در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تمهید القواعد 231

متن درس





تحلیل و تبیین تمهید القواعد: برهان اطلاق و تقييد در وحدت وجود

تحلیل و تبیین تمهید القواعد: برهان اطلاق و تقييد در وحدت وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۳۱)

دیباچه

کتاب تمهید القواعد، نگاشته صائن‌الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی، حکیم و عارف برجسته سده‌های هشتم و نهم هجری، اثری است سترگ در عرفان نظری که با نگاهی ژرف و نظام‌مند، به کاوش در مبانی وجودشناختی و سلوکی عرفان می‌پردازد. این اثر، با تأکید بر وحدت شخصی وجود و نقد رویکردهای فلسفی، جایگاه حقیقت وجود و ظهورات آن را بررسی می‌کند، گویی نوری که از ژرفای غیب بر گستره شهادت می‌تابد. در این نوشتار، برهان هفتم وحدت وجود، که در جلسه ۲۳۱ مورد بحث قرار گرفته، با دقتی موشکافانه بازنویسی و تحلیل شده است. این برهان، که بر محور اطلاق و تقييد استوار است، از منظری نو به اثبات حقیقت وجود می‌پردازد و تفاوت‌های بنیادین آن با دیگر براهین مورد تأمل قرار می‌گیرد. هدف این نوشتار، ارائه تبیینی روشن و جامع از این برهان است، به‌گونه‌ای که چونان پلی میان شهود عرفانی و استدلال عقلی، خواننده را به سوی فهم وحدت وجود رهنمون شود.

بخش نخست: مروری بر براهین وحدت وجود

براهین پیشین و نقدهای شارح

در کتاب تمهید القواعد، صائن‌الدین ترکه هفت برهان برای اثبات وحدت وجود ارائه کرده است. شش برهان نخست، که پیش‌تر بررسی شده‌اند، بر مصداقی بودن وجود و بداهت آن استوارند. این براهین، وجود را نه مفهومی ذهنی، بلکه حقیقتی عینی و شهودی می‌دانند که در عرفان نظری، چونان آفتابی بی‌غروب، بر همه مظاهر می‌تابد. نقدهای شارح بر این براهین، به دلیل برداشت مفهومی از وجود، با رویکرد عرفانی ناسازگار است. این نقدها، که ریشه در مغالطه میان مفهوم و مصداق دارند، از توجه به واقعیت مصداقی وجود بازمانده‌اند. عرفا وجود را با علم حضوری ادراک می‌کنند، در حالی که شارح، با تکیه بر علم حصولی، از اصل موضوع عرفانی فاصله گرفته است.

درنگ: مغالطه میان مفهوم و مصداق، بنیان نقدهای شارح را سست کرده است. عرفان نظری وجود را مصداقی و بدیهی می‌داند، در حالی که شارح با برداشت مفهومی، از حقیقت عرفانی دور شده است.

این دیدگاه با آیه شریفه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ «بگو او خداست، یگانه.» این آیه بر وحدت مصداقی حق تعالی تأکید دارد، گویی وجودی که بی‌نیاز از اثبات، در همه چیز آشکار است.

معرفی برهان هفتم: اطلاق و تقييد

برهان هفتم، که به‌صورت تلویحی از کلمات اهل عرفان استخراج شده، بر مسئله اطلاق و تقييد استوار است. این برهان، برخلاف براهین پیشین که از وجود به مظاهر (از بالا به پایین) حرکت می‌کردند، از مقید به مطلق (از پایین به بالا) استدلال می‌کند. صائن‌الدین در این برهان می‌فرماید: «إنّه یُستفاد تلويحاً من كلمات أهل العرفان، وهو مبنيٌّ على مسألة الإطلاق والتقييد» «به‌صورت تلویحی از کلمات اهل عرفان استفاده می‌شود و بر مسئله اطلاق و تقييد مبتنی است.» این رویکرد، گویی سفری است از جزء به کل، از قطره به دریا، که مقیدات را چونان نشانه‌هایی از مطلق بی‌انتها می‌بیند.

درنگ: برهان هفتم، با حرکت از مقید به مطلق، رویکردی زمینی‌تر از براهین پیشین دارد، اما به دلیل استفاده از اصطلاحات فلسفی، از لسان عرفانی فاصله گرفته است.

بخش دوم: ساختار و چالش‌های برهان هفتم

ساختار برهان

برهان هفتم از سه بخش تشکیل شده است: بیان برهان، توضیح کبرای برهان، و نقد برهان. صائن‌الدین در بیان برهان می‌فرماید: «إنّ المقيّد موجود بلا شكّ، لأنّا نشاهد أنفسنا وأوصافنا بعلمٍ حضوريٍّ، وغيرنا من المقيّدات بعلمٍ حصوليٍّ، ولا يُوجد مقيّدٌ بلا مطلقٍ، فالمطلق موجود» «بی‌تردید مقید موجود است، زیرا خود و اوصاف خود را با علم حضوری و دیگر مقیدات را با علم حصولی مشاهده می‌کنیم، و هیچ مقیدی بدون مطلق یافت نمی‌شود، پس مطلق موجود است.» این ساختار، تلاشی است برای ارائه استدلالی منظم، اما توضیح کبرای برهان، به دلیل استفاده از مفاهیم فلسفی، با چالش‌هایی در تصور اطلاق و تقييد مواجه شده است.

چالش‌های تصوری در اطلاق و تقييد

توضیح کبرای برهان، که به تبیین رابطه میان مقید و مطلق می‌پردازد، به دلیل وابستگی به اصطلاحات فلسفی، از زبان عرفانی فاصله گرفته است. عرفان نظری، وجود را چونان جریانی سیال و بی‌مرز می‌بیند که در ظهورات خود متجلی می‌شود، اما اطلاق و تقييد، به دلیل ریشه‌های فلسفی و اصولی، با این زبان ناسازگار است. این چالش، گویی تلاشی است برای ریختن شراب شهود در جام استدلال، که گاه به تنگنای مفهومی می‌انجامد.

درنگ: اطلاق و تقييد، به دلیل ریشه‌های فلسفی و اصولی، با زبان شهودی عرفان نظری ناسازگار است و برهان هفتم را به سوی استدلال‌های فلسفی سوق داده است.

بخش سوم: تحلیل مفاهیم اطلاق و تقييد

انواع اطلاق و تقييد

اطلاق و تقييد به دو نوع احاطی و اضافی تقسیم می‌شوند. اطلاق احاطی، مانند وجود، بی‌مقابل و بی‌معارض است، گویی آفتابی که هیچ سایه‌ای در برابرش نمی‌ایستد. اما اطلاق اضافی، مانند عالم و انسان، در چارچوب مقیدات محدود می‌ماند. برای مثال، وقتی گفته می‌شود «عالم» یا «انسان»، این مفاهیم در مقایسه با یکدیگر اطلاق دارند، اما در مرزهای مفهومی خود محدودند. صائن‌الدین در این باره می‌فرماید: «الإطلاق الأحاطيّ لا ضدَّ له ولا ندَّ له ولا مثلَ له، والإطلاق الإضافيّ مقيّدٌ بحدود المفهوم» «اطلاق احاطی نه ضد دارد، نه شبیه، نه مثل، و نه مقابل؛ اما اطلاق اضافی در حدود مفهوم مقید است.» این تمایز، گویی جدایی میان دریای بی‌کران وجود و جزایر پراکنده مفاهیم است.

این دیدگاه با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌راستاست: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ «بگو او خداست، یگانه.» این آیه بر اطلاق احاطی وجود تأکید دارد، که بی‌نیاز از هر مقابل، حقیقت همه چیز است.

مقید: تعین مطلق یا تراکم مطلقات؟

مقید، تعین مطلق است، نه تراکم مطلقات. به بیان دیگر، مقید از یک مطلق واحد مشتق می‌شود، نه از ترکیب چندین مطلق. برای مثال، انسان یا عالم، تعینی از مطلق وجود است، نه ترکیبی از چند مطلق. صائن‌الدین این مفهوم را چنین تبیین می‌کند: «المقيّد تعيّن المطلق، لا تراكم المطلقات» «مقید، تعین مطلق است، نه تراکم مطلقات.» این دیدگاه، مقید را چونان شاخه‌ای از درخت وجود می‌بیند که از ریشه واحد سرچشمه گرفته است، نه انبوهی از شاخه‌های پراکنده.

درنگ: مقید، تعین یک مطلق واحد است، نه تراکم چند مطلق. این دیدگاه، سادگی و وحدت را در برابر ترکیب و کثرت قرار می‌دهد.

بخش چهارم: نقد برهان هفتم و تفاوت با وحدت وجود

جهت‌گیری استدلالی: از پایین به بالا

برهان هفتم، برخلاف براهین پیشین که از وجود (مطلق) به مظاهر (مقید) حرکت می‌کردند، از مقید به مطلق استدلال می‌کند. این رویکرد، گویی سفری است از زمین به آسمان، که از مقیدات ملموس به سوی مطلق بی‌مرز می‌رود. صائن‌الدین در این باره می‌فرماید: «نبدأ من المقيّد لنصل إلى المطلق» «از مقید آغاز می‌کنیم تا به مطلق برسیم.» این جهت‌گیری، با براهین پیشین که از بالا به پایین بودند، تفاوت بنیادین دارد.

این رویکرد با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد: فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا «پس [خدا] مردم را بر آن [فطرت] آفرید.» این آیه بر فطری بودن معرفت به حق تأکید دارد، که از مقیدات به سوی مطلق هدایت می‌کند.

نقد برهان: عدم انطباق با وحدت وجود

هرچند برهان هفتم از نظر منطقی درست است، اما به دلیل اثبات وجود مطلق (مانند واجب‌الوجود فلسفی) به جای مطلق وجود عرفانی، با وحدت وجود سازگار نیست. عرفان نظری، مطلق وجود را بی‌مقابل و بی‌معارض می‌داند، در حالی که برهان هفتم به دلیل حرکت از مقید، به وجود مطلق می‌رسد که همچنان در چارچوب فلسفی باقی می‌ماند. این برهان، گویی پلی است که به جای رسیدن به ساحل وحدت، در میانه راه متوقف می‌شود.

درنگ: برهان هفتم، هرچند از مقید به مطلق می‌رسد، اما به دلیل اثبات وجود مطلق فلسفی، با مطلق وجود عرفانی که بی‌مقابل است، سازگار نیست.

بخش پنجم: تفاوت مظهر و موظهر با مقید و مطلق

در براهین پیشین، حرکت از موظهر (وجود) به مظهر (ظهورات) بود، گویی از سرچشمه به نهرها. اما در برهان هفتم، حرکت از مقید به مطلق است، که رویکردی زمینی‌تر و فلسفی‌تر دارد. مظهر و موظهر در عرفان نظری، به رابطه وجود و ظهورات اشاره دارند، در حالی که مقید و مطلق، مفاهیمی فلسفی‌اند که در عرفان کمتر کاربرد دارند. صائن‌الدین در این باره می‌فرماید: «المظهر تعيّن الوجود، والمقيّد تعيّن المفهوم» «مظهر، تعین وجود است، و مقید، تعین مفهوم.» این تمایز، گویی جدایی میان نور وجود و سایه مفاهیم است.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

برهان هفتم تمهید القواعد، با تکیه بر اطلاق و تقييد، تلاشی است برای اثبات وجود مطلق از طریق مقیدات مصداقی. این برهان، هرچند از نظر منطقی استوار است، اما به دلیل ریشه‌های فلسفی و اصولی، از زبان شهودی عرفان نظری فاصله گرفته است. عرفان نظری، وجود را چونان حقیقتی بدیهی می‌بیند که نیازی به اثبات ندارد، و ظهورات را شئونات آن حقیقت واحد می‌داند. برهان هفتم، با حرکت از مقید به مطلق، به وجود مطلق فلسفی می‌رسد، نه مطلق وجود عرفانی که بی‌مقابل است. این تفاوت، گویی فاصله میان استدلال عقلی و شهود قلبی است که عرفان نظری را از فلسفه متمایز می‌کند.

این نوشتار، با تأمل در آیه شریفه إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ «به‌راستی پروردگار شما خداست که آسمان‌ها و زمین را آفرید»، بر این نکته تأکید دارد که مقیدات، ظهورات مطلق‌اند و حقیقت وجود، در همه چیز متجلی است. ختم کلام با صلوات بر محمد و آل محمد، نشان‌دهنده جهت‌گیری عرفانی این اثر به سوی ولایت الهی است، گویی راهی که از مقید به مطلق می‌رود، در نهایت به ساحل ولایت می‌رسد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست.»

با نظارت صادق خادمی