در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1188

متن درس





تفسیر آیه ۶۰ سوره آل عمران: سیر وجودی انسان در آیینه توحید

تفسیر آیه ۶۰ سوره آل عمران: سیر وجودی انسان در آیینه توحید

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۸۸)

دیباچه

آیه ۶۰ سوره آل عمران، چونان آیینه‌ای زلال، جلوه‌ای از قدرت بی‌کران الهی و سیر وجودی انسان را در چرخه حیات و ممات به تصویر می‌کشد. این آیه، با بیانی ژرف و معنادار، از نقش بی‌واسطه خداوند در قبض ارواح، علم بی‌حد او به اعمال بندگان، و سیر انسان از خواب تا قیامت سخن می‌گوید. نوشتار حاضر، با تکیه بر درس‌گفتارهای عالمی فرزانه، این آیه را با نگاهی توحیدی و نقادانه بررسی می‌کند و با پیوند دادن مفاهیم قرآنی، تجربه‌های زیسته، و تأملات عمیق فلسفی، به تبیین جایگاه انسان در نظام هستی می‌پردازد. هدف این نوشتار، ارائه تفسیری جامع و منسجم است که هم روح آیات قرآن کریم را بازتاب دهد و هم با زبانی فصیح و متین، خواننده را به تأمل در معانی بلند الهی دعوت کند.

متن و ترجمه آیه

وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و اوست که شبانگاه جان شما را می‌گیرد و آنچه را در روز به دست آورده‌اید می‌داند، سپس شما را در آن [روز] برمی‌انگیزد تا اجل معین به سر آید. آن‌گاه بازگشت شما به سوی اوست، سپس شما را از آنچه می‌کردید آگاه می‌سازد.

بخش یکم: توحید در فعل الهی

فاعلیت بی‌واسطه خداوند در توفی

آیه شریفه با تأکید بر «وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ» به صراحت از فاعلیت بی‌واسطه خداوند در قبض ارواح سخن می‌گوید. این بیان، چونان شعله‌ای فروزان، توحید در فعل را در برابر هرگونه واسطه‌انگاری قرار می‌دهد. خداوند خود، بی‌نیاز از هر میانجی، جان‌ها را در شب می‌گیرد، چنان‌که در آیه‌ای دیگر فرموده است:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا

خداوند جان‌ها را به هنگام مرگشان می‌گیرد.

این فاعلیت، چونان رودی خروشان، هرگونه تصور واگذاری امور هستی به مخلوقات را در هم می‌شکند.

نقد واسطه‌انگاری عزرائیل

در این تفسیر، عزرائیل به‌عنوان مخلوقی مانند دیگر مخلوقات، از جمله انبیا، معرفی شده و هرگونه نقش محوری برای او در قبض ارواح نفی می‌گردد. این دیدگاه، چونان نسیمی که غبار از آیینه حقیقت می‌زداید، بر این نکته تأکید دارد که خداوند هیچ بخشی از نظام هستی را به دیگری واگذار نمی‌کند. این معنا با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم همخوانی دارد:

قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا

بگو: جز آنچه خداوند برای ما مقرر کرده، چیزی به ما نمی‌رسد.

این تأکید، چونان ستونی استوار، توحید افعالی را در برابر هرگونه شائبه شرک تثبیت می‌کند.

درنگ: خداوند، فاعل بی‌واسطه قبض ارواح است و هیچ مخلوقی، حتی عزرائیل، در این امر نقش محوری ندارد. این دیدگاه، توحید افعالی را چون خورشیدی درخشان در مرکز تفسیر قرار می‌دهد.

بخش دوم: توفی و حیات در چرخه لیل و نهار

تمایز توفی شبانگاهی از مرگ دائم

توفی در شب، به معنای قبض روح در حالت خواب است، نه مرگ دائم. این معنا، چونان پلی میان دو ساحل حیات و ممات، خواب را به‌عنوان نوعی توفی موقت معرفی می‌کند که روح در آن از جسم جدا می‌شود، اما به حیات بازمی‌گردد. این مفهوم با آیه‌ای دیگر تأیید می‌شود:

وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا

و آن [روح] که در خوابش نمرده است.

خواب، چونان سایه‌ای از مرگ، انسان را به تجربه‌ای موقت از جدایی روح و جسم دعوت می‌کند.

نظم الهی در لیل و نهار

ذکر «لیل» پیش از «نهار» در آیه، نشانه‌ای از نظم الهی است که حیات را از شب آغاز می‌کند، گویی شب، بستر آفرینش حیات و روز، صحنه تلاش و کسب است. این نظم، چونان رقصی هماهنگ میان تاریکی و روشنایی، چرخه حیات را به تصویر می‌کشد. قرآن کریم در آیه‌ای دیگر این نظم را چنین توصیف می‌کند:

وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ

و ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم.

این چرخه، چونان ساعتی الهی، نظم بی‌وقفه هستی را نشان می‌دهد.

بعث در روز برای اتمام اجل

آیه با عبارت «ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ» از برانگیختن انسان در روز سخن می‌گوید تا اجل معین به پایان برسد. این بعث، چونان نسیمی که خاکستر را به پرواز درمی‌آورد، انسان را به ادامه حیات دعوت می‌کند تا سرنوشت مقدرش کامل شود. این معنا با آیه‌ای دیگر همخوان است:

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ

و برای هر امتی اجلی معین است.

این اجل، چونان کتابی نانوشته، در انتظار نگارش سرنوشت هر انسان است.

درنگ: توفی شبانگاهی، نه مرگ دائم، بلکه قبض موقت روح در خواب است که در نظم الهی لیل و نهار، انسان را به سوی اتمام اجل معین هدایت می‌کند.

بخش سوم: علم الهی و مسئولیت انسانی

علم بی‌کران خدا به اعمال

آیه با عبارت «وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ» از آگاهی خداوند به اعمال روزانه انسان سخن می‌گوید. «جَرحْتُمْ» به معنای کسب خیر یا شر است که خداوند، چونان نگهبانی بیدار، همه را می‌بیند و می‌داند. این علم، با آیه‌ای دیگر تأیید می‌شود:

وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ

و تو در هیچ کاری نباشی و از آن چیزی نخوانی…

این آگاهی، چونان نوری که تاریکی را می‌شکافد، هیچ عملی را از نگاه الهی پنهان نمی‌گذارد.

بازگشت به سوی خدا و آگاهی از اعمال

آیه با «ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ» و «ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» از بازگشت نهایی انسان به سوی خدا و آگاهی او از اعمالش در قیامت سخن می‌گوید. این بازگشت، چونان سفری به سوی مبدأ هستی، انسان را به محضر عدالت الهی می‌برد. این معنا با آیه‌ای دیگر همخوان است:

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم.

این بازگشت، چونان مقصدی ناگزیر، عدالت و حکمت الهی را متجلی می‌سازد.

درنگ: علم بی‌کران الهی، اعمال انسان را در روز می‌بیند و در قیامت، او را از کردارش آگاه می‌سازد، گویی آیینه‌ای که هر نقش را بی‌کم‌وکاست بازمی‌تاباند.

بخش چهارم: نقد ادراک بشری و محدودیت‌های آن

محدودیت ادراک انسانی

انسان، به دلیل محدودیت ادراک، مرگ و حیات را متفاوت می‌بیند، حال آنکه برای خداوند، همه امور یکی است. این محدودیت، چونان پرده‌ای بر دیدگان، انسان را از درک حقیقت بازمی‌دارد. قرآن کریم این محدودیت را چنین بیان می‌کند:

وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

و به شما از علم جز اندکی داده نشده است.

انسان، چونان پرنده‌ای در قفس، تنها گوشه‌ای از حقیقت را می‌بیند.

سیر دائم هستی

هستی، چونان رودی جاری، دائماً در حال سیر به سوی خداست. هیچ‌چیز در جای خود ثابت نمی‌ماند، و این سیر، چونان آیه‌ای از آیات الهی، در قرآن کریم چنین توصیف شده است:

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ

هر که بر روی زمین است فانی است.

این سیر، چونان سفری بی‌پایان، انسان را به سوی مقصد نهایی هدایت می‌کند.

نقد ادراک متوسط‌بین

انسان نه گنده‌بین است که کلیات را درک کند، نه ریزبین که جزئیات را ببیند، بلکه متوسط‌بین است و از تحولات عالم غافل می‌ماند. این نقد با آیه‌ای از قرآن کریم تأیید می‌شود:

وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید.

این محدودیت، چونان غباری بر آیینه دل، انسان را از فهم حقیقت بازمی‌دارد.

درنگ: ادراک بشری، چونان پرنده‌ای در قفس، محدود به دیدی متوسط است و از درک سیر دائم هستی و وحدت الهی ناتوان می‌ماند.

بخش پنجم: نقد علم دینی و ضرورت علم لبی

نقد ناتوانی در علم دینی

تفسیر حاضر، با نگاهی نقادانه، از ناتوانی برخی در فهم مسائل ابتدایی علم دینی سخن می‌گوید. برای نمونه، عدم آگاهی از تعداد فصول کتاب صرف میر، نشان‌دهنده ضعف در علم ظاهری است. این نقد، چونان زنگ بیدارباشی، بر ضرورت علم لبی و درونی تأکید دارد. قرآن کریم این معنا را چنین بیان می‌کند:

وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

و جز صاحبان خرد پند نمی‌گیرند.

علم حقیقی، چونان گوهری در دل، از تقوا و معرفت درونی سرچشمه می‌گیرد.

علم لبی، معرفت درونی

علم حقیقی، علمی است که در دل جای دارد، مانند علم الهی که بی‌نیاز از ابزار است. علم ظاهری، چونان پوسته‌ای بی‌جان، ارزشی ندارد مگر آنکه با معرفت درونی همراه شود. این معنا با آیه‌ای از قرآن کریم همخوان است:

وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ

و از خدا بترسید که خداوند به شما می‌آموزد.

این علم، چونان نوری در دل، راه حقیقت را روشن می‌کند.

تجربه زیسته: کتاب‌های عتیقه

راوی از تجربه‌ای سخن می‌گوید که در آن، عالمی فرزانه در قم، کتاب‌های نفیس را در اختیار او قرار داد و این تجربه، دوستی عمیقی را رقم زد. این روایت، چونان گلی در باغ معرفت، از ارزش هم‌نشینی با اهل علم سخن می‌گوید. قرآن کریم این معنا را تأیید می‌کند:

وَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ

و از اهل ذکر بپرسید.

این تجربه، چونان پلی میان علم و معرفت، ارزش مطالعه و دوستی با عالمان را نشان می‌دهد.

درنگ: علم لبی، چونان گوهری در دل، از تقوا و معرفت درونی سرچشمه می‌گیرد و تجربه هم‌نشینی با عالمان، راه را برای این معرفت هموار می‌کند.

بخش ششم: نقد وفاداری و صداقت اولیای خدا

نقد وفای غیراولیا

تفسیر حاضر، با نگاهی نقادانه، وفاداری را جز در اولیای خدا نفی می‌کند. انسان‌ها و حتی حیوانات، چون سگ و میمون، به منافع مادی وابسته‌اند و وفای حقیقی ندارند. این نقد، چونان آیینه‌ای در برابر حقیقت، نفاق را برملا می‌کند. قرآن کریم این معنا را چنین بیان می‌کند:

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ

و از مردمان کسانی‌اند که خدا را بر کناره‌ای می‌پرستند.

این نفاق، چونان سایه‌ای تاریک، حقیقت را از دیدگان پنهان می‌کند.

صداقت اولیای خدا

تنها اولیای خدا، چونان ستارگانی در شب، صادق و بی‌ریا هستند و محبتشان از منافع مادی آزاد است. این صداقت، چونان گوهری ناب، در دل‌های متقی می‌درخشد. قرآن کریم این معنا را تأیید می‌کند:

الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

کسانی که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند.

این صداقت، چونان نوری الهی، راه هدایت را روشن می‌کند.

درنگ: وفاداری و صداقت، چونان گوهری ناب، تنها در اولیای خدا یافت می‌شود که از بند منافع مادی آزادند.

بخش هفتم: الهام الهی و یافتن خدا

الهام الهی در سخن

راوی معتقد است سخنانش از الهام الهی سرچشمه می‌گیرد و بی‌نیاز از کتاب، به اندازه لازم در ذهنش جاری می‌شود. این الهام، چونان جویباری زلال، از حقیقت الهی سرچشمه می‌گیرد. قرآن کریم این معنا را چنین بیان می‌کند:

وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ

و به مادر موسی وحی کردیم.

این الهام، چونان نوری در دل، راه حقیقت را روشن می‌کند.

توصیه به یافتن خدا

یافتن خدا، چونان یافتن گوهری بی‌قیمت، همه‌چیز را در بر دارد. دوری از خدا، انسان را به گمراهی و وابستگی به غیر او می‌کشاند. این توصیه، با آیه‌ای از قرآن کریم همخوان است:

فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ

هر که را خدا بخواهد هدایت کند…

این یافتن، چونان سفری به سوی نور، انسان را از تاریکی گمراهی نجات می‌دهد.

درنگ: یافتن خدا، چونان کلید گنجینه هستی، انسان را از گمراهی نجات داده و همه حقیقت را در بر می‌گیرد.

نتیجه‌گیری

تفسیر آیه ۶۰ سوره آل عمران، چونان آیینه‌ای زلال، نقش بی‌واسطه خداوند در قبض ارواح، علم او به اعمال، و سیر وجودی انسان از خواب تا قیامت را به تصویر می‌کشد. این آیه، با بیانی ژرف، توحید افعالی را در برابر هرگونه واسطه‌انگاری قرار می‌دهد و از نظم الهی در چرخه لیل و نهار سخن می‌گوید. نقد ادراک بشری، ضرورت علم لبی، و صداقت اولیای خدا، از دیگر محورهای این تفسیر است که انسان را به سوی یافتن خدا و معرفت درونی دعوت می‌کند. این نوشتار، با پیوند آیات قرآن کریم، تجربه‌های زیسته، و تأملات عمیق، خواننده را به تأمل در حقیقت توحید و مسئولیت انسانی فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی