متن درس
تفسیر آیات 58 تا 60 سوره مائده: تأملی در عقلانیت، فسق و پیامدهای دوری از حق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 1098)
دیباچه
آیات 58 تا 60 سوره مائده، چونان آیینهای زلال، رفتارهای غیرعقلانی، نفاق و پیامدهای معنوی و اخلاقی دوری از حق را به تصویر میکشند. این آیات، با بیانی آسمانی، از انسان میخواهند تا در مسیر عقلانیت و توحید گام بردارد و از لغزش به سوی فسق و طاغوتپرستی بپرهیزد. این نوشتار، با نگاهی ژرف و تأملبرانگیز، به تبیین این آیات میپردازد و با بهرهگیری از محتوای درسگفتارهای قرآنی، چارچوبی منسجم و علمی برای فهم این آیات ارائه میدهد. هدف، نهتنها تبیین معانی ظاهری آیات، بلکه کاوش در لایههای عمیقتر معنوی و اخلاقی آنهاست تا چون چراغی راهنمای مسیر زندگی مؤمنانه باشد.
بخش یکم: تبیین مفهوم عقلانیت و نقد رفتار غیرعقلانی
آیه 58 سوره مائده: ندا به سوی نماز و واکنش غیرعقلانی
وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ
و چون به سوی نماز ندا دهید، آن را به مسخره و بازیچه میگیرند. این بدان سبب است که آنان قومیاند که نمیفهمند.
این آیه، با بیانی صریح، گروهی را توصیف میکند که دعوت به نماز، این رکن والای دین، را به سخره میگیرند و آن را بازیچه میانگارند. واژه «قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ» در این آیه، نه به معنای دیوانگی، بلکه به فقدان عقلانیت در رفتار اشاره دارد. اینان، کسانیاند که کارهایشان بیقاعده، بیملاک و بیاندازه است؛ گویی چون کشتیای بیسکان، در دریای اعمال خویش سرگرداناند. عقلانیت، در این نگاه، توانایی تنظیم رفتار بر اساس اصول و قواعد الهی است که این گروه از آن محروماند.
درنگ: عقلانیت در قرآن کریم، نهتنها توانایی تفکر منطقی، بلکه پایبندی به قواعد الهی و پرهیز از رفتارهای بیملاک است. فقدان این عقلانیت، انسان را به سوی سخرهانگاری شعائر الهی سوق میدهد.
بخش دوم: خطاب به اهل کتاب و نقد نفاق
آیه 59 سوره مائده: ایمان مؤمنان و خردهگیری اهل کتاب
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ
بگو: ای اهل کتاب، آیا جز این از ما خرده میگیرید که به خدا و آنچه به سوی ما نازل شده و آنچه پیش از این نازل شده ایمان آوردهایم، و اینکه بیشتر شما فاسقید؟
این آیه، با خطابی مستقیم به اهل کتاب، از آنان میپرسد که چرا از مؤمنان خرده میگیرند و آزارشان میدهند. پاسخ، در ایمان مؤمنان به خدا، وحی نازلشده بر ایشان (مَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا) و وحیهای پیشین (مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ) نهفته است. قرآن کریم، با زیرکی، از عبارت «مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ» استفاده نمیکند، زیرا برخی از اهل کتاب به وحیهای پیشین نیز ایمان ندارند و صرفاً عنوان ظاهری «اهل کتاب» را یدک میکشند. این نفاق، ریشه در عدم پایبندی به حقیقت وحی و گرایش به امور دنیوی دارد.
فسق اکثریت اهل کتاب
عبارت «وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ» اکثریت اهل کتاب را فاسق معرفی میکند. فسق، در این سیاق، به معنای خروج از قواعد الهی و گرایش به رفتارهای بیانضباط و دنیوی است. اینان، گویی چون پرندگانی که از شاخههای امن الهی به سوی دامهای دنیا پر کشیدهاند، در رفتار خویش بیقاعده و بیاندازهاند. این فسق، نهتنها از عدم ایمان واقعی به وحی، بلکه از فقدان عقلانیت در تنظیم رفتار سرچشمه میگیرد.
درنگ: نفاق اهل کتاب، در عدم ایمان واقعی به وحیهای پیشین و گرایش به امور دنیوی ریشه دارد. عنوان «اهل کتاب» برای آنان، چونان نقابی است که حقیقت نفاقشان را پنهان میکند.
بخش سوم: پیامدهای دوری از حق و گرایش به طاغوت
آیه 60 سوره مائده: عاقبت فاسقان و طاغوتپرستان
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ ۚ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ ۚ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ
بگو: آیا شما را از کسانی که نزد خدا پاداشی بدتر از این دارند آگاه کنم؟ کسانی که خدا لعنتشان کرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزینگان و خوکان پدید آورده و طاغوت را پرستیدهاند. اینان جایگاهشان بدتر و از راه راست گمراهترند.
این آیه، با بیانی هشدارآمیز، به عاقبت کسانی اشاره دارد که از مسیر حق دور شدهاند. این عاقبت، در سه مرحله تبیین میشود: لعن الهی (دوری از رحمت خدا)، غضب الهی (خشم خداوند بر آنان)، و تبدیل شدن به موجوداتی با صفات قرده و خنازیر و پرستش طاغوت. این مراحل، چونان پلههایی به سوی انحطاط، انسان را از مقام والای خلیفهالله به حضیض حیوانیت و طاغوتپرستی فرو میغلتاند.
تفسیر قرده و خنازیر: صفات حیوانی، نه تبدیل فیزیکی
واژگان «الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ» در این آیه، به معنای تبدیل فیزیکی انسان به حیوان نیست، بلکه به صفات حیوانی مانند فساد، شرارت، حرص و آلودگی اشاره دارد. قرده (میمون) و خنازیر (خوک)، به دلیل شباهت زیستی به انسان، نمادهایی از رفتارهای غیراخلاقیاند که در انسان فاسق بروز مییابد. این تفسیر، با عقلانیت سازگار است و از برداشتهای غیرعلمی که انسان را به حیوان تبدیلشده میپندارند، پرهیز میکند. گویی اینان، با دوری از عقل و حق، به جای بالوپر گرفتن به سوی کمال، در باتلاق صفات حیوانی فرو رفتهاند.
عبادت طاغوت: اوج انحطاط معنوی
عبارت «عَبَدَ الطَّاغُوتَ» نشاندهنده اوج انحطاط کسانی است که از فسق به سوی پرستش غیرخدا لغزیدهاند. طاغوت، هر آنچه غیر خداست، از بتهای مادی گرفته تا ارزشهای دنیوی یا حتی تقدیس غیرتوحیدی شخصیتهای مقدس. این پرستش، نتیجه طبیعی صفات حیوانی است؛ گویی انسان فاسق، چونان پرندهای که از شاخه امن الهی جدا شده، به سوی دامهای طاغوت پر میکشد.
درنگ: تبدیل به قرده و خنازیر، نه به معنای تغییر فیزیکی، بلکه نشانهای از انحطاط اخلاقی و گرایش به صفات حیوانی است. عبادت طاغوت، بدتر از فسق، انسان را به سوی گمراهی مطلق سوق میدهد.
بخش چهارم: تفاوت فسق و عبادت طاغوت
فسق، گرچه گناهی بزرگ است، اما با توبه (اسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ) قابل بازگشت است. اما عبادت طاغوت، چونان غرق شدن در گردابی عمیق، انسان را به جایی میرساند که بازگشت از آن دشوارتر است. فسق، گویی گم شدن در کوچههای تنگ دنیاست، اما عبادت طاغوت، چون فرو افتادن در پرتگاهی بیانتها، انسان را از خدا و حقیقت دور میکند.
طاغوت: هر آنچه غیر خداست
طاغوت، در این سیاق، هر چیزی است که جای خدا را در دل انسان بگیرد، حتی اگر به نام شخصیتهای مقدس باشد. اگر ذکر نامهای مقدس، مانند امامان، بدون پیوند با توحید باشد، به طاغوتپرستی میانجامد. گویی انسان، به جای پرستش نور الهی، به سایههای آن دل میبندد و از حقیقت دور میماند.
درنگ: طاغوت، هر آنچه غیر خداست، از بتهای مادی تا تقدیس غیرتوحیدی ارزشها و شخصیتها. پرستش طاغوت، انسان را از مسیر توحید به سوی گمراهی میکشاند.
بخش پنجم: سلام به خدا و مخلوقات
سلام به خدا: جلای دل و نزدیکی به توحید
یکی از پیشنهادات بدیع این درسگفتار، تأکید بر «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا اللَّهُ» بهعنوان عملی توحیدی و معنوی است. این سلام، گویی چون نسیمی خنک، کدورتها را از دل میزداید و قلب را به نور توحید جلا میدهد. سلام به خدا، رسول، و عباد صالحین، انسان را به سوی پاکدلی و دوری از کینه سوق میدهد.
نقد حذف سلام به خدا در سنتهای دینی
عدم ذکر «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا اللَّهُ» در برخی زیارتنامهها، نشانهای از محدودیت فکری در سنتهای دینی است. این درسگفتار، با دعوت به بازنگری در این سنتها، پیشنهاد میکند که سلام به خدا، بهعنوان عملی توحیدی، در کنار سلام به رسول و عباد صالحین قرار گیرد. این عمل، گویی چون کلیدی زرین، درهای توحید و معرفت را به روی انسان میگشاید.
پاکدلی و پرهیز از کینه
عبارت «ما از آن پاکدلانیم که به کس کینه نداریم»، چونان شعاری آسمانی، انسان را به سوی پاکدلی و دوری از کینهورزی فرا میخواند. این اصل، با روح آیات همخوانی دارد که انسان را از نفاق و فسق برحذر میدارد و به سوی عقلانیت و توحید هدایت میکند.
درنگ: سلام به خدا و مخلوقات، عملی توحیدی است که دل را از کدورت میرهاند و انسان را به سوی پاکدلی و توحید رهنمون میشود.
بخش ششم: جایگاه سلام در اسلام
سلام، یکی از اسمای الهی و جوهره اسلام است. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا اللَّهُ»، بهعنوان عملی تسلیمی و توحیدی، انسان را به خدا نزدیک میکند. این درسگفتار، با تأکید بر این عمل، از محدودیت در ذکر اسمای الهی انتقاد میکند و پیشنهاد میدهد که ذکرهایی مانند «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا الرَّحْمَنُ» یا «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا الْمَجِيدُ» نیز مانعی ندارد، زیرا همگی در چارچوب توحید جای میگیرند.
این دیدگاه، گویی چون جویباری زلال، از چشمه توحید سرچشمه میگیرد و انسان را به سوی آزادی در ذکر الهی و پرهیز از تقلید کورکورانه هدایت میکند. سلام به خدا، رسول، و همه مخلوقات، نشانهای از تسلیم در برابر اراده الهی و پذیرش همه آفریدگان اوست.
جمعبندی
آیات 58 تا 60 سوره مائده، چونان چراغی روشن، مسیر عقلانیت، توحید و دوری از فسق و طاغوتپرستی را نشان میدهند. این آیات، با نقد رفتار غیرعقلانی، نفاق اهل کتاب، و پیامدهای دوری از حق، انسان را به تأمل در رفتار خویش دعوت میکنند. تفسیر قرده و خنازیر بهعنوان صفات حیوانی، نه تبدیل فیزیکی، بر عقلانیت این آیات تأکید دارد. پیشنهاد سلام به خدا و مخلوقات، گویی چون پلی زرین، انسان را به سوی توحید و پاکدلی رهنمون میشود. این درسگفتار، با بیانی عمیق و معنوی، چارچوبی برای زندگی مؤمنانه ارائه میدهد که در آن عقل، اخلاق و توحید در هم تنیدهاند.
با نظارت صادق خادمی