متن درس
عرفان محبوبی: تأملاتی در آیات قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه هشتم)
دیباچه
عرفان محبوبی، بهعنوان شاخهای از معرفت دینی، به کاوش در رابطه انسان با خداوند از منظر عطای الهی و انتخاب آسمانی میپردازد. این حوزه، با تکیه بر آیات قرآن کریم، انسانها را در سه گروه متمایز قرار میدهد: محبوبین، که برگزیدگان الهیاند؛ محبین، که کوشندگان در مسیر کمالاند؛ و اکثریت، که عموم مردم با آگاهی کمتر را دربرمیگیرند. این نوشتار، با استناد به آیات سوره بقره و روایات، به بررسی این دستهبندی، نقد مفاهیم سنتی علم دینی، و ضرورت تحول در نظامهای آموزشی دینی میپردازد. هدف، ارائه دیدگاهی منسجم است که با تأمل در آیات و روایات، راهی به سوی فهم عمیقتر رابطه انسان و خدا بگشاید.
بخش نخست: دستهبندی انسانها در نظام الهی
مفهوم عطای الهی و انتخاب آسمانی
در نظام معرفتی قرآن کریم، بخشی از آیات به عطای الهی اشاره دارند که موهبتهایی بیواسطه تلاش بشری به برگزیدگان اعطا شده است. این عطا، جلوهای از اراده بیکران الهی است که بینیاز از کوشش ظاهری، به انبیا و اولیا نازل میگردد، گویی نسیمی از جانب حق که قلبهای آماده را نوازش میدهد. برای نمونه، آیه شریفه:
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ
«و بهراستی به موسی کتاب دادیم و پس از او پیامبرانی را پیاپی فرستادیم» (بقره: ۸۷).
این آیه، نمونهای از عطای الهی است که بدون پیششرط کوشش بشری، به برگزیدگان اعطا میشود. این موهبت، چونان بارانی است که بر زمینهای مستعد فرومیریزد و میوههای حکمت را بارور میسازد.
درنگ: عطای الهی
عطای الهی، موهبتی است که بیواسطه تلاش بشری، به برگزیدگان اعطا میشود و نشانهای از اراده الهی در انتخاب انسانهایی با ظرفیتهای وجودی خاص است.
انسانهای اجتبایی: برگزیدگان الهی
در عرفان محبوبی، گروهی از انسانها بهعنوان محبوبین شناخته میشوند که وجودشان اجتبایی است؛ یعنی به سبب ظرفیت ذاتی و الهی، برای مأموریتهای آسمانی برگزیده شدهاند. این برگزیدگان، چون ستارگانی در آسمان خلقت، بینیاز از تحصیلات رسمی، از علم لدنی برخوردارند. قرآن کریم در اینباره میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ
«خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید» (آلعمران: ۳۳).
این انتخاب، نه نشانه تبعیض، بلکه گواهی بر ظرفیت وجودی این انسانهاست که چونان ظرفهای بلورین، آماده دریافت نور حکمت الهیاند. این ویژگی، آنان را از نیاز به دانش اکتسابی بینیاز میسازد.
درنگ: اجتبا و ظرفیت وجودی
اجتبا، انتخاب الهی انسانهایی است که به سبب ظرفیت ذاتی، برای دریافت علم لدنی و انجام مأموریتهای آسمانی برگزیده میشوند.
تلاش انسانی: محبین در مسیر کمال
در مقابل عطای الهی، قرآن کریم بر تلاش انسانی نیز تأکید دارد. این تلاش، راه محبین است که با کوشش در مسیر الهی، به مراتب کمال میرسند. آیه شریفه این اصل را روشن میسازد:
وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
«و اینکه برای انسان جز آنچه کوشیده، نیست» (نجم: ۳۹).
این آیه، چونان آیینهای، بازتابدهنده قانون کاشت و برداشت است: هر کس بکارد، همان را درو میکند. محبین، چون کشاورزانی خستگیناپذیر، با کوشش خویش، زمین وجودشان را بارور میسازند.
درنگ: قانون کاشت و برداشت
نتایج اعمال انسان، متناسب با کیفیت و کمیت کوشش اوست، گویی هر تلاش، بذری است که میوهای متناسب با خود به بار میآورد.
نسبیت در تواناییها و استعدادها
انسانها در استعداد، هوش، زیبایی، صبوری، و دیگر ویژگیها متفاوتاند. این تنوع، نشانه حکمت الهی در خلقت است که چونان باغی پر از گلهای گوناگون، هر فرد را با ویژگیهای خاص خود به جامعه عرضه میکند. قرآن کریم میفرماید:
نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
«ما معیشت آنها را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کردیم» (زخرف: ۳۲).
این تفاوتها، نه تنها مانع تکامل، بلکه زمینهساز رشد اجتماعی است، زیرا هر فرد با استعداد خویش، به شکوفایی جامعه یاری میرساند.
درنگ: تنوع استعدادها
تنوع در استعدادها و ظرفیتهای انسانی، نشانه حکمت الهی است که هر فرد را برای نقشی خاص در نظام هستی آماده میسازد.
بخش دوم: نقد مفاهیم سنتی در علم دینی
نقد مفهوم اعلمیت
مفهوم اعلمیت، که در نظام سنتی علم دینی بهعنوان معیاری برای تقلید مطرح شده، از منظر معرفتشناسی دینی قابل نقد است. این مفهوم، که گاه به تمرکز قدرت در نهادهای دینی انجامیده، با واقعیت نسبیت در دانش بشری سازگار نیست. قرآن کریم میفرماید:
فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ
«بالای هر صاحب علمی، دانایی است» (یوسف: ۷۶).
این آیه، چونان چراغی، نسبیت دانش بشری را روشن میسازد و هرگونه مطلقانگاری را نفی میکند. در روایات نیز، مانند توصیه امام رضا علیهالسلام به رجوع به زکریا بن آدم، بر اجتهاد و عدالت تأکید شده، نه اعلمیت.
درنگ: نسبیت دانش
دانش بشری نسبی است و هیچ فردی در همه علوم و فنون اعلم نیست؛ این نسبیت، زمینهساز تواضع علمی و پرهیز از مطلقانگاری است.
محدودیتهای علم اکتسابی در برابر علم لدنی
علم اکتسابی، با ساختار منطقی و قاعدهمند خود، گاه مانع پذیرش معارف شهودی و عرفانی میشود. این محدودیت، در داستان عالمی که نزد استاد فرزانهای از عرفا خواست عرفان بیاموزد، آشکار است. آن استاد، علم اکتسابی را مانعی برای دریافت معارف لدنی دانست، زیرا ذهن قاعدهمند، گاه از پذیرش حقیقتهای شهودی بازمیماند. علم لدنی، که ویژگی محبوبین است، در آیه زیر تأیید شده است:
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ
«حکمت را به هر کس بخواهد میدهد» (بقره: ۲۶۹).
این علم، چونان جویباری از سرچشمه الهی، بینیاز از مجاری دانش بشری است.
درنگ: علم لدنی
علم لدنی، موهبتی الهی است که بینیاز از تحصیلات رسمی، به برگزیدگان اعطا میشود و از محدودیتهای علم اکتسابی آزاد است.
شروط تقلید: اجتهاد و عدالت
در نظام تقلید، اجتهاد و عدالت بهعنوان شروط اصلی مطرح شدهاند. روایتی از امام عسکری علیهالسلام میفرماید: «هر کس از فقها که نگهدار نفس خویش باشد و دینش را حفظ کند، برای مردم جایز است که از او تقلید کنند.» این شرط، بر شایستگی اخلاقی و علمی تأکید دارد و اعلمیت را نفی میکند. این دیدگاه، چونان کلیدی، درهای تقلید را به روی عالمانی عادل و مجتهد میگشاید.
درنگ: شروط تقلید
اجتهاد و عدالت، شروط اصلی تقلیدند و اعلمیت، معیاری غیرضروری است که با واقعیتهای معرفتی سازگار نیست.
بخش سوم: ضرورت تحول در نظامهای آموزشی دینی
بهروزرسانی نظام آموزشی
نظامهای آموزشی دینی نیازمند تحولاند تا با نیازهای جامعه مدرن همگام شوند. این تحول، شامل آموزش چندرشتهای، بهرهگیری از فناوری، و حذف مفاهیم غیرعلمی است. روشهای کهن، چونان ابزارهای فرسوده، پاسخگوی پرسشهای نسل جدید نیستند. این نسل، که چونان نسیمی پرشور و پرسشگر است، نیازمند معلمان و نظامی است که با هوش و آگاهی آنان همخوانی داشته باشد.
درنگ: تحول آموزشی
نظامهای آموزشی دینی باید با آموزش چندرشتهای و فناوریهای نوین بهروز شوند تا پاسخگوی نیازهای جامعه مدرن باشند.
کاهش اکثریت نادان با تربیت
اکثریت جامعه، که قرآن کریم گاه از آنان بهعنوان نادان یاد میکند، نسبی و قابلتغییر است. آیهای در اینباره میفرماید:
أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ
«بیشترشان نمیفهمند» (مائده: ۱۰۳).
این اکثریت، با تربیت و آموزش منضبط، کاهش مییابد. تربیت، چونان باغبانی است که شاخههای نادانی را هرس میکند و درخت آگاهی را بارور میسازد.
درنگ: نقش تربیت
تربیت منضبط و هدفمند، اکثریت نادان را کاهش میدهد و آگاهی اجتماعی را ارتقا میبخشد.
آزادی فکری و پرهیز از قیممآبی
نگاه قیممآبانه به مردم، که گاه آنان را عوام میخواند، با واقعیتهای جامعه مدرن سازگار نیست. نسل جدید، که چونان عقابی تیزبین و پرسشگر است، از پذیرش منفعلانه مفاهیم سر باز میزند. آموزش باید آزادی فکری را ترویج کند تا هر فرد، چونان درختی آزاد، بر پایه خویشتن رشد کند.
درنگ: آزادی فکری
آزادی فکری در آموزش، مانع استثمار ذهنی و زمینهساز رشد خودمختار افراد است.
نقش انقلاب ۵۷ در ارتقای آگاهی
انقلاب ۵۷، با ایجاد فضای پرسشگری و مشارکت، هوش و آگاهی اجتماعی را ارتقا داده و مفهوم عوام را کمرنگ کرده است. این تحول، چونان موجی، جامعه را به سوی نقدپذیری و آگاهی سوق داده است.
درنگ: انقلاب ۵۷
انقلاب ۵۷، با ارتقای هوش اجتماعی، مفهوم عوام را کمرنگ کرده و جامعهای پرسشگر و آگاه پدید آورده است.
جمعبندی
عرفان محبوبی، با تکیه بر آیات قرآن کریم، رابطه انسان و خدا را در پرتو عطای الهی و تلاش بشری ترسیم میکند. این معرفت، انسانها را به سه گروه محبوبین، محبین، و اکثریت تقسیم میکند و بر تعادل میان عطا و کوشش تأکید دارد. نقد مفاهیم سنتی علم دینی، مانند اعلمیت، و ضرورت تحول در نظامهای آموزشی، از محورهای اصلی این بحث است. اکثریت نادان، که در قرآن کریم مذموم شمرده شده، نسبی و قابلتغییر است و با تربیت و فرهنگسازی کاهش مییابد. انقلاب ۵۷، بهعنوان نمونهای موفق، هوش اجتماعی را ارتقا داده و نشان داده که با آموزش و انضباط، میتوان جامعهای آگاه و پویا ساخت. این نوشتار، با تلفیق علم لدنی و تلاش انسانی، راهی به سوی تکامل فردی و اجتماعی ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی