متن درس
تفسیر: نقد غلو و عصيان در ادیان توحیدی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۱۵)
دیباچه
قرآن کریم، بهسان چراغی فروزان، راه حقیقت را در برابر بشریت میگشاید و با زبانی فصیح و بلیغ، انحرافات و کژیهای اعتقادی و رفتاری را آشکار میسازد. آیات 77 و 78 سوره مائده، با محوریت نهی از غلو در دین و محکومیت کفر، عصيان و تجاوز بنیاسرائیل، دریچهای است به سوی تأمل در حقیقت توحید و پرهیز از انحرافاتی که ادیان الهی را از مسیر اصیل خویش دور ساخته است. این نوشتار، با تکیه بر این آیات، به بررسی عمیق و تفصیلی این مفاهیم میپردازد و با زبانی روشن و متین، حقایق قرآنی را برای مخاطبان تبیین میکند. هدف، نهتنها بازخوانی آیات، بلکه پیوند آنها با واقعیات تاریخی و معاصر است تا آیینهای باشد برای بازاندیشی در رفتارهای دینی و اجتماعی.
بخش نخست: نهی از غلو در دین و نقد انحرافات اعتقادی
مفهوم غلو و معنای «غير الحق»
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ
بگو: ای اهل کتاب! در دین خود به ناحق زیادهروی نکنید و از هوسهای گروهی که پیشتر گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه راست منحرف شدند، پیروی نکنید.
قرآن کریم در آیه 77 سوره مائده، اهل کتاب را از غلو در دینی که از حقیقت فاصله گرفته است، نهی میکند. غلو، بهسان رودی خروشان که از مسیر اصلی خود منحرف شود، دین را به ورطه شرک و گمراهی میکشاند. عبارت «غير الحق» در این آیه، ظرافتی کلامی را آشکار میسازد: دین اهل کتاب، هرچند ریشه در وحی الهی دارد، اما به دلیل تحریفات و زیادهرویها، از حقیقت اصیل توحیدی دور شده است. این عبارت، به جای «باطل»، نشاندهنده آن است که این دین بهطور کامل باطل نیست، بلکه بخشهایی از آن هنوز ممکن است حامل عناصری از حقیقت باشد. این تمایز، چونان نوری است که در تاریکی انحرافات میدرخشد و به وجود ارزشهای باقیمانده در ادیان تحریفشده اشاره دارد.
غلو، بهویژه در نسبت دادن شأن الوهیت به شخصیتهای دینی، چونان بتی است که در معبد توحید برپا شده و ایمان را به انحراف میکشاند. قرآن کریم، با این نهی، اهل کتاب را به بازنگری در باورهایشان دعوت میکند تا از پیروی هوسهای گمراهان پیشین که بسیاری را به ضلالت کشاندند، پرهیز کنند.
تحریف جایگاه پیامبران: نمونه عیسی بن مریم
یکی از مصادیق بارز غلو، تحریف جایگاه حضرت عیسی (ع) توسط برخی از بنیاسرائیل است. آنها، بهسان معمارانی که بنایی را به نادرستی بازسازی کنند، عیسی را از مقام نبوت به شأن الوهیت ارتقا دادند و بدینسان، حقیقت توحیدی را مخدوش ساختند. این تحریف، نهتنها جایگاه عیسی را دگرگون کرد، بلکه به خلق باورهایی انجامید که با اصل توحید در تضاد بود. قرآن کریم، با اشاره به این انحراف، بر لزوم حفظ حرمت پیامبران و پرهیز از زیادهروی در تکریم آنها تأکید میورزد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تمرکز بر آیه 77 سوره مائده، به تبیین مفهوم غلو و نقد انحرافات اعتقادی اهل کتاب پرداخت. این آیه، چونان آیینهای است که کژیهای اعتقادی را بازتاب میدهد و با دعوت به اعتدال، راه بازگشت به حقیقت توحیدی را نشان میدهد. تمایز میان «غير الحق» و «باطل»، ظرافتی است که بر جامعیت و دقت قرآن کریم دلالت دارد و بر وجود برخی عناصر صحیح در ادیان تحریفشده تأکید میکند.
بخش دوم: لعن کافران و محکومیت عصيان و تجاوز
لعن بنیاسرائیل و نقش انبیا
لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ
از بنیاسرائیل، کسانی که کافر شدند، بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن شدند. این به سبب آن بود که نافرمانی کردند و تجاوز میکردند.
آیه 78 سوره مائده، کافران بنیاسرائیل را به دلیل کفر، نافرمانی و تجاوز مورد لعن قرار میدهد. لعن، بهسان طرد از ساحت رحمت الهی، نتیجه اصرار بر انکار حقیقت و تخطی از حدود الهی است. این لعن، از زبان داود و عیسی بن مریم (ع) اعلام شده، زیرا بنیاسرائیل با تحریف پیام این انبیا، بنیادهای توحیدی یهودیت و مسیحیت را ویران ساختند. داود، چونان ستونی استوار در بنای یهودیت، و عیسی، چونان مشعلی فروزان در مسیحیت، بودند که جایگاهشان به دست گمراهان تحریف شد.
عصيان و تجاوز: دو جرم اصلی
آیه، دو جرم اصلی بنیاسرائیل را «عصوا» (نافرمانی از احکام الهی) و «يعتدون» (تجاوز و ظلم به دیگران) معرفی میکند. «عصيان»، بهسان ریشهای است که درخت دین را از درون میپوساند، و «تجاوز»، چونان شاخههایی است که سایه ظلم را بر سر دیگران میگستراند. نافرمانی از تورات، بهعنوان منشأ وحیانی یهودیت، و ظلم به مردم با سوءاستفاده از قدرت و ثروت، مصادیق این دو جرماند. این رفتارها، نهتنها به اسم دین، بلکه در تضاد با روح آن انجام میشد.
بنیاسرائیل، با بهرهگیری از دو روش «سالوس» (فریب و نیرنگ) و «زور» (اجبار)، حقوق دیگران را پایمال کردند. این روشها، چونان دو بال پرندهای شوم، آنها را به ورطه فساد و انحراف کشاند. چه با فریب مردم و چه با اجبار، این تجاوزات، نقض عدالت و اخلاق دینی بود و قرآن کریم آن را به شدت محکوم میکند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر آیه 78 سوره مائده، به محکومیت کفر، عصيان و تجاوز بنیاسرائیل پرداخت. این آیه، چونان شمشیری برنده، انحرافات اعتقادی و رفتاری را میشکافد و با لعن کافران، بر ضرورت پایبندی به احکام الهی و پرهیز از ظلم تأکید میورزد. نقش داود و عیسی در این لعن، نشاندهنده عمق تحریفات بنیاسرائیل در برابر پیام توحیدی انبیاست.
بخش سوم: اعمال زشت و مسئولیت خواص
شدت اعمال زشت و عدم نهی از منکر
قرآن کریم، در ادامه آیات، به شدت قباحت اعمال بنیاسرائیل اشاره دارد: «كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ» (آنها از منکر نهی نمیکردند) و «لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ» (چه زشت بود آنچه انجام میدادند). این عبارات، چونان آینهای است که زشتیهای رفتاری و مسئولیت جمعی در برابر منکر را بازتاب میدهد. بنیاسرائیل، نهتنها خود مرتکب اعمال زشت شدند، بلکه در برابر منکرات سکوت کردند و این سکوت، به گسترش فساد انجامید.
این اعمال، از ظلم و دزدی گرفته تا سوءاستفاده از قدرت و ثروت، در میان خواص و اشراف جامعه رواج داشت. مردم عادی، چونان برگهایی بر شاخسار اجتماع، اغلب در این فسادها دخیل نبودند، اما خواص، چون ریشههای فاسد، بنيان جامعه را به تباهی کشاندند.
نقد معاصر: فساد در نهادهای دینی
این انحرافات، محدود به گذشته نیست و در دوران معاصر نیز در برخی نهادهای دینی دیده میشود. بهعنوان مثال، برخی مراکز دینی، با ظاهری نیکو و فریبنده، در پشت پرده به فساد مالی و اخلاقی آلودهاند. این نهادها، چونان باغی هستند که در ظاهر پر از گلهای رنگارنگ است، اما ریشههایش در خاک فساد فرو رفته است. قرآن کریم، با ادبی ظریف، از بیان صریح جزئیات این اعمال پرهیز میکند، اما با عباراتی چون «لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ»، شدت زشتی آنها را آشکار میسازد.
در تجربهای شخصی، حضور در کلیسایی در نزدیکی چهارراه گلبندک، پرده از تناقض میان ظاهر و باطن برخی افراد برداشت. در حالی که ظاهرشان پرهیزکار و متدین بود، رفتارهایشان گاه با حقیقت دین در تضاد بود. این مشاهدات، چونان آینهای است که ضرورت هوشیاری در برابر ظاهرگرایی دینی را نشان میدهد.
نقش خواص در فساد
فساد، اغلب از خواص و رهبران جامعه سرچشمه میگیرد. این گروه، چونان سکانداران کشتی اجتماع، اگر به فساد آلوده شوند، تمام جامعه را به سوی طوفان گمراهی میکشانند. در تاریخ، نمونههایی چون یزید و همراهانش، که اعمال زشتشان به «لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ» تعبیر شده، نشاندهنده نقش خواص در انحرافات است. مردم عادی کوفه، هرچند در برخی رویدادها نقش داشتند، اما بار اصلی فساد بر دوش خواص بود.
فساد مالی در علم دینی
یکی از مصادیق فساد در میان برخی عالمان دینی، سوءاستفاده از اموال دینی، مانند سهم امام، است. برخی، با توجیهاتی چون «سود مال من است»، اموال عمومی را به نفع شخصی مصادره میکنند. این رفتار، چونان دزدی است که در جامه تقدس پنهان شده و با فریب، حتی نزدیکان را گمراه میسازد. این توجیهات، نهتنها نقض امانتداری است، بلکه روح دین را نیز زخمی میکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تمرکز بر شدت اعمال زشت و نقش خواص در فساد، نشان داد که انحرافات دینی و اجتماعی اغلب از رهبران و اشراف سرچشمه میگیرد. قرآن کریم، با عبارات فصیح و بلیغ، این فسادها را محکوم میکند و بر مسئولیت جمعی در نهی از منکر تأکید دارد. نقد معاصر نهادهای دینی و عالمان، ضرورت هوشیاری و اصلاح را بیش از پیش آشکار میسازد.
نتیجهگیری
آیات 77 و 78 سوره مائده، چونان مشعلهایی فروزان، راه حقیقت و عدالت را روشن میسازند. این آیات، با نهی از غلو، محکومیت کفر و عصيان، و نقد تجاوز و فساد، بر ضرورت بازگشت به توحید و اعتدال تأکید دارند. تمایز «غير الحق» و «باطل»، لعن کافران بر زبان انبیا، و نقد خواص بهعنوان عاملان اصلی فساد، همگی پیامی واحد دارند: دین الهی، تنها در سایه توحید، عدالت و پرهیز از انحرافات میتواند به کمال خود برسد. این نوشتار، با تکیه بر این آیات، تلاش کرد تا با زبانی فاخر و روشن، حقایق قرآنی را تبیین کند و راه را برای تأمل در رفتارهای دینی و اجتماعی هموار سازد.