متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (290)
تفسیر آیه 60 سوره بقره: تبیین اعجاز الهی و ضرورت استناد علمی در فرهنگ شیعه
مقدمه
آیه 60 سوره بقره، با توصیف معجزه جاری شدن دوازده چشمه از سنگ بهواسطه عصای حضرت موسی علیهالسلام، یکی از آیات محوری قرآن کریم در تبیین قدرت بیحد الهی و اعجاز است. این آیه، افزون بر نمایش عظمت الهی، بستری برای تأمل در چالشهای فرهنگی و علمی در تفسیر قرآن کریم و ضرورت اصلاح رویکردهای علم دینی فراهم میآورد. نوشتار حاضر، با تمرکز بر این آیه، به بررسی اصول استناد علمی، پرهیز از خرافهپرستی، و تقویت فرهنگ خردمندانه در شیعه میپردازد. هدف، ارائه تفسیری منسجم و علمی است که ضمن وفاداری به محتوای اصلی، با افزودن توضیحات تکمیلی، عمق و غنای آن را برای مخاطبان تحصیلکرده ارتقا دهد. متن آیه با اعراب و ترجمهای دقیق ارائه شده و نکات کلیدی بهصورت نظاممند تحلیل میگردد.
بخش اول: تبیین آیه و اعجاز الهی
متن و ترجمه آیه
وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۚ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ
و هنگامی که موسی برای قومش آب طلبید، فرمودیم: با عصایت بر سنگ بزن. پس از آن، دوازده چشمه جوشید. هر گروهی جایگاه آبخوری خود را شناخت. فرمودیم: از روزی خدا بخورید و بیاشامید و در زمین به فساد و تباهی نیالایید.
اعجاز در آیه 60
آیه 60 سوره بقره، نمونهای برجسته از اعجاز الهی است که در آن، با دستور خداوند به حضرت موسی علیهالسلام برای زدن عصا بر سنگ، دوازده چشمه آب جاری میشود. این معجزه، که با قوانین طبیعی قابل تبیین نیست، بر قدرت بیحد الهی و ارتباط مستقیم میان اراده خداوند و تحقق پدیدههای خارقالعاده تأکید دارد. عبارت «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا» بهروشنی غیرطبیعی بودن این رخداد را نشان میدهد، که نهتنها نیاز قوم بنیاسرائیل را برآورده ساخت، بلکه نظم و سازماندهی الهی را در تخصیص جایگاه آبخوری برای هر گروه آشکار کرد.
درنگ: اعجاز، بهعنوان نشانهای از قدرت الهی، از ضروریات دین است و در آیه 60 سوره بقره، با جاری شدن دوازده چشمه، تجلی یافته است. این معجزه، ارتباط مستقیم با غیب و توانمندی خداوند را تأیید میکند.
استسقا و عمومیت دعا
واژه «استسقا» در آیه، به معنای طلب آب، اشاره به دعای حضرت موسی علیهالسلام برای رفع نیاز قومش دارد. این مفهوم، فراتر از انبیا، برای هر مؤمنی قابل دسترسی است. نماز استسقا، که در زمان خشکسالی خوانده میشود، نمونهای از این طلب خیر است که هر مؤمنی میتواند آن را انجام دهد. تفاوت میان استسقا در آیه و نماز استسقا، در تحقق معجزه بهواسطه عصای موسی است، اما این تفاوت، امکان دعای مؤمنان را نفی نمیکند. هر مؤمنی، با گفتن «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» (تنها از تو یاری میجوییم)، میتواند قوه الهی را برای امور معنوی طلب کند.
درنگ: استسقا، مختص انبیا نیست؛ هر مؤمنی میتواند با دعا و نستعین، به قدرت الهی متصل شود و خیر طلب کند، که این عمومیت، دین را زنده و پویا نگه میدارد.
نتیجهگیری بخش اول
آیه 60 سوره بقره، با نمایش اعجاز الهی، بر قدرت بیحد خداوند و امکان ارتباط مؤمنان با غیب از طریق دعا تأکید دارد. این آیه، نهتنها معجزه موسی علیهالسلام را توصیف میکند، بلکه عمومیت دعا و کـرامت را برای همه مؤمنان تأیید مینماید. این بخش، زمینه را برای بررسی چالشهای فرهنگی و علمی در تفسیر قرآن کریم و ضرورت اصلاح رویکردهای علم دینی فراهم میآورد.
بخش دوم: ضرورت استناد علمی در فرهنگ شیعه
پرهیز از مباحث ظنی و خرافی
برای بقای فرهنگ شیعه و استمرار آن در نسلهای آینده، پرهیز از مباحث توهمی و ضعیفالسند امری ضروری است. موضوعاتی مانند منشأ بهشتی سنگ حجرالاسود یا عصای حضرت موسی علیهالسلام، به دلیل فقدان استناد معتبر، نباید مورد تأکید قرار گیرند. این مباحث، که اغلب ریشه در روایات ضعیف یا نقلهای غیرمستند دارند، شیعه را به ورطه خرافهپرستی میکشانند و از مباحث اصلی دین، مانند توحید و ولایت، دور میکنند. همانگونه که باغی پر از علفهای هرز، گلهای اصیل را در سایه میبرد، این مباحث ظنی نیز فرهنگ خردمندانه شیعه را تضعیف میکنند.
درنگ: پرهیز از مباحث ظنی، مانند منشأ سنگ حجرالاسود، از آلودگی به خرافه جلوگیری کرده و فرهنگ شیعه را به سوی خردورزی سوق میدهد.
ضعف استناد روایات
بسیاری از روایات، بهویژه در کتابهای تفسیری و روایی، به دلیل عدم قطعیت در صدور، وجه صدور، یا مناط، نمیتوانند مبنای اعتقادات شیعه قرار گیرند. در غیر تعبدیات، عقل باید محتوای روایات و ملاك آنها را تصدیق کند. پذیرش بیچونوچرای نقلهای ضعیف، مانند داستانهایی درباره منشأ عصای موسی یا رنگ حجرالاسود، به آلودگی فرهنگ شیعه به خرافه منجر میشود. این روایات، مانند نسیمی که گرد و غبار را برمیانگیزد، ذهن مؤمنان را از حقیقت دور میکنند.
درنگ: روایات ظنی، به دلیل ضعف در استناد، باید با عقل ارزیابی شوند تا از پذیرش خرافه و انحراف از حقیقت جلوگیری شود.
محدودیتهای معصومین
معصومین علیهمالسلام، به دلیل محدودیتهای زمانی و سطح فهم مخاطبان، گاه مطالب را بهصورت غیرصریح بیان کردند. این محدودیتها، که ناشی از مقتضیات زمان و مکان بود، نیازی به توجیه یا ترمیم امروزی ندارد. تأکید بر اینگونه مباحث، مانند تلاش برای بازسازی بنایی فرسوده، بیثمر است و تمرکز را از اصول اساسی دین منحرف میکند.
آسیب مباحث غیرمستند
گرفتاری در مباحث ظنی، مانند منشأ سنگ یا عصا، مباحث اصلی دین را به حاشیه رانده و شیعه را در معرض همان گرفتاریهای جهانی، مانند خرافه و تفرقه، قرار میدهد. برآورد میشود که 40 تا 60 درصد، و شاید تا 80 درصد، از اعتقادات رایج، به دلیل ضعف استناد، دچار اشکال باشند. این چالش، مانند بیماریای که به تدریج بدن را فرسوده میکند، فرهنگ شیعه را تضعیف کرده و مانع ارائه الگویی جهانی و خردمندانه میشود.
درنگ: مباحث غیرمستند، مانند منشأ سنگ یا عصا، تا 60-80 درصد از اعتقادات را آلوده کرده و مانع ارائه فرهنگ خردمندانه شیعه میشوند.
نتیجهگیری بخش دوم
فرهنگ شیعه، برای حفظ اصالت و پایداری، نیازمند پرهیز از مباحث ظنی و خرافی و تأکید بر استناد علمی است. کنار گذاشتن روایات ضعیف و ارزیابی عقلانی آنها، مانند پالایش آبی زلال از ناخالصیها، دین را از آسیبهای خرافهپرستی مصون میدارد. این بخش، بر ضرورت بازنگری در منابع تفسیری و تمرکز بر متن قرآن کریم تأکید دارد.
بخش سوم: برتری فرهنگ شیعه و تمایز آن
امتیاز شیعه
فرهنگ شیعه، به دلیل برخورداری از 260 سال هدایت معصومین علیهمالسلام، از نظر علمی و اعتقادی بر دیگر ادیان و مذاهب برتری دارد. این امتیاز، مانند نگینی در میان جواهرات، شیعه را از یهود، نصاری، و اهل سنت متمایز میسازد. دیگر ادیان، پس از دوره کوتاهی از حضور پیامبرانشان، دچار انحراف شدند و فاقد عصمت بودند، در حالی که شیعه با تکیه بر معصومین، اصالت دینی خود را حفظ کرد.
درنگ: 260 سال هدایت معصومین، فرهنگ شیعه را به الگویی علمی و عصمتمحور تبدیل کرده که بر دیگر ادیان برتری دارد.
بیاعتنایی به روایات اهل سنت
شیعه به روایات اهل سنت اعتنا نمیکند، زیرا این روایات، که مبتنی بر تابعین یا تابعین تابعین هستند، فاقد استناد معتبرند. این بیاعتنایی، مانند انتخاب مسیری روشن در برابر راههای پرپیچوخم، ریشه در اعتماد شیعه به منابع معصومین دارد.
ضرورت تمایز شیعه
به دلیل برخورداری از عصمت معصومین، شیعه باید در گفتار، اندیشه، و رفتار از دیگر ادیان متمایز باشد. این تمایز، مانند پرچمی برافراشته در میان امواج، مسئولیت شیعه در ارائه الگویی علمی و اخلاقی به جهان را نشان میدهد.
نتیجهگیری بخش سوم
فرهنگ شیعه، با تکیه بر هدایت معصومین، از برتری بینظیری برخوردار است که آن را ملزم به ارائه الگویی خردمندانه و متمایز میکند. بیاعتنایی به روایات غیرمستند و تأکید بر عصمت و علم، شیعه را به سوی جایگاهی والا در میان ادیان هدایت میکند.
بخش چهارم: اصلاح علم دینی و نقش طلاب
نقش طلاب جوان
طلاب جوان، بهویژه کسانی که از مدارس و دانشگاهها وارد حوزههای علمیه میشوند، آینده علم دینی را شکوفا خواهند کرد. این طلاب، با دانش مدرن در ریاضیات، فیزیک، و شیمی، و با تفکر آزاد و پویا، مانند نسیمی تازه، ظرفیت تحول علم دینی را دارند. برخلاف تصور رایج، نسل جدید طلاب، پیشروتر از پیشینیاناند و اعتقاد به برتری سلف صالح نادرست است.
درنگ: طلاب جوان با دانش مدرن، آینده علم دینی را با تفکر پویا و آزاد متبلور خواهند ساخت.
محدودیتهای عالمان سنتی
عالمانی که از روستاها وارد حوزهها میشوند، به دلیل فقدان دانش مدرن، تأثیر محدودی بر پیشرفت علم دینی دارند. این محدودیت، مانند خاکی که برای رویش نهالهای نو ناکافی است، ضرورت جذب طلاب تحصیلکرده را برجسته میکند.
قانون اساسی علم دینی
علم دینی نیازمند قانون اساسی با سه اصل است: استناد دینی، حذف خشونت و عصبیت، و جدایی علم از پول. استناد دینی، مانند بنیانی استوار، از پذیرش مباحث بیسند جلوگیری میکند. حذف خشونت، مانند نسیمی ملایم، فضایی برای گفتوگوی آزاد ایجاد میکند. جدایی علم از پول، مانند جداسازی آب از روغن، از تجاریسازی دین و انحراف طلاب جلوگیری مینماید.
درنگ: قانون اساسی علم دینی، با اصول استناد، حذف خشونت، و جدایی علم از پول، شکوفایی علمی و اخلاقی را تضمین میکند.
حذف خشونت و عصبیت
فرهنگ عصبیت، خشونت، و جمود باید از علم دینی حذف شود تا فضایی برای بحث آزاد فراهم گردد. رفتارهایی مانند داد زدن در بحث، پرت کردن کتاب، یا تهمت و تکفیر، مانند طوفانی که آرامش باغ را برهم میزند، مانع رشد علمی میشوند. منبریها نیز باید با آرامش و منطق سخن بگویند و از نعرهکشیدن پرهیز کنند.
درنگ: حذف خشونت و عصبیت، علم دینی را به مرکزی برای گفتوگوی آزاد و علمی تبدیل میکند.
جدایی علم و پول
علم دینی باید از مسائل مالی جدا شود تا طلاب بر علم متمرکز شوند، نه کسب درآمد. تمرکز بر مسائل مالی در اواخر عمر، مانند لغزیدن در مسیری ناهموار، طلاب را از کمال دور میکند. این جدایی، مانند پالایش آب از ناخالصی، دین را از تجاریسازی مصون میدارد.
نتیجهگیری بخش چهارم
اصلاح علم دینی، با تکیه بر طلاب جوان و قانون اساسی مبتنی بر استناد، حذف خشونت، و جدایی علم از پول، آیندهای روشن برای حوزهها رقم خواهد زد. این اصلاحات، مانند بذری در خاک حاصلخیز، علم دینی را به سوی شکوفایی هدایت میکنند.
بخش پنجم: عمومیت اعجاز و کـرامت
اعجاز و کـرامت در قرآن کریم
اعجاز، مانند نوری که تاریکی را میشکافد، از ضروریات دین است و در قرآن کریم بهصورت گسترده مطرح شده است. تحدی قرآن (مانند «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ») برتری و غیرقابل تقلید بودن آن را اثبات میکند. کـرامت اولیا، مانند اعجاز انبیا، به قدرت الهی وابسته است و تفاوت آنها تنها در اصطلاح است.
درنگ: اعجاز و کـرامت، هر دو نشانه قدرت الهیاند و در قرآن کریم، مانند تحدی، بهروشنی تجلی یافتهاند.
نمونههای کـرامت
کـرامت، مختص معصومین نیست. نمونه آن، غلام امام سجاد علیهالسلام است که با دعا باران آورد. این عمومیت، مانند رودی که به همه دشتها حیات میبخشد، ظرفیت معنوی همه مؤمنان را تأیید میکند. اولیای خدا، مانند فضای سبز در شهر، بدون ادعا و خودنمایی، به جامعه صفا و سلامت میبخشند.
درنگ: کـرامت، مانند اعجاز، برای همه مؤمنان ممکن است و اولیای خدا، بدون ادعا، جامعه را حفظ میکنند.
نستعین و قوه الهی
عبارت «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» در نماز، درخواست قوه الهی برای امور معنوی است، نه صرفاً نیازهای مادی. بسیاری از مؤمنان، این درخواست را به خواستههای مادی محدود میکنند، که مانند قفسی است که پرنده روح را در بند میکشد. صلاة مطوی، مانند «صراط علی»، عمق معنوی نستعین را نشان میدهد.
درنگ: نستعین، در صلاة مطوی، درخواست قوه الهی برای ارتباط با غیب است، نه صرفاً نیازهای مادی.
نقد انحصار اعجاز
محدود کردن اعجاز به انبیا، دین را به پوستهای خالی تبدیل میکند که مغزش به انبیا اختصاص دارد. این دیدگاه، مانند درختی بدون ریشه، دین را از پویایی محروم میکند. هر مؤمنی، با نستعین و دعا، میتواند به قوه الهی دست یابد.
نتیجهگیری بخش پنجم
اعجاز و کـرامت، مانند دو بال پرندهای که به سوی آسمان پرواز میکند، دین را زنده و پویا نگه میدارند. عمومیت این ظرفیت برای همه مؤمنان، همراه با نقش اولیای مطوی در حفظ جامعه، دین را به نیرویی معنوی و تأثیرگذار تبدیل میکند.
جمعبندی نهایی
تفسیر آیه 60 سوره بقره، با نمایش اعجاز الهی، ابعاد گستردهای از چالشهای فرهنگی و علمی شیعه را روشن میسازد. این آیه، با تأکید بر قدرت الهی و عمومیت دعا، راه را برای اصلاح علم دینی و تقویت فرهنگ خردمندانه هموار میکند. پرهیز از مباحث ظنی، استناد علمی، حذف خشونت، و جدایی علم از پول، مانند ستونهایی استوار، علم دینی را به سوی شکوفایی هدایت میکنند. نقش طلاب جوان، با دانش مدرن و تفکر پویا، مانند بذری در خاک حاصلخیز، آیندهای روشن برای حوزهها رقم میزند. اولیای خدا، بدون ادعا، مانند فضای سبز در شهر، جامعه را از خطرات حفظ میکنند. این تحلیل، با حفظ تمامی جزئیات و افزودن پیوندهای معنایی، دین را بهعنوان نیرویی زنده و پویا معرفی میکند که با تکیه بر اعجاز، کـرامت، و استناد علمی، میتواند الگویی جهانی ارائه دهد.
با نظارت صادق خادمی