متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (230)
تفسیر علمی و وحدت وجودی آیه ۳۴ سوره بقره: کاوشی در وحدت خلقت و ارتباط انسان، جن، و ملائکه
مقدمه
قرآن کریم، چونان گنجینهای بیکران از معرفت الهی، نهتنها منبعی برای هدایت معنوی، بلکه چارچوبی علمی و فلسفی برای فهم نظام خلقت ارائه میدهد. آیه ۳۴ سوره بقره، با محوریت سجده ملائکه به آدم و استثنای ابلیس، دریچهای به سوی تبیین وحدت وجودی عوالم و ارتباط میان انسان، جن، و ملائکه میگشاید. این نوشتار، با تجمیع محتوای دو درسگفتار، به کاوشی نظاممند و علمی در این آیه میپردازد و با زبانی فاخر و آکادمیک، چارچوبی برای فهم پیوستگی وجودی موجودات خلقت و امکان تعامل میان آنها ارائه میکند. هدف، ارائه تفسیری عمیق و جامع است که ضمن حفظ تمامی جزئیات، برای پژوهشگران و مخاطبان تحصیلکرده در حوزههای فلسفه، عرفان، و علوم دینی قابل استفاده باشد.
این اثر، با نقد دیدگاههای سنتی مبتنی بر فلسفه ارسطویی و تأکید بر وحدت حقیقت عوالم، به تبیین امکان تبدیل و تعامل میان ملائکه، جن، و انسان میپردازد. همچنین، با نگاهی به ضرورت احیای علوم حوزوی و بازتعریف علوم انسانی، راه را برای پژوهشهای نوین در الهیات و فلسفه دین هموار میسازد. ساختار این نوشتار، شامل بخشهایی نظاممند با زیرعناوین تخصصی است که هر یک به جنبهای از تفسیر آیه و تحلیلهای مرتبط اختصاص دارد.
بخش اول: وحدت حقیقت عوالم خلقت
وحدت وجودی عوالم: از جبروت تا ناسوت
قرآن کریم، عوالم خلقت را چونان مراتب مختلف یک حقیقت واحد معرفی میکند. از عالم جبروت، که قلمرو تجرد مطلق است، تا عالم ملكوت و ناسوت، همه این عوالم، جلوههایی از یک حقیقت وجودیاند که تحت تعینات و مراتب متفاوت ظاهر میشوند. این دیدگاه، برخلاف رویکرد ارسطویی که عوالم را متباین و جدا از یکدیگر میداند، بر پیوستگی و وحدت وجودی تأکید دارد. این وحدت، امکان تبدیل و تعامل میان عوالم را فراهم میکند، چنانکه مجرد به ماده و ماده به مجرد قابل تبدیل است.
درنگ: عوالم خلقت، از جبروت تا ناسوت، یک حقیقت واحدند که در مراتب و تعینات مختلف ظاهر میشوند.
این رویکرد، ریشه در حکمت قرآنی دارد و از خلط مسائل ثبوتی و اثباتی پرهیز میکند. برخلاف فلاسفهای چون ابنسینا و فارابی که تحت تأثیر افکار ارسطویی، عوالم را متمایز و متباین میدانستند، قرآن کریم با تأکید بر وحدت وجودی، چارچوبی نوین برای فهم نظام خلقت ارائه میدهد.
نقد دیدگاه ارسطویی تباین عوالم
دیدگاه ارسطویی، که در میان متفکران اسلامی ریشه دوانده، عوالم جبروت، ملكوت، و ناسوت را بهصورت متباین و جدا از یکدیگر معرفی میکند. این دیدگاه، که در آثار ابنسینا و فارابی تبلور یافته، مانع از درک پیوستگی وجودی عوالم شده و فهم ارتباط میان موجودات را دشوار ساخته است. حکمت قرآنی، با رد این تباین، بر وحدت حقیقت خلقت تأکید دارد و امکان تبدیل میان عوالم را بهعنوان بخشی از نظام فیض الهی تبیین میکند.
درنگ: دیدگاه ارسطویی تباین عوالم، مانع فهم وحدت وجودی خلقت است و حکمت قرآنی این تباین را رد میکند.
امکان تبدیل میان عوالم
نظام خلقت، چونان جریانی سیال، امکان تبدیل میان عوالم را فراهم میسازد. مجرد میتواند به ماده تبدیل شود، چنانکه روح در جسم تجسد مییابد، و ماده میتواند به مراتب روحانی ترقی کند. این تبدیل، در چارچوب فیض الهی و مراتب وجودی، امکانپذیر است و زمینهساز تعامل میان موجودات مختلف خلقت میشود.
این دیدگاه، به انعطافپذیری نظام خلقت اشاره دارد. همانگونه که انرژی در قالبهای مختلف (حركت، نور، گرما) ظاهر میشود، عوالم خلقت نیز در مراتب مختلف تعین مییابند، اما ذاتاً یک حقیقت واحدند.
نتیجهگیری بخش اول
وحدت حقیقت عوالم خلقت، چارچوبی نوین برای فهم نظام هستی ارائه میدهد. نقد دیدگاه ارسطویی و تأکید بر امکان تبدیل میان عوالم، راه را برای پژوهشهای عمیقتر در فلسفه و عرفان اسلامی هموار میسازد. این بخش، با تبیین پیوستگی وجودی عوالم، زمینه را برای تحلیل ارتباط میان موجودات فراهم میکند.
بخش دوم: وحدت وجودی ملائکه، جن، و انسان
وحدت حقیقت ملائکه، جن، و انسان
ملائکه، جن، و انسان، چونان جلوههای مختلف یک حقیقت وجودی، در مراتب متفاوت خلقت ظاهر میشوند. این موجودات، برخلاف تصور رایج، موجوداتی کاملاً متمایز و متباین نیستند، بلکه مراتب مختلف یک حقیقت واحدند که تحت تعینات و اقتضائات خاص خود شکل میگیرند. ملائکه در مراتب اعلی، جن در مراتب میانی، و انسان در مراتب ناسوتی قرار دارند، اما همه آنها در چارچوب فیض الهی به هم پیوستهاند.
درنگ: ملائکه، جن، و انسان، مراتب مختلف یک حقیقت وجودیاند که در چارچوب فیض الهی تعین مییابند.
این وحدت، امکان تعامل و ارتباط میان این موجودات را فراهم میکند. همانگونه که آتش به نور، دود، یا رنگهای مختلف تبدیل میشود، ملائکه، جن، و انسان نیز در مراتب مختلف یک حقیقت واحدند.
تبدیل ملائکه به جن و انسان
ملائکه، در مراتب نزولی، میتوانند به جن تبدیل شوند، و جن در مراتب پایینتر به انسان یا ماده تبدیل میشود. این تبدیل، نتیجه اقتضائات وجودی و چیدمان فیض الهی است. برای مثال، ملائکهای که در مراتب اعلی قرار دارند، در ظرف نزولی میتوانند به جن یا حتی انسان تبدیل شوند، همانگونه که انرژی در قالبهای مختلف ظاهر میشود.
این دیدگاه، به انعطافپذیری نظام خلقت اشاره دارد و نشان میدهد که ملائکه، جن، و انسان، نه از جنسهای کاملاً متفاوت، بلکه از مراتب مختلف یک حقیقت واحدند.
تمثیل انرژی و وحدت وجودی
برای تبیین وحدت وجودی، میتوان از تمثیل انرژی استفاده کرد. همانگونه که انرژی در قالب حركت، نور، یا گرما ظاهر میشود، ملائکه، جن، و انسان نیز جلوههای مختلف یک حقیقت وجودیاند. آتش، که به نور زرد، سبز، یا دود تبدیل میشود، مثالی است از این حقیقت که در مراتب مختلف تعین مییابد.
درنگ: ملائکه، جن، و انسان، مانند انرژی در قالبهای مختلف، جلوههای یک حقیقت وجودیاند.
نفخه روح و پیوستگی موجودات
آیه شریفه نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (سوره حجر، آیه ۲۹: از روح خود در او دمیدم) به نفخه روح بهعنوان حرارت وجودی اشاره دارد که زمینهساز وحدت میان انسان، جن، و ملائکه است. این نفخه، چونان جریانی الهی، در همه موجودات جریان دارد و امکان تبدیل و تعامل میان آنها را فراهم میکند.
درنگ: نفخه روح، بهعنوان فیض الهی، وحدت وجودی ملائکه، جن، و انسان را تضمین میکند.
نتیجهگیری بخش دوم
وحدت وجودی ملائکه، جن، و انسان، چارچوبی برای فهم پیوستگی نظام خلقت ارائه میدهد. این وحدت، امکان تبدیل و تعامل میان موجودات را فراهم میکند و با تمثیلهایی چون انرژی و نفخه روح، بهصورت علمی و قابل فهم تبیین میشود. این بخش، راه را برای پژوهش در فلسفه خلقت و عرفان اسلامی هموار میسازد.
بخش سوم: تفسیر آیه ۳۴ سوره بقره
متن و ترجمه آیه
آیه شریفه مورد بحث:
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ
ترجمه: و هنگامی که به ملائکه گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و از کافران بود.
این آیه، محور بحث وحدت وجودی و ارتباط میان موجودات است. خطاب الهی به ملائکه، شامل ابلیس نیز میشود، که نشاندهنده تجانس او با ملائکه در مراتب نزولی است.
تجانس ابلیس با ملائکه
ابلیس، گرچه از جن است، به دلیل همجواری با ملائکه در مراتب نزولی، در خطاب لِلْمَلَائِكَةِ قرار گرفته است. این تجانس، مشابه اطلاق «علما» بر نحویون است که در مراتب پایینتر از فقها و حکما قرار دارند. ابلیس، در ظرف سجده، به دلیل اقتضای وجودیاش (کفر) از سجده امتناع میکند.
درنگ: ابلیس، به دلیل همجواری با ملائکه در مراتب نزولی، در خطاب سجده قرار دارد، اما کفر اقتضایی او مانع سجده میشود.
مراتب ملائکه در آیات
در آیات ۳۰-۳۲ سوره بقره، ملائکه در مراتب اعلی (عرضه و انباء) قرار دارند، اما در آیه ۳۴، در مراتب نزولیاند که ابلیس نیز در آن حضور دارد. این تمایز، به تنوع مراتب وجودی ملائکه اشاره دارد و نشان میدهد که ملائکه نزولی با موجوداتی چون ابلیس همجوار میشوند.
این دیدگاه، به پیوستگی مراتب خلقت و امکان حضور موجودات مختلف در یک ظرف وجودی تأکید دارد.
ویژگیهای ابلیس: اباء، استکبار، و کفر
ابلیس با سه ویژگی توصیف شده است: اباء (امتناع از سجده)، استکبار (خودبرتربینی نسبت به آدم)، و کفر (وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ). این ویژگیها، مراحل انحراف ابلیس را نشان میدهند. کفر او حدوثی نیست، بلکه اقتضایی است که در ذاتش نهفته بود و در مواجهه با سجده آشکار شد.
درنگ: کفر ابلیس، اقتضایی و ریشه در ذات او دارد، نه امری ناگهانی یا جبری.
نتیجهگیری بخش سوم
تفسیر آیه ۳۴ سوره بقره، با تأکید بر وحدت وجودی و تجانس ابلیس با ملائکه، چارچوبی برای فهم ارتباط میان موجودات ارائه میدهد. ویژگیهای ابلیس (اباء، استکبار، کفر) هشداری است به انسان برای مراقبت از اقتضائات وجودی خود. این بخش، زمینه را برای تحلیلهای عمیقتر در فلسفه دین و عرفان اسلامی فراهم میکند.
بخش چهارم: ارتباط و تعامل میان انسان، جن، و ملائکه
امکان ارتباط میان موجودات
انسان، بهعنوان خلیفه الهی، ظرفیت برقراری ارتباط با جن و ملائکه را دارد. این ارتباط، نهتنها در سطح معنوی، بلکه در سطح عملی و کاربردی نیز ممکن است و میتواند به تسخیر عالم منجر شود. این ظرفیت، ریشه در وحدت وجودی موجودات دارد که امکان همجواری و تعامل را فراهم میکند.
درنگ: انسان، بهعنوان خلیفه الهی، قادر به برقراری ارتباط با جن و ملائکه است که زمینهساز تسخیر عالم است.
وحدت وجودی و همجواری موجودات
ملائکه، جن، و انسان، به دلیل وحدت حقیقت وجودی، قابلیت همجواری و تعامل دارند، مانند اقوام پراکنده که در کشورهای مختلف زندگی میکنند، اما یک حقیقت انسانی دارند. این همجواری، امکان ارتباط و همکاری میان موجودات را فراهم میکند.
برای مثال، ملائکه در صف نعال با جن همجوار میشوند، و جن در مراتب پایینتر با انسان پیوند مییابد. این پیوستگی، مانند خویشاوندانی است که در کشورهای مختلف پراکندهاند، اما ذاتاً یکیاند.
نور و نار: وحدت در تفاوت
در قرآن کریم، ملائکه از نور و جن از نار خلق شدهاند، اما این تفاوت، ظاهری و تعینی است. نور و نار، در ذات خود یک حقیقتاند، مانند حرارت وجودی که در قالبهای مختلف ظاهر میشود. این وحدت، امکان تبدیل و تعامل میان ملائکه و جن را فراهم میکند.
درنگ: نور (ملائکه) و نار (جن)، جلوههای مختلف یک حقیقت وجودیاند که امکان تعامل را فراهم میکنند.
تفاوت در بهرهمندی موجودات
انسان، جن، و ملائکه، از یک ماده بهصورت متفاوت بهرهمند میشوند. انسان ماده را اکل میکند، جن مزه را میخورد، و ملائکه طعم را استشمام میکنند. این تفاوت، به مراتب وجودی آنها اشاره دارد: انسان در ناسوت، جن در مثال، و ملائکه در ملكوت.
برای مثال، روایتی نقل شده است: با استخوان استنجا نکنید، زیرا غذای برادران جن شماست. این روایت، به بهرهمندی متفاوت جن از ماده اشاره دارد و نشاندهنده پیوستگی وجودی میان موجودات است.
درنگ: انسان، جن، و ملائکه، از یک ماده بهصورت متفاوت بهرهمند میشوند، اما این تفاوت مانع وحدت وجودی آنها نیست.
بهرهمندی چندبعدی از عالم
عالم، چونان منبعی بیکران، برای همه موجودات قابل بهرهمندی است، اما هر موجود به شیوه خاص خود از آن استفاده میکند. انسان اکل میکند، جن استظهار میکند، و ملائکه استشمام میکنند. این جامعیت، نشاندهنده طراحی حکیمانه نظام خلقت است.
مثلاً، استخوانی که حیوان میخورد، مزهاش را جن بهرهمند میشود، و طعمش را ملائکه استشمام میکنند. این بهرهمندی چندبعدی، به وحدت وجودی و امکان تعامل میان موجودات اشاره دارد.
نتیجهگیری بخش چهارم
ارتباط و تعامل میان انسان، جن، و ملائکه، ریشه در وحدت وجودی آنها دارد. این وحدت، امکان همجواری و بهرهمندی متفاوت از عالم را فراهم میکند. این بخش، با تبیین نور و نار و نفخه روح، چارچوبی برای پژوهش در فلسفه خلقت و علوم دینی ارائه میدهد.
بخش پنجم: اقتضائات وجودی و خطر انحراف
اقتضائات وجودی ابلیس
ابلیس، به دلیل اقتضائات وجودیاش (اباء، استکبار، کفر)، از سجده به آدم امتناع کرد. کفر او حدوثی نبود، بلکه ریشه در ذاتش داشت و در مواجهه با امر الهی آشکار شد. این اقتضائات، نشاندهنده تأثیر ذات و مرتبه وجودی بر رفتار موجودات است.
درنگ: کفر ابلیس، نتیجه اقتضائات وجودی اوست که در مواجهه با سجده آشکار شد.
اقتضائات وجودی انسان
انسان نیز، مانند ابلیس، اقتضائاتی دارد که میتواند به سعادت یا گمراهی منجر شود. غرور، خودبرتربینی، و کتمان حقیقت، از جمله اقتضائاتیاند که انسان را در معرض انحراف قرار میدهند.
نمونههای تاریخی، مانند طلحه و زبیر، یا یکی از اصحاب معصومین که به دلیل حسادت و غرور منحرف شد، نشاندهنده این خطر است. این فرد، که خود را شایسته جانشینی امام میدانست، پس از ناکامی، به مخالفت با امام پرداخت و مورد لعن قرار گرفت.
درنگ: اقتضائات وجودی انسان، مانند غرور و حسادت، میتوانند به انحراف منجر شوند، مشابه داستان ابلیس.
هشدار قرآنی به انسان
آیه ۳۴ سوره بقره، هشداری است به انسان برای مراقبت از اقتضائات وجودی خود. همانگونه که ابلیس به دلیل استکبار و کفر منحرف شد، انسان نیز در معرض چنین خطری قرار دارد. این هشدار، دعوتی است به تأمل در فطرت الهی و اجتناب از خودبرتربینی.
نتیجهگیری بخش پنجم
اقتضائات وجودی، نقش کلیدی در رفتار موجودات ایفا میکنند. داستان ابلیس و نمونههای تاریخی انحراف، هشداری است به انسان برای مراقبت از نفس و اجتناب از غرور و کفر. این بخش، چارچوبی برای پژوهش در روانشناسی دینی و فلسفه اخلاق ارائه میدهد.
بخش ششم: ضرورت احیای علوم حوزوی
نقد لفاظی در علم دینی
علم دینی، گاه به لفاظی و بحثهای صوری (مانند استثنای متصل یا منقطع) محدود شده و از فهم عمیق حقایق وجودی بازمانده است. این لفاظی، مانع از تبیین علمی و کاربردی مفاهیم قرآنی شده و علم دینی را از کارآمدی دور کرده است.
درنگ: لفاظی و بحثهای صوری، علم دینی را از تبیین حقایق وجودی و کارآمدی باز داشته است.
ضرورت رویکرد علمی در علم دینی
جهان آینده، جهانی علمی است که در آن، خرافات و عوامگرایی جای خود را به معرفت و حکمت میدهند. علم دینی باید با روشهای مدرن و نظاممند، حقایق قرآنی را تبیین کند. این رویکرد، نیازمند تحلیل دقیق و استدلالی است که بتواند نظام خلقت را مانند پازلی منسجم بچیند.
برای مثال، شناخت ارتباط میان انسان، جن، و ملائکه، نیازمند کار علمی و آکادمیک است که از لفاظی و سطحینگری فاصله بگیرد.
احیای علم حیوان
علم حیوان، که به مطالعه ویژگیهای موجودات زنده و ارتباط آنها با انسان میپردازد، در حوزههای علمیه تعطیل شده و نیازمند احیاست. این علم، میتواند مقدمهای برای شناخت جن و ملائکه باشد، زیرا شناخت مراتب پایینتر (حیوانات) به فهم مراتب بالاتر (جن و ملائکه) کمک میکند.
درنگ: احیای علم حیوان، مقدمهای برای شناخت جن و ملائکه و غنابخشی به علوم حوزوی است.
بازتعریف علوم انسانی
علوم انسانی باید به مطالعه انسان در حال حیات بپردازد، نه تاریخ یا جغرافیا. علوم انسانی کنونی، به دلیل استفاده از منابع غیراصیل و عدم تمرکز بر انسان زنده، به بنبست رسیده است. علم دینی باید با تکیه بر قرآن و روایات، علوم انسانی را بازتعریف کند و به تولید معرفت بومی و کاربردی بپردازد.
برای مثال، مطالعه اقتضائات وجودی انسان و ارتباط او با جن و ملائکه، میتواند بخشی از علوم انسانی اسلامی باشد.
درنگ: علوم انسانی باید بر انسان زنده تمرکز کند و با تکیه بر قرآن، معرفت بومی تولید کند.
عزت حوزههای علمیه
حوزههای علمیه باید با تولید علم و معرفت، عزت جهانی کسب کنند و حتی کافران را به خود جذب کنند. این عزت، نتیجه کار علمی و نظاممند است که به جای زورگویی، با حکمت و شیرینی، جهان را به سوی حقیقت دعوت میکند.
برای مثال، برگزاری کنفرانسهای جهانی با حضور دانشمندان، میتواند جایگاه علم دینی را در جهان ارتقا دهد.
درنگ: حوزههای علمیه باید با تولید علم و معرفت، عزت جهانی کسب کنند و جهان را به سوی حقیقت دعوت کنند.
نتیجهگیری بخش ششم
احیای علوم حوزوی، با فاصله گرفتن از لفاظی و تمرکز بر کار علمی، راه را برای بازتعریف علم دینی و علوم انسانی هموار میسازد. احیای علم حیوان و تولید معرفت بومی، به عزت حوزهها و ارتقای جایگاه آنها در جهان منجر میشود. این بخش، چارچوبی برای پژوهش در علوم دینی و الهیات تطبیقی ارائه میدهد.
جمعبندی نهایی
تفسیر آیه ۳۴ سوره بقره، با رویکرد وحدت وجودی، چارچوبی عمیق و نظاممند برای فهم ارتباط میان انسان، جن، و ملائکه ارائه میدهد. این آیه، با تأکید بر سجده ملائکه و استثنای ابلیس، به وحدت حقیقت وجودی موجودات و امکان تبدیل و تعامل میان آنها اشاره دارد. نقد دیدگاه ارسطویی تباین عوالم، همراه با تبیین وحدت عوالم و موجودات، راه را برای فهم نوین نظام خلقت هموار میسازد. اقتضائات وجودی ابلیس و انسان، هشداری است برای مراقبت از نفس و اجتناب از انحراف. حوزههای علمیه، بهعنوان مراکز تولید علم و معرفت، باید با احیای علوم حوزوی و بازتعریف علوم انسانی، به پیشگامان رهبری معنوی و علمی جهان تبدیل شوند. این تحول، نیازمند فاصله گرفتن از لفاظی و حرکت به سوی کار علمی و نظاممند است تا عزت و اقتدار علم دینی در جهان احیا شود.
قرآن کریم، چونان نوری بیکران، راهنمای این مسیر است و با تبیین وحدت خلقت، انسان را به سوی معرفت و حکمت رهنمون میسازد. این نوشتار، با ارائه چارچوبی علمی و آکادمیک، زمینه را برای پژوهشهای پیشرفته در فلسفه دین، عرفان اسلامی، و علوم انسانی فراهم میکند.
با نظارت صادق خادمی