در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 291

متن درس

 

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (۲۹۱)

تفسیر آیه ۶۰ سوره بقره: تبیین اعجاز الهی و توانمندی‌های ماورایی در قرآن کریم

مقدمه

آیه ۶۰ سوره بقره، با توصیف معجزه جاری شدن دوازده چشمه از سنگ به‌واسطه عصای حضرت موسی (ع)، یکی از جلوه‌های برجسته اعجاز الهی در قرآن کریم است. این آیه، نه‌تنها قدرت بی‌کران پروردگار را به نمایش می‌گذارد، بلکه زمینه‌ساز تأملات عمیق کلامی و فلسفی در باب تمایز توانمندی‌های ماورایی از توانمندی‌های مادی است. در این اثر، با تمرکز بر این آیه، به بررسی مفاهیم اعجاز، وحی، و کرامت پرداخته و چالش‌های نظام آموزشی دینی در پرورش استعدادهای متنوع و قانونمند کردن علوم مرتبط با غیب مورد تحلیل قرار می‌گیرد. هدف، ارائه تفسیری منسجم، علمی و فاخر است که پاسخگوی نیازهای مخاطبان تحصیل‌کرده بوده و با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات پارسی، غنای ادبی متن را ارتقا دهد، در حالی که ماهیت آکادمیک آن حفظ گردد.

بخش اول: تبیین اعجاز در آیه ۶۰ سوره بقره

متن و ترجمه آیه

وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۚ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

و هنگامی که موسی برای قومش آب طلبید، فرمودیم: با عصایت بر سنگ بزن. پس از آن دوازده چشمه جوشید. هر گروهی جایگاه آب‌خوری خود را دانست. [فرمودیم:] از روزی خدا بخورید و بیاشامید و در زمین به فساد و تباهی مگریید.

تحلیل مفهوم اعجاز

درنگ: آیه ۶۰ سوره بقره، با توصیف معجزه جاری شدن چشمه‌ها از سنگ، جلوه‌ای از اعجاز الهی را نشان می‌دهد که از قوانین طبیعت فراتر است و قدرت بی‌کران پروردگار را آشکار می‌سازد.

این معجزه، که از طریق ابزار ساده‌ای چون عصای موسی (ع) تحقق می‌یابد، نشان‌دهنده قدرت الهی در خلق پدیده‌های خارق‌العاده است. همان‌گونه که سنگی سخت و بی‌جان، به اذن الهی چشمه‌ای جوشان می‌شود، اعجاز الهی نیز از محدودیت‌های مادی فراتر می‌رود و انسان را به تأمل در عظمت پروردگار دعوت می‌کند.

بخش دوم: تمایز توانمندی‌های مادی و ماورایی

دسته‌بندی توانمندی‌ها

درنگ: توانمندی‌ها به دو دسته مادی (مانند شعبده، سحر و توان‌های طبیعی) و ماورایی (اعجاز، وحی، کرامت) تقسیم می‌شوند، که تمایز آن‌ها در ارتباط با غیب و استقلال از ماده نهفته است.

توانمندی‌های مادی، در چارچوب قوانین طبیعت و ماده عمل می‌کنند و شامل توان‌های محسوس (مانند قدرت جسمانی) و غیرمحسوس (مانند سحر و شعبده) هستند. این توان‌ها، هرچند گاه غیرعادی به نظر می‌رسند، به نفس انسانی و طبیعت مادی وابسته‌اند. در مقابل، توانمندی‌های ماورایی، که در ظرف اعجاز، وحی و کرامت ظهور می‌یابند، از ماده و طبیعت مستقل بوده و به غیب الهی متصل‌اند.

انواع توانمندی ماورایی

درنگ: توانمندی ماورایی در دو حوزه علم (ارتباط با غیب و آگاهی) و قدرت (اعمال خارق‌العاده) ظهور می‌یابد و مبنای معجزات انبیا و کرامات اولیاست.

توان علمی ماورایی، شامل آگاهی از امور غیبی، شنیدن یا ادراک مسائل غیرمادی است، مانند وحی‌ای که به انبیا نازل می‌شود. توان قدرتی ماورایی، مانند معجزه موسی (ع) در جاری ساختن چشمه‌ها از سنگ، عملی است که از توان انسان عادی خارج است. این دو حوزه، چارچوبی برای فهم توانمندی‌های انبیا و اولیا در قرآن کریم ارائه می‌دهند.

تفاوت انبیا در توانمندی‌ها

درنگ: انبیا در نوع توانمندی متفاوت‌اند؛ برخی چون موسی (ع) در قدرت (مانند ید بیضا و معجزه سنگ) و برخی چون لقمان در علم (حکمت و اخلاق) برجسته‌اند.

حضرت موسی (ع)، با معجزاتی چون تبدیل عصا به اژدها و جاری شدن چشمه‌ها، در توان قدرتی ممتاز است، که این توان، رسالت او در برابر فرعون و بنی‌اسرائیل را تقویت کرد. در مقابل، لقمان حکیم، با حکمت و بیان الهی، در حوزه علم و اخلاق برجسته است، بدون آن‌که معجزات قدرتی داشته باشد. این تنوع، نشان‌دهنده تطبیق رسالت انبیا با نیازهای امت‌هاست.

جامعیت قرآن و پیامبر خاتم

درنگ: قرآن کریم و پیامبر خاتم (ص)، جمع میان علم (وحی) و قدرت (معجزات) را در بالاترین سطح دارند، که ایمان به غیب شرط تحقق آن است.

پیامبر خاتم (ص)، با دریافت وحی الهی و ارائه معجزات، جمع میان علم و قدرت را به کمال رساند. قرآن کریم، به‌عنوان کتابی جامع، همه ابعاد علمی و قدرتی را دربرمی‌گیرد و ایمان به غیب را به‌عنوان شرط دسترسی به این توانمندی‌ها معرفی می‌کند. این جامعیت، قرآن را به منبعی بی‌همتا برای هدایت بشر تبدیل کرده است.

بخش سوم: دسته‌بندی انسان‌ها بر اساس توانمندی‌ها

سه دسته انسانی

درنگ: انسان‌ها به سه دسته عادی (اکثریت)، غیرعادی فینفسه (نابغه)، و غیرعادی فی‌الله (اولیا) تقسیم می‌شوند، که هرکدام جایگاه و توانمندی خاص خود را دارند.

انسان‌های عادی، که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند، توانایی‌های معمولی دارند و از کارهای خارق‌العاده ناتوان‌اند. انسان‌های غیرعادی فینفسه، به دلیل نبوغ ذاتی در علم (هوش، حافظه) یا قدرت (جسمانی)، از عامه متمایزند، اما این نبوغ به طبیعت و ژن آن‌ها وابسته است. انسان‌های فی‌الله، اولیای الهی‌اند که به‌واسطه ارتباط با غیب و دریافت وحی یا کرامت، توانمندی‌های ماورایی دارند.

پرهیز از خطا در شناخت جایگاه

درنگ: انسان‌ها باید جایگاه خود (عادی، فینفسه، فی‌الله) را به‌درستی شناخته و از طی مسیر نادرست پرهیز کنند.

شناخت جایگاه، از هدررفت استعدادها و انحراف معنوی جلوگیری می‌کند. انسان عادی، حتی با تلاش بسیار، به سطح نبوغ فینفسه یا فی‌الله نمی‌رسد. انسان فینفسه نیز نباید خود را در مقام فی‌الله تصور کند، و اولیای فی‌الله باید مسیر الهی خود را با دقت طی کنند. این خودشناسی، گوهری است که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند، همان‌گونه که ستاره‌ای در شب، راه را به گمگشتگان نشان می‌دهد.

تفاوت در استعداد و محدودیت‌ها

درنگ: تفاوت در ژن، وراثت، محیط، و زمان، مسیر رشد انسان‌ها را تعیین می‌کند، اما راه رشد برای همه باز است، هرچند دشوار.

استعدادهای انسانی، از ژن، وراثت، لقمه، نطفه، زمان، مکان، و محیط تأثیر می‌پذیرند. این تفاوت‌ها، تنوع مسیرهای رشد را رقم می‌زنند. راه کمال برای همه باز است، اما دستیابی به نبوغ یا مقام فی‌الله، نیازمند تلاشی دشوار و هدایتی حکیمانه است، مانند کاشتن بذری در خاک که تنها با مراقبت به بار می‌نشیند.

بخش چهارم: نقد نظام آموزشی دینی و ضرورت تحول

یکنواختی آموزش و هدررفت استعداد

درنگ: یکنواختی نظام آموزشی دینی، به هدررفت استعدادهای عادی، فینفسه، و فی‌الله منجر شده و مانع شکوفایی علم دینی می‌شود.

نظام آموزشی دینی، با اجبار همه طلاب به طی مسیری یکسان، استعدادهای متنوع را نادیده می‌گیرد. این یکنواختی، ظلمی است به نفس، دین، و کمال، مانند رودی که به‌جای جاری شدن در مسیرهای گوناگون، در یک بستر تنگ محصور شود. طلاب، پس از سال‌ها تحصیل، گاه فاقد مهارت‌های پایه‌اند، که این ضعف، ضرورت اصلاح نظام آموزشی را آشکار می‌سازد.

نقش مربی و خودشناسی

درنگ: نظام آموزشی دینی نیازمند مربیانی است که استعدادهای طلاب (عادی، فینفسه، فی‌الله) را شناسایی و هدایت کنند.

مربیان حکیم، مانند باغبانانی هستند که هر نهال را به تناسب خاک و آب‌وهوای آن پرورش می‌دهند. خودشناسی طلاب، در شناخت جایگاهشان (عادی، فینفسه، فی‌الله)، گامی اساسی برای رشد علمی و معنوی است. این خودشناسی، حوزه‌ها را به کانون‌های تولید علم و کرامت تبدیل می‌کند.

پراکندگی و فقدان وزان علمی

درنگ: پراکندگی طلاب در دروس و مباحثات متعدد، نفس آن‌ها را مخدوش کرده و از رشد معنوی و علمی بازمی‌دارد.

طلاب، گاه مانند پرندگانی پراکنده در پی دانه‌های مختلف‌اند، بدون آن‌که به عمق و وزان علمی دست یابند. دروس، مانند شهریه‌ای پراکنده جمع‌آوری می‌شوند، بدون آن‌که به تولید علم و معرفتی عمیق منجر شوند. این پراکندگی، مانع از شکوفایی استعدادها و رسیدن به مقامات عالی معنوی است.

بخش پنجم: وحی و الهام در قرآن کریم

وحی عام و مصادیق آن

درنگ: وحی عام، شامل ارتباطات ماورایی از خدا تا اجسام، حیوانات، شیاطین، و ملائکه است و در قرآن کریم به گستردگی آمده است.

وحی عام، پدیده‌ای فراگیر است که از ارتباط خدا با انبیا تا وحی به زمین، حیوانات (مانند نمل)، شیاطین، و ملائکه را دربرمی‌گیرد. این وحی، به‌معنای ورود معنا یا حرفی از غیب به موجودی است، مانند نسیمی که از آسمان به زمین می‌وزد و زندگی می‌بخشد.

الهام و قداست آن

درنگ: الهام در قرآن کریم، تنها در «أَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» آمده و به دلیل منشأ الهی، از وحی عام قداست بیشتری دارد.

إِنَّا أَلْهَمْنَاهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

همانا ما به نفس، راه فجور و تقوای آن را الهام کردیم.

الهام، به دلیل ارتباط مستقیم با خدا، از وحی عام متمایز است. این قداست، الهام را به جریانی الهی تبدیل می‌کند که در نفس انسان، بذر خیر و شر را می‌کارد، مانند نوری که در دل تاریکی می‌درخشد.

وحی خاص و نقش انبیا

درنگ: وحی خاص، مختص انبیا بوده و یا مستقیم از خداست یا از طریق انبیا اجرا می‌شود، مانند دستور زدن عصا در آیه ۶۰ سوره بقره.

وحی خاص، که به انبیایی چون موسی، عیسی، و ابراهیم (ع) نازل شده، رسالت آن‌ها را در هدایت امت‌ها تقویت می‌کند. این وحی، گاه به‌صورت دستور مستقیم (مانند «اضرب بعصاک الحجر») و گاه به‌صورت اجرای عملی توسط انبیا تحقق می‌یابد.

بخش ششم: قانونمندی علوم غیبی و چالش‌های نظام آموزشی

ضرورت قانونمندی علوم غیبی

درنگ: علوم غیبی (مانند سحر، رمل، اسطرلاب) باید قانونمند شوند تا از سوءاستفاده و تخریب دین جلوگیری گردد.

علوم غیبی، مانند رمل، اسطرلاب، و کف‌بینی، نیازمند نظامی قانونمند و علمی‌اند تا از سوءاستفاده شیادان جلوگیری شود. این قانونمندی، مانند حصاری است که باغ دین را از گزند سودجویان حفظ می‌کند. نظام آموزشی دینی، باید این علوم را با دقت و نظم آموزش دهد تا به جای تخریب، به رشد معنوی منجر شوند.

ضعف‌های نظام آموزشی دینی

درنگ: نظام آموزشی دینی، به دلیل ناتوانی در مدیریت علوم غیبی و ضعف در آموزش مفاهیم پایه (مانند اشتقاق)، از شکوفایی بازمانده است.

نظام آموزشی دینی، گاه در آموزش مفاهیم پایه مانند اشتقاق واژگان (مانند تفاوت «راست» و «چپ») ناتوان است. این ضعف، مانند بنایی است که بر پایه‌ای سست بنا شده و نمی‌تواند بار علم و معرفت را تحمل کند. آموزش اشتقاق، به‌عنوان مبنای فهم دقیق واژگان دینی، ضرورتی انکارناپذیر است.

تحول در نظام آموزشی

درنگ: نظام آموزشی دینی باید علوم متنوع (از اشتقاق تا علوم غیبی) را آموزش دهد تا به کانونی برای تولید علم و کرامت تبدیل شود.

تحول در نظام آموزشی دینی، مانند باز کردن پنجره‌ای به سوی نور است که تاریکی جهل را می‌زداید. آموزش علوم متنوع، از اشتقاق تا علوم غیبی، حوزه‌ها را به مراکز علمی و معنوی جهانی تبدیل می‌کند و از هدررفت استعدادها جلوگیری می‌نماید.

بخش هفتم: جامعیت قرآن کریم و اقتدار الهی

جامعیت قرآن

درنگ: قرآن کریم، کتابی جامع است که همه زمینه‌های علمی و معنوی (از فتوا تا امداد) را دربرمی‌گیرد و منبع هدایت کامل بشر است.

قرآن کریم، مانند اقیانوسی بی‌کران است که همه نیازهای علمی، معنوی، و عملی بشر را در خود جای داده است. این جامعیت، از فتوای شرعی تا امدادهای غیبی را شامل می‌شود و بشر را به سوی کمال هدایت می‌کند.

اقتدار الهی در وحی و کرامت

درنگ: اقتدار الهی در وحی، کرامت، و اعمالی چون نماز استسقا تجلی می‌یابد و برای همه مؤمنان قابل دسترسی است.

اقتدار الهی، در وحی، کرامت، و حتی اعمالی چون نماز استسقا که به نزول باران منجر می‌شود، آشکار است. این اقتدار، مانند چشمه‌ای است که به دست مؤمنان جاری می‌شود، به شرط آن‌که با ایمان و حکمت به سوی آن گام بردارند.

پرهیز از افراط و تفریط

درنگ: نه انکار وحی و علوم غیبی (حرمان) و نه پذیرش بی‌چون‌وچرا (غفران)، بلکه تعادل در پذیرش، رویکردی عقلانی و قرآنی است.

تعادل در پذیرش وحی و علوم غیبی، مانند راه رفتن بر پلی باریک است که از یک سو به پرتگاه انکار و از سوی دیگر به ورطه پذیرش کورکورانه منتهی می‌شود. این تعادل، رشد علمی و معنوی را تضمین می‌کند.

جمع‌بندی

تفسیر آیه ۶۰ سوره بقره، دریچه‌ای به سوی فهم اعجاز الهی، تمایز توانمندی‌های ماورایی و مادی، و چالش‌های نظام آموزشی دینی گشوده است. این آیه، با توصیف معجزه موسی (ع)، قدرت بی‌کران الهی را نشان می‌دهد و انسان را به تأمل در توانمندی‌های ماورایی (علم و قدرت) دعوت می‌کند. تقسیم انسان‌ها به عادی، فینفسه، و فی‌الله، ضرورت خودشناسی و هدایت متناسب را آشکار می‌سازد. نقد یکنواختی نظام آموزشی دینی، بر لزوم تنوع در آموزش و قانونمندی علوم غیبی تأکید دارد. وحی عام و خاص، همراه با قداست الهام، گستره ارتباطات ماورایی در قرآن کریم را نشان می‌دهد. جامعیت قرآن، به‌عنوان منبعی کامل، راه را برای فتوا و امداد الهی هموار می‌کند. این اثر، با ادغام تحلیل‌های عمیق و تمثیلات فاخر پارسی، دعوتی است به سوی تحول در نظام آموزشی دینی و بهره‌برداری از ظرفیت‌های بی‌کران قرآن کریم برای هدایت بشر.

با نظارت صادق خادمی