در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

عرفان محبوبی 9

متن درس





عرفان محبوبی

عرفان محبوبی: تأملی قرآنی و تاریخی در مفهوم محبوبین و محبین

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه نهم)

دیباچه

عرفان اسلامی، چون گوهری درخشان در سپهر معرفت دینی، از دیرباز محور تأملات عمیق عالمان و سالکان بوده است. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تحلیل بسترهای تاریخی، به کاوش در مفهوم عرفان محبوبی می‌پردازد. تمایز میان محبوبین، که برگزیدگان الهی‌اند، و محبین، که با سلوک به مقامات معنوی دست می‌یابند، در کنار بررسی تأثیر واقعه کربلا بر عرفان شیعی، محور این پژوهش است. هدف، تبیین جایگاه عرفان ولایی و بازخوانی معرفت قرآنی در پرتو تاریخ و فرهنگ شیعه است.

بخش نخست: مبانی عرفان محبوبی در قرآن کریم

تمایز محبوبین و محبین

عرفان محبوبی، چونان شاخه‌ای تناور از درخت عرفان اسلامی، ریشه در تمایز میان دو گروه بنیادین دارد: محبوبین، که از سوی حق‌تعالی برگزیده شده‌اند و معرفتی ذاتی در وجودشان نهفته است، و محبین، که با کوشش و ریاضت به سوی معرفت الهی گام برمی‌دارند. محبوبین، چون ستارگان درخشان آسمان عصمت، بی‌نیاز از شاگردی و کسب معرفت، از سوی خدا به مقامات والا نائل شده‌اند. محبین اما، چون مسافرانی در مسیر، با درس و سلوک به قله‌های عرفان نزدیک می‌شوند. این تمایز، در آیات قرآن کریم، به‌ویژه در سوره حمد، آشکار است:

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ

ترجمه: «راه کسانی که به آن‌ها نعمت داده‌ای، نه راه کسانی که مورد خشم واقع شده‌اند و نه گمراهان.»

«أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» به محبوبین اشاره دارد که نعمت الهی به‌صورت خاص به آن‌ها عطا شده است، در حالی که «صِرَاطَ الَّذِينَ» به عادی‌ها و محبین دلالت می‌کند که در مسیر هدایت گام برمی‌دارند.

درنگ: محبوبین، برگزیدگان الهی‌اند که معرفت ذاتی دارند، مانند انبیا و ائمه معصومین. محبین، با سلوک و تلاش، به عرفان دست می‌یابند. این تمایز، چارچوبی قرآنی برای فهم مراتب عرفانی ارائه می‌دهد.

تقسیم‌بندی قرآنی انسان‌ها

قرآن کریم، انسان‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند: محبوبین، ملعونین و عادی‌ها. محبوبین، چونان قله‌های رفیع، در اوج معرفت الهی قرار دارند. ملعونین، در قعر گمراهی و نافرمانی، از رحمت الهی دور افتاده‌اند. عادی‌ها، که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند، در میانه این دو قطب قرار دارند و می‌توانند به سوی محبوبین یا ملعونین گرایش یابند. این تقسیم‌بندی در سوره حمد به وضوح دیده می‌شود:

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ

ترجمه: «راه کسانی که به آن‌ها نعمت داده‌ای، نه راه کسانی که مورد خشم واقع شده‌اند و نه گمراهان.»

این آیه، چارچوبی برای خودشناسی ارائه می‌دهد. انسان باید با تأمل در آیات، جایگاه خود را در این طیف شناسایی کند و به سوی محبوبین حرکت نماید.

اقتضایی بودن ختم الهی

یکی از مفاهیم کلیدی در فهم جایگاه ملعونین، اقتضایی بودن ختم الهی است. قرآن کریم در آیات 6 و 7 سوره بقره می‌فرماید:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

ترجمه: «بی‌گمان کسانی که کفر ورزیدند، برایشان یکسان است چه هشدارشان دهی یا ندهی، ایمان نمی‌آورند * خدا بر دل‌ها و گوش‌هایشان مهر نهاده و بر چشمانشان پرده‌ای است و برایشان عذابی بزرگ است.»

ختم الهی، برخلاف تصور جبرگرایانه، اقتضایی است، نه علّی. این بدان معناست که حتی ملعونین نیز می‌توانند با توبه و تحول به سوی هدایت بازگردند. مثال حُر بن یزید ریاحی، که از اردوگاه ملعونین به سوی محبوبین حرکت کرد، گواهی بر این امکان است. این دیدگاه، با تأکید بر رحمت بی‌کران الهی، هرگونه یأس را نفی می‌کند و درهای توبه را گشوده نگه می‌دارد.

درنگ: ختم الهی اقتضایی است، نه علّی. این ویژگی، امکان توبه و بازگشت را حتی برای ملعونین فراهم می‌کند، چنان‌که حُر بن یزید ریاحی از گمراهی به هدایت رسید.

جمع‌بندی بخش نخست

مبانی عرفان محبوبی در قرآن کریم، با تکیه بر تمایز میان محبوبین، محبین و ملعونین، چارچوبی جامع برای فهم مراتب عرفانی ارائه می‌دهد. محبوبین، چونان آفتاب معرفت، ذاتاً از نور الهی برخوردارند. محبین، با تلاش و سلوک، به این نور نزدیک می‌شوند. ملعونین، هرچند در تاریکی گمراهی فرو رفته‌اند، اما درهای رحمت الهی به رویشان باز است. این بخش، با استناد به آیات سوره حمد و بقره، انسان را به تأمل در جایگاه خویش و حرکت به سوی محبوبین دعوت می‌کند.

بخش دوم: مقام آدم در سوره بقره و نمود عرفان محبوبی

آموزش اسماء به آدم

قرآن کریم در آیه 31 سوره بقره، مقام والای آدم را به‌عنوان یک محبوب الهی تبیین می‌کند:

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

ترجمه: «و به آدم همه نام‌ها را آموخت، سپس آن‌ها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می‌گویید، مرا از نام‌های این‌ها خبر دهید.»

آموزش «الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» به آدم، نشانه ظرفیت جامع معرفتی اوست. فرشتگان، هرچند موجوداتی والا هستند، تنها به معرفت جزئی خود دسترسی داشتند («بِأَسْمَاءِهِمْ»). این تمایز، جایگاه ذاتی و الهی آدم را به‌عنوان یک محبوب نشان می‌دهد که از بدو خلقت، توانایی دریافت همه اسماء الهی را دارا بوده است.

درنگ: آدم، به‌عنوان یک محبوب، به دلیل دریافت همه اسماء الهی، از فرشتگان برتر شد. این آیه، ظرفیت ذاتی محبوبین را در برابر محدودیت معرفتی دیگران نشان می‌دهد.

هبوط آدم و دریافت کلمات

آیات 37 و 38 سوره بقره، مرحله دیگری از مقام آدم را به تصویر می‌کشند:

فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ * قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

ترجمه: «پس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت کرد و [خدا] بر او بازگشت نمود، زیرا او توبه‌پذیر مهربان است * گفتیم: همگی از آن [بهشت] فرو شوید، پس اگر از سوی من هدایتی برای شما آمد، کسانی که از هدایتم پیروی کنند، نه بیمی بر آن‌هاست و نه اندوهگین می‌شوند.»

آدم، به‌عنوان یک محبوب، کلماتی خاص از خداوند دریافت کرد که نه حوا و نه ابلیس به آن‌ها دسترسی نداشتند. این کلمات، او را به مقام توبه و محبوبیت بازگرداند. حوا از طریق آدم هدایت یافت، اما ابلیس، به دلیل تکبر، از این فیض محروم ماند. این آیات، تمایز میان محبوبین و دیگران را به روشنی نشان می‌دهند.

درنگ: دریافت کلمات خاص توسط آدم، نشانه جایگاه ویژه او به‌عنوان یک محبوب است. این کلمات، که تنها به او عطا شد، او را به سوی توبه و هدایت رهنمون ساخت.

جمع‌بندی بخش دوم

آیات سوره بقره، چون آیینه‌ای روشن، مقام والای آدم را به‌عنوان یک محبوب الهی بازمی‌نمایانند. آموزش همه اسماء الهی به او و دریافت کلمات خاص، او را از فرشتگان و دیگر موجودات متمایز می‌سازد. این آیات، عرفان محبوبی را به‌عنوان معرفتی ذاتی و الهی معرفی می‌کنند که در وجود برگزیدگان الهی، چون آدم و ائمه معصومین، متجلی است.

بخش سوم: تأثیر واقعه کربلا بر عرفان شیعی

تحول تاریخی پس از کربلا

واقعه کربلا، چون نقطه‌ای عطف در تاریخ شیعه، نه‌تنها رخدادی سیاسی-نظامی، بلکه تحولی عمیق در ساحت معنوی و فرهنگی بود. شهادت امام حسین علیه‌السلام و یارانش، غربت و غیبت شیعه را در پی داشت. این رخداد، عرفان ولایی، که باید در سایه معصومین بال می‌گشود، را به حاشیه راند و عرفان محبین را، که گاه فاقد پشتوانه علمی بود، برجسته ساخت.

درنگ: واقعه کربلا، با ایجاد غربت و غیبت شیعه، عرفان ولایی را به حاشیه راند و عرفان محبین را، که گاه با حمایت حکومتی همراه بود، برجسته کرد.

سرکوب عرفان ولایی

پس از کربلا، خلفای اموی و عباسی، با ممنوعیت ذکر نام اهل بیت علیهم‌السلام، عرفان ولایی را غیرقانونی اعلام کردند. این سرکوب، که ریشه در سیاست‌های استعماری داشت، حتی شیعیان را از نسبت دادن مقام عرفانی به ائمه بازداشت. در نتیجه، عرفایی چون بایزید بسطامی و منصور حلاج، که گاه مورد حمایت حکومتی بودند، به‌عنوان نمایندگان عرفان معرفی شدند، در حالی که ائمه، مصداق کامل «العارف من عرف الله» بودند.

درنگ: سرکوب عرفان ولایی پس از کربلا، ائمه را از جایگاه عرفانی‌شان محروم کرد و عرفای غیرولایی را، که گاه مورد حمایت حکومتی بودند، برجسته ساخت.

تأثیر غربت شیعه بر فرهنگ عمومی

غربت و غیبت شیعه پس از کربلا، چون سایه‌ای سنگین، فرهنگ گریه و ناله را در جامعه شیعی نهادینه کرد. این فرهنگ، در شعر، موسیقی و حتی آوازهای عامه‌پسند نفوذ یافت. شاعران بزرگی چون حافظ و سعدی، در آثارشان به مضامین غم و هجر پرداختند، که نشان‌دهنده تأثیر عمیق این غربت بر فرهنگ شیعی است.

درنگ: غربت شیعه پس از کربلا، فرهنگ گریه و ناله را در جامعه نهادینه کرد، که حتی در شعر و موسیقی عامه‌پسند نیز بازتاب یافت.

تحریف جایگاه ائمه

سیاست‌های سرکوبگرانه خلفا، ائمه معصومین را از جایگاه عرفانی‌شان محروم کرد و آن‌ها را به شخصیت‌هایی فانتزی و دور از دسترس تبدیل نمود. این تحریف، نتیجه بزرگ‌نمایی عرفای غیرولایی و حاشیه‌راندن عرفان ولایی بود، تا جایی که حتی شیعیان از به‌کاربردن واژه «عارف» برای ائمه اجتناب کردند.

درنگ: تحریف جایگاه ائمه، نتیجه سیاست‌های استعماری بود که عرفان ولایی را به حاشیه راند و عرفای غیرولایی را به‌عنوان نمایندگان عرفان معرفی کرد.

مثال معاصر از سرکوب اکثریت

برای فهم بهتر سرکوب عرفان ولایی، می‌توان به نمونه‌ای معاصر اشاره کرد. در مصر، اخوان‌المسلمین، به‌عنوان اکثریت، پس از کسب قدرت، به دلیل رفتارهای غیرمنطقی و خشونت‌آمیز، غیرقانونی اعلام شدند. این امر نشان می‌دهد که چگونه یک قدرت می‌تواند اکثریت را سرکوب کند، مشابه آنچه پس از کربلا بر عرفان محبوبین گذشت.

درنگ: سرکوب اخوان‌المسلمین در مصر، نمونه‌ای معاصر از چگونگی غیرقانونی اعلام شدن اکثریت است، مشابه سرکوب عرفان ولایی پس از کربلا.

جمع‌بندی بخش سوم

واقعه کربلا، چون گردبادی در تاریخ شیعه، عرفان ولایی را به حاشیه راند و عرفان محبین را برجسته ساخت. سرکوب حکومتی، تحریف جایگاه ائمه و نهادینه شدن فرهنگ گریه و ناله، از پیامدهای این رخداد بود. این بخش، با بررسی بستر تاریخی، نشان می‌دهد که عرفان محبوبی نیازمند احیای جایگاه واقعی معصومین در فرهنگ شیعی است.

بخش چهارم: عرفا و دراویش در عرفان اسلامی

تمایز عرفا و دراویش

در میان محبین، دو گروه متمایز وجود دارند: عرفای دارای سند علمی، چون محیی‌الدین ابن عربی و قونوی، و دراویشی که فاقد پشتوانه علمی‌اند و به اعمال عامه‌پسند وابسته‌اند. عرفا، چون عالمان، دارای ملاک و مناط علمی‌اند و آثار مکتوب آن‌ها، مانند «فصوص الحکم» ابن عربی، گواه عمق معرفتی‌شان است. دراویش اما، چون روضه‌خوانان، به نقل‌های شفاهی و اعمال عاطفی اکتفا می‌کنند.

درنگ: عرفا، با تکیه بر قرآن و سنت، نظام عرفانی منسجمی تدوین کردند، در حالی که دراویش به ظواهر و اعمال عاطفی بسنده نمودند.

عرفای دارای کتاب و بدون کتاب

عرفا خود به دو دسته تقسیم می‌شوند: عرفای دارای آثار مکتوب، مانند مولانا و ابن عربی، و عرفای بدون کتاب، چون منصور حلاج و ابوسعید ابوالخیر. آثار مکتوب، معیاری برای سنجش عمق و صحت عرفان فراهم می‌کنند، در حالی که فقدان سند مکتوب، ارزیابی عرفای بدون کتاب را دشوار می‌سازد.

درنگ: عرفای دارای کتاب، مانند ابن عربی، با آثار علمی امکان ارزیابی دقیق معرفتی دارند، اما عرفای بدون کتاب در هاله‌ای از ابهام قرار دارند.

جمع‌بندی بخش چهارم

عرفا و دراویش، به‌عنوان نمایندگان محبین، در عرفان اسلامی نقش متفاوتی ایفا کرده‌اند. عرفای دارای سند علمی، با آثار مکتوب و نظام‌مند، معرفتی عمیق ارائه داده‌اند، در حالی که دراویش، با رویکردی عامه‌پسند، از عمق علمی کمتری برخوردار بوده‌اند. این تمایز، اهمیت پشتوانه علمی در عرفان را نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

عرفان محبوبی، چونان جویباری زلال از سرچشمه قرآن کریم و تاریخ شیعه، چارچوبی برای فهم مراتب عرفانی ارائه می‌دهد. محبوبین، چونان قله‌های رفیع، ذاتاً از معرفت الهی برخوردارند، در حالی که محبین، با تلاش و سلوک، به سوی این قله‌ها گام برمی‌دارند. واقعه کربلا، با ایجاد غربت و غیبت شیعه، عرفان ولایی را به حاشیه راند و عرفان محبین را برجسته ساخت. آیات سوره بقره، با تبیین مقام آدم و تقسیم‌بندی انسان‌ها به محبوبین، ملعونین و عادی‌ها، انسان را به خودشناسی و حرکت به سوی محبوبین دعوت می‌کند. اقتضایی بودن ختم الهی، درهای رحمت را حتی برای ملعونین گشوده نگه می‌دارد. این نوشتار، با بازخوانی عرفان محبوبی، بر لزوم احیای جایگاه واقعی معصومین در فرهنگ شیعی تأکید می‌ورزد.

با نظارت صادق خادمی