متن درس
تفسیر: تأملات عرفانی و الهیاتی در آیه ۵۴ سوره اعراف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۹۶)
دیباچه
این نوشتار به تبیین و تحلیل آیه ۵۴ سوره اعراف از منظری عرفانی و الهیاتی میپردازد، با تکیه بر درسگفتاری که با زبانی محاورهای، اما سرشار از تأملات عمیق، ارائه شده است. محور این تفسیر، تأکید بر ربوبیت الهی و دعوت به معرفتی ناب و بیواسطه از طریق ذکر «ربی الله» است، در حالی که نقدی صریح بر تفاسیر سنتی و باورهای نادرست ارائه میشود. این اثر، با بازسازی محتوای درسگفتار در قالبی علمی و منسجم، کوشیده است تا با زبانی فاخر و روان، مفاهیم قرآنی را به گونهای عرضه کند که هم برای پژوهشگران حوزه الهیات جذاب باشد و هم عمق معرفتی و معنوی آن را منتقل نماید. در این مسیر، از استعارات و تلویحات ادبی برای پروراندن مفاهیم بهره گرفته شده تا پیوند میان عقل و قلب در فهم آیات الهی برقرار گردد.
بخش نخست: محوریت ذکر ربی الله در معرفت الهی
در این بخش، محوریت ذکر «ربی الله» بهعنوان دروازهای به سوی معرفت الهی مورد تأکید قرار میگیرد. این ذکر، که در آیه مورد بحث با عبارت «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ» آغاز میشود، به مثابه کلیدی است که قلب را به سوی پروردگار میگشاید. مفسر، با حذف افزودنیهایی چون «کُم» یا «یا»، بر سادگی و صمیمیت این ذکر تأکید میورزد و آن را بهویژه برای حالات اضطرار و نیاز معنوی انسان، راهگشا میداند. این دیدگاه، دعوتی است به سوی رابطهای بیواسطه با خداوند، که در آن، قلب مؤمن چون گلی در برابر نسیم رحمت الهی شکوفا میشود.
این رویکرد، ریشه در سنت عرفانی اسلام دارد، جایی که ذکر بهعنوان پلی میان انسان و ذات الهی شناخته میشود. در این راستا، حذف «کُم» یا «یا» نشاندهنده حالتی از اضطرار و صمیمیت است که در آن، انسان چون کودکی در آغوش پروردگار پناه میجوید. این نگاه، با آرای عرفایی چون ابنعربی همخوانی دارد که اضطرار را دروازهای به سوی کشف حقیقت میدانند.
آیه مورد بحث
پروردگار شما خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت. شب را بر روز میپوشاند که آن را به شتاب دنبال میکند، و خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او مسخر شدهاند [آفرید]. آگاه باشید که آفرینش و امر از آن اوست. بزرگ است خداوند، پروردگار جهانیان.
بخش دوم: نقد خرافات و بازگشت به اصل توحید
مفسر با زبانی صریح، به نقد باورهای نادرست و خرافاتی میپردازد که در حاشیه معارف دینی رواج یافتهاند. او با اشاره به نمونههایی چون تأثیر خرما بر جن یا تفاسیر پیچیده درباره خلقت، این باورها را «مضخرفات» میخواند و بر بازگشت به اصل توحید و ذکر «ربی الله» تأکید میورزد. این نقد، چون تیغی تیز، پردههای جهل را میدرد و راه را به سوی حقیقت ناب هموار میسازد.
این دیدگاه، همسو با سنت عرفانی است که بر اجتناب از باورهای عوامانه و تمرکز بر معرفت باطنی تأکید دارد. عرفایی چون مولانا نیز در آثار خود، به نقد خرافات پرداخته و انسان را به سوی حقیقت الهی دعوت کردهاند. مفسر، با این رویکرد، مخاطب را به تأمل در اصل ربوبیت و دوری از حواشی غیرضروری فرا میخواند.
بخش سوم: محدودیتهای فهم انسانی از خلقت
یکی از محورهای اصلی این تفسیر، تأکید بر محدودیتهای فهم انسانی در برابر عظمت خلقت الهی است. مفسر با اشاره به عبارت «الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»، اذعان میدارد که ماهیت «سموات» و «ارض» برای انسان ناشناخته است. او «سموات» را به معنای آسمانهای متعدد میداند، اما تأکید میکند که تعداد و حقیقت آنها فراتر از درک بشری است. زمین نیز، هرچند محل زیست انسان است، در جزئیات خود مبهم باقی میماند.
این دیدگاه، با اصل تنزیه در الهیات اسلامی همخوانی دارد که علم کامل به ذات و افعال الهی را فراتر از ظرفیت انسانی میداند. قرآن کریم در آیاتی چون آیه ۳ سوره شوری، بر این محدودیت تأکید دارد و انسان را به فروتنی در برابر عظمت الهی دعوت میکند. مفسر، با این رویکرد، از گمانهزنیهای بیثمر درباره جزئیات خلقت پرهیز میکند و مخاطب را به سوی معرفتی عمیقتر هدایت مینماید.
بخش چهارم: تدریجی بودن خلقت و مفهوم شش ایام
مفسر، عبارت «فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ» را به معنای مراحل یا دورههای خلقت تفسیر میکند، نه روزهای متعارف ۲۴ ساعته. او تأکید دارد که خلقت الهی فرآیندی تدریجی است و این «ایام» میتوانند به دورههای زمانی یا مراحل کیهانی اشاره داشته باشند که از فهم انسانی خارجاند. این نگاه، چون جویباری که بهآرامی در بستر زمان جاری است، خلقت را فرایندی نظاممند و تدریجی ترسیم میکند.
این تفسیر، با دیدگاههای مفسران معاصر، مانند علامه طباطبایی در المیزان، همخوانی دارد که خلقت را فرآیندی تدریجی و نظاممند میدانند. مفسر، با دوری از تفاسیر تحتاللفظی، بر حکمت الهی در نظم خلقت تأکید میورزد و از مخاطب میخواهد که در برابر این عظمت، سر تعظیم فرود آورد.
بخش پنجم: ناشناخته بودن عرش و کرسی
مفسر، استیلای خداوند بر عرش (ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ) را مفهومی فراتر از فهم انسانی میداند و با طنزی معنادار، به باورهای نادرست درباره عرش و کرسی، مانند استفاده از آیهالکرسی برای دفع دزد، انتقاد میکند. او عرش را نمادی از حاکمیت الهی میداند، اما تأکید دارد که حقیقت آن، چون گوهری در اعماق اقیانوس، از دسترس عقل بشری دور است.
در الهیات اسلامی، عرش بهعنوان نمادی از قدرت و سلطنت الهی تفسیر میشود. مفسر، با پرهیز از تشبیه و تجسیم، بر تنزیه خداوند تأکید دارد و از مخاطب میخواهد که به جای غرق شدن در جزئیات ناشناخته، به اصل ربوبیت الهی توجه کند.
بخش ششم: نظم شب و روز و محدودیتهای جغرافیایی
مفسر، با اشاره به عبارت «يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا»، به نظم شب و روز میپردازد، اما تأکید میکند که این توصیف در همه نقاط جهان یکسان نیست. او به مناطقی اشاره میکند که شش ماه روز یا شب دارند یا حتی چند خورشید در آسمان دیده میشود، و این تنوع را نشانهای از پیچیدگی خلقت الهی میداند.
این دیدگاه، نشاندهنده آگاهی مفسر از تنوع پدیدههای طبیعی است. در تفاسیر علمی مدرن، آیات قرآنی مانند این آیه بهعنوان توصیف کلی نظم کیهانی تفسیر میشوند، نه لزوماً توصیفی دقیق از همه شرایط جغرافیایی. مفسر، با این رویکرد، از تعمیمهای نادرست پرهیز میکند و بر شگفتی خلقت الهی تأکید میورزد.
بخش هفتم: خورشید، ماه و ستارگان: تسخیر به امر الهی
مفسر، وجود خورشید، ماه و ستارگان (وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ) را تأیید میکند و آنها را به امر الهی مسخر میداند (مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ). او با رد نظریههای منسوخ، مانند سیارات مطرح در هیئت بطلمیوسی، بر حقیقت قرآنی این اجرام تأکید دارد. این اجرام، چون چراغهایی در آسمان خلقت، تحت فرمان الهی میدرخشند.
این تفسیر، با مفهوم توحید افعالی همخوانی دارد که همه پدیدههای عالم را تحت اراده و فرمان الهی میداند. مفسر، با رد نظریههای نادرست، بر بازگشت به حقیقت قرآنی دعوت میکند و از مخاطب میخواهد که در برابر این نظم شگفتانگیز، سر تعظیم فرود آورد.
بخش هشتم: نقد هیئت بطلمیوسی و محدودیتهای علم دینی
مفسر، با لحنی انتقادی، هیئت بطلمیوسی را که شامل هفت سیاره (زحل، مشتری، مریخ، شمس، زهره، عطارد، قمر) است، نادرست میخواند و معتقد است که این نظریهها با واقعیتهای قرآنی و علمی سازگار نیستند. او علم دینی آن زمان را، که به این نظریهها وابسته بود، مورد نقد قرار میدهد و آن را چون بنایی فرسوده میداند که در برابر حقیقت فرو میریزد.
این نقد، با اکتشافات علمی مدرن، مانند مدل خورشیدمرکزی کوپرنیک، همخوانی دارد. مفسر، با این رویکرد، بر لزوم رجوع به قرآن کریم بهجای نظریههای منسوخ تأکید میکند و از تعصب به دیدگاههای سنتی پرهیز مینماید.
بخش نهم: خلق و امر: مالکیت مطلق الهی
مفسر، عبارت «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ» را به معنای مالکیت خداوند بر مخلوقات (خلق) و فرمانروایی او (امر) تفسیر میکند. این مفهوم، چون رودی زلال، روشن و بینیاز از توضیح است و بر حاکمیت مطلق الهی دلالت دارد.
در تفاسیر قرآنی، «خلق» به مخلوقات و «امر» به اراده و فرمان الهی اشاره دارد. مفسر، با این تفسیر، بر سادگی و وضوح این مفهوم تأکید میکند و آن را بنیادیترین حقیقت آیه میداند.
بخش دهم: تبارک الله: تجلیل از عظمت خلقت
مفسر، عبارت «تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» را به معنای تجلیل خداوند از عظمت خلقت خود تفسیر میکند. او این عبارت را چون سرودی الهی میداند که خداوند در آن، از شگفتی آفرینش خود ستایش میکند.
«تبارک» در لغت به معنای برکت و عظمت بیپایان است. این عبارت، در قرآن کریم برای ستایش خداوند به کار میرود و مفسر، با این تعبیر، بر شگفتی و کمال خلقت الهی تأکید دارد.
بخش یازدهم: محدودیتهای زمانی و مکانی قرآن کریم
مفسر معتقد است که توصیفات آیه ۵۴، مانند نظم شب و روز یا خلقت در شش ایام، برای زمان و مکان خاصی نازل شده و نمیتوان آنها را به همه نقاط جهان تعمیم داد. او قرآن کریم را کتاب دعا و معرفت میداند، نه کتاب قانون یا علم، و تأکید دارد که این کتاب، چون چراغی در تاریکی، برای هدایت انسان نازل شده است.
این دیدگاه، با رویکرد مفسران مدرن که قرآن کریم را کتاب هدایت میدانند، همخوانی دارد. مفسر، با این تأکید، از مخاطب میخواهد که به جای جستوجوی جزئیات علمی، به معرفت الهی نهفته در آیات توجه کند.
بخش دوازدهم: تدریجی بودن نظام عالم
مفسر، نظام عالم را تدریجی و نسبی میداند، نه دفعی. او تأکید میکند که مفاهیمی چون «ستة ایام» یا «عرش» فراتر از فهم انسانیاند و حتی روایات معصومین نیز نمیتوانند این مفاهیم را بهطور کامل روشن سازند. این نظام، چون بوستانی است که بهآرامی در گذر زمان شکوفا میشود.
این دیدگاه، با مفهوم تدریج در خلقت الهی (مانند آیه ۳ سوره سجده) سازگار است. مفسر، با تأکید بر این اصل، از مخاطب میخواهد که به جای غرق شدن در جزئیات، به اصل ربوبیت الهی توجه کند.
جمعبندی
این تفسیر، با تمرکز بر آیه ۵۴ سوره اعراف، انسان را به سوی معرفتی ناب و بیواسطه با خداوند از طریق ذکر «ربی الله» دعوت میکند. مفسر، با نقد خرافات و نظریههای منسوخ، بر محدودیتهای فهم انسانی در برابر عظمت خلقت تأکید دارد و نظم عالم را فرآیندی تدریجی و حکیمانه میداند. او با تأیید وجود خورشید، ماه و ستارگان و تسخیر آنها به امر الهی، بر حاکمیت مطلق خداوند بر خلق و امر تأکید میورزد. این تفسیر، چون آیینهای، حقیقت ربوبیت الهی را منعکس میکند و مخاطب را به تأمل در عظمت پروردگار فرا میخواند.