در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 300

متن درس

 

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (300)

تفسیر آیات 63 و 64 سوره بقره: هدایت الهی و چالش‌های عمل به وحی

مقدمه

آیات 63 و 64 سوره بقره، در ادامه گفت‌وگو درباره قوم بنی‌اسرائیل، به اخذ میثاق، التزام به دستورات الهی، و نقض میثاق توسط این قوم می‌پردازد. این آیات، با بیانی ژرف و هدایت‌گر، درس‌هایی برای زندگی فردی و اجتماعی مؤمنان ارائه می‌دهند. آیه 63 بر اخذ میثاق و ضرورت عمل به وحی با قوت و توجه مستمر تأکید دارد، در حالی که آیه 64، با اشاره به روی‌گردانی قوم و رحمت الهی، ریشه‌های سستی در التزام به میثاق را بررسی می‌کند. این تفسیر، با رویکردی علمی و چندبعدی، به تحلیل کلامی، لغوی، فقهی، و جامعه‌شناختی این آیات پرداخته و با زبانی فاخر و متناسب با فضای آکادمیک، پیام‌های الهی را برای مخاطبان تحصیل‌کرده تبیین می‌نماید. هدف این نوشتار، نه تنها فهم عمیق‌تر آیات، بلکه ارائه راهکارهایی برای اصلاح چالش‌های فردی و اجتماعی در پرتو هدایت قرآنی است.

بخش اول: تحلیل آیه 63 سوره بقره

متن و ترجمه آیه

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فرازتان برافراشتیم، آنچه را به شما داده‌ایم با قوت بگیرید و آنچه را در آن است به یاد آورید، باشد که پروا پیشه کنید.

1. ساختار و پیام آیه

آیه 63 سوره بقره، با اشاره به اخذ میثاق از قوم بنی‌اسرائیل و برافراشتن کوه طور، به دستورات عملی و توجه مستمر به وحی می‌پردازد. بخش ذیل آیه («خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ») پیام اصلی و پیغام الهی را در بر دارد که بر اساس ترتیبی عقلی و منطقی تنظیم شده است. این ساختار، از منظر بلاغی، سه مؤلفه کلیدی را در بر می‌گیرد: امر الهی («خذوا»)، توجه مستمر («اذکروا»)، و هدف نهایی («تقوا»). این ترتیب، نشان‌دهنده منطق قرآن کریم در هدایت عملی و معنوی است، که پذیرش وحی را با عمل آگاهانه و هدف‌مند پیوند می‌زند.

درنگ: ساختار آیه 63، با ترکیب امر، توجه، و تقوا، نقشه راهی برای هدایت مؤمنان ارائه می‌دهد که عمل به وحی را با آگاهی و هدف‌مندی درهم می‌آمیزد.

2. معنای «خذوا» و ترغیب به عمل

واژه «خذوا» در این آیه، فرمانی ترغیبی است که به معنای پذیرش و التزام به دستورات الهی با اهمیت و توجه خاص است. از منظر لغوی و فقهی، این واژه فراتر از عمل صوری، به پذیرش قلبی و عملی وحی اشاره دارد. این امر، دعوتی است به اهتمام جدی و پرشور در عمل به دستورات الهی، که مؤمن را به سوی تعمیق رابطه با خدا و جامعه هدایت می‌کند.

3. معنای «مَا آتَيْنَاكُمْ»

عبارت «مَا آتَيْنَاكُمْ» به اعطای الهی اشاره دارد که با لطف و امتنان همراه است. از منظر لغوی، «آتَيْنَا» (از ریشه أتی) به معنای ابلاغ وحی با نعمت و لطف الهی است، نه صرف عطا با عين. این واژه، جایگاه والای وحی را به‌عنوان هدیه‌ای الهی برای هدایت بشر نشان می‌دهد، که با لطف و محبت پروردگار به انسان عرضه شده است.

4. محتوای اعطای الهی

محتوای «مَا آتَيْنَاكُمْ» شامل دستورات الهی برای تنظیم زندگی مؤمنان در تمامی ابعاد است: رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با دیگر مؤمنان، و رابطه با جامعه و موجودات. این دستورات، به‌مثابه نقشه‌ای جامع برای زندگی، تمامی جنبه‌های وجودی انسان را در بر می‌گیرند. از منظر کلامی، این جامعیت، نشان‌دهنده نقش وحی به‌عنوان راهنمای کامل برای سعادت بشر است.

درنگ: دستورات الهی، تمامی ابعاد زندگی (عبادی، اخلاقی، اجتماعی) را در بر می‌گیرند و وحی را به‌عنوان نظام جامع هدایت معرفی می‌کنند.

5. نقد جدایی دین از زندگی

ادعای جدایی دین از زندگی، سیاست، یا امور دنیوی، ریشه در مشکلات موجود در زندگی و سیاست دارد، نه در ذات دین. از منظر فلسفه دین، این ادعا نتیجه کاستی‌های اجتماعی و سیاسی است که به اشتباه به دین نسبت داده می‌شود. وحی الهی، برای تنظیم تمامی ابعاد زندگی نازل شده و هرگونه تفکیک مصنوعی بین دین و دنیا، با هدف نزول قرآن کریم مغایرت دارد. دین، به‌مثابه نوری است که تاریکی‌های زندگی را روشن می‌کند و جدایی آن از دنیا، به خاموشی این نور منجر می‌شود.

6. جامعیت وحی الهی

وحی الهی، به‌مثابه جریانی زلال و حیات‌بخش، برای تنظیم روابط انسان با خدا، خود، دیگران، و موجودات نازل شده و هیچ‌گونه تمییز بین امور دینی و دنیوی قائل نیست. از منظر الهیاتی، این جامعیت، نشان‌دهنده نقش وحی به‌عنوان نظامی جامع برای هدایت بشر است. هرگونه تلاش برای محدود کردن دین به امور عبادی یا جداسازی آن از زندگی، به مثابه محروم کردن انسان از هدایت کامل الهی است.

7. نقد اشکالات زندگی و سیاست

اشکالات موجود در زندگی یا سیاست، نتیجه انحراف از دستورات الهی است، نه ذات دین. از منظر جامعه‌شناختی، این مشکلات، از عدم التزام به اصول وحیانی ناشی می‌شوند. اصلاح این اشکالات، نیازمند بازگشت به دستورات قرآنی و عمل به آن‌ها با قوت و آگاهی است. دین، به‌مثابه بنیانی استوار، توانایی اصلاح تمامی جنبه‌های زندگی را دارد، مشروط بر آن‌که به‌درستی فهمیده و اجرا شود.

8. معنای «بِقُوَّةٍ»

عبارت «بِقُوَّةٍ» به معنای عمل به دستورات الهی با تمام توان مادی و معنوی و به‌صورتی غیرصوری است. از منظر لغوی و تفسیری، «قوة» به اهتمام کامل، جدیت، و تعهد عمیق به وحی اشاره دارد. این قید، مؤمن را به تلاشی خالصانه و پرشور در مسیر اجرای دستورات الهی دعوت می‌کند، به‌گونه‌ای که عمل، نه از سر عادت، بلکه از عمق جان و با آگاهی کامل انجام شود.

درنگ: «بِقُوَّةٍ» بر لزوم اهتمام کامل و عمل آگاهانه به وحی تأکید دارد، که هرگونه سستی یا صوری‌گری را نفی می‌کند.

9. نقد تبعیض در عمل به دین

تبعیض، تجزیه، و اختلاف در عمل به دستورات الهی، نتیجه عدم التزام به «بِقُوَّةٍ» است. از منظر فقهی، انتخاب گزینشی احکام و بی‌توجهی به برخی از آن‌ها، با روح جامعیت دین ناسازگار است و به گمراهی منجر می‌شود. دین، به‌مثابه پیکری واحد است که تکه‌تکه کردن آن، به مرگ معنوی و عملی مؤمن می‌انجامد.

10. معنای «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ»

عبارت «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ» به معنای توجه مستمر و یادآوری محتوای وحی است، نه صرف نگهداری صوری آن. از منظر بلاغی، «اذکروا» فرمانی استمراری است که بر لزوم آگاهی دائمی و تعمق در محتوای وحی تأکید دارد. این توجه، فراتر از ظاهرگرایی است و مؤمن را به فهم و عمل آگاهانه به تمامی ابعاد وحی دعوت می‌کند.

11. تفاوت «خذوا» و «اذکروا»

«خذوا» فرمانی حدوثی است که به پذیرش اولیه وحی اشاره دارد، در حالی که «اذکروا» فرمانی استمراری است که بر تداوم آگاهی و عمل تأکید می‌کند. از منظر نحوی، این تفاوت، دو مرحله کلیدی از تعامل با وحی را نشان می‌دهد: پذیرش ابتدایی و تداوم آگاهانه. این دو فرمان، به‌مثابه دو بال پرواز مؤمن به سوی تقوا هستند.

12. اطلاق «مَا فِيهِ»

عبارت «مَا فِيهِ»، به دلیل موصول بودن، اطلاق دارد و تمامی محتوای وحی را در بر می‌گیرد. از منظر معناشناسی، این اطلاق، هرگونه گزینش‌گری در عمل به دین را نفی می‌کند. وحی، به‌مثابه دریایی بی‌کران است که تمامی نیازهای هدایتی بشر را در خود جای داده و مؤمن را به غواصی در اعماق آن دعوت می‌کند.

درنگ: «مَا فِيهِ» با اطلاق خود، بر لزوم عمل به تمامی ابعاد وحی تأکید دارد و گزینش‌گری را نفی می‌کند.

13. نقد عمل ناقص به دین

توجه به بخشی از دین و غفلت از بخش‌های دیگر، با «بِقُوَّةٍ» و «مَا فِيهِ» ناسازگار است. از منظر اخلاقی و فقهی، این عمل ناقص، به تبعیض در دین منجر شده و از جامعیت وحی دور می‌افتد. مؤمن، به‌مثابه باغبانی است که باید به تمامی شاخه‌های درخت دین رسیدگی کند، نه آن‌که تنها به چند شاخه بسنده نماید.

14. لزوم توجه در عمل

عمل به وحی باید از سر توجه و آگاهی باشد، نه از روی عادت، تکرار، یا غفلت. از منظر روان‌شناختی، توجه، عنصر کلیدی در اثرگذاری عمل است. عملی که بدون آگاهی انجام شود، به‌مثابه بذری است که در خاک نامناسب کاشته شده و میوه‌ای به بار نمی‌آورد.

15. لزوم عمل به تمامی دین

عمل به دین باید تمامی ابعاد آن (عبادی، بهداشتی، اخلاقی، مالی) را در بر گیرد. از منظر فقهی، دین، نظامی جامع است که تمامی جنبه‌های زندگی را پوشش می‌دهد. گزینش‌گری در عمل به احکام، به‌مثابه جداسازی اجزای یک منظومه است که به فروپاشی آن منجر می‌شود.

16. نقد تبعیض در عمل مؤمنان

برخی مؤمنان به امور عبادی توجه دارند، اما به احکامی مانند نظافت، رحم، یا حرام و حلال بی‌توجه‌اند. این تبعیض، از منظر اجتماعی، به عدم تعادل در شخصیت دینی منجر می‌شود و جامعه را از جامعیت دین محروم می‌کند. مؤمن، به‌مثابه ساختمانی است که اگر برخی ستون‌های آن سست باشد، فرو می‌ریزد.

17. پیامد تبعیض در دین

تبعیض در عمل به دین، به گمراهی مؤمن منجر می‌شود. از منظر کلامی، این گمراهی، نتیجه فاصله گرفتن از جامعیت وحی است. دین، تنها در صورت عمل کامل به تمامی احکام، هدایتگر است و گزینش‌گری، به‌مثابه گم شدن در مسیری است که نقشه کامل آن در دسترس است.

18. نقد عدم توجه به برخی احکام

برخی مؤمنان به عبادت توجه دارند، اما به احکامی مانند خمس، نظافت، یا رحم بی‌توجه‌اند. از منظر فقهی، این عدم توجه، نشانه ضعف در فهم جامعیت دین است. تمامی احکام، به‌مثابه حلقه‌های زنجیری هستند که سعادت انسان را تضمین می‌کنند و غفلت از هر حلقه، زنجیر را ناقص می‌سازد.

19. نقد عدم تعادل در علم دینی

در علم دینی، آثار فراوانی درباره صلات، طهارت، و خمس وجود دارد، اما مباحث تجارت، حدود، دیات، و بهداشت کمتر بررسی شده‌اند. از منظر علمی، این عدم تعادل، نتیجه اولویت‌بندی نادرست در تحقیقات دینی است. علم دینی باید تمامی ابعاد زندگی را پوشش دهد تا پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.

درنگ: عدم تعادل در علم دینی، به ناقص ماندن نظام هدایتی دین منجر شده و نیازمند بازنگری جامع است.

20. نقد فقدان باب نظافت

علم دینی، باب طهارت دارد، اما باب مستقلی برای نظافت و بهداشت تدوین نشده است. از منظر علمی، این خلأ، نشان‌دهنده کم‌توجهی به احکام بهداشتی است که با روح دین (نظافت به‌عنوان بخشی از ایمان) مغایرت دارد. نظافت، به‌مثابه آیینه‌ای است که پاکی ظاهری و باطنی مؤمن را بازمی‌تاباند.

21. نقد وضعیت بهداشتی اماکن دینی

در گذشته، برخی اماکن دینی و عمومی از نظر بهداشتی وضعیت نامناسبی داشتند. از منظر اجتماعی، این وضعیت، نتیجه بی‌توجهی به احکام بهداشتی دین است. اصلاح این وضعیت، نیازمند ترویج فرهنگ نظافت در پرتو آموزه‌های دینی است.

22. نقد فقدان آموزش بهداشت

عالمان دینی کمتر به آموزش احکام بهداشتی (مانند مدیریت زباله یا مسواک زدن) پرداخته‌اند. از منظر تربیتی، این خلأ، به کاهش اثرگذاری دین در زندگی روزمره منجر شده است. آموزش این احکام، به‌مثابه پلی است که دین را به زندگی روزمره پیوند می‌دهد.

23. نقد تمرکز علم دینی بر احکام خاص

تمرکز علم دینی بر احکامی مانند صلات و طهارت، و کم‌توجهی به سایر مباحث، به ناقص ماندن نظام دینی منجر شده است. از منظر علمی، این تمرکز، علم دینی را از جامعیت دور کرده و مسائل نوظهور را بی‌پاسخ گذاشته است.

24. نقد ناتمام ماندن علم دینی

بسیاری از عالمان، دوره کامل علم دینی را به پایان نبرده‌اند و مباحث را ناقص رها کرده‌اند. از منظر علمی، این ناتمامی، به ضعف در نظام آموزشی دینی و فقدان برنامه‌ریزی جامع منجر شده است. علم دینی، به‌مثابه بنایی است که ناتمام ماندن آن، استحکام آن را به خطر می‌اندازد.

25. پیشنهاد نظم در مطالعه علم دینی

برای رفع ناتمامی علم دینی، مطالعه منظم و جامع (از ابتدا یا انتهای مباحث) ضروری است. از منظر روش‌شناختی، این پیشنهاد، به تکمیل نظام دینی و پاسخگویی به نیازهای معاصر کمک می‌کند. نظم در مطالعه، به‌مثابه نقشه‌ای است که راه را برای تکامل علم دینی هموار می‌سازد.

26. تلاش برای علم دینی جامع

تلاش برای تدوین علم دینی قرآنی و بررسی مباحث مغفول (مانند دیات و مسائل نوظهور) ضروری است. از منظر علمی، این تلاش، علم دینی را به‌عنوان نظامی پویا و پاسخگو به چالش‌های زمانه معرفی می‌کند.

27. لزوم اهتمام کامل در علم دینی

علم دینی باید با اهتمام کامل و بدون تبعیض در تمامی مباحث دنبال شود. از منظر علمی، این اهتمام، به تکامل علم دینی و رفع خلأهای موجود کمک می‌کند. اهتمام، به‌مثابه نیرویی است که چرخ‌های علم دینی را به حرکت درمی‌آورد.

28. نقد عمل صوری به دین

عمل به دین، اگر از سر عادت، تکرار، یا بی‌توجهی باشد، با «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ» ناسازگار است. از منظر روان‌شناختی، عمل صوری، ارزش معنوی ندارد و به هدایت منجر نمی‌شود. عمل دینی، به‌مثابه گلی است که تنها با آبیاری آگاهی شکوفا می‌شود.

29. نقد بی‌توجهی به زمان عمل

انجام عبادت (مانند نماز اول وقت) بدون توجه و آرامش، با روح دین مغایرت دارد. از منظر فقهی، کیفیت عمل (توجه و آرامش) بر کمیت (وقت) مقدم است. عبادت بدون توجه، به‌مثابه صدایی است که در خلا گم می‌شود.

30. لزوم آمادگی برای عبادت

مؤمن باید پیش از عبادت، خود را از نظر جسمی و روحی آماده کند تا عمل با توجه انجام شود. از منظر تربیتی، این آمادگی، به اثرگذاری عبادت و تحقق «وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ» کمک می‌کند. آمادگی، به‌مثابه خاک حاصلخیزی است که بذر عبادت در آن به ثمر می‌نشیند.

31. نقد بی‌توجهی به معانی عبادت

بسیاری از مؤمنان، به دلیل بی‌توجهی، معانی عبادات (مانند نماز) را یاد نگرفته‌اند. از منظر آموزشی، این بی‌توجهی، نتیجه عدم آموزش صحیح و اهمال در یادگیری است. فهم معانی، به‌مثابه کلیدی است که درهای معرفت دینی را می‌گشاید.

32. نقد اهمال در یادگیری دین

بی‌توجهی به یادگیری احکام و معانی دینی، نتیجه عدم اهتمام و اهمیت ندادن است. از منظر روان‌شناختی، این اهمال، به کاهش تعهد دینی منجر می‌شود. یادگیری دین، به‌مثابه سفری است که مؤمن را به مقصد سعادت می‌رساند.

33. امکان یادگیری معانی دین

یادگیری معانی عبادات (مانند نماز) حتی برای غیرعرب‌زبانان ممکن است و بهانه‌ای برای اهمال وجود ندارد. از منظر تربیتی، این امکان، بر مسئولیت مؤمن در کسب معرفت دینی تأکید دارد. یادگیری، به‌مثابه نوری است که تاریکی جهل را می‌زداید.

34. معنای «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»

عبارت «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» به معنای اقتضای تقوا است، نه علّیت قطعی، و از غرور یا یأس جلوگیری می‌کند. از منظر کلامی، «لعل» احتمال رستگاری را نشان می‌دهد که به عوامل دیگر وابسته است. این تعبیر، به‌مثابه مشعلی است که راه را روشن می‌کند، اما پیمودن آن به اراده انسان بستگی دارد.

35. معنای تقوا

تقوا به معنای خویشتن‌داری وجودی، مقاومت، و ایستادگی در برابر وظایف است، نه صرف پرهیز منفی. از منظر اخلاقی، تقوا صفتی فعال و مثبت است که به استقامت در مسیر حق منجر می‌شود. تقوا، به‌مثابه سپری است که مؤمن را در برابر لغزش‌ها حفظ می‌کند.

درنگ: تقوا، خویشتن‌داری فعال و وجودی است که مؤمن را به استقامت در مسیر حق رهنمون می‌سازد.

نتیجه‌گیری بخش اول

آیه 63 سوره بقره، با تأکید بر اخذ میثاق و دستور به عمل با قوت و توجه مستمر، نقشه راهی برای هدایت مؤمنان ارائه می‌دهد. این آیه، با دعوت به پذیرش کامل وحی و عمل آگاهانه به تمامی ابعاد آن، هرگونه گزینش‌گری یا صوری‌گری را نفی می‌کند. نقد تبعیض در عمل به دین و تأکید بر جامعیت وحی، درس‌های عمیقی برای اصلاح فردی و اجتماعی ارائه می‌دهد. مؤمنان، با التزام به این دستورات، می‌توانند به تقوای وجودی دست یابند که کلید سعادت ابدی است.

بخش دوم: تحلیل آیه 64 سوره بقره

متن و ترجمه آیه

ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ

آنگاه پس از آن روی‌گرداندید. پس اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، قطعاً از زیانکاران بودید.

36. نقض میثاق بنی‌اسرائیل

آیه 64، به نقض میثاق توسط قوم بنی‌اسرائیل اشاره دارد که به دلیل سستی و ضعف نفس، به‌سرعت از تعهدات خود روی‌گردان می‌شدند. از منظر تاریخی، این نقض، نتیجه شرایط دشوار زندگی این قوم در دوران فرعون است که استقامت و قوام روانی آن‌ها را تضعیف کرده بود.

37. تأثیر استخفاف فرعونی

استخفاف فرعونی، که شامل تحقیر، توسری زدن، و خوار کردن قوم بود، بنی‌اسرائیل را سست، ضعیف‌النفس، و فاقد استقامت کرده بود. از منظر روان‌شناختی، این استخفاف، به کاهش اعتمادبه‌نفس و قوام روانی قوم منجر شده و نقض میثاق را تسهیل کرده است. استخفاف، به‌مثابه زهری است که ریشه‌های استقامت را در وجود قوم خشکاند.

درنگ: استخفاف فرعونی، ریشه سستی و نقض میثاق بنی‌اسرائیل بود که به کاهش قوام روانی آن‌ها انجامید.

38. پیامد تندی در تربیت

تندی و تحقیر در تربیت (مانند توسری زدن به کودکان)، به سستی، پوسیدگی، و فقدان استقلال منجر می‌شود. از منظر تربیتی، این روش، به جای تقویت شخصیت، به تخریب روانی و اجتماعی فرد و جامعه منجر می‌شود. تربیت، به‌مثابه باغبانی است که با خشونت، گل‌های وجود را پرپر می‌کند.

39. فراوانی میثاق و نقض در بنی‌اسرائیل

در قرآن کریم، اخذ میثاق و نقض آن درباره بنی‌اسرائیل بیش از سایر امت‌ها ذکر شده است. از منظر قرآنی، این فراوانی، نشان‌دهنده ضعف ساختاری این قوم و نیاز مستمر به هدایت الهی است. این قوم، به‌مثابه بیماری است که بارها درمان می‌شود، اما به دلیل ض