در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

عرفان محبوبی 24

متن درس






عرفان محبوبی: تأملات در پرتو آیات سوره نساء

عرفان محبوبی: تأملات در پرتو آیات سوره نساء

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه بیست و چهارم)

دیباچه

عرفان اسلامی، چون چراغی فروزان در مسیر حقیقت‌جویی، راه را برای سالکان معرفت روشن می‌سازد. این معرفت، که از ژرفای آیات نورانی قرآن کریم و احادیث معصومان سرچشمه می‌گیرد، انسان را به درک وحدت وجودی هستی و جایگاه او در این نظام بی‌کران رهنمون می‌شود. درس‌گفتار پیش‌رو، با محوریت آیات سوره نساء، به کاوش در حقیقت هستی، رابطه خدا و مخلوقات، و نقش محوری معرفت نفس در رسیدن به کمال می‌پردازد. این نوشتار، با بهره‌گیری از تشبیهات هندسی و مفاهیم عرفانی، چونان آینه‌ای زلال، حقیقت وحدت وجود را بازتاب می‌دهد و با نقد انحرافات معرفتی بشر، راه بازگشت به حقیقت را نشان می‌دهد. ساختار این اثر، با بخش‌بندی‌های منظم و توضیحات تفصیلی، درصدد است تا مفاهیم عمیق عرفانی را با زبانی روشن و متین برای مخاطبان حقیقت‌جو ارائه نماید.

بخش یکم: حقیقت هستی و وحدت وجود

هستی به‌مثابه یک حقیقت سیال و بی‌مرز

هستی، چون جویباری زلال و بی‌انتها، حقیقتی واحد و پویاست که تمامی موجودات، از ذات اقدس الهی تا ریزترین ذرات کائنات، در آن به‌صورت یک جریان متصل حضور دارند. این حقیقت، فاقد ابتدا، میانه، یا انتها بوده و چون کروی سیال، از هرگونه ضلع و زاویه تهی است. در این نگاه، خدا، مخلوقات، و تجلیات الهی همگی در یک وحدت وجودی ادغام شده‌اند، گویی تمام عالم، جلوه‌ای از یک نفس ربوبی است که در ظرف ظهور، خودنمایی می‌کند. این دیدگاه، با آیه نورانی قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ

«و به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست» (سوره بقره، آیه ۱۱۵).
این آیه، بر حضور فراگیر وجه الهی در تمامی موجودات تأکید دارد و نشان می‌دهد که هستی، در ذات خود، چیزی جز تجلی ذات احدیت نیست. تشبیه هستی به یک کره بی‌مرز، بیانگر این حقیقت است که تمامی کثرت‌های ظاهری، در باطن، به وحدتی ربوبی بازمی‌گردند.

درنگ: هستی، چون کروی سیال و بی‌مرز، حقیقتی واحد است که تمامی موجودات در آن، جلوه‌های ذات الهی‌اند و هیچ مرزی میان خدا و مخلوقات جز در نگاه ظاهری وجود ندارد.

تعینات ظاهری: مهندسی الهی و بشری

تمایزات ظاهری در هستی، مانند اضلاع، زوایا، و اشکال هندسی چون مکعب، مربع، یا مثلث، نتیجه تعیناتی است که یا از طریق اراده الهی یا از طریق قراردادهای بشری پدید آمده‌اند. این تعینات، چون خطوطی بر صفحه‌ای بی‌کران، صرفاً ظواهری‌اند که حقیقت سیال هستی را محدود نمی‌کنند. خدا، به‌عنوان مهندس اعظم، این تعینات را در قالب مخلوقات مختلف پدید آورده، اما بشر نیز، با ذهن محدود خود، با افزودن اضلاع و زوایای ذهنی، به این تعینات شکل داده است. این مفهوم، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌راستاست:

كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ

«هر چیزی نزد او به اندازه‌ای است» (سوره رعد، آیه ۸).
این آیه، بر نظم و اندازه‌گیری در خلقت الهی تأکید دارد و نشان می‌دهد که تعینات، بخشی از نظام حکیمانه پروردگارند، اما حقیقت هستی فراتر از این محدودیت‌هاست.

خدا به‌عنوان وجود و مخلوقات به‌عنوان ظهورات

خدا، حقیقت وجود مطلق است، و مخلوقات، چون آیینه‌هایی زلال، ظهورات و تجلیات این وجودند. تجلیات، مظاهر حق‌اند و حق، مُظهر همه مظاهر است. این رابطه، چون الفبایی ساده که کتاب‌های بی‌شمار از آن پدید می‌آیند، نشان‌دهنده وحدت در کثرت است. تمامی کائنات، از عالی‌ترین مراتب تا نازل‌ترین آن‌ها، جلوه‌هایی از یک حقیقت واحدند که در قالب‌های گوناگون متعین شده‌اند. این مفهوم، ریشه در حدیث قدسی دارد: «من گنجی نهان بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم». این حدیث، خلقت را نتیجه اراده الهی برای تجلی می‌داند و بر وحدت وجودی میان خدا و مخلوقات تأکید دارد.

درنگ: خدا، وجود مطلق است و مخلوقات، ظهورات این وجودند؛ گویی تمام عالم، کتابی است که با الفبای وجود الهی نگاشته شده و هر تعینی، جلوه‌ای از حقیقت واحد است.

نقد بزرگ‌نمایی کثرت توسط بشر

بشر، با ذهن محدود خود، چون نقاشی که بر بوم بی‌کران خطوطی پراکنده می‌کشد، حقیقت واحد وجود را به کثرت‌های پیچیده تبدیل کرده و از سادگی و وحدت آن غافل مانده است. این کثرت‌سازی، مانند افزودن کلمات و کتاب‌های بی‌شمار به یک الفبای ساده، نتیجه جهل به حقیقت است. انسان، به‌جای بازگشت به وحدت وجود، در دام تمایزات ظاهری گرفتار شده و از درک حقیقت بازمانده است. این مفهوم، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

«و به شما از علم جز اندکی داده نشده است» (سوره اسراء، آیه ۸۵).
این آیه، بر محدودیت دانش بشری و ضرورت بازگشت به معرفت الهی تأکید دارد.

بخش دوم: تمایز هستی اول و هستی دوم

هستی اول: حقیقت بی‌تعین

هستی اول، چون کروی زلال و بی‌مرز، حقیقتی سیال و بدون تعین است که در آن، هیچ ضلع، زاویه، یا تمایزی وجود ندارد. این مرتبه، ذات وجود مطلق است که فاقد هرگونه محدودیت یا شکل‌پذیری است. در این مرتبه، خدا به‌عنوان حقیقت وجود، بدون هیچ تعینی، حضور دارد و کثرت‌های ظاهری هنوز پدید نیامده‌اند. این مفهوم، با نظریه وحدت وجود در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد، که ذات الهی را فراتر از هرگونه تعین می‌داند.

هستی دوم: ظهور تعینات

هستی دوم، مرتبه‌ای است که در آن، حقیقت سیال وجود به اشکال متعین، چون مکعب، مربع، یا مثلث، تجلی می‌یابد. این تعینات، نتیجه مهندسی الهی یا قراردادهای بشری‌اند که به هستی شکل و تمایز می‌بخشند. بااین‌حال، این اشکال، حقیقت اصلی را تغییر نمی‌دهند و هر ضلع یا زاویه، در باطن، بخشی از همان کره بی‌مرز است. این تمایز، با نظریه «تشکیک وجود» در فلسفه صدرایی هم‌راستاست، که وجود را دارای مراتب شدت و ضعف می‌داند، اما ماهیت واحدی را حفظ می‌کند.

درنگ: هستی اول، حقیقت بی‌تعین و سیال است، و هستی دوم، مرتبه تعینات متکثر است که در آن، حقیقت واحد به اشکال گوناگون جلوه‌گر می‌شود.

رابطه میان هستی اول و دوم

در هستی اول، هستی دوم وجود ندارد، زیرا حقیقت سیال، نیازی به تعین ندارد. اما در هستی دوم، هستی اول قابل‌شناسایی است، زیرا هر تعینی، جلوه‌ای از همان حقیقت واحد است. این رابطه، چونان رابطه میان نور و سایه است: سایه‌ها، اشکال متفاوتی دارند، اما همگی از نور سرچشمه می‌گیرند. انسان، با معرفت، می‌تواند از کثرت‌های ظاهری (هستی دوم) به وحدت باطنی (هستی اول) بازگردد و حقیقت را در تمامی مظاهر ببیند.

بخش سوم: معرفت نفس و درک وحدت در کثرت

معرفت نفس: کلید شناخت خدا

معرفت نفس، چون کلیدی زرین، دروازه شناخت حقیقت الهی را می‌گشاید. انسان، با شناخت خود، می‌تواند خدا را بشناسد، زیرا هر فرد، جلوه‌ای از حقیقت وجود است. این مفهوم، با حدیث شریف هم‌خوانی دارد: «هر کس خود را شناخت، پروردگارش را شناخت». در این نگاه، هر ضلع، زاویه، یا شکلی که انسان در خود می‌بیند، بخشی از کره بی‌مرز وجود است که در قالب تعینات ظاهر شده است.

درنگ: معرفت نفس، چون آینه‌ای زلال، انسان را به درک وحدت وجود در کثرت‌های ظاهری رهنمون می‌سازد و راه شناخت خدا را هموار می‌کند.

هندسه معرفت: از مثلث به کره

انسان، در فرآیند معرفت، چونان هندسه‌دانی است که از اشکال متعین (مثلث، مربع) به حقیقت سیال (کره) بازمی‌گردد. هر مثلث یا مربعی که در وجود خود می‌بیند، بخشی از همان حقیقت واحد است. این فرآیند، نیازمند تأمل در وجود خویش است تا انسان دریابد که چگونه تعینات ظاهری، جلوه‌هایی از وحدت باطنی‌اند. این دیدگاه، با آیه‌ای از قرآن کریم تقویت می‌شود:

وَفِي أَنْفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ

«و در وجود خودتان [آیات الهی است]، آیا نمی‌بینید؟» (سوره ذاریات، آیه ۲۱).
این آیه، انسان را به تأمل در وجود خویش دعوت می‌کند تا از طریق آن، به حقیقت الهی دست یابد.

حدیث «داخل فی الأشیاء لا بالممازجة»

حدیث شریف «در همه‌چیز است، اما نه به‌صورت ممزوج؛ از همه‌چیز جداست، اما نه به‌معنای مفارقت» به حضور فراگیر خدا در تمامی موجودات، بدون اختلاط یا جدایی کامل، اشاره دارد. خدا، چون نوری که در تمامی آیینه‌ها بازتاب می‌یابد، در همه‌چیز حضور دارد، اما نه به‌صورت مادی یا ممزوج. این حضور، در قالب کره و تعینات (مکعب، مثلث) قابل‌فهم است، جایی که هر تعینی، جلوه‌ای از همان حقیقت واحد است.

بخش چهارم: انسان به‌مثابه مظهر الهی

انسان: ریخته‌ها و شکسته‌های الهی

انسان‌ها و مخلوقات، چون ریخته‌های گوهری از معدن وجود الهی، مظاهر حق‌اند که در قالب تعینات مختلف ظاهر شده‌اند. این تعینات، چون اضلاع و زوایای یک شکل هندسی، حقیقت اصلی را محدود نمی‌کنند. انسان، به‌عنوان مظهر تام الهی، ظرفیت آن را دارد که با معرفت، به حقیقت وجودی خود پی ببرد و وحدت را در کثرت ببیند. این مفهوم، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌راستاست:

فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ

«پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان» (سوره مؤمنون، آیه ۱۴).
این آیه، بر کمال خلقت انسانی و ظرفیت او برای بازتاب حقیقت الهی تأکید دارد.

نقد جهل و انحرافات بشری

بشر، چون مسافری گم‌گشته در بیابان جهل، به‌جای معرفت، در دام خرافات و انحرافات گرفتار شده است. گرایش به تقدس‌بخشی به امور غیرالهی، مانند شراب‌خانه یا بت‌ها، نشانه‌ای از دوری از حقیقت است. این انحرافات، چون پرده‌ای بر دیده معرفت، انسان را از درک وحدت وجود بازمی‌دارند. این مفهوم، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً

«و بر دل‌هایشان پرده‌ها نهادیم» (سوره انعام، آیه ۲۵).
این آیه، جهل را مانع فهم حقیقت می‌داند و بر ضرورت معرفت برای رفع این پرده‌ها تأکید دارد.

درنگ: جهل بشری، چون پرده‌ای بر حقیقت، انسان را از درک وحدت وجود بازمی‌دارد و او را در دام کثرت‌های ظاهری گرفتار می‌سازد.

بخش پنجم: جایگاه معصومین در نظام هستی

حدیث «لو تکاشفتم لما تدافنتم»

حدیث شریف «اگر حقیقت برایتان مکشوف شود، کسی را دفن نمی‌کردید» به بصیرت عرفانی اشاره دارد که در آن، مرگ نه پایان، بلکه تحولی در مراتب وجود است. انسان با معرفت، درمی‌یابد که همه موجودات، جلوه‌های الهی‌اند و دفن، صرفاً تغییر در تعینات است. این دیدگاه، با نظریه «فنا فی الله» در عرفان اسلامی هم‌راستاست، که مرگ را پلی به سوی وحدت با حق می‌داند.

جایگاه ویژه معصومین، به‌ویژه حضرت زهرا (س)

معصومین، چون ستارگان فروزان در آسمان هستی، جایگاه بی‌نظیری در نظام خلقت دارند. در این میان، حضرت زهرا (س)، به‌عنوان مظهر تام اسماء الهی، از جایگاهی بی‌همتا برخوردار است. این مقام، با حدیث «اگر فاطمه نبود، شما دو تن [پیامبر و علی] را نیافریده بودم» تأیید می‌شود، که حضرت زهرا (س) را محور خلقت معرفی می‌کند. این جایگاه، نشان‌دهنده تأثیر بی‌نظیر ایشان در نظام هستی است، گویی ایشان، چون خورشیدی درخشان، تمامی مراتب وجود را روشن می‌سازد.

درنگ: حضرت زهرا (س)، چون گوهری بی‌همتا در نظام هستی، محور خلقت و مظهر تام اسماء الهی است که تمامی مراتب وجود را روشن می‌سازد.

بخش ششم: نقد فقدان قداست در جامعه معاصر

بحران معنویت در جهان مدرن

در جامعه معاصر، چونان باغی که از گل‌های معنویت تهی شده، قداست از بسیاری امور رخت بربسته است. نه خدا، نه قرآن کریم، و نه ارزش‌های دینی از جایگاه واقعی خود برخوردارند. برخی، به‌جای تقدس الهی، به امور شخصی مانند ناموس گرایش یافته‌اند، که نشانه‌ای از دوری از معرفت است. این بحران، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ

«آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را خدای خود گرفت؟» (سوره جاثیه، آیه ۲۳).
این آیه، گرایش به امیال شخصی را نقد می‌کند و بر ضرورت بازگشت به معرفت الهی تأکید دارد.

نقد علم دینی و ضرورت معرفت

علم دینی، گاه چون باری سنگین بر دوش نفس، انسان را از معرفت نفس دور می‌سازد. انباشت معلومات بدون تأمل در حقیقت، چون ساختمانی بدون پی، به انحراف می‌انجامد. این نقد، بر ضرورت بازگشت به خودشناسی و معرفت الهی تأکید دارد، که انسان را از کثرت‌های ظاهری به وحدت باطنی رهنمون می‌سازد.

درنگ: علم دینی، بدون معرفت نفس، چون باری بی‌فایده، انسان را از حقیقت دور می‌سازد و ضرورت بازگشت به خودشناسی را برجسته می‌کند.

بخش هفتم: معرفت به‌عنوان حقیقت عبادت

معرفت: روح عبادت

معرفت، چون روحی در کالبد عبادت، حقیقت آن را زنده می‌کند. عبادات ظاهری، مانند نماز و روزه، اگرچه ارزشمندند، اما بدون معرفت، به پوسته‌ای تهی بدل می‌شوند. انسان، با شناخت جایگاه خود در هستی (تقارب، تباعد، تماثل، تعین، تجلی)، به کمال می‌رسد. این مفهوم، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌راستاست:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

«جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم» (سوره ذاریات، آیه ۵۱).
این آیه، عبادت را در معنای وسیع معرفت و نزدیکی به خدا تفسیر می‌کند.

دعوت به تأمل در وجود

انسان، چون کاوشگری در معدن وجود، باید با تأمل در خویشتن، جایگاه خود را در نظام هستی بشناسد. این تأمل، چون جویباری زلال، او را به درک وحدت در کثرت هدایت می‌کند. انسان باید دریابد که آیا مثلث است، مربع است، یا بخشی از کره بی‌مرز وجود. این فرآیند، با محاسبه نفس در اخلاق اسلامی هم‌خوانی دارد و انسان را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

درنگ: معرفت، روح عبادت است و انسان را از کثرت‌های ظاهری به وحدت باطنی هدایت می‌کند، گویی کاوشگری است که در معدن وجود، گوهر حقیقت را می‌جوید.

جمع‌بندی

عرفان محبوبی، چون گوهری درخشان در تاج معرفت اسلامی، انسان را به درک وحدت وجودی هستی و جایگاه او در این نظام بی‌کران رهنمون می‌سازد. هستی، حقیقتی سیال و بی‌مرز است که در آن، خدا، مخلوقات، و تجلیات در یک وحدت وجودی ادغام شده‌اند. تعینات ظاهری، مانند اضلاع و زوایا، نتیجه مهندسی الهی یا بشری‌اند، اما حقیقت اصلی را تغییر نمی‌دهند. معرفت نفس، کلید شناخت خداست و انسان را از کثرت‌های ظاهری به وحدت باطنی هدایت می‌کند. نقد جهل بشری و انحرافات علم دینی، بر ضرورت بازگشت به خودشناسی تأکید دارد. معصومین، به‌ویژه حضرت زهرا (س)، چون ستارگانی فروزان، محور خلقت‌اند و انسان را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازند. این گفتار، با تکیه بر آیات نورانی قرآن کریم و احادیث شریف، چارچوبی عمیق برای فهم رابطه خدا و مخلوقات ارائه می‌دهد و راه را برای تأمل در حقیقت هستی هموار می‌سازد.

درنگ: عرفان محبوبی، با تکیه بر معرفت نفس و درک وحدت وجود، انسان را از کثرت‌های ظاهری به حقیقت بی‌مرز الهی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

اللهم صل على محمد و آل محمد