در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 276

متن درس

 

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (276)

تحلیل تفسیری آیه 54 سوره بقره: کاوشی در توبه، مجازات و رحمانیت الهی

مقدمه

آیه 54 سوره بقره، به‌سان گوهری درخشان در گنجینه قرآن کریم، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق توبه، مجازات و رحمانیت الهی. این آیه، که گفت‌وگوی حضرت موسی (ع) با قوم بنی‌اسرائیل را پس از گوساله‌پرستی روایت می‌کند، مسائل پیچیده‌ای در حوزه فقه، کلام و تفسیر پیش روی پژوهشگران قرار می‌دهد. تحلیل این آیه نه‌تنها به تبیین احکام الهی می‌پردازد، بلکه هویت رحمانی دین اسلام را نیز در پرتو رحمت و بخشش الهی آشکار می‌سازد. در این نوشتار، با رویکردی علمی و آکادمیک، محتوای درس‌گفتارهای ارائه‌شده با تحلیل‌های تفسیری در هم آمیخته و به‌گونه‌ای نظام‌مند ارائه می‌شود تا پاسخگوی نیازهای پژوهشگران و مخاطبان تحصیل‌کرده باشد. این کاوش، با حفظ تمامی جزئیات و افزودن توضیحات تکمیلی، در پی آن است که معانی ژرف این آیه را در چارچوبی منسجم و فاخر به تصویر کشد.

بخش اول: ساختار و محتوای آیه 54 سوره بقره

متن و ترجمه آیه

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

و هنگامی که موسی به قوم خویش گفت: ای قوم من، شما با پرستیدن گوساله به خود ستم روا داشتید؛ پس به سوی آفریننده‌تان توبه کنید و خویشتن را بکشید. این برای شما نزد آفریننده‌تان نیکوتر است. پس [خداوند] بر شما بخشایش آورد، که اوست توبه‌پذیر و مهربان.

تحلیل زبانی و بلاغی

درنگ: ساختار آیه با سه حرف «فاء» (فَتُوبُوا، فَاقْتُلُوا، فَتَابَ) به‌سان نخی است که دانه‌های تسبیح را به هم پیوند می‌دهد، نشان‌دهنده تسلسل منطقی توبه، حکم مجازات و پذیرش بخشش الهی است. این ساختار، به‌عنوان «فاء تفريع» یا «تقرير»، بر پیوستگی مراحل و اهمیت هر یک تأکید دارد.

از منظر بلاغی، تکرار «فاء» ایجازی هنرمندانه را به نمایش می‌گذارد که در عین سادگی، عمق و اهمیت هر مرحله را برجسته می‌سازد. این سبک، در دیگر آیات قرآنی مرتبط با احکام نیز مشاهده می‌شود و نشان‌دهنده شیوه بی‌نظیر قرآن کریم در ارائه دستورات الهی است. تکرار این حرف، به‌سان موجی است که هر مرحله را به ساحل بعدی هدایت می‌کند، و مخاطب را به تأمل در پیوند توبه و بخشش الهی دعوت می‌نماید.

محوریت حکم «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»

درنگ: آیه به صراحت از صدور حکم «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» سخن می‌گوید، اما هیچ نشانه‌ای از اجرای عملی آن ارائه نمی‌دهد. این امر، پرسشی بنیادین را در تفسیر آیه مطرح می‌کند: آیا این حکم در مرحله انشا باقی مانده یا به فعلیت رسیده است؟

در اصول فقه، احکام به دو دسته انشائی و فعلی تقسیم می‌شوند. حکم انشائی، بیانگر الزام شرعی است، در حالی که حکم فعلی، به اجرای عملی در شرایط خاص وابسته است. سکوت آیه درباره اجرای حکم، به‌سان چراغی است که بر جنبه ارشادی و تربیتی آن نور می‌افکند، نه بر اجرای عملی آن. این سکوت، دعوتی است به تأمل در حکمت الهی که در پس این حکم نهفته است.

نتیجه‌گیری بخش اول

آیه 54 سوره بقره، با ساختاری بلاغی و منسجم، توبه و مجازات را به‌سان دو بال برای پرواز به سوی رحمت الهی معرفی می‌کند. فقدان اشاره به اجرای حکم قتل، بر جنبه ارشادی و تربیتی آیه تأکید دارد و پژوهشگران را به بازنگری در تفاسیر سنتی دعوت می‌نماید.

بخش دوم: نقد تفاسیر و روایات مرتبط

فقدان شواهد قرآنی برای اجرای حکم

درنگ: در سراسر قرآن کریم، به‌ویژه در آیات مرتبط با حضرت موسی (ع) و بنی‌اسرائیل، هیچ نشانه‌ای از اجرای عملی حکم «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» یافت نمی‌شود. این سکوت، مبنای نقد روایات و تفاسیر مبتنی بر اجرای این حکم است.

قرآن کریم، که به‌سان دریایی ژرف از معارف الهی است، در آیات متعدد به داستان‌های بنی‌اسرائیل پرداخته و جزئیات تعاملات آن‌ها با حضرت موسی (ع) را بیان کرده است. با این حال، عدم اشاره به اجرای این حکم، به‌سان سکوتی معنادار، می‌تواند نشان‌دهنده تأکید بر جنبه نمادین یا ارشادی آن باشد. این امر، پژوهشگران را به بازاندیشی در روایات غیرمستند دعوت می‌کند.

نقد تأثیر اسرائیلیات

درنگ: بسیاری از تفاسیر که به اجرای حکم قتل اشاره دارند، تحت تأثیر «اسرائیلیات» (روایات یهودی و مسیحی) قرار گرفته‌اند. این روایات، به دلیل فقدان مستندات معتبر در منابع اسلامی، مورد نقد جدی قرار دارند.

اسرائیلیات، به‌سان شاخ و برگ‌های زائدی بر درخت تنومند قرآن، با افزودن جزئیات غیرمستند، به پیچیدگی و ابهام در تفسیر آیات منجر شده‌اند. نقد این روایات، به‌سان هرس کردن این شاخه‌ها، در راستای پالایش تفاسیر و بازگشت به متن اصیل قرآن کریم است. این فرایند، به حفظ اصالت معارف دینی کمک می‌کند و از تحریف احکام الهی جلوگیری می‌نماید.

ضعف سندی منابع روایی

درنگ: منابع روایی مانند تفسیر قمی، تفسیر عسکری و درر المنثور، که به اجرای حکم قتل اشاره دارند، از منظر رجالی و سندیت، ضعیف تلقی می‌شوند و فاقد اعتبار لازم برای استناد در احکام شرعی هستند.

در علم رجال، اعتبار یک روایت به زنجیره سندی و محتوای آن وابسته است. منابع مذکور، به‌سان کتاب‌هایی قصه‌گونه، فاقد معیارهای لازم برای استناد فقهی یا تفسیری هستند. این ضعف، به‌سان شکافی در بنیان یک بنا، اعتبار این روایات را متزلزل می‌سازد و پژوهشگران را به بازگشت به قرآن کریم و روایات معتبر دعوت می‌کند.

تناقضات در روایات

درنگ: روایاتی که به اجرای حکم قتل اشاره دارند، دچار تناقضات متعددی در تعداد کشته‌شدگان (ده هزار یا هفتاد هزار نفر) و نحوه اجرا هستند، که این تناقضات اعتبار آن‌ها را بیش از پیش تضعیف می‌کند.

تناقضات در این روایات، به‌سان رشته‌های درهم‌تنیده‌ای است که هر یک به سویی می‌کشد و انسجام روایت را مخدوش می‌سازد. این ناسازگاری‌ها، احتمال تأثیرپذیری از منابع غیرمستند یا افزودن شاخ و برگ‌های داستانی را تقویت می‌کند. چنین روایاتی، به دلیل فقدان وحدت و استحکام، نمی‌توانند مبنای تفسیر یا فتوا قرار گیرند.

نقد تفسیر عرفانی

درنگ: تفسیر «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» به معنای کشتن نفس اماره یا انجام اعمال معنوی مانند روزه و صدقه، به دلیل انحراف از معنای ظاهری آیه و عدم انطباق با سیاق، مردود است.

در تفسیر قرآن کریم، اصل بر معنای ظاهری و سیاق آیه است، به‌سان ستونی که بنای فهم را استوار می‌دارد. تفسیر عرفانی، اگرچه در مقام تأویل می‌تواند ارزشمند باشد، نباید معنای اصلی و فقهی آیه را تحت‌الشعاع قرار دهد. چنین تفاسیر، به‌سان پرتوهایی که از مسیر اصلی نور منحرف می‌شوند، از حوزه فقه و احکام به سوی اخلاق و عرفان سوق می‌یابند.

نتیجه‌گیری بخش دوم

نقد تفاسیر و روایات مرتبط با آیه 54 سوره بقره، نشان‌دهنده ضرورت بازگشت به متن اصیل قرآن کریم و پالایش معارف دینی از روایات غیرمستند است. این فرایند، به‌سان جویباری زلال، دین را از پیرایه‌های غیرضروری پاک می‌سازد و راه را برای فهمی اصیل و علمی هموار می‌کند.

بخش سوم: تمایز احکام و آثار در آیه

تمایز بین آثار وضعی و حکمی

درنگ: توبه («فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ») به‌عنوان یک امر وضعی، تأثیراتی درونی در نفس انسان دارد، در حالی که «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» یک حکم شرعی و تکلیفی است. این دو، از نظر ماهیت و آثار، کاملاً متمایز هستند.

در فقه اسلامی، آثار وضعی به تحولات درونی انسان، مانند پاک شدن دل از گناه از طریق توبه، اشاره دارند، به‌سان بارانی که زمین خشکیده را سیراب می‌کند. در مقابل، آثار حکمی به احکام شرعی و مجازات‌های مقررشده توسط شارع مربوط می‌شوند، به‌سان قانونی که نظم جامعه را تضمین می‌کند. این تمایز، در تحلیل دقیق احکام قرآنی، به‌سان کلیدی است که قفل معانی را می‌گشاید.

نقد دیدگاه متمم توبه

درنگ: دیدگاه برخی مفسران که «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» را شرط یا مکمل توبه می‌دانند، به دلیل مغایرت با اصول فقهی و عدم انطباق با سیاق آیه، مردود است.

در فقه اسلامی، توبه عملی مستقل است که با ندامت قلبی و عزم بر ترک گناه محقق می‌شود، به‌سان گلی که در دل خاک می‌روید. افزودن شرط قتل به توبه، نه‌تنها با متن آیه سازگار نیست، بلکه با رحمانیت الهی، که به‌سان خورشیدی بر همه موجودات می‌تابد، در تناقض است.

اجمال در حکم «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»

درنگ: حکم «فاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» از نظر اجرایی، مجمل است؛ زیرا جزئیات نحوه اجرا، افراد مشمول و شرایط آن مشخص نشده است. این اجمال، مانع از اجرای عملی حکم بدون تبیین شارع می‌شود.

در اصول فقه، احکام مجمل نیازمند تبیین از سوی شارع یا منابع معتبر هستند، به‌سان نقشه‌ای که بدون جزئیات، راه را گم می‌کند. فقدان این تبیین در قرآن کریم و روایات معتبر، نشان‌دهنده غیراجرایی بودن این حکم در شرایط عادی است. این اجمال، به‌سان هشداری است که از شتاب‌زدگی در اجرای احکام بدون مستندات بازمی‌دارد.

نقش توبه در رفع مجازات

درنگ: عبارت «فَتَابَ عَلَيْكُمْ» نشان‌دهنده پذیرش توبه قوم بنی‌اسرائیل و رفع مجازات قتل است. این امر، بر رحمانیت الهی و اولویت توبه بر مجازات تأکید دارد.

در نظام حقوقی اسلام، توبه می‌تواند مانع از اجرای حدود شود، به‌ویژه در جرایمی کهجنبه حق‌الله دارند. این اصل، به‌سان پلی است که گناهکار را به ساحل بخشش الهی می‌رساند. عبارت «فَتَابَ عَلَيْكُمْ»، به‌سان نوید بهاری پس از زمستانی سرد، بر پذیرش توبه و رفع عقوبت دلالت دارد.

نتیجه‌گیری بخش سوم

تمایز بین آثار وضعی و حکمی، به‌سان خط‌کشی است که مسیر فهم دقیق احکام را روشن می‌سازد. توبه، به‌عنوان امری نفسی، از حکم قتل متمایز است و اولویت رحمت الهی بر مجازات را به نمایش می‌گذارد. نقد دیدگاه‌های نادرست و تأکید بر اجمال حکم، راه را برای تفسیری عمیق‌تر هموار می‌کند.

بخش چهارم: پالایش دین از پیرایه‌ها

نقد فرهنگ تحریف احکام

درنگ: در برخی ادیان الهی، احکام مهم با افزودن جزئیات غیرمستند، دچار تحریف و تضعیف شده‌اند. این پدیده، در مورد آیه 54 سوره بقره نیز با افزودن روایات غیرمستند رخ داده است.

تحریف احکام، به‌سان غباری است که بر آینه حقیقت می‌نشیند و آن را تیره می‌سازد. افزودن روایات غیرمستند، به‌ویژه در تفسیر این آیه، به پیچیدگی و ابهام منجر شده است. پالایش این پیرایه‌ها، به‌سان شست‌وشوی آینه، اصالت احکام الهی را بازمی‌گرداند.

ضرورت پالایش معارف دینی

درنگ: احکام دینی، به‌ویژه در حوزه تفسیر، نیازمند پالایش از روایات غیرمستند و اضافات غیرضروری هستند تا اصالت و کارآمدی دین حفظ شود.

پالایش معارف دینی، به‌سان هرس شاخه‌های زائد از درختی تنومند، به رشد و بالندگی دین کمک می‌کند. این فرایند، که نیازمند بازنگری منابع و نقد روایات است، در راستای پاسخگویی به نیازهای معاصر و تقویت جایگاه دین در جامعه صورت می‌گیرد.

نقد روش‌شناسی تفسیری

درنگ: روش‌شناسی برخی تفاسیر، به دلیل وابستگی به روایات ضعیف و عدم توجه به اصول علمی، به داستان‌سرایی و افزودن جزئیات غیرضروری منجر شده است.

تفسیر علمی قرآن، به‌سان جراحی دقیقی است که نیازمند ابزارهای دقیق و روش‌های نظام‌مند است. انحراف از اصول علمی، مانند سیاق، تحلیل زبانی و استناد به منابع معتبر، به‌سان خطایی در جراحی، به کاهش اعتبار تفسیر منجر می‌شود.

ضرورت تحقیق و نقد علمی

درنگ: تحقیق و نقد علمی در حوزه معارف دینی، به‌ویژه در تفسیر قرآن کریم، امری ضروری است و نباید به‌عنوان بی‌احترامی تلقی شود.

نقد علمی، به‌سان چراغی است که تاریکی‌های جهل را می‌زداید و مسیر حقیقت را روشن می‌سازد. این فرایند، که بخشی از سنت اجتهاد اسلامی است، به پالایش معارف دینی و پاسخگویی به نیازهای معاصر کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

پالایش دین از پیرایه‌ها، به‌سان جویباری زلال، اصالت و کارآمدی معارف دینی را حفظ می‌کند. نقد روش‌شناسی تفسیری و تأکید بر تحقیق علمی، راه را برای فهمی عمیق‌تر و معتبرتر از آیات الهی هموار می‌سازد.

بخش پنجم: تصویر رحمانی دین و نقد تفاسیر ناسازگار

تصویر رحمانی از خداوند

درنگ: روایاتی که خداوند را به‌عنوان موجودی خشن و بی‌توجه به رنج بندگان معرفی می‌کنند، با تصویر رحمانی ارائه‌شده در قرآن کریم مغایرت دارند و مردود هستند.

قرآن کریم، خداوند را با صفاتی چون «الرحمن» و «الرحیم» معرفی می‌کند، به‌سان خورشیدی که بر همه موجودات نور می‌افشاند. هر تفسیری که این تصویر را مخدوش کند، به‌سان سایه‌ای است که بر این نور می‌افتد و با روح قرآن ناسازگار است.

نقد ادعای خون‌ریزی

درنگ: ادعای وقوع خون‌ریزی و قتل گسترده در پی آیه 54 سوره بقره، فاقد مستندات قرآنی یا روایی معتبر است و با روح رحمانی قرآن در تناقض است.

تأکید بر خون‌ریزی، به‌سان افزودن لکه‌ای بر پارچه سپید رحمت الهی است. این ادعاها، که اغلب ریشه در روایات غیرمستند دارند، با اصل رحمانیت الهی و هدف تربیتی آیه ناسازگارند.

نقد آثار ادعایی قتل

درنگ: ادعای برخی مفسران مبنی بر اینکه قتل باعث عبرت نسل‌ها یا ریشه‌کن شدن بت‌پرستی شده، فاقد مستندات قرآنی یا منطقی است.

آثار ادعایی قتل، مانند عبرت یا اصلاح جامعه، می‌توانند از طریق خود حکم انشائی یا توبه محقق شوند، به‌سان بذری که بدون نیاز به طوفان، در خاک مناسب می‌روید. این امر، نیازی به اجرای عملی قتل ندارد.

تصویر رحمانی دین اسلام

درنگ: دین اسلام، به‌عنوان «رحمة للعالمین»، با خشونت و خون‌ریزی سازگار نیست. تفاسیر مبتنی بر قتل و خشونت، با این تصویر رحمانی در تناقض هستند.

دین اسلام، به‌سان دریایی از رحمت است که همه موجودات را در بر می‌گیرد. هر تفسیری که خشونت را به دین نسبت دهد، به‌سان موجی است که این دریا را متلاطم می‌سازد و از حقیقت آن دور می‌افتد.

نقد تأثیرات استعماری

درنگ: برخی روایات و تفاسیر غیرمستند، با هدف بدبین کردن مردم به دین و ایجاد ترس از آن، تحت تأثیر عوامل استعماری شکل گرفته‌اند.

نفوذ روایات غیرمستند، به‌سان خاری است که در باغ دین فرو می‌رود و با اهداف سیاسی و استعماری، به بدبینی و دوری از دین منجر می‌شود. شناسایی و نقد این روایات، بخشی از فرایند پالایش دینی است.

نتیجه‌گیری بخش پنجم

تصویر رحمانی دین اسلام، به‌سان چراغی است که مسیر هدایت را روشن می‌کند. نقد تفاسیر ناسازگار با این تصویر، از جمله ادعاهای خون‌ریزی و خشونت، به حفظ اصالت دین و تقویت جایگاه آن در جامعه کمک می‌کند.

بخش ششم: روش‌شناسی تفسیر علمی

ضرورت روش علمی در تفسیر

درنگ: تفسیر قرآن کریم نیازمند رویکردی علمی و دقیق، مشابه کار یک جراح یا مهندس، است که مبتنی بر استناد به اسناد معتبر و اجتناب از گمانه‌زنی‌های بی‌اساس است.

تفسیر علمی، به‌سان نقشه‌ای دقیق، مسیر فهم آیات را روشن می‌سازد. این روش، که شامل تحلیل زبانی، بررسی سیاق و استناد به منابع معتبر است، از تفاسیر شتاب‌زده و غیرمستند جلوگیری می‌کند.

مرجعیت ثقلین

درنگ: در تفسیر قرآن کریم، تنها قرآن و روایات معتبر از معصومین (ثقلین) مرجعیت دارند. سایر منابع، مانند تفسیر قمی یا تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، فاقد اعتبار لازم هستند.

حدیث ثقلین، که به‌سان مشعلی فروزان است، قرآن و عترت را به‌عنوان منابع اصلی هدایت معرفی می‌کند. این اصل، مبنای ارزیابی اعتبار منابع تفسیری است و هر منبع غیرمعتبر را از دایره استناد خارج می‌سازد.

نقد ادعای اجماع مفسران

درنگ: ادعای اجماع مفسران بر وقوع قتل، نادرست است، زیرا بسیاری از تفاسیر از یکدیگر اقتباس شده‌اند و فاقد استدلال مستقل هستند.

اجماع در علوم اسلامی، زمانی معتبر است که بر استدلال‌های مستقل و اسناد معتبر استوار باشد، به‌سان بنایی که بر شالوده‌ای محکم ساخته شود. اقتباس‌های تکراری در تفاسیر، نمی‌توانند مبنای اجماع قرار گیرند.

مقایسه با آیه 66 سوره نساء

درنگ: مقایسه آیه 54 سوره بقره با آیه 66 سوره نساء، به دلیل تفاوت در سیاق و محتوا، نادرست است و ادعای وحدت موضوع را رد می‌کند.

تحلیل تطبیقی آیات، به‌سان ترازویی دقیق، نیازمند توجه به سیاق و محتوای خاص هر آیه است. تفاوت‌های آشکار بین این دو آیه، هرگونه شباهت موضوعی را منتفی می‌سازد.

نتیجه‌گیری بخش ششم

روش‌شناسی علمی در تفسیر، به‌سان قطب‌نمایی است که مسیر حقیقت را نشان می‌دهد. تأکید بر مرجعیت ثقلین، نقد ادعای اجماع و تحلیل دقیق سیاق آیات، به فهمی معتبر و منسجم از قرآن کریم منجر می‌شود.

بخش هفتم: اصلاح رفتار اجتماعی و ترویج رحمانیت

ضرورت اصلاح رفتار اجتماعی

درنگ: رفتارهای خشن و غیرمهربانانه در جامعه دینی، با منش رحمانی دین مغایرت دارد. ترویج محبت و رفتارهای انسانی، به تقویت جایگاه دین کمک می‌کند.

در روان‌شناسی اجتماعی، رفتارهای محبت‌آمیز، به‌سان بذرهایی هستند که در خاک جامعه ریشه می‌دوانند و همبستگی اجتماعی را تقویت می‌کنند. این رفتارها، جایگاه دین را در دل‌های مردم استوار می‌سازد.

نقد نظام تفسیری کنونی

درنگ: نظام تفسیری کنونی، به دلیل وابستگی به منابع غیرمستند و عدم توجه به نیازهای معاصر، نیازمند اصلاح و بازنگری است.

اصلاح نظام تفسیری، به‌سان بازسازی بنایی کهن، نیازمند همکاری حوزه‌های علمیه و مراکز پژوهشی است. این فرایند، با تکیه بر اصول علمی و نقد روش‌مند، جایگاه دین را در مواجهه با چالش‌های مدرن تقویت می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش هفتم

ترویج منش رحمانی و اصلاح نظام تفسیری، به‌سان دو بال برای پرواز دین در آسمان معاصر است. این فرایند، با تکیه بر رفتارهای انسانی و نقد علمی، به پویایی و کارآمدی دین کمک می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

تحلیل آیه 54 سوره بقره، به‌سان سفری در ژرفای معارف قرآنی، نشان‌دهنده پیوند عمیق توبه، مجازات و رحمانیت الهی است. این آیه، با تأکید بر رحمت و بخشش الهی، از پژوهشگران دعوت می‌کند تا از روایات غیرمستند فاصله گیرند و به متن اصیل قرآن کریم بازگردند. تمایز بین آثار وضعی و حکمی، نقد اسرائیلیات و روایات ضعیف، و تأکید بر روش علمی در تفسیر، به‌سان ستون‌هایی است که بنای فهم این آیه را استوار می‌سازد. پالایش دین از پیرایه‌ها و ترویج منش رحمانی، به‌سان جویبارهایی زلال، اصالت و کارآمدی دین را در مواجهه با نیازهای معاصر تضمین می‌کند. این تحلیل، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتارها و افزودن توضیحات تکمیلی، در پی ارائه تفسیری منسجم و فاخر است که راه را برای تحقیقات آتی در حوزه علوم قرآنی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی