در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 208

متن درس

 

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (208)

مقدمه

مفهوم حیات در قرآن کریم، به‌عنوان یکی از صفات بنیادین الهی و ویژگی مشترک تمامی موجودات، جایگاهی محوری در نظام معرفتی اسلام دارد. این مفهوم، نه‌تنها به‌عنوان صفتی الهی، بلکه به‌مثابه جوهره وجودی همه مخلوقات، در چارچوب وحدت خلقت تفسیر می‌شود. نوشتار حاضر، با رویکردی علمی و نظام‌مند، به تحلیل و تبیین مفهوم حیات و نفی هرگونه تقابل در نظام خلقت می‌پردازد. این بررسی، با اتکا به آیات قرآن کریم و اصول فلسفی و عرفانی، تلاش دارد تا وحدت حقیقت حیات را در مراتب مختلف وجودی تبیین کند و از این‌رو، برای مخاطبان تحصیل‌کرده و متخصص در حوزه الهیات و تفسیر قرآن کریم نگاشته شده است. ساختار این نوشتار، شامل بخش‌های موضوعی با زیرعناوین دقیق است که هر یک به جنبه‌ای از این مفهوم پرداخته و با نتیجه‌گیری‌های مستقل و جمع‌بندی نهایی، به ارائه دیدگاهی منسجم و عمیق می‌رسد.

بخش اول: وحدت حیات در نظام خلقت

1.1. وحدت صفات الهی و خلقی

مفهوم حیات، به‌عنوان یکی از صفات بنیادین الهی، در قرآن کریم با نگاهی وحدت‌گرایانه تبیین شده است. این صفت، مانند سایر صفات الهی نظیر علم، قدرت، جمال و جلال، از یک حقیقت واحد برخوردار است که در مراتب گوناگون ظهور می‌یابد. این وحدت، به این معناست که حیات الهی و حیات خلقی، هرچند در مراتب مختلف ظاهر می‌شوند، در ذات خود یکی هستند. قرآن کریم، با تأکید بر صفت حیات الهی، آن را منشأ همه موجودات معرفی می‌کند.

درنگ: حیات، به‌عنوان صفتی الهی، در همه مراتب خلقت یک حقیقت واحد است که تفاوت آن در مراتب ظهور است، نه در ذات.


هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ

ترجمه: او زنده و پاینده است (بقره: 255).

این آیه، حیات را به‌عنوان صفتی اقدم و جامع معرفی می‌کند که همه صفات دیگر از آن ناشی می‌شوند. این دیدگاه، ریشه در قاعده «وضع اللفظ لروح المعانی» دارد که بر اساس آن، الفاظ برای معانی کلی و روح معنا وضع شده‌اند.

1.2. قاعده وضع اللفظ لروح المعانی

قاعده اصولی «وضع اللفظ لروح المعانی» بیان می‌دارد که الفاظ، برای اشاره به معانی کلی و واحد وضع شده‌اند. برای مثال، واژه «قلم» به هر ابزاری که برای نوشتن به کار رود، اعم از آهن، شیشه یا دست، اطلاق می‌شود. به همین ترتیب، واژه «حیات» به یک حقیقت واحد اشاره دارد که در مراتب مختلف الهی و خلقی ظهور می‌یابد. این قاعده، مبنای فهم وحدت در صفات قرآنی است و نشان می‌دهد که حیات، علم یا قدرت، در ذات خود یک حقیقت واحد دارند، هرچند در مراتب گوناگون ظاهر شوند.

درنگ: قاعده «وضع اللفظ لروح المعانی» مبنای فهم وحدت صفات در قرآن کریم است و هرگونه دوگانگی در حقیقت حیات را نفی می‌کند.

1.3. وحدت حقیقت صفات در مراتب مختلف

صفات الهی و خلقی، مانند حیات، دارای یک حقیقت واحد هستند و تفاوت آنها در مراتب ظهور است، نه در ذات. به‌عنوان مثال، حیات در خداوند، انسان یا نباتات، یک حقیقت واحد است که در مراتب گوناگون (غنی، دانی، مادی یا معنوی) ظهور می‌یابد. این دیدگاه، هرگونه دوگانگی یا تعدد در حقیقت صفات را نفی می‌کند.


جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ

ترجمه: هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم (انبیاء: 30).

این آیه، حیات را به‌عنوان ویژگی مشترک همه موجودات معرفی می‌کند و بر وحدت حقیقت حیات در همه مراتب تأکید دارد.

نتیجه‌گیری بخش اول

وحدت حیات در نظام خلقت، به‌عنوان یکی از اصول بنیادین قرآنی، نشان‌دهنده پیوستگی صفات الهی و خلقی است. قاعده «وضع اللفظ لروح المعانی» و آیات قرآنی مانند «هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» و «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ»، بر این حقیقت تأکید دارند که حیات، در همه مراتب، یک حقیقت واحد است که از خداوند سرچشمه می‌گیرد.

بخش دوم: نفی تقابل در نظام خلقت

2.1. نفی استقلال اضداد در برابر خداوند

قرآن کریم هرگونه تقابل یا دوگانگی در عالم خلقت را نفی می‌کند. همه موجودات، از حق ظهور یافته‌اند و هیچ‌چیز در برابر خداوند استقلال وجودی ندارد. این دیدگاه، هرگونه تقابل بین خیر و شر، حیات و موت، یا ایمان و کفر را رد می‌کند و آنها را به‌عنوان مراتب مختلف یک حقیقت واحد تفسیر می‌کند.


وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ

ترجمه: و آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداست (آل‌عمران: 109).

درنگ: نفی تقابل در عالم خلقت، بر مالکیت و خالقیت مطلق خداوند تأکید دارد و هرگونه استقلال اضداد را رد می‌کند.

این آیه، با تأکید بر مالکیت مطلق خداوند، نشان می‌دهد که همه موجودات در چارچوب نظام الهی قرار دارند و هیچ‌چیز نمی‌تواند در برابر او استقلال داشته باشد.

2.2. هلاكت به‌عنوان مرتبه‌ای از حیات

هلاكت، نه به‌عنوان مقابل حیات، بلکه به‌عنوان مرتبه‌ای نازل از آن تفسیر می‌شود. هلاكت مادی (مانند مرگ جسم) یا معنوی (مانند گمراهی)، در چارچوب نظام حیات الهی قرار دارد. قرآن کریم، با تأکید بر پیوستگی حیات و موت، این دو را به‌عنوان دو وجه از یک حقیقت معرفی می‌کند.


وَيُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ

ترجمه: و زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را از زنده بیرون می‌آورد (یونس: 31).

درنگ: هلاكت، مرتبه‌ای از حیات است و نه مقابل آن، و این دیدگاه، پیوستگی همه مراتب وجود را در نظام الهی نشان می‌دهد.

2.3. نفی عدم در نظام هستی

مفهوم عدم، در نظام قرآنی، یک مفهوم عامیانه و غیرعلمی است. هیچ‌چیز در عالم هستی گم یا معدوم نمی‌شود، بلکه از مرتبه‌ای به مرتبه دیگر منتقل می‌شود. این دیدگاه، با تأکید بر جاودانگی نظام خلقت، هرگونه انقطاع وجودی را نفی می‌کند.


إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

ترجمه: ما از آن خدا هستیم و به‌سوی او بازمی‌گردیم (بقره: 156).

درنگ: نفی عدم در نظام خلقت، بر پیوستگی و جاودانگی همه موجودات در چارچوب الهی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری بخش دوم

نفی تقابل در نظام خلقت، یکی از اصول بنیادین قرآنی است که هرگونه استقلال اضداد را رد می‌کند. هلاكت و موت، به‌عنوان مراتب نازل حیات، در چارچوب نظام الهی قرار دارند و هیچ‌چیز در عالم هستی معدوم نمی‌شود. آیات قرآنی مانند «وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، بر این حقیقت تأکید دارند.

بخش سوم: شناخت حقیقت حیات

3.1. شناخت حیات از طریق آثار و حقیقت

حیات از دو منظر قابل‌شناخت است: آثار ظاهری (مانند حرکت، قدرت و جنبش) و حقیقت ذاتی. آثار حیات در موجودات زنده، مانند جنبش و فعالیت، به‌وضوح قابل‌مشاهده است، اما حقیقت حیات، که منشأ این آثار است، عمیق‌تر و نیازمند تأمل است. قرآن کریم، انسان را به تأمل در حقیقت حیات دعوت می‌کند.


أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ

ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند (محمد: 24).

درنگ: شناخت حقیقت حیات، نیازمند تأمل و تدبر عمیق در آیات قرآنی است که انسان را به کشف حقیقت وجود دعوت می‌کند.

3.2. نقد انفعال در شناخت حقیقت

ادعای ناشناختگی حقیقت حیات، ناشی از انفعال و تنبلی علمی است. این دیدگاه، با روحیه قرآنی که انسان را به تحقیق و کشف حقایق دعوت می‌کند، در تضاد است. قرآن کریم، با دعوت به کاوش در آفاق و انفس، بر امکان شناخت حقیقت تأکید دارد.


سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ

ترجمه: به‌زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد (فصلت: 53).

درنگ: انفعال در شناخت حقیقت حیات، مانع از پیشرفت معرفتی است و قرآن کریم انسان را به تحقیق و کشف دعوت می‌کند.

3.3. ضرورت حرکت و تحقیق در علم دینی

علم دینی، به‌جای تمرکز بر مطالعه صرف، باید به تحقیق، تفکر و عمل خلاقانه روی آورد. مطالعه بیش‌ازحد بدون تحقیق، به رکود علمی منجر می‌شود. این دیدگاه، با دعوت قرآنی به عمل صالح و تفکر هم‌خوانی دارد.


الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ

ترجمه: کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان یاد می‌کنند (آل‌عمران: 191).

درنگ: علم دینی نیازمند تحول به سوی تحقیق و خلاقیت است تا از رکود علمی و عملی خارج شود.

نتیجه‌گیری بخش سوم

شناخت حقیقت حیات، نیازمند تأمل، تدبر و تحقیق عمیق است. انفعال در این مسیر، مانع از کشف حقایق قرآنی می‌شود. علم دینی، با الهام از آیات قرآنی مانند «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» و «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ»، باید به سوی تحقیق و خلاقیت حرکت کند تا نقش خود را در هدایت جامعه ایفا نماید.

بخش چهارم: نفی ضدیت و تخالف در مراتب وجود

4.1. نفی ضدیت در عالم هستی

مفهوم ضد، به معنای دو امر وجودی با غایت اختلاف، در نظام قرآنی جایگاهی ندارد. آنچه به‌عنوان ضد تلقی می‌شود، در واقع تخالف مراتب است. ایمان و کفر، خیر و شر، یا حیات و موت، نه اضداد، بلکه مراتب مختلف یک حقیقت هستند.

درنگ: در نظام قرآنی، ضدیت وجود ندارد و آنچه به‌عنوان اختلاف دیده می‌شود، تخالف مراتب است.

4.2. تخالف به‌جای تقابل

تخالف، به تفاوت مراتب وجود اشاره دارد، نه به تقابل یا تضاد. برای مثال، سفیدی و سیاهی، مراتب مختلف در طیف رنگ هستند، نه اضداد مطلق. این دیدگاه، با تأکید بر خالقیت مطلق خداوند، هرگونه دوگانگی مستقل را نفی می‌کند.


ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ

ترجمه: این است خداوند، پروردگار شما، آفریننده هر چیز (غافر: 62).

درنگ: تخالف مراتب، مبنای فهم نظام هماهنگ خلقت است که در آن، همه موجودات تحت سیطره الهی قرار دارند.

4.3. شناخت اشیاء از طریق تخالف

قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» به معنای شناخت اشیاء از طریق تخالف مراتب است، نه تقابل اضداد. برای مثال، ادب از طریق مشاهده بی‌ادبی شناخته می‌شود، اما این دو، اضداد نیستند، بلکه مراتب مختلف یک حقیقت هستند. این دیدگاه، شناخت را به مقایسه مراتب وابسته می‌کند.

درنگ: شناخت اشیاء از طریق تخالف مراتب، مبنای فهم نظام قرآنی است که هرگونه تقابل دوگانه را نفی می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

نفی ضدیت و تأکید بر تخالف مراتب، یکی از اصول کلیدی نظام قرآنی است. آیات قرآنی مانند «ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ» نشان می‌دهند که همه موجودات در مراتب مختلف تحت سیطره الهی قرار دارند و هیچ‌چیز در برابر خداوند استقلال ندارد. این دیدگاه، انسان را به تأمل در وحدت خلقت و شناخت مراتب وجود دعوت می‌کند.

بخش پنجم: تحول و اصلاح در نظام معرفتی و عملی

5.1. ضرورت تحول در علم دینی

علم دینی، به دلیل برخی ساختارهای سنتی و انفعالی، در حوزه‌های علمی و عملی دچار رکود شده است. این رکود، مانع از ایفای نقش آن در رهبری علمی و فرهنگی جهان اسلام شده است. قرآن کریم، با تأکید بر حرکت، خلاقیت و تحقیق، علم دینی را به خروج از این انفعال دعوت می‌کند.

درنگ: تحول در علم دینی، نیازمند تغییر از رویکردهای سنتی به سوی تحقیق و تولید علم مبتنی بر نیازهای معاصر است.

5.2. مواجهه عملی با شرور

مواجهه عملی و عالمانه با شرور، مانند شراب‌خواری یا موسیقی غیرمشروع، می‌تواند به اصلاح و هدایت افراد منجر شود. این مواجهه، نیازمند فهم عمیق و ارائه راه‌حل‌های عملی است، نه صرف محکومیت یا انفعال. به‌عنوان مثال، در یک نمونه عملی، عالمان دینی با گفت‌وگو و ارائه راه‌حل‌های معنوی، توانستند افرادی را از مسیر نادرست به سوی هدایت سوق دهند.

درنگ: مواجهه عملی با شرور، نیازمند فهم عمیق و ارائه راه‌حل‌های عملی است که به اصلاح و هدایت منجر شود.

5.3. تغییرپذیری مراتب وجودی

هیچ‌کس ذاتاً خیر یا شر نیست؛ همه موجودات، قابلیت تغییر و جابه‌جایی در مراتب وجودی را دارند. این دیدگاه، با تأکید بر ظرفیت انسان برای تحول و کمال، هرگونه جبرگرایی یا ذات‌باوری را نفی می‌کند.


إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

ترجمه: خداوند حال قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه خودشان حال خود را تغییر دهند (رعد: 11).

درنگ: تغییرپذیری مراتب وجودی، نشان‌دهنده ظرفیت انسان برای تحول و کمال است.

نتیجه‌گیری بخش پنجم

تحول در علم دینی و مواجهه عملی با چالش‌های جامعه، نیازمند فهم عمیق، تحقیق و خلاقیت است. آیات قرآنی مانند «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» بر ظرفیت انسان برای تغییر و اصلاح تأکید دارند. علم دینی، با خروج از رکود و حرکت به سوی تولید علم، می‌تواند نقش رهبری خود را در جهان اسلام ایفا کند.

بخش ششم: تواضع و اخلاص در مسیر کمال

6.1. خطر غرور در مخلصین

مخلصین، به دلیل تقرب به خداوند، در معرض خطر غرور هستند. این خطر، می‌تواند آنها را از مسیر اخلاص دور کند. حدیث «المخلصون فی خطر عظیم» بر این حقیقت تأکید دارد که حتی افراد مخلص نیز باید از غرور و خودبرتربینی پرهیز کنند.

درنگ: مخلصین در معرض خطر غرور هستند و تواضع، کلید حفظ اخلاص در مسیر کمال است.

حدیث: المخلصون فی خطر عظیم
ترجمه: مخلصان در خطر بزرگی هستند.

6.2. تواضع به‌عنوان اصل کمال

تواضع، به‌عنوان یک فضیلت الهی، در کلام امام سجاد (ع) به‌صورت «انا اقل الاقلین» (من کمترین کمترها هستم) متجلی شده است. این تواضع، نشان‌دهنده درک عمیق از مراتب وجود و عظمت الهی است.


وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا

ترجمه: و بندگان رحمان کسانی‌اند که بر زمین به نرمی راه می‌روند (فرقان: 63).

درنگ: تواضع، مبنای کمال انسانی است و انسان را از غرور و انحراف دور می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش ششم

تواضع و اخلاص، به‌عنوان اصول کلیدی در مسیر کمال، انسان را به سوی خداوند هدایت می‌کنند. آیات قرآنی مانند «وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا» و حدیث «المخلصون فی خطر عظیم»، بر ضرورت پرهیز از غرور و حفظ تواضع تأکید دارند.

جمع‌بندی نهایی

مفهوم حیات در قرآن کریم، به‌عنوان یک حقیقت واحد و جوهره وجودی همه موجودات، از منظر وحدت خلقت و نفی تقابل تحلیل می‌شود. این مفهوم، نه‌تنها صفتی الهی، بلکه ویژگی مشترک همه مخلوقات است که در مراتب مختلف ظهور می‌یابد. آیات قرآنی مانند «هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»، «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ» و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، بر وحدت حیات و پیوستگی همه مراتب وجود تأکید دارند. علم دینی، به‌عنوان مسئول هدایت جامعه، نیازمند تحول از رویکردهای سنتی به سوی تحقیق، خلاقیت و عمل صالح است. تواضع و اخلاص، به‌عنوان اصول اخلاقی، انسان را از غرور دور کرده و به سوی کمال الهی هدایت می‌کنند. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآنی و اصول فلسفی، انسان را به تأمل در حقیقت حیات و نقش خود در نظام خلقت دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی