متن درس
تفسیر: اقتدار الهی و ضعف انسانی در آیات 25 تا 27 سوره آل عمران
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۸۵۱)
دیباچه
قرآن کریم، کتاب هدایت و نور، با آیات ژرف و پرمعنای خویش، انسان را به سوی شناخت حقیقت هستی و جایگاه خویش در برابر پروردگار رهنمون میسازد. آیات 25 تا 27 سوره آل عمران، چونان آیینهای درخشان، عظمت و اقتدار بیکران الهی را در برابر ضعف و ناتوانی انسانی به نمایش میگذارند. این آیات، با زبانی بلیغ و عمیق، از مالکیت مطلق خداوند بر هستی، اعطا و سلب ملک، عزت و ذلت، نظم شگفتانگیز شب و روز، و رزق بیحساب سخن میگویند. در این نوشتار، با تأمل در این آیات و شرح و بسط معانی آنها، تلاش شده است تا مضامین والای الهی در قالبی منسجم و روشن ارائه گردد. این اثر، با نگاهی به درسگفتارهای عالمان دینی، درصدد است تا با بیانی فصیح و دقیق، مخاطبان را به درک عمیقتر این آیات و تأثیر آنها بر تهذیب نفس و معرفت الهی دعوت نماید.
بخش یکم: اقتدار الهی در قیامت و مالکیت هستی
تأمل در آیه 25: عدالت مطلق در روز قیامت
قرآن کریم در آیه 25 سوره آل عمران، صحنه قیامت را به تصویر میکشد؛ روزی که هیچ شک و شبههای در آن نیست و هر نفسی به تمامی آنچه کسب کرده است، دست مییابد، بدون آنکه ذرهای ستم بر او روا شود. این آیه، چونان نقشی برجسته بر لوح وجود، عدالت مطلق الهی را در محشر عظیم به نمایش میگذارد.
فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَتَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
پس چگونه خواهد بود حالشان آنگاه که خود را به روزی که هیچ شکی در آن نیست گرد آوریم، و به هر کسی آنچه به دست آورده به تمام و کمال داده شود و به آنان ستم نرود؟
این آیه، با پرسشی تأملبرانگیز، انسان را به اندیشه در فرجام خویش فرا میخواند. گردآوردن تمامی موجودات در روز قیامت، نشانهای از اقتدار بیحد پروردگار است که هیچ موجودی از دایره قدرت او خارج نیست. استیفای کامل اعمال، بیانگر دقت و عدالت الهی است که هیچ عملی، هرچند ناچیز، از نظر دور نمیماند. عبارت «لَا يُظْلَمُونَ» چونان مهر تأییدی بر عدالت بینقص الهی است که هیچ ظلمی در آن راه ندارد.
درنگ: آیه 25، با تأکید بر عدالت مطلق الهی در قیامت، انسان را به تأمل در اعمال خویش و جایگاهش در برابر پروردگار دعوت میکند.
آیه 26: مالکیت مطلق الهی و اراده حکیمانه
آیه 26 سوره آل عمران، با خطاب «قُلِ اللَّهُمَّ»، انسان را به سوی شناخت عظمت پروردگار هدایت میکند. این آیه، خداوند را مالک مطلق ملک معرفی میکند که به هر که بخواهد ملک میبخشد، از هر که بخواهد بازمیستاند، عزت و ذلت میدهد، و خیر در دست اوست.
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بگو: بار خدایا، تو صاحب اختیار ملک و حکومت هستی، به هر کس که بخواهی حکومت میبخشی، و از هر کس که بخواهی حکومت را بازمیستانی، و هر کس را که بخواهی عزت میدهی، و هر کس را که بخواهی خوار میکنی، خیر به دست توست، و تو بر هر چیز توانایی.
خطاب «قُلِ اللَّهُمَّ» چونان کلیدی است که درهای معرفت به سوی انسان میگشاید. این خطاب، بنده را به اعلام مالکیت مطلق الهی و فروتنی در برابر آن دعوت میکند. «مَالِكَ الْمُلْكِ» بیانگر آن است که همه هستی، از آسمانها تا زمین، و از موجودات مادی تا معنوی، تحت سیطره پروردگار است. هیچ مدعی دیگری جز او بر ملک نیست، و عزت و اقتدار نیز جلوهای از این مالکیت است.
اعطای ملک و حکمت الهی
عبارت «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ» نشاندهنده اراده آزاد الهی در اعطای ملک است. این اعطا، هرچند در ظاهر دلخواه به نظر میرسد، تحت نظام حکمت و عدالت الهی قرار دارد. گویی خداوند، چون نقاشی چیرهدست، تار و پود هستی را با قلم حکمت خویش مینگارد. تصور دلخواه بودن این اعطا، با تأکید بر عدالت و درایت الهی برطرف میشود، چنانکه هیچ عملی از دایره حکمت او خارج نیست.
سلب ملک و عدالت الهی
در مقابل، «تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ» به سلب ملک اشاره دارد که بر اساس عدالت و عملکرد فرد صورت میگیرد. این سلب، چونان بازپسگیری امانتی است که بهدلیل ظلم یا ناسپاسی صاحب آن، از او گرفته میشود. خداوند، چون حاکمی عادل، ملک را از کسانی بازمیستاند که شایستگی حفظ آن را از دست دادهاند، و این سلب، نشانه نظم عادلانه در نظام خلقت است.
عزت و ذلت: جلوههای اراده الهی
عبارات «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ» و «تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ» از اعطای عزت و ذلت سخن میگویند. عزت، چون تاجی است که خداوند بر سر بندگان شایسته مینهد، و ذلت، چون سایهای است که بر سر ناسپاسان فرو میافتد. این اعطا و سلب، هرچند ظاهراً دلخواه است، در باطن تحت نظام حکمت و عدالت قرار دارد. گویی خداوند، با دستان حکمت خویش، سرنوشت بندگان را در تار و پود عدالت میبافد.
خیر مطلق در دستان الهی
عبارت «بِيَدِكَ الْخَيْرُ» بیانگر آن است که خیر مطلق در دست خداوند است. این خیر، چون چشمهای زلال، از ذات پروردگار جاری میشود و همه موجودات را سیراب میکند. اما شر نیز تحت اختیار اوست، هرچند با قاعده و مبتنی بر عملکرد بندگان اعطا میشود. این تمایز، نشاندهنده آن است که خیر الهی بیقید و شرط است، اما شر، چون سایهای است که در اثر ناسپاسی انسان پدیدار میگردد.
اقتدار بیکران الهی
آیه با «إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» به اوج میرسد، جایی که اقتدار تام و کامل الهی به نمایش درمیآید. «قَدِيرٌ»، برخلاف «قادر»، به اقتداری فعال و دائم اشاره دارد که همه امور هستی را در بر میگیرد. این صفت، چونان تاجی بر سر مالکیت و خیر الهی، اقتدار بیحد پروردگار را در اداره عالم نشان میدهد.
درنگ: آیه 26، با خطاب «قُلِ اللَّهُمَّ»، انسان را به شناخت مالکیت مطلق الهی و فروتنی در برابر آن دعوت میکند، در حالی که خیر و اقتدار بیکران خداوند را به نمایش میگذارد.
جمعبندی بخش یکم
آیات 25 و 26 سوره آل عمران، چونان دو گوهر درخشان، اقتدار بیکران الهی را در قیامت و نظام هستی به تصویر میکشند. آیه 25، با تأکید بر عدالت مطلق در روز قیامت، انسان را به تأمل در اعمال خویش دعوت میکند. آیه 26، با خطاب «قُلِ اللَّهُمَّ»، بنده را به شناخت مالکیت مطلق، اعطا و سلب ملک، عزت و ذلت، و خیر بیحد الهی فرا میخواند. این آیات، چونان آیینهای، عظمت پروردگار و ضعف انسانی را در برابر هم قرار میدهند و انسان را به فروتنی و معرفت رهنمون میسازند.
بخش دوم: نظم هستی و رزق بیحساب الهی
آیه 27: نظم شگفتانگیز شب و روز
آیه 27 سوره آل عمران، با بیانی شگفتانگیز، از نظم دقیق شب و روز، تحول حیات و مرگ، و رزق بیحساب الهی سخن میگوید. این آیه، چونان شعری بدیع، نظم بینقص خلقت را به تصویر میکشد.
تُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ ۖ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ ۖ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
شب را در روز درمیآوری، و روز را در شب درمیآوری، و زنده را از مرده بیرون میآوری، و مرده را از زنده بیرون میآوری، و هر که را بخواهی بیحساب روزی میدهی.
نظم بینقص شب و روز
عبارت «تُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ» به نظمی دقیق و بیانقطاع در چرخه شب و روز اشاره دارد. «تُولِجُ»، نه به معنای دخول فیزیکی، بلکه به اتصال و پیوستگی کامل این دو پدیده دلالت میکند. گویی شب و روز، چون دو رشته در هم تنیده، در نظمی بینقص به هم میپیوندند، چنانکه انسان از درک این دقت عاجز است. این نظم، نهتنها به خورشید و ماه، بلکه به همه موجودات، از گیاهان تا سنگها، تعمیم مییابد. هر موجودی، چونان شب و روز خویش را دارد؛ خوابی و بیداریای که در چرخه وجودی آن جریان دارد.
شمول نظم شب و روز در همه هستی
شب و روز، چونان استعارهای از تحول و تغییر در همه موجودات، از گیاهان و حیوانات تا سنگها و کوهها، در نظام هستی جاری است. سنگ، که به ظاهر جامد و بیجان است، در چرخه شب و روز خود، پری و کهنگی را تجربه میکند. گویی هر موجود، چون انسانی است که در گذر زمان، نشاط و خستگی، یا جوانی و پیری را از سر میگذراند. این تحول، چنان دقیق است که بشر، با علم اندک خویش، از درک آن عاجز است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (سوره اسراء، آیه 85).
نقد تصور جامد بودن موجودات
تصور جامد بودن موجودات، چون سنگ و اشیا، خطایی است که از جهل بشر سرچشمه میگیرد. همه موجودات، چونان امواج اقیانوس، در حال سباحت و جریاناند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» (سوره انبیاء، آیه 33). این سباحت، نشانه حیات و شعور در همه هستی است که بشر، با علم اندک خویش، از درک آن ناتوان است. گویی سنگها نیز، چون انسان، در چرخه وجودی خویش، خواب و بیداری را تجربه میکنند، هرچند این حقیقت از چشم بشر پنهان است.
درنگ: نظم شب و روز، نشانهای از اقتدار و دقت الهی در اداره هستی است که به همه موجودات تعمیم مییابد و جهل بشر را در برابر این نظم آشکار میسازد.
تحول حیات و مرگ
عبارت «تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ» به تحول وجودی در نظام خلقت اشاره دارد. خداوند، زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد، گویی حیات و مرگ، چون دو روی یک سکه، در چرخهای بیپایان در هم تنیدهاند. این تحول، نهتنها به انسان و حیوان، بلکه به همه موجودات، از فسیلها تا گیاهان، تعمیم مییابد. فسیلها، که به ظاهر مردهاند، منشأ حیات موجودات برتر میشوند، و حیات، با تولید فضولات، به مرگ بازمیگردد. این چرخه، تحت نظام فیزیکی و شیمیایی الهی، نشانه اقتدار بیکران پروردگار است.
رزق بیحساب و عدالت الهی
عبارت «تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ» از رزق بیحساب الهی سخن میگوید. این رزق، که ظاهراً بیقاعده به نظر میرسد، در باطن تحت نظام حکمت و عدالت الهی قرار دارد. گویی خداوند، چون باغبانی حکیم، رزق را به بندگان خویش میبخشد، نه بهصورت گتره و بیحساب، بلکه با نظمی که از درک بشر خارج است. نابرابری ظاهری در رزق، مانند ثروت اندک عدهای در برابر فقر دیگران، تحت این نظام حکیمانه معنا مییابد. بشر، با حساب گنگ و ناقص خویش، از درک این نظام عاجز است، چنانکه اعداد انسانی، چون یک و میلیون، در برابر حساب الهی بیثبات و ناچیزند.
درنگ: رزق بیحساب الهی، نشانهای از عظمت و حکمت پروردگار است که فراتر از درک محدود بشر قرار دارد.
جمعبندی بخش دوم
آیه 27 سوره آل عمران، چونان تابلویی بدیع، نظم شگفتانگیز خلقت، تحول حیات و مرگ، و رزق بیحساب الهی را به تصویر میکشد. شب و روز، بهعنوان نمادی از نظم بینقص الهی، در همه موجودات جاری است. تحول حیات و مرگ، نشانه چرخه وجودی در نظام خلقت است، و رزق بیحساب، حکمت و عدالت الهی را در توزیع نعمتها نشان میدهد. این آیه، انسان را به تأمل در عظمت پروردگار و ناتوانی خویش در درک نظام هستی دعوت میکند.
بخش سوم: ضعف انسانی و تهذیب نفس با ذکر
جهل بشر و محدودیت علم
قرآن کریم، با تأکید بر «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»، جهل بشر را در برابر عظمت نظام هستی آشکار میسازد. انسان، با علم اندک خویش، از درک حالات وجودی موجودات، مانند پری سنگ یا غم گیاه، عاجز است. گویی بشر، چون کودکی در برابر اقیانوس بیکران دانش الهی، تنها قطرهای از معرفت را در دست دارد. این جهل، انسان را به فروتنی و توکل به پروردگار دعوت میکند.
نقد تکبر و ادعای بشر
تکبر بشر، که خود را برتر از انبیا یا حتی در برابر خدا میپندارد، نشانهای از جهل و غرور اوست. این آیات، چونان سیلی بر چهره تکبر، انسان را به اعتراف به نادانی و ضعف خویش فرا میخوانند. گویی خداوند، با خطاب «قُلْ»، انسان را به فروتنی و تسلیم در برابر عظمت خویش دعوت میکند. مقایسه با اولیای الهی، چون امام سجاد و امیرالمؤمنین علیهماالسلام، ناتوانی بشر را در برابر معرفت و عبادت آنها آشکار میسازد.
نقد دنيازدگی در عبادت
عبادت بشر، اغلب از سر عادت و نه عشق است. گویی انسان، در نماز خویش، به دنبال راحتی است، نه تقرب به خدا. برای مثال، سبک شدن نماز در سفر، که به دو رکعت کاهش مییابد، برای بسیاری مایه خوشحالی است، نه از سر عشق، بلکه از سر وظیفه. این عادت، در برابر عبادت عاشقانه اولیای خدا، چونان سایهای کمرنگ است. ناتوانی در گفتن ذکرهای ساده، مانند «سُبْحَانَ اللهِ»، نشانه ضعف اخلاص و دنيازدگی است.
نقد حساب بشری
حساب بشری، چون اعداد با صفر، گنگ و ناقص است. انسان، با شمارش یک، میلیون یا میلیارد، گمان میکند که حساب را درک کرده است، اما در برابر حساب الهی، که «بِغَيْرِ حِسَابٍ» است، این محاسبات ناچیز و بیثباتاند. گویی حساب بشر، چون خطی بر آب، در برابر نظام بینقص الهی رنگ میبازد.
ذکر آیه در سجده: راهی به سوی کمال
تکرار آیه 26 در سجده و رکوع، چونان کلیدی است که درهای معرفت و کمال را به روی انسان میگشاید. گفتن «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ» به جای «سُبْحَانَ اللهِ»، انسان را از تکبر و دنيازدگی رها میکند و به سوی عزت و تقرب به خدا رهنمون میسازد. این ذکر، چونان نوری در دل تاریکی، نفس را تهذیب میکند و معرفت را در جان انسان مینشاند.
درنگ: تکرار آیه 26 در سجده، با بیانی عظیم و معنوی، انسان را به سوی تهذیب نفس و معرفت الهی هدایت میکند.
شهادتین و تطهیر نفس
تکرار روزانه شهادتین، چونان آبی زلال، نفس را از کدورتها و ارتدادهای ناخواسته پاک میکند. گویی انسان، در هر روز، با گفتن «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰهِ»، خویش را از غبار گناه و غفلت میزداید. این عمل، چونان آینهای، قلب را صیقل میدهد و انسان را به سوی توحید و تسلیم هدایت میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأمل در ضعف و ناتوانی بشر، از جهل او در برابر نظام هستی، تکبر نابهجا، و دنيازدگی در عبادت سخن گفت. آیات 25 تا 27 سوره آل عمران، چونان آیینهای، این ضعفها را در برابر اقتدار الهی به نمایش میگذارند. ذکر آیه 26 در سجده و تکرار شهادتین، راههایی برای تهذیب نفس و تقرب به خدا هستند که انسان را از گرداب غرور و غفلت رها میسازند.
بخش چهارم: رزق و عدالت اجتماعی
نقد انباشت ثروت
انباشت ثروت و خودداری از توزیع آن، با روح آیات قرآن کریم، بهویژه «تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ»، سازگار نیست. رزق الهی، چونان امانتی است که باید در خدمت عدالت اجتماعی و کمک به محرومان قرار گیرد. گویی ثروت، چون آبی است که اگر جاری نشود، راکد و فاسد میگردد. توزیع خمس و زکات به نیازمندان، وظیفهای شرعی است که بار مسئولیت را از دوش ثروتمندان برمیدارد و جامعه را به سوی عدالت رهنمون میسازد.
تجربه شخصی و رزق بیحساب
تجربه کودکی، که در آن ثروت بدون درک ارزش آن در دسترس بود، نشانهای از رزق بیحساب الهی است. گویی خداوند، چون پدری مهربان، رزق را به بندگان خویش میبخشد، بیآنکه آنها توانایی درک یا مصرف صحیح آن را داشته باشند. ثروت زیاد، مانند کامیونی از طلا، اگر به درستی مصرف نشود، باری بر دوش انسان است. این تجربه، عظمت رزق الهی و ناتوانی بشر از درک آن را نشان میدهد.
عزت و ذلت در تاریخ
عزت و ذلت، چونان دو بال پرندهای، تحت اراده الهی قرار دارند. نمونهای تاریخی، که در آن یکی از رجال سیاسی به دلیل ترک کشور برای جلوگیری از خونریزی به ذلت افتاد، نشاندهنده نظام عزت و ذلت الهی است. این رخداد، چونان درسی عبرتآموز، ضعف بشر را در برابر اراده حکیمانه پروردگار آشکار میسازد.
درنگ: رزق و عزت الهی، تحت نظام حکمت و عدالت قرار دارند و انسان را به استفاده صحیح از نعمتها و فروتنی در برابر خدا دعوت میکنند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأمل در رزق بیحساب الهی، نقد انباشت ثروت، و نظام عزت و ذلت، انسان را به سوی عدالت اجتماعی و فروتنی در برابر پروردگار هدایت میکند. رزق، چونان امانتی الهی، باید در خدمت نیازمندان قرار گیرد، و عزت و ذلت، نشانههایی از اراده حکیمانه خداوند هستند که بشر را به تأمل در جایگاه خویش دعوت میکنند.
نتیجهگیری کلی
آیات 25 تا 27 سوره آل عمران، چونان گوهری درخشان در گنجینه قرآن کریم، اقتدار بیکران الهی و ضعف و ناتوانی انسانی را به نمایش میگذارند. آیه 25، با ترسیم صحنه قیامت، عدالت مطلق الهی را نشان میدهد. آیه 26، با خطاب «قُلِ اللَّهُمَّ»، انسان را به شناخت مالکیت مطلق، خیر بیحد، و اقتدار تام پروردگار دعوت میکند. آیه 27، با توصیف نظم شب و روز، تحول حیات و مرگ، و رزق بیحساب، عظمت نظام خلقت را به تصویر میکشد. این آیات، انسان را از تکبر و دنيازدگی بازمیدارند و با ذکر در سجده و شهادتین، به سوی تهذیب نفس و تقرب به خدا رهنمون میسازند. رزق و عزت، تحت نظام حکمت و عدالت الهی، انسان را به استفاده صحیح از نعمتها و خدمت به محرومان دعوت میکنند. این تفسیر، چونان چراغی، راه معرفت و فروتنی را در برابر پروردگار روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی