، اما اضافات ناسازگار شارح، ضرورت وفاداری به متن اصلی را گوشزد میکند. این گفتار، عرفان نظری را علمی نظاممند معرفی میکند که در آن، عقل، شرع، و عصمت بهصورت مکمل عمل میکنند، اما عصمت معصومین جایگاه نهایی در رفع تحیر و دستیابی به حقیقت دارد.