متن درس
تفسیر: آیات الهی در سوره نساء و تأملاتی در عدالت و سعادت اخروی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 974)
دیباچه
آیات 53 تا 56 سوره نساء در قرآن کریم، چونان آینهای زلال، بازتابدهنده حقیقت انسانهایی است که در گرداب رذایل اخلاقی چون حسد و بخل گرفتار آمدهاند. این آیات، با بیانی رسا و عمیق، به نقد رفتارهای نفاقآمیز پرداخته و سرنوشت دوگانه انسانها را در برابر ایمان و کفر ترسیم میکنند. در این نوشتار، با تأمل در این آیات، به تبیین مفاهیم الهی، عدالت خداوندی، و پاداش و عقوبت اخروی پرداخته شده است. متن پیشرو، با ساختاری منظم و زبانی روشن، کوشیده است تا معانی ژرف این آیات را با نگاهی تحلیلی و عالمانه به تصویر کشد، تا خواننده را به سوی تأمل در حقیقت وجودی خویش رهنمون سازد.
بخش یکم: نقد رذایل اخلاقی و بخل اهل نفاق
آیه 53: بخل شدید و فقدان خیررسانی
أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا
آیا ایشان را بهرهای از پادشاهی است؟ که در آن صورت به مردم به قدر ناچیز چیزی نمیدادند.
این آیه، با بیانی نافذ، به گروهی از اهل کتاب اشاره دارد که در صورت دستیابی به قدرت و ثروت، حتی به اندازه ناچیز («نقیر»، که به معنای کوچکترین مقدار است) از خیررسانی به دیگران دریغ میورزند. این بخل، چونان سدی است که راه نیکی و سخاوت را مسدود ساخته و ریشه در فقدان ایمان و حسادت درونی دارد. چنین افرادی، به جای آنکه نعمتهای الهی را وسیلهای برای خیررسانی قرار دهند، در تنگنای خودخواهی گرفتارند و از نعمتهای خویش جز برای خود بهره نمیجویند.
درنگ: بخل، نشانهای از ضعف ایمان است که انسان را از خیررسانی به دیگران بازمیدارد و او را در چرخهای از خودپرستی و انحطاط اخلاقی گرفتار میسازد.
آیه 54: حسادت به فضل الهی
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا
یا به مردمی که خداوند از فضل خویش به آنها عطا کرده حسد میورزند؟ در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنها پادشاهی بزرگی بخشیدیم.
آیه 54، چونان چراغی فروزان، حسادت گروهی از اهل کتاب را به نعمتهای الهی که به دیگران عطا شده، آشکار میسازد. این حسادت، که ریشه در فقدان محتوای معنوی و حقیقت ایمانی دارد، ایشان را به سوی نفاق و گمراهی سوق میدهد. خداوند در این آیه، به فضل خویش بر آل ابراهیم اشاره دارد که به ایشان کتاب (وحی)، حکمت (استحکام و وقار معنوی)، و ملک عظیم (قدرت و دولت) عطا فرموده است. این نعمتها، که نشانهای از لطف بیکران الهیاند، در دل حسودان آتش کینه و حسادت برمیافروزد.
حسادت، چونان زهری است که روح انسان را مسموم میسازد و او را از شکر نعمتهای الهی بازمیدارد. این گروه، به جای آنکه در نعمتهای خویش تأمل کنند، به فضل الهی در دیگران چشم میدوزند و از اینرو، در گردابی از بدبختی و ناکامی فرو میروند.
درنگ: حسادت، مانعی است که انسان را از درک فضل الهی و شکر نعمتهای خویش بازمیدارد و او را به سوی گمراهی و نفاق میکشاند.
بدبختی دائمی اهل نفاق
این گروه، در هر دو حالت گرفتار بدبختیاند: اگر خداوند به ایشان نعمت عطا کند، بخل میورزند و از خیررسانی به دیگران دریغ میکنند؛ و اگر به دیگران نعمت دهد، حسد میورزند و تحمل فضل الهی بر دیگران را ندارند. این پارادوکس، چونان آینهای است که عمق انحراف اخلاقی و معنوی ایشان را نشان میدهد. این افراد، نه طاغوتاند و نه کافر، بلکه در میانهای از بیپایگی و تزلزل گرفتارند، که این حالت، ایشان را به بدترین نوع انسانها بدل میسازد.
این گروه، به دلیل فقدان ایمان و اخلاص، در چرخهای از بخل و حسادت گرفتار آمدهاند و از سعادت اخروی محروم ماندهاند. این بدبختی، چونان سایهای تاریک، همواره بر وجودشان چیره است و ایشان را از نور هدایت الهی دور میسازد.
فضل الهی بر آل ابراهیم
قرآن کریم در آیه 54، به نعمتهای عظیم الهی بر آل ابراهیم اشاره دارد: کتاب، که نشانه وحی و هدایت الهی است؛ حکمت، که وقار و استحکام معنوی را به ارمغان میآورد؛ و ملک عظیم، که نماد قدرت و دولت است. این نعمتها، که به خاندان ابراهیم عطا شده، مورد حسادت اهل نفاق قرار گرفته است. ایشان، نه تنها به انبیا و فرزندانشان، بلکه به دولتمردان و قدرتمندان نیز حسد میورزند، چه نعمت ایشان علم و حکمت باشد و چه ثروت و قدرت.
این حسادت فراگیر، چونان شعلهای سوزان، روح ایشان را میسوزاند و ایشان را از هرگونه خیر و سعادت محروم میسازد. آل ابراهیم، بهعنوان نماد ایمان و توحید، با دریافت این نعمتها، الگویی برای هدایت انسانها قرار گرفتهاند، اما حسودان، به جای پیروی از این الگو، در کینه و حسادت فرو میروند.
درنگ: نعمتهای الهی، چون کتاب، حکمت، و ملک عظیم، نشانه لطف بیکران خداوند است، اما حسادت، انسان را از بهرهمندی از این نعمتها و هدایت الهی محروم میسازد.
بخش دوم: دوگانه ایمان و کفر در میان اهل کتاب
آیه 55: ایمانآورندگان و مانعتراشان
فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ ۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا
پس برخی از آنها به او ایمان آوردند و برخی از او روی گرداندند، و جهنم برای افروختن کافی است.
این آیه، با بیانی روشن، به تقسیمبندی اهل کتاب به دو گروه اشاره دارد: گروهی که به حقیقت ایمان میآورند و به سعادت دست مییابند، و گروهی که نه تنها از ایمان روی میگردانند، بلکه دیگران را نیز از راه هدایت بازمیدارند. این مانعتراشی، که نشانهای از نفاق و دشمنی با حقیقت است، ایشان را به بدترین مخلوقات بدل میسازد.
عبارت «وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا» نشاندهنده شدت و گستردگی عذاب جهنم است که برای مجازات این گروه کافی است. «سعیر»، که به معنای شعلهور شدن شدید است، بر عذابی سوزان و فراگیر تأکید دارد که متناسب با گناهان سنگین مانعتراشان از ایمان است.
درنگ: مانعتراشی از ایمان، نشانهای از نفاق است که انسان را به سوی عذاب سوزان جهنم سوق میدهد.
آیه 56: عذاب کافران و تجدید پوستها
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا
کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند، به زودی آنها را در آتشی درآوریم که هر گاه پوستهایشان بریان شود، پوستهای دیگری به جای آن قرار دهیم تا عذاب را بچشند. آری، خداوند عزیز و حکیم است.
این آیه، با تصویری هولناک، عذاب کافران به آیات الهی را توصیف میکند. خداوند، ایشان را در آتشی سوزان قرار میدهد که هرگاه پوستهایشان در اثر حرارت بریان شود، پوستهای جدیدی جایگزین میگردد تا عذاب را بهطور مداوم بچشند. این تصویر، چونان نقشی بر سنگ، بر تداوم و شدت عذاب تأکید دارد و نشان میدهد که عذاب جهنم، نه تنها سوزاننده است، بلکه مداوم و بیپایان.
عبارت «لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ» هدف این عذاب را آشکار میسازد: چشیدن رنج و درد بهگونهای که کافران به عمق گناه خویش آگاه شوند. این عذاب، نتیجه حکمت و عزت الهی است که با دقت و عدالت اجرا میشود. خداوند، که عزیز و حکیم است، با قدرتی بینیاز و حکمت بیکران، عدالت خویش را بر ظالمان جاری میسازد.
تصویر تجدید پوستها، که در این آیه به کار رفته، تمثیلی است برای تبیین عذابی که فراتر از ادراک بشری است. انسان، با ابزارهای مادی خویش، قادر به درک کامل این عذاب نیست، اما قرآن کریم، با این تمثیل، تلاش میکند تا ذهن را به سوی حقیقت عذاب اخروی رهنمون سازد. این عذاب، چونان آتشی است که لایهلایه وجود انسان را در بر میگیرد و تا عمق استخوانها نفوذ میکند.
درنگ: عذاب جهنم، با تجدید پوستها و تداوم رنج، نشانهای از عدالت حکیمانه الهی است که کافران را به چشیدن نتیجه کفر خویش وامیدارد.
مقایسه عذاب آتش و آب
در تبیین عذاب جهنم، مقایسهای میان مرگ در آتش و مرگ در آب ارائه شده است. مرگ در آب، چونان نسیمی گذرا، سریع و کمتر دردناک است، اما عذاب آتش، چونان شعلهای بیرحم، تدریجی و سوزاننده است. آتش، لایهلایه بدن را میسوزاند و دردی مداوم و عمیق به همراه دارد. این مقایسه، بر شدت عذاب جهنم تأکید دارد و نشان میدهد که خداوند، برای مجازات کافران، آتشی را برگزیده که وجودشان را ورقورق میسوزاند.
این تصویر، نه تنها بر تفاوت میان عذابهای مادی و اخروی تأکید دارد، بلکه نشاندهنده حکمت الهی در انتخاب عذابی است که با گناه کافران تناسب دارد. آتش جهنم، چونان کورهای است که هر لایه از وجود انسان را در بر میگیرد و او را در رنجی بیپایان فرو میبرد.
مهربانی و عدالت الهی
خداوند، برخلاف پدران و مادران که به فرزندان گناهکار خویش مهربانی بیقیدوشرط نشان میدهند، برای مؤمنان مهربان و برای ظالمان جبار است. این عدالت، چونان ترازویی دقیق، میان رحمت و عقوبت توازن برقرار میسازد. خداوند، با حکمت و عزت خویش، ظالمان را به عذابی سخت گرفتار میکند، در حالی که مؤمنان را با رحمت بیکران خویش در آغوش میکشد.
این تمایز، نشاندهنده تفاوت میان رحمت الهی و عواطف بشری است. پدران و مادران، حتی در برابر گناه فرزندان، دلنگران و مهرباناند، اما خداوند، با حکمت خویش، عدالت را بر ظالمان جاری میسازد و ایشان را به سزای اعمالشان میرساند.
درنگ: خداوند، با حکمت و عزت، عدالت خویش را اجرا میکند؛ برای مؤمنان مهربان و برای ظالمان جبار است.
بخش سوم: پاداش مؤمنان و نعمتهای بهشتی
پاداش ایمان و عمل صالح
قرآن کریم، در آیات بعدی، به پاداش مؤمنانی اشاره دارد که با ایمان و عمل صالح، به سعادت ابدی دست مییابند. این مؤمنان، که از رذایل اخلاقی چون حسد و بخل به دورند، به بهشتهایی با نهرهای جاری راه مییابند و از نعمتهای بیپایان الهی بهرهمند میشوند.
این پاداش، چونان گوهری درخشان، نشاندهنده توازن عدالت الهی است. در برابر عذاب ظالمان، مؤمنان با ایمان و عمل صالح، به سعادتی جاودان دست مییابند که در آن، آرامش و آسایش ابدی نصیبشان میگردد.
نهرهای جاری و ظل ظلیل
عبارت «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» بهشتی را توصیف میکند که نهرهای جاری از زیر آن میگذرند، چونان رگهایی از حیات که طراوت و زیبایی را به ارمغان میآورند. این تصویر، نشانهای از فراوانی و آرامش بهشتی است که مؤمنان در آن از آسایش بیپایان برخوردار میشوند.
همچنین، عبارت «وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا» به سایههایی گسترده و دلانگیز اشاره دارد که چونان سایبانی ملکوتی، مؤمنان را از گرما و رنج دور نگه میدارد. این سایهها، در تضاد با آتش سوزان جهنم، نمادی از آرامش و خنکی ابدیاند.
درنگ: نهرهای جاری و سایههای گسترده بهشت، نشانههایی از آرامش و نعمت بیپایان الهیاند که به مؤمنان عطا میشود.
ازواج مطهره
عبارت «لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ» به همسرانی پاک و مطهر اشاره دارد که در بهشت به مؤمنان عطا میشوند. این همسران، عاری از هرگونه ناپاکی جسمی (مانند خون) و روانی (مانند حسادت) هستند و نشانهای از کمال و زیبایی نعمتهای بهشتیاند.
در روایتی آمده است: «ما رأیت فی الجنة احب الی منک و رأیت مخ ساقیه من وراء سبعون حله»، که به معنای آن است که در بهشت، هیچ نعمتی از همسر مطهر دوستداشتنیتر نیست، حتی اگر هفتاد لایه لباس بر تن داشته باشد، زیبایی و کمال او آشکار است. این تصویر، چونان گوهری در صدف، بر عظمت و زیبایی نعمتهای بهشتی تأکید دارد.
مفهوم «ازواج مطهره» تنها به زنان محدود نمیشود، بلکه شامل هر دو جنس است، زیرا «زوج» در زبان عربی به معنای جفت است و میتواند به زن و مرد اطلاق شود. این همسران، که از هرگونه ناپاکی پاکاند، نمادی از کمال معنوی و جسمانی در بهشتاند.
درنگ: ازواج مطهره، نشانهای از کمال و زیبایی نعمتهای بهشتیاند که عاری از ناپاکیهای جسمی و روانیاند.
محدودیت درک نعمتهای بهشتی
نعمتهای بهشتی، مانند ازواج مطهره و ظل ظلیل، به دلیل ماهیت غیرمادی و فراطبیعی خویش، برای انسان قابل درک کامل نیست. تمثیلات قرآنی، چونان پنجرههایی به سوی حقیقت، تنها برای تقریب ذهن به کار میروند. انسان، با ابزارهای مادی خویش، قادر به تصور کامل این نعمتها نیست و تنها به توصیفات قرآن کریم وابسته است.
این محدودیت، مشابه ناشناخته بودن عذاب جهنم است. همانگونه که عذاب جهنم فراتر از ادراک بشری است، نعمتهای بهشتی نیز در ورای تصورات مادی قرار دارند. این تمثیلات، چونان شعلهای در تاریکی، راه را برای فهم حقیقت روشن میسازند، اما حقیقت کامل تنها در نزد خداوند است.
ماده و خلود
نعمتهای بهشتی، اگرچه به ظاهر مادیاند، از جنس ماده خالدهای هستند که با ماده فانی دنیای مادی تفاوت دارد. این ماده، که قابلیت خلود و ثبات دارد، عاری از فساد و تغییر است. ابنسینا در «شفا» به این نکته اشاره دارد که ماده اخروی، با ماده دنیوی متفاوت است و این تفاوت، نعمتهای بهشتی را جاودان و پایدار میسازد.
این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل معمای خلود نعمتهای بهشتی را میگشاید. ماده خالده، که از فساد و زوال به دور است، به مؤمنان امکان میدهد تا از نعمتهای ابدی بهرهمند شوند، بیآنکه تغییر و تحولی در آنها رخ دهد.
درنگ: ماده خالده بهشتی، که عاری از فساد و تغییر است، نعمتهای ابدی را برای مؤمنان پایدار میسازد.
جمعبندی
آیات 53 تا 56 سوره نساء در قرآن کریم، چونان چراغی فروزان، راه سعادت و شقاوت انسانها را روشن میسازند. این آیات، با نقد رذایل اخلاقی چون حسد و بخل، انسان را به تأمل در رفتار خویش وامیدارند. گروهی از اهل کتاب، که در حسادت و نفاق گرفتارند، به عذابی سوزان در جهنم گرفتار میشوند، در حالی که مؤمنان، با ایمان و عمل صالح، به بهشتهایی با نهرهای جاری و سایههای گسترده راه مییابند. این دوگانه، نشانهای از عدالت حکیمانه الهی است که با عزت و حکمت اجرا میشود. نعمتها و عذابهای اخروی، که فراتر از ادراک بشریاند، با تمثیلات قرآنی به تصویر کشیده شدهاند تا انسان را به سوی حقیقت هدایت کنند.
این تفسیر، خواننده را به خودآزمایی دعوت میکند تا با پرهیز از رذایل اخلاقی و روی آوردن به ایمان و عمل صالح، در مسیر سعادت ابدی گام بردارد. حکمت و عزت الهی، چونان دو بال، انسان را به سوی کمال رهنمون میسازند و او را از تاریکی نفاق و گمراهی به سوی نور هدایت میبرند.
با نظارت صادق خادمی