متن درس
تفسیر: دعا و ربوبیت در آیه ۵۴ سوره اعراف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۹۷)
دیباچه
قرآن کریم، چونان دریایی ژرف، معانی بیکران را در خود نهفته دارد و هر آیه آن، دروازهای به سوی فهم حقیقت و نزدیکی به ذات الهی است. در این نوشتار، با تمرکز بر بخش دوم آیه ۵۴ سوره اعراف، به کاوش در مفاهیم دعا، ربوبیت، و مراتب عرفانی پرداخته شده است. این آیه، انسان را به خواندن پروردگار با تضرع و نهان، پرهیز از تجاوز و فساد، و دعا از روی خوف و طمع فرا میخواند و رحمت الهی را به نیکوکاران نزدیک میداند. این بررسی، با نگاهی عرفانی و تأملی عمیق، دعا را نهتنها بهعنوان عملی عبادی، بلکه بهمثابه پلی به سوی معرفت و وحدت با ذات الهی معرفی میکند. نوشتار پیشرو، با ساختاری منظم و زبانی روشن، کوشیده است تا این مفاهیم را با شرح و تفصیل برای خوانندگان روشن سازد.
بخش یکم: دعا، محور ارتباط با رب
دعا، چونان نخی طلایی، روح انسان را به پروردگار پیوند میدهد. خداوند در قرآن کریم انسان را به خواندن پروردگارش دعوت کرده و این دعوت، در همه احوال، از خواب و بیداری گرفته تا آشکار و نهان، جاری است. دعا، فراتر از فریادهای بلند و عربدهکشی، در اعمال ساده عبادی مانند رکوع و سجده تجلی مییابد. این اعمال، که چونان آیینهای صیقلیافته، نور بندگی را بازمیتابانند، خود تجلی تضرعاند.
درنگ
دعا، هسته اصلی عبادت است که در دو ساحت ظاهری (رکوع و سجده) و باطنی (ذکر قلبی) متجلی میشود و انسان را به سوی ربوبیت الهی رهنمون میسازد.
تبیین مفهوم دعا
در قرآن کریم، دعا بهعنوان رابطهای مستقیم میان بنده و پروردگار، جایگاهی والا دارد. آیهای از سوره ابراهیم میفرماید: رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ (پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده). این آیه، دعا را بهعنوان پلی میان انسان و خدا معرفی میکند. مفسر، با تأکید بر اینکه دعا در همه احوال جاری است، آن را به دو ساحت ظاهری (مانند عبادات) و باطنی (مانند ذکر درونی) تقسیم میکند. این تقسیمبندی، با سنت عرفانی و قرآنی همخوانی دارد و دعا را عملی جامع میداند که قلب و جسم را در بر میگیرد.
بخش دوم: تضرع و خفیه، دو بال دعا
دعا، چونان پرندهای دوبال، با تضرع و خفیه به پرواز درمیآید. تضرع، دعای آشکار است که در عباداتی چون رکوع و سجده تجلی مییابد. خفیه، دعای نهان است که در ذکرهای آهسته و درونی متبلور میشود. این دو، چونان دو روی یک سکه، مکمل یکدیگرند و دعا را به عملی جامع و فراگیر تبدیل میکنند.
آیه مورد بحث
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ
پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید، که او تجاوزکاران را دوست ندارد. و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را از روی ترس و طمع بخوانید. همانا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
تحلیل تضرع و خفیه
تضرع، به معنای زاری و فروتنی در برابر خدا، در عبادات ظاهری مانند نماز متجلی میشود. خفیه، دعای مخفیانه و بیریاست که در دل و با نجوای درونی انجام میشود. این تفکیک، دعا را بهعنوان عملی معرفی میکند که هم ساحت ظاهری (عبادات) و هم ساحت باطنی (معرفت قلبی) را در بر میگیرد. مفسر تأکید دارد که تضرع، فریادهای بلند نیست، بلکه در سادگی رکوع و سجده نهفته است. این دیدگاه، با تفاسیر قرآنی مانند المیزان همخوانی دارد که تضرع را فروتنی و خفیه را اخلاص در دعا میداند.
بخش سوم: پرهیز از تجاوزگری در دعا
دعا، چونان جویباری زلال، باید از هرگونه آلودگی ظلم و تجاوز پاک باشد. خداوند در قرآن کریم میفرماید که تجاوزکاران را دوست ندارد. دعایی که با ظلم و تجاوز همراه باشد، چونان درختی بیریشه، بیثمر است.
درنگ
دعای خالص، عاری از ظلم و تجاوز است و تنها در سایه رعایت حدود الهی به بار مینشیند.
مفهوم اعتدا
واژه «اعتدا» در قرآن کریم به معنای تجاوز از حدود الهی، ظلم و ستم است. مفسر تأکید میکند که دعا باید با رعایت عدالت و پرهیز از تجاوزگری انجام شود. این شرط، دعا را به عملی اخلاقی و الهی پیوند میدهد. آیهای از سوره بقره میفرماید: وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (و هر که از حدود خدا تجاوز کند، آنان ظالمانند). این تأکید، دعا را مشروط به اخلاص و عدالت میداند.
بخش چهارم: نهی از فساد در زمین
زمین، چونان بستری آراسته از سوی پروردگار، با نظمی الهی اصلاح شده است. خداوند انسان را از فساد در این بستر نهی کرده و میفرماید: وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا (و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید). مفسر، این فساد را در تخریب طبیعت، مانند پایمال کردن گیاهان و حیوانات، میبیند و انسان را به حفظ نظم الهی فرا میخواند.
درنگ
فساد در زمین، تخریب نظم الهی است که خداوند آن را اصلاح کرده و انسان موظف به حفظ این نظم است.
اصلاح و فساد در قرآن کریم
اصلاح زمین، به معنای نظم طبیعی و الهی آن، از رشد گیاهان تا حیات حیوانات است. مفسر با ذکر مثالهایی مانند پرهیز از پایمال کردن گلها و چمنها، این مفهوم را ملموس میکند. این دیدگاه، با آیهای از سوره رعد همخوانی دارد: الَّذِينَ يُصْلِحُونَ فِي الْأَرْضِ (کسانی که در زمین اصلاح میکنند). این تأکید، نقدی بر رفتارهای مخرب محیطزیستی و اخلاقی است.
بخش پنجم: خوف و طمع، دعای عامه
دعا از روی خوف و طمع، چونان دو بال برای پرواز روح عامه مردم است. خداوند میفرماید: وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا (و او را از روی ترس و طمع بخوانید). خوف، ترس از قدرت الهی، و طمع، امید به رحمت و بخشش اوست. اما مفسر این نوع دعا را برای عامه مناسب میداند و عارفان را به مرتبهای فراتر، یعنی خواستن خدا برای ذات او، دعوت میکند.
درنگ
خوف و طمع، حالات اولیه سالکاناند، اما عارفان از این دو عبور کرده و تنها خدا را برای ذات او میطلبند.
تحلیل خوف و طمع
در عرفان اسلامی، خوف و طمع بهعنوان حالات اولیه سالکان شناخته میشوند. مفسر، با اشاره به اینکه عارف تنها خدا را برای خدا میخواهد، این دو را برای مراتب پایینتر مناسب میداند. این دیدگاه با آرای ابنعربی در فصوص الحکم همخوانی دارد که سالک را به عبور از خوف و طمع و رسیدن به عشق الهی دعوت میکند.
بخش ششم: خوف حقیقی، ترس از نفس
خوف حقیقی، چونان آینهای که عیوب نفس را نشان میدهد، ترس از گناهان و انحرافات خود است، نه از ذات الهی. مفسر تأکید میکند که خداوند ترسناک نیست و ترس از او، مانند ترس از موجودات خیالی است.
درنگ
خوف حقیقی، ترس از نفس و گناهان خود است، نه از ذات الهی که سرچشمه رحمت است.
تبیین خوف در عرفان
در عرفان اسلامی، خوف به معنای خشیت و احترام عمیق به خداوند است، نه ترس از عذاب. مفسر، با این دیدگاه، از تصور خدای عذابکننده فاصله میگیرد و خوف را به ترس از انحراف نفس معطوف میکند. این تفسیر با آیهای از سوره بقره همخوانی دارد: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا با پرهیزگاران است).
بخش هفتم: طمع و محدودیت آن در عرفان
طمع به نعمتهای الهی، چونان امیدی است که عامه را به سوی خدا میکشاند. اما عارف، چونان پرندهای که از قفس تعلقات رها شده، تنها ذات خدا را میطلبد. مفسر، با اشاره به «هو الباعث هو الوارث» (او برانگیزنده و بازستاننده است)، تأکید میکند که طمع به غیر خدا بیفایده است.
درنگ
عارف، از طمع به نعمتهای الهی رها شده و تنها ذات خدا را برای ذات او میطلبد.
تبیین طمع در قرآن و عرفان
در قرآن کریم، طمع به رحمت الهی تشویق شده است: وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ (و از رحمت خدا ناامید نشوید). اما در عرفان، سالک در مراتب بالاتر از تعلق به نعمتها، حتی بهشت، رها میشود. این دیدگاه با مفهوم فناء فی الله همخوانی دارد که عارف را به وحدت با ذات الهی میرساند.
بخش هشتم: رحمت الهی و محسنین
رحمت الهی، چونان نسیمی که به نیکوکاران میوزد، به کسانی نزدیک است که با اخلاص به دیگران احسان میکنند. مفسر، محسنین را کسانی میداند که بدون منت و خودنمایی، خیر میرسانند.
درنگ
محسنین، با احسان بیمنت، به رحمت الهی نزدیک میشوند، چرا که اخلاص، کلید قرب به خداست.
محسنین در قرآن کریم
در قرآن کریم، محسنین کسانیاند که با ایمان و عمل صالح، خیر میرسانند: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، برایشان پاداشی بیمنت است). مفسر، با تأکید بر احسان بیمنت، اخلاص را شرط قرب به خدا میداند.
بخش نهم: مراتب عرفانی و جایگاه قرآن کریم
عرفان، چونان قلهای رفیع، فراتر از فهم ظاهری قرآن کریم میرود. مفسر معتقد است که مفاهیمی مانند «لاتعین» (بیتعینی) در زمان نزول قرآن کریم وجود نداشته و عرفان، این معارف را به کمال رسانده است.
درنگ
عرفان اسلامی، با تبیین مراتب باطنی، مکمل فهم قرآن کریم است و سالکان را به مراتب والای معرفت رهنمون میسازد.
تبیین مراتب عرفانی
در عرفان اسلامی، مراتب معرفت از فهم ظاهری به سوی باطن پیش میرود. مفسر، با این دیدگاه، عرفان را مکمل قرآن کریم میداند. این دیدگاه با آرای ابنعربی همخوانی دارد که عرفان را راهی برای فهم باطنی قرآن میداند.
بخش دهم: لاتعین، مرتبه بیتعینی
لاتعین، چونان افقی بیکران، مرتبهای است که سالک از همه تعینات، از اسما و صفات گرفته تا وجود ظاهری، رها میشود. مفسر، با تمثیلی از سپهبدهای بدون سمت، این مرتبه را توصیف میکند که سالک در آن، به ذات بینام و نشان الهی میرسد.
درنگ
لاتعین، مرتبهای است که سالک از همه تعلقات وجودی رها شده و به وحدت با ذات الهی میرسد.
تحلیل لاتعین
در عرفان نظری، لاتعین به ذات الهی پیش از ظهور در اسما و صفات اشاره دارد. مفسر، با تمثیل سپهبدهای بدون سمت، این مرتبه را ملموس میکند. این دیدگاه با مکتب ابنعربی همخوانی دارد که سالک را به فناء در ذات الهی دعوت میکند.
بخش یازدهم: نقد سوءاستفاده از قرآن کریم
قرآن کریم، چونان گوهری گرانبها، گاه در دستان دنیاداران و منافقان به ابزاری برای مقاصد سیاسی تبدیل شده است. مفسر، با اشاره به درگیریهای صدر اسلام، بر لزوم فهم خالص و عرفانی قرآن کریم تأکید میکند.
درنگ
سوءاستفاده از قرآن کریم، مانع فهم خالص و عرفانی آن است و باید با نگاهی معنوی به این کتاب الهی نگریست.
تحلیل تاریخی
در تاریخ اسلام، موارد متعددی از استفاده سیاسی از قرآن کریم دیده میشود. مفسر، با این نقد، بر ضرورت فهم معنوی و عرفانی قرآن کریم تأکید دارد تا از تحریف و سوءاستفاده جلوگیری شود.
بخش دوازدهم: قرآن کریم، کتاب دعا و معرفت
قرآن کریم، نه کتاب قانون یا علم، بلکه کتاب دعا و معرفت است. مفسر، با خاطرهای از کودکی، قرآن کریم را متنی معنوی و تأثیرگذار میداند که باید با قلب خوانده شود.
درنگ
قرآن کریم، کتاب هدایت و دعاست که با قلب و روح باید آن را دریافت کرد.
تبیین ماهیت قرآن کریم
این دیدگاه، با رویکرد مفسران بزرگی مانند علامه طباطبایی همخوانی دارد که قرآن کریم را در درجه اول کتاب هدایت میدانند. مفسر، با تأکید بر ماهیت معنوی قرآن کریم، مخاطب را به تجربهای عمیق و قلبی دعوت میکند.
جمعبندی
این نوشتار، با تمرکز بر بخش دوم آیه ۵۴ سوره اعراف، دعا را بهعنوان محور رابطه انسان با خداوند معرفی کرد. تضرع و خفیه، خوف و طمع، و پرهیز از فساد و تجاوزگری، ارکان اصلی این رابطهاند. مفسر، با نگاهی عرفانی، این مفاهیم را برای عامه مردم مناسب دانست و عارفان را به مراتب بالاتر، مانند لاتعین و خواستن خدا برای ذات او، دعوت کرد. نقد سوءاستفادههای تاریخی از قرآن کریم و تأکید بر ماهیت معنوی آن، مخاطب را به فهمی خالص و عمیق از این کتاب الهی فرا میخواند.
با نظارت صادق خادمی