در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1171

متن درس





تفسیر: تأملاتی در تکذیب آیات الهی و ناشنوایی معنوی

تفسیر: تأملاتی در تکذیب آیات الهی و ناشنوایی معنوی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۷۱)

دیباچه

قرآن کریم، کتاب هدایت و نور، با آیات روشن و بدیهی خویش، راه سعادت را به انسان نشان می‌دهد. آیه سی‌ونهم سوره الأنعام، با بیانی عمیق و تأمل‌برانگیز، به تبیین حال تکذیب‌کنندگان آیات الهی و پیامدهای معنوی این انکار می‌پردازد. این نوشتار، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای عالمانه، به کاوش در مفاهیم این آیه و پیوند آن با آیه پیشین می‌پردازد. هدف، ارائه نگرشی جامع به حقیقت هدایت، گمراهی و نقش عوامل الهی و انسانی در سرنوشت آدمی است. این تأملات، با زبانی فصیح و ساختاری منظم، درصدد است تا نور معرفت قرآنی را در دل خواننده بتاباند، چنان‌که خورشید حقیقت بر تاریکی‌های جهل چیره شود.

بخش یکم: نظام خلقت و بازگشت به سوی پروردگار

تبیین آیه سی‌وهشتم سوره الأنعام

درنگ: نظام خلقت الهی، چنان کامل و فراگیر است که هیچ موجودی از دایره حکمت و عدالت پروردگار خارج نیست. همه جنبندگان و پرندگان، امت‌هایی مانند انسان‌اند و به سوی پروردگارشان محشور می‌شوند.

﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ ۚ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾
هیچ جنبنده‌ای در زمین و هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز کند نیست، مگر آنکه امت‌هایی مانند شما هستند. ما در این کتاب از هیچ چیز فروگذار نکرده‌ایم؛ سپس به سوی پروردگارشان گردآورده می‌شوند.

این آیه، به کمال نظام خلقت اشاره دارد. هر جنبنده و پرنده‌ای، بخشی از امت‌هایی است که مانند انسان، در نظامی منظم و هدفمند آفریده شده‌اند. خداوند در کتاب هستی، هیچ جزئی را فروگذار نکرده و همه موجودات، در نهایت، به سوی او بازمی‌گردند تا در محضر عدالتش حسابرسی شوند. این بازگشت، نشانه‌ای است از حکمت بی‌انتهای الهی که هیچ موجودی را بی‌هدف نیافریده و همه را در مسیر رجعت به سوی مبدأ هستی هدایت می‌کند.

بخش دوم: تکذیب آیات و تاریکی دل

تحلیل آیه سی‌ونهم سوره الأنعام

درنگ: تکذیب آیات الهی، نه از فقدان ابزارهای ادراک، بلکه از ناشنوایی و نابینایی معنوی ناشی می‌شود. این انکار، دل را در تاریکی جهل فرو می‌برد، چنان‌که خورشید حقیقت را پشت ابرهای تعصب و خیره‌سری پنهان می‌کند.

﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ۗ مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾
کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، کر و لال‌اند و در تاریکی‌ها هستند. خدا هر که را بخواهد گمراه می‌کند و هر که را بخواهد بر راه راست قرار می‌دهد.

این آیه، با بیانی رسا، حال تکذیب‌کنندگان آیات الهی را به تصویر می‌کشد. آنان، با وجود برخورداری از چشم و گوش، از درک حقیقت محروم‌اند. «صُمٌّ وَبُكْمٌ»، استعاره‌ای است از فقدان بصیرت معنوی که دل را در ظلمات جهل و گمراهی فرو می‌برد. این تاریکی، نه از نبود نور، بلکه از خودداری آدمی از پذیرش آن ناشی می‌شود. آیات الهی، چنان روشن و بدیهی‌اند که انکارشان تنها از خیره‌سری یا جهل سرچشمه می‌گیرد، مانند کسی که در برابر آفتاب، چشم برهم نهد و تاریکی را برگزیند.

ناشنوایی معنوی و خیره‌سری

تکذیب‌کنندگان، با وجود ابزارهای ادراک، از شنیدن و دیدن حقیقت بازمی‌مانند. این ناشنوایی و نابینایی، نه جسمانی، بلکه معنوی است. آنان، مانند مسافرانی گمگشته در بیابانی ظلمانی، نور هدایت را نمی‌بینند، نه از آن‌رو که نور نیست، بلکه از آن‌رو که دل‌هایشان به تاریکی خو گرفته است. این خیره‌سری، مانعی است که انسان را از پذیرش آیات روشن الهی بازمی‌دارد.

روشنایی آیات الهی

آیات قرآن کریم، مانند چراغ‌هایی در شب تار، راه هدایت را روشن می‌کنند. این آیات، چه در کتاب تکوینی (طبیعت) و چه در کتاب تشریعی (قرآن)، چنان واضح و بدیهی‌اند که هر انسان منصفی را به اقرار وامی‌دارند. انکار این آیات، مانند انکار خورشید در روز روشن است. هر کس، فارغ از عقیده و پیشینه، با تأمل در این آیات، به حقیقت آن‌ها گواهی می‌دهد، چنان‌که گویی آیینه‌ای صاف در برابر حقیقت نهاده شده است.

بخش سوم: نقد غرور علمی و تاریکی دل

مثال دانشمند نجوم

درنگ: غرور علمی، چون پرده‌ای ضخیم، مانع دیدن حقیقت الهی می‌شود. دانشمندی که آسمان‌ها را کاویده، اما خدا را انکار می‌کند، در ظلمات خیره‌سری گرفتار است.

در مثالی تأمل‌برانگیز، به دانشمندی ایرانی‌تبار اشاره می‌شود که با وجود تألیف ده‌ها کتاب در نجوم و کاوش آسمان‌ها، خدا را انکار می‌کند، زیرا در آسمان‌ها اثری از او نیافته است. این دانشمند، با وجود چشم و گوش و دانش، در تاریکی گمراهی فرو رفته، زیرا غرور علمی، او را از دیدن نور حقیقت محروم کرده است. او، مانند کسی است که در میان ستارگان، گمگشته خویشتن است و راه به سوی مبدأ هستی نمی‌یابد.

خیره‌سری و ظلمات دل

این دانشمند، مصداقی است از «صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ». او، با وجود ابزارهای ادراک و دانش، حقیقت را انکار می‌کند، نه از آن‌رو که حقیقت غایب است، بلکه از آن‌رو که غرور، دل او را تاریک کرده است. این خیره‌سری، مانند بادی است که چراغ عقل را خاموش می‌کند و انسان را در شب تار جهل سرگردان می‌سازد.

بخش چهارم: مشیت الهی و اقتضائات انسانی

هدایت و گمراهی در مشیت الهی

درنگ: هدایت و گمراهی، در چارچوب مشیت الهی و با نقش‌آفرینی انتخاب انسانی شکل می‌گیرد. خداوند، بر اساس حکمت خویش، بستر هدایت یا گمراهی را فراهم می‌کند، اما انسان با اختیار خود، مسیر را برمی‌گزیند.

آیه، با اشاره به «مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»، به تعادل میان مشیت الهی و اختیار انسانی اشاره دارد. خداوند، بر اساس حکمت خویش، شرایط هدایت یا گمراهی را فراهم می‌کند، اما انسان با انتخاب خود، مسیر را تعیین می‌کند. این تعادل، مانند ترازویی است که یک کفه آن اراده الهی و کفه دیگر اختیار انسانی است.

اقتضائات: زمینه‌سازی سرنوشت

مفهوم «اقتضائات»، به زمینه‌ها و استعدادهایی اشاره دارد که سرنوشت انسان را شکل می‌دهند. این اقتضائات، از مجاری الهی و انسانی مانند پدر، مادر، نطفه، لقمه حلال یا حرام، محیط و جامعه سرچشمه می‌گیرند. خداوند، این اقتضائات را از طریق این مجاری فراهم می‌کند، نه آنکه مستقیماً از آسمان ببارد. مانند بذری که در خاکی خاص کاشته می‌شود، اقتضائات، زمینه رشد یا انحطاط انسان را فراهم می‌کنند.

نقش عوامل وراثتی و محیطی

پدر و مادر، نطفه، لقمه و محیط، همگی در شکل‌گیری اقتضائات نقش دارند. انسان، مانند درختی است که ریشه در خاک وراثت و شاخه در هوای محیط دارد. منطقه کوهستانی، دشتی یا دریایی، هر یک انسان را به گونه‌ای خاص پرورش می‌دهند. این عوامل، مانند نهرهایی هستند که به سوی سرنوشت انسان جاری‌اند و او را به سوی خیر یا شر هدایت می‌کنند.

مثال نابغه و اقتضائات خاص

درنگ: نبوغ، مانند طلای کمیاب در دل کوه، نتیجه اقتضائات خاص زمانی و مکانی است. پس از سده‌ها، نطفه‌ای نابغه پدید می‌آید که محصول هماهنگی عوامل الهی و انسانی است.

گاهی پس از سده‌ها، نطفه‌ای نابغه پدید می‌آید، مانند طلایی که از دل کوه استخراج می‌شود. این نبوغ، نتیجه اقتضائات خاص است که از هماهنگی عوامل الهی (نطفه، لقمه) و انسانی (پدر، مادر، محیط) شکل می‌گیرد. مانند گوهری کمیاب، نابغه در میان عامه مردم می‌درخشد و نشان‌دهنده حکمت الهی در آفرینش است.

کفران نعمت و گمراهی

کفران نعمت‌های اقتضائی، مانند داشتن والدین نیکو یا پیشینه‌ای ارزشمند، انسان را به گمراهی و بدبختی می‌کشاند. این کفران، مانند ریختن آب بر آتش هدایت است که دل را خاموش و تاریک می‌کند. انسان، با ناسپاسی، خود را از نور حقیقت محروم می‌سازد و در ظلمات جهل فرو می‌رود.

تغییرپذیری اقتضائات

اقتضائات، مانند قابلمه‌ای بر آتش، قابل تغییر و تبدل‌اند. اگر حرارت زیاد شود، می‌جوشد؛ اگر کم شود، خاموش می‌گردد. انسان، با انتخاب‌های خود، می‌تواند اقتضائات را بهبود بخشد یا تخریب کند. مانند نقاشی که بر بوم سرنوشت خویش قلم می‌زند، انسان می‌تواند مسیر زندگی‌اش را تغییر دهد.

مثال‌های تغییر اقتضائات

گاه فرزندی از والدین ناشایست، به نیکی می‌گراید و گاه فرزندی از والدین نیکو، به گمراهی می‌افتد. این تغییرپذیری، مانند رودی است که مسیرش با سنگ‌ها و موانع تغییر می‌کند. اقتضائات، هرچند نقش‌آفرین‌اند، اما اختیار انسان، تعیین‌کننده نهایی سرنوشت اوست.

بخش پنجم: ظرافت دل و تأثیر اعمال معنوی

ظرافت تأثیر بر دل

درنگ: دل انسان، مانند آتشی ظریف، با تغییرات کوچک روشن یا خاموش می‌شود. تأثیرات معنوی، هرچند اندک، می‌توانند سرنوشت ابدی انسان را رقم بزنند.

دل انسان، چنان ظریف است که با ذره‌ای خیر یا شر، مانند آتشی که با نسیمی شعله‌ور یا خاموش می‌شود، تحت تأثیر قرار می‌گیرد. این تغییرات، مانند اتم‌هایی بی‌شمار، در دل جمع می‌شوند و مسیر زندگی را دگرگون می‌کنند. انسان، با یک لحظه غفلت یا بیداری، ممکن است به سوی نور یا تاریکی گام بردارد.

اهمیت اعمال معنوی

نماز، دعا و اعمال معنوی، مانند آبی زلال، دل را نرم و روان می‌کنند. این اعمال، انسان را از تاریکی جهل رهایی بخشیده و به سوی نور هدایت می‌برند. مانند باغبانی که با مراقبت، گل‌ها را شکوفا می‌کند، انسان با اعمال معنوی، دل خویش را به سوی خیر می‌پروراند.

تأثیر محیط و دیگران

محیط، دعا یا نفرین دیگران، مانند نسیمی است که بر دل انسان می‌وزد. این عوامل، می‌توانند اقتضائات انسان را تغییر دهند. مانند درختی که با باد خم می‌شود، انسان نیز از محیط و سخنان دیگران تأثیر می‌پذیرد. هیچ‌کس در خلأ نیست و جهان پیرامون، همواره بر سرنوشت او اثر می‌گذارد.

بخش ششم: عاقبت‌به‌خیری و مراقبت از سرنوشت

نقد تصور پایان‌یافتگی

درنگ: انسان هرگز «تمام‌شده» نیست. در هر لحظه، ممکن است به سوی هدایت یا گمراهی گام بردارد. مراقبت از دل، مانند نگهبانی از گوهری گران‌بهاست.

تصور اینکه انسان به پایان راه رسیده و سرنوشتش رقم خورده، خطایی بزرگ است. انسان، مانند مسافری است که در هر گام، ممکن است به سوی مقصدی نو یا بیراهه‌ای تاریک روانه شود. این پویایی، انسان را به مراقبت دائم از دل و اعمالش فرا می‌خواند.

دعا برای عاقبت‌به‌خیری

دعای «اللهم اجعل عاقبة أمري خيراً»، مانند چراغی در پایان راه، برترین دعاست. عاقبت‌به‌خیری، نتیجه اعمال تدریجی انسان است که در لحظه مرگ، چون کتابی گشوده، پیش روی او قرار می‌گیرد. این دعا، انسان را به سوی تلاش برای سرانجامی نیکو هدایت می‌کند.

بخش هفتم: جبر و اختیار در اقتضائات

تعادل جبر و اختیار

درنگ: اقتضائات، ترکیبی از جبر الهی و اختیار انسانی است. خداوند، بستر سرنوشت را فراهم می‌کند، اما انسان با انتخاب خود، مسیر را می‌سازد.

اقتضائات، مانند بستری است که خداوند با حکمت خویش گسترده و انسان با اختیار خود در آن گام برمی‌دارد. این تعادل، مانند رقص ظریفی میان اراده الهی و انتخاب انسانی است. انسان، در چارچوب مشیت الهی، مختار است، اما دست خدا، چون آسمانی بی‌کران، بر همه چیز احاطه دارد.

توصیه به ذکر کامل

یکی از عالمان دینی توصیه کرده است که در ذکر «لا حول ولا قوة إلا بالله»، عبارت «العلي العظيم» افزوده شود تا به عظمت و بلندی خدا اشاره کند. این ذکر، مانند کلیدی است که درهای تسلیم و توکل را می‌گشاید و انسان را به سوی نور هدایت رهنمون می‌شود.

تأکید بر انکار به‌عنوان ناشنوایی معنوی

تکذیب‌کنندگان، با وجود شنیدن و دیدن آیات، به دلیل انکار آگاهانه، در ظلمات جهل گرفتارند. این انکار، مانند پرده‌ای است که نور حقیقت را پنهان می‌کند و انسان را در تاریکی نگه می‌دارد. آنان، مانند کسانی‌اند که در برابر آفتاب، چشم فرومی‌بندند و تاریکی را برمی‌گزینند.

جمع‌بندی

تفسیر آیه سی‌ونهم سوره الأنعام، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق حقیقت هدایت و گمراهی. این آیه، با بیانی روشن، تکذیب‌کنندگان را در تاریکی جهل و ناشنوایی معنوی توصیف می‌کند. آیات الهی، مانند مشعل‌هایی فروزان، راه سعادت را نشان می‌دهند، اما خیره‌سری و غرور، انسان را از این نور محروم می‌سازد. اقتضائات، به‌عنوان زمینه‌های الهی و انسانی، سرنوشت انسان را شکل می‌دهند، اما اختیار او، تعیین‌کننده نهایی است. اعمال معنوی، مانند آبی زلال، دل را از تاریکی می‌رهانند و دعا برای عاقبت‌به‌خیری، انسان را به سوی سرانجامی نیکو هدایت می‌کند. این تأملات، انسان را به مراقبت از دل و انتخاب راه حق فرا می‌خواند، تا در سایه نور الهی، به سعادت ابدی دست یابد.

با نظارت صادق خادمی