در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 207

متن درس

 

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (207)

مقدمه

مفهوم موت و حیات، از جمله موضوعات بنیادین در قرآن کریم است که نه‌تنها به‌عنوان مسأله‌ای کلامی یا فلسفی، بلکه به‌مثابه محور تفکر توحیدی و راهنمای عمل انسانی در مسیر خلاقیت و کمال مطرح می‌گردد. این مفاهیم، با پیوند عمیق به اصل وحدت وجود و نظام خلقت الهی، جایگاه ویژه‌ای در فلسفه، عرفان، و تفسیر قرآنی دارند. نوشتار حاضر، با رویکردی علمی و نظام‌مند، به تحلیل و تبیین این دو مفهوم در آیات الهی پرداخته و با نگاهی جامع، تمامی جنبه‌های مطرح‌شده در درس‌گفتار را در قالبی دانشگاهی و فاخر ارائه می‌دهد. هدف این اثر، روشن‌سازی پیوند میان موت و حیات به‌عنوان مراتب یک حقیقت واحد و دعوت انسان به مشارکت فعال در آفرینش و حرکت در مسیر الهی است.

بخش اول: وحدت، محور نظام خلقت

اصل توحید در قرآن کریم

قرآن کریم، به‌عنوان کتاب هدایت، بر اصل وحدت وجود تأکید دارد و این اصل را مبنای تمام نظام خلقت معرفی می‌کند. این وحدت، نه‌تنها در ذات الهی، بلکه در تمامی مراتب وجود جاری است. قرآن کریم هرگونه دوگانگی یا چندگانگی را نفی کرده و عالم را تحت سیطره وحدت الهی می‌داند. این نگرش، برخلاف نظام‌های فلسفی مبتنی بر ثنویت یا تثلیث، تضادهای ظاهری مانند خیر و شر یا موت و حیات را به‌عنوان مراتب یک حقیقت واحد تفسیر می‌کند.

درنگ: قرآن کریم با تأکید بر اصل توحید، عالم را تحت سیطره وحدت الهی معرفی کرده و هرگونه دوگانگی یا چندگانگی را نفی می‌کند. این دیدگاه، مبنای فهم قرآنی از حیات و موت است.

 

اعْلَمُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (محمد: 19)
بدانید که جز او هیچ معبودی نیست.

 

این آیه، با دعوت به شناخت توحید، بر ضرورت فهم وحدت به‌عنوان محور عالم هستی تأکید دارد. دعوت به گفتن «لا إله إلا الله» نیز راه رستگاری را در پیوند با این وحدت نشان می‌دهد.

نفی تقابل و تضاد در خلقت

قرآن کریم با نفی هرگونه تقابل و تضاد در عالم، بر این نکته تأکید دارد که خیر و شر، موت و حیات، و سایر اضداد ظاهری، همگی مخلوقات الهی هستند و تحت احاطه خداوند قرار دارند. این دیدگاه، دوگانگی مستقل را رد کرده و اضداد را به‌عنوان مراتب مختلف خلقت الهی معرفی می‌کند.

 

وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِیطٌ (بروج: 20)
و خداوند از پس ایشان احاطه دارد.

 

این آیه بر احاطه کامل الهی بر تمام موجودات دلالت دارد و نشان می‌دهد که هیچ موجودی خارج از دایره خلقت الهی نیست. نفی تقابل، به معنای نفی وجود خیر و شر یا موت و حیات نیست، بلکه به معنای نفی استقلال این امور در برابر خداوند است.

درنگ: خیر و شر، موت و حیات، و سایر اضداد، همگی مخلوقات الهی بوده و تحت سیطره وحدت الهی قرار دارند. این دیدگاه، بنیاد مباحث عرفانی و فلسفی اسلامی را تشکیل می‌دهد.

تخالف به‌جای تقابل

مفهوم «تخالف» در مقابل «تقابل»، به تفاوت‌های مرتبتی در خلقت الهی اشاره دارد. برخلاف تقابل که به دوگانگی و استقلال اضداد دلالت می‌کند، تخالف بر تفاوت‌های هماهنگ و هدفمند در مراتب وجود تأکید دارد. خیر و شر یا موت و حیات، مراتب مختلف یک حقیقت واحد هستند.

درنگ: تخالف، به‌عنوان تفاوت‌های مرتبتی در خلقت، جایگزین مفهوم تقابل شده و هماهنگی نظام الهی را نشان می‌دهد.

نفی مفهوم مقابل در قرآن کریم

قرآن کریم هرگونه مفهوم مقابل یا مستقل در برابر خداوند را نفی می‌کند. اهریمن، شرور، آفات، و ابلیس، همگی مخلوقات الهی هستند و هیچ‌یک استقلال وجودی ندارند. این دیدگاه، برخلاف ادیان ثنوی، شر را به‌عنوان بخشی از نظام خلقت الهی می‌داند.

درنگ: شرور و آفات، به‌عنوان مخلوقات الهی، در خدمت حکمت خداوند قرار دارند و نمی‌توانند نیروی مقابل او تلقی شوند.

بخش دوم: موت و حیات در قرآن کریم

موت به‌عنوان مرتبه‌ای از حیات

موت در قرآن کریم نه به‌عنوان مقابل حیات، بلکه به‌عنوان مرتبه‌ای نازل از آن معرفی شده است. حیات در مراتب مختلف (ناسوتی، برزخی، و لاهوتی) ظهور می‌یابد، اما اصل حیات در همه این مراتب یکسان است. موت، حالتی وجودی در چارچوب حیات الهی است.

 

كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ (بقره: 28)
چگونه به خداوند کفر می‌ورزید، درحالی‌که مردگان بودید و او شما را زنده کرد.

 

این آیه، موت را به‌عنوان حالت پیش از حیات ناسوتی معرفی کرده و تقابل بین این دو را نفی می‌کند.

درنگ: موت، مرتبه‌ای از حیات است و نه امری متضاد با آن. این دیدگاه، حیات را به‌عنوان حقیقتی واحد در مراتب مختلف معرفی می‌کند.

همه موجودات، مخلوقات الهی

تمام موجودات، اعم از انسان‌ها (مؤمن، کافر، بت‌پرست) و غیرانسان‌ها (جمادات، نباتات)، مخلوقات الهی هستند. حتی بت‌هایی مانند لات و عزی، در ذات خود مخلوق خداوند هستند.

 

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (آل‌عمران: 109)
و آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست.

 

این آیه بر مالکیت و خالقیت مطلق خداوند بر تمام موجودات تأکید دارد.

درنگ: هیچ موجودی خارج از دایره خلقت الهی نیست و همه در چارچوب وحدت الهی قرار دارند.

پیوند موت و حیات در آیات قرآنی

آیات قرآنی، موت و حیات را به‌صورت درهم‌تنیده و غیرقابل‌تفکیک ارائه می‌کنند. موت، نه پایان حیات، بلکه بخشی از فرآیند آن است.

 

وَيُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ (یونس: 31)
و زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را از زنده بیرون می‌آورد.

 

این آیه، چرخه حیات و موت را به‌عنوان بخشی از نظام خلقت الهی نشان می‌دهد. خروج زنده از مرده (مانند تولد انسان از نطفه) و مرده از زنده (مانند مرگ انسان) پیوستگی این دو مفهوم را نشان می‌دهد.

درنگ: موت و حیات، دو روی یک سکه در نظام خلقت هستند و به‌صورت درهم‌تنیده در آیات قرآنی مطرح شده‌اند.

بخش سوم: نقش انسان در آفرینش و حرکت

دعوت به مشارکت در آفرینش

انسان، به‌عنوان خلیفه الهی، موظف به مشارکت فعال در فرآیند آفرینش و حرکت در مسیر کمال است. این مشارکت، از طریق علم، عمل، و خلاقیت محقق می‌شود.

 

وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (جاثیه: 13)
و آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای شما مسخر کرده است.

 

این آیه، انسان را به بهره‌برداری از امکانات خلقت برای حرکت و پیشرفت دعوت می‌کند. انسان، با استفاده از ظرفیت‌های عقلانی و عملی، می‌تواند در مسیر تحقق اهداف الهی گام بردارد.

درنگ: انسان، به‌عنوان خلیفه الهی، موظف به کنش‌گری و خلاقیت در راستای اهداف الهی است.

عقب‌ماندگی جوامع اسلامی و نقش استعمار

عقب‌ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت علمی و تمدنی، نتیجه تحقیر و تخریب ناشی از استعمار است. استعمار با کوچک شمردن انسان‌ها و جوامع اسلامی، مانع حرکت و خلاقیت آنها شده است.

 

فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ (زخرف: 54)
پس قومش را سبک شمرد و آنها از او اطاعت کردند.

 

این آیه نشان‌دهنده استفاده از تحقیر برای سلطه بر مردم است. استعمار، با ایجاد حس حقارت، مانع شکوفایی علمی و فرهنگی جوامع اسلامی شده است.

درنگ: استعمار با تحقیر جوامع اسلامی، مانع از شکوفایی استعدادهای آنها شده و حرکت در مسیر پیشرفت را مختل کرده است.

تأثیر رفع موانع در حرکت مردم

رفع موانع تحقیر و سرکوب، زمینه‌ساز حرکت و پیشرفت جوامع شده است. این حرکت، به‌ویژه در حوزه‌های علمی و فناوری، نشان‌دهنده ظرفیت بالای انسانی در صورت فراهم شدن شرایط است.

درنگ: رفع موانع تحقیر، انسان را به‌سوی خلاقیت و پیشرفت سوق می‌دهد.

بخش چهارم: نقش علم دینی در تحول و خلاقیت

انفعال علم دینی و ضرورت تحول

علم دینی، به‌رغم ظرفیت‌های عظیم خود، گاهی در حالت انفعال قرار دارد و از ایفای نقش فعال در رهبری علمی و فرهنگی بازمانده است. قرآن کریم، با تأکید بر حرکت و آفرینش، علم دینی را به خروج از این انفعال و ایفای نقش خلاق دعوت می‌کند.

درنگ: علم دینی، برای ایفای نقش رهبری در جهان، نیازمند تحول در رویکردهای آموزشی و پژوهشی است.

تجربه آفرینش در قرآن کریم

قرآن کریم انسان را به تجربه عملی آفرینش و مشارکت در خلقت دعوت می‌کند. این دعوت، مبتنی بر این دیدگاه است که هیچ‌چیز در عالم به‌معنای مرده مطلق وجود ندارد و همه‌چیز در ذات خود حیات دارد.

 

كَذَٰلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَىٰ (بقره: 73)
این‌گونه خداوند مردگان را زنده می‌کند.

 

این آیه، بر امکان زنده‌سازی و خلاقیت انسانی در چارچوب اراده الهی تأکید دارد. تجربه آفرینش، به معنای کشف و خلق پدیده‌های جدید در راستای اهداف الهی است.

درنگ: قرآن کریم انسان را به تجربه عملی آفرینش دعوت کرده و موت را به‌عنوان مرتبه‌ای از حیات معرفی می‌کند.

ترس، مانع حرکت و خلاقیت

ترس بیش‌ازحد، به‌عنوان یک مانع روانی، انسان را از حرکت و خلاقیت بازمی‌دارد. قرآن کریم با دعوت به توکل و شجاعت، انسان را از ترس‌های غیرمنطقی رها کرده و به‌سوی کنش‌گری هدایت می‌کند.

 

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ (فرقان: 58)
و بر آن زنده‌ای که نمی‌میرد توکل کن.

 

درنگ: توکل بر خداوند، انسان را از ترس‌های غیرمنطقی رها کرده و به‌سوی خلاقیت و حرکت هدایت می‌کند.

بخش پنجم: حیات، حقیقت واحد عالم

حیات در مراتب مختلف

حیات در قرآن کریم به‌عنوان یک حقیقت واحد معرفی شده که در مراتب مختلف ظهور می‌یابد. تفاوت در مراتب (مانند حیات انسان، حیوان، یا اشیاء) به معنای تفاوت در ذات حیات نیست.

 

جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ (انبیاء: 30)
هرچیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم.

 

این آیه، حیات را به‌عنوان ویژگی مشترک همه موجودات معرفی کرده و بر وحدت حیات تأکید دارد.

درنگ: حیات، حقیقتی واحد است که در مراتب مختلف ظهور می‌یابد و هیچ موجودی از آن خالی نیست.

وحدت حیات در قرآن کریم

قرآن کریم، حیات را حقیقتی ذاتی و مشترک در همه موجودات می‌داند. از حیات الهی تا حیات مخلوقات، هیچ تفاوتی در ذات حیات وجود ندارد.

 

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ (بقره: 255)
خداوند، جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است.

 

این آیه، حیات الهی را به‌عنوان مبنای حیات همه موجودات معرفی می‌کند. حیات مخلوقات، جلوه‌ای از حیات الهی است.

درنگ: حیات الهی و حیات مخلوقات، در ذات خود یکی هستند و تفاوت تنها در مراتب ظهور است.

جمع‌بندی نهایی

بحث موت و حیات در قرآن کریم، فراتر از یک موضوع صرفاً کلامی یا فلسفی، به‌عنوان یکی از محورهای اصلی تفکر توحیدی و خلاقیت انسانی مطرح است. قرآن کریم با تأکید بر وحدت خلقت، نفی تقابل و تضاد، و معرفی موت به‌عنوان مرتبه‌ای از حیات، انسان را به مشارکت فعال در آفرینش و حرکت در مسیر کمال دعوت می‌کند. علم دینی، به‌عنوان میراث‌دار این نگرش، موظف به خروج از انفعال و ایفای نقش رهبری علمی و فرهنگی در جهان اسلام است. این نقش، نیازمند تحول در رویکردهای آموزشی و پژوهشی، رفع موانع تحقیر و ترس، و بهره‌گیری از ظرفیت‌های قرآنی برای تجربه آفرینش و خلاقیت است. آیات قرآنی، با ارائه نگرشی یکپارچه به حیات و موت، راهنمای انسان در مسیر تحقق اهداف الهی و شکوفایی استعدادهای اوست.

با نظارت صادق خادمی