متن درس
تفسیر: کاوش در مواجهه موسی (ع) با فرعون و ساحران
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۲۰)
دیباچه
گفتوگوی موسی (ع) با فرعون و مواجهه او با ساحران، چونان آیینهای درخشان در قرآن کریم، جلوههای حقیقتجویی، رسالت الهی و تضاد میان نور هدایت و تاریکی طمع را به نمایش میگذارد. این بخش از قرآن کریم، با روایت داستان موسی (ع) و قوم بنیاسرائیل، درسهایی ژرف در باب اخلاص، عدالت و تقابل میان حق و باطل پیش روی ما مینهد. در این نوشتار، با نگاهی عمیق به آیات سوره آل عمران و تفسیر آنها، تلاش شده است تا معانی بلند این آیات در قالبی منسجم و با زبانی روشن و متین بازگو شود. این کاوش، نهتنها به تبیین معجزات الهی و رسالت موسی (ع) میپردازد، بلکه با نگاهی چندجانبه، ابعاد الهیاتی، روانشناختی و جامعهشناختی این رویداد را نیز میکاود.
رسالت موسی (ع) و تعهد به حقیقت
موسی (ع)، در مواجهه با فرعون، خود را رسولی از جانب پروردگار جهانیان معرفی میکند و بر این نکته تأکید میورزد که جز حقیقت بر زبانش جاری نخواهد شد. این تعهد به حقیقت، چون ستونی استوار، رسالت او را از هرگونه تسامح و سازش با باطل جدا میسازد. در این آیات، موسی (ع) با ارائه نشانههای روشن الهی، از فرعون میخواهد که بنیاسرائیل را آزاد کند، گویی با دستی پر از نور، تاریکیهای کاخ فرعونی را به چالش میکشد.
وَقَالَ مُوسَىٰ يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ حَقِيقٌ عَلَىٰ أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ
و موسی گفت: ای فرعون، من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیانم. بر من است که بر خدا جز حق نگویم. همانا با نشانهای روشن از پروردگارتان نزد شما آمدهام، پس بنیاسرائیل را با من بفرست.
این آیه، چونان مشعلی فروزان، اخلاص موسی (ع) را در انجام رسالت الهی نشان میدهد. او نهتنها خود را فرستاده پروردگار میداند، بلکه بر این نکته تأکید دارد که هر آنچه میگوید، از سرچشمه حقیقت الهی سرچشمه گرفته است. از منظر الهیاتی، این تأکید بر حقیقتگویی، نشانهای از خلوص در رسالت و پایبندی به اصول الهی است. از منظر روانشناختی، قاطعیت موسی (ع) در برابر فرعون، که پیشتر او را در کاخ خود پرورانده بود، نشاندهنده اعتمادبهنفس و شجاعتی است که از ایمان به پروردگار سرچشمه میگیرد.
درنگ
تعهد موسی (ع) به حقیقت، چونان ستارهای در آسمان رسالت، نشاندهنده اخلاص و قاطعیت او در برابر قدرت فرعون است. این تعهد، نهتنها رسالت او را متمایز میسازد، بلکه الگویی برای پیروی از حق در برابر باطل ارائه میدهد.
بنیاسرائیل و سرنوشت تاریخی
بنیاسرائیل، قومی که در قرآن کریم بارها به نافرمانی و اشکالتراشی شهرهاند، در این روایت نیز بهعنوان گروهی بدبخت و گرفتار توصیف میشوند. این قوم، که در زمان موسی (ع) و حتی در دوران معاصر، به دلیل عدم ایمان و سرپیچی از هدایت الهی، همواره در گرداب مشکلات گرفتار بودهاند، چونان درختی هستند که ریشههایش در خاک ایمان استوار نیست. در این تفسیر، به پیچیدگیهای هویتی بنیاسرائیل و ارتباط آنها با مسائل تاریخی و سیاسی، از جمله موضوع فلسطین و صهیونیسم، اشاره شده است. این قوم، گاه بهعنوان ساکنان اصلی فلسطین و گاه بهعنوان گروهی متمایز از صهیونیستها معرفی میشوند، که این تمایز، لایههای عمیق تاریخی و اجتماعی را آشکار میسازد.
از منظر تاریخی، بنیاسرائیل نمادی از قومی هستند که با وجود دریافت هدایت الهی، به دلیل نافرمانی و اشکالتراشی، از سعادت محروم ماندهاند. در این روایت، به خرید زمینهای فلسطین توسط گروههایی با سیاستهای علمی و برنامهریزیشده اشاره شده است که با پرداخت مبالغی گزاف، زمینهایی را که ارزشی اندک داشتند، به تملک درآوردند و بدینسان، قدرت و نفوذ خود را گسترش دادند. این روند، چونان جریانی خزنده، به تدریج بنیاسرائیل را در حاشیه قرار داد و گروههای دیگر را به قدرت رساند.
درنگ
بدبختی تاریخی بنیاسرائیل، چونان آیینهای از نافرمانی و عدم ایمان، نشاندهنده پیامدهای سرپیچی از هدایت الهی است. این قوم، با اشکالتراشیهای مداوم، راه سعادت را بر خود بستهاند.
گفتوگوی منطقی موسی (ع) و فرعون
مواجهه موسی (ع) با فرعون، چونان صحنهای از نبرد حق و باطل، با گفتوگویی منطقی و استدلالی آغاز میشود. فرعون، با درخواست نشانه از موسی (ع)، به او فرصتی میدهد تا صداقت خود را اثبات کند. موسی (ع) نیز با ارائه دو معجزه شگفتانگیز—تبدیل عصا به اژدها و درخشش دست سفید—حقیقت رسالت خود را به نمایش میگذارد.
قَالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ
گفت: اگر نشانهای آوردهای، آن را بیاور، اگر از راستگویانی. پس [موسی] عصایش را افکند، ناگهان آن اژدهایی آشکار شد. و دستش را بیرون آورد، ناگهان برای بینندگان سفید و درخشان شد.
این معجزات، چونان شعلههایی از نور الهی، نهتنها صداقت موسی (ع) را اثبات کردند، بلکه فرعون و اطرافیانش را در برابر عظمت قدرت الهی به شگفتی واداشتند. از منظر روانشناختی، این گفتوگوی منطقی، نشاندهنده شناخت پیشین فرعون از موسی (ع) و احترام ظاهری او به این پیامبر است. از منظر الهیاتی، معجزات موسی (ع) نشانههایی هستند که فراتر از توان بشری بوده و رسالت او را تأیید میکنند.
درنگ
معجزات موسی (ع)، چونان آیینههای نورانی، حقیقت رسالت او را در برابر دیدگان فرعون و قومش آشکار ساختند و منطق الهی را در برابر باطل به نمایش گذاشتند.
اتهام سحر و هویت متشخص موسی (ع)
اشراف قوم فرعون، در مواجهه با معجزات موسی (ع)، آنها را به سحر نسبت دادند و او را «ساحر دانا» نامیدند. این اتهام، چونان تلاشی برای پوشاندن نور حقیقت با پردهای از تردید، نشاندهنده مقاومت نخبگان در برابر تغییر و تهدید به جایگاه قدرت آنهاست. استفاده از واژه «هَٰذَا» بهجای نام موسی (ع)، بر عظمت و هویت متشخص او تأکید دارد، گویی او فراتر از یک فرد عادی، تجلیگاه قدرتی الهی است.
قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ ۖ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ
اشراف از قوم فرعون گفتند: این همانا جادوگری داناست. او میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند. پس چه فرمان میدهید؟
عبارت «هَٰذَا» در این آیه، چونان نوری که از وجود موسی (ع) ساطع میشود، هویت او را از یک فرد عادی به شخصیتی متشخص و الهی ارتقا میدهد. از منظر جامعهشناختی، اتهام سحر، تلاشی است برای بیاعتبار کردن معجزات الهی و حفظ ساختار قدرت موجود. از منظر فلسفی، این اتهام نشاندهنده ناتوانی اشراف در فهم حقیقت الهی و تقلیل آن به امور مادی است.
درنگ
هویت متشخص موسی (ع)، چونان خورشیدی در آسمان رسالت، فراتر از اتهامات سحر میدرخشد و حقیقت الهی او را از هرگونه تحریف مصون میدارد.
دعوت ساحران و طمع دنیوی
اشراف قوم فرعون، در برابر معجزات موسی (ع)، پیشنهاد کردند که او و برادرش هارون (ع) را نگه دارند و ساحران دانا را از شهرها جمعآوری کنند تا با او به رقابت بپردازند. ساحران، پیش از هر اقدامی، از فرعون پاداش طلب کردند، گویی طمع و دنیاپرستی، چون سایهای تاریک، بر انگیزههایشان چیره شده بود.
قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ فَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
گفتند: او و برادرش را نگه دارید و در شهرها گردآورندگان بفرستید تا هر جادوگر دانایی را نزد تو آورند. پس ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: آیا اگر ما پیروز شویم، پاداشی خواهیم داشت؟ گفت: آری، و شما از مقربان خواهید بود.
طلب پاداش توسط ساحران، چونان آینهای از طبع پست دنیوی، نشاندهنده ضعف اخلاقی و وابستگی آنها به منافع مادی است. فرعون نیز، با وعده پاداش و مقام، آنها را تشویق کرد، گویی در این معامله، هر دو طرف در پی بهرهمندی از قدرت و ثروت بودند. از منظر روانشناختی، این طمع نشاندهنده ترس فرعون از موسی (ع) و تلاش او برای جلب حمایت ساحران است. از منظر جامعهشناختی، رفتار ساحران نمونهای از اخاذی و طمع در نظامهای قدرت است که افراد را به خدمت سلاطین درمیآورد.
درنگ
طمع ساحران، چونان سایهای تاریک بر حقیقت، نشاندهنده فساد اخلاقی در نظامهای دنیوی است که در برابر اخلاص انبیا قرار میگیرد.
طبع پست دنیوی و اخلاص انبیا
در این تفسیر، طبع پست دنیوی بهعنوان نیرویی معرفی شده است که افراد را به سوی طمع، اخاذی و دنیاپرستی سوق میدهد. این طبع، چونان زنجیری سنگین، انسان را از حقیقت و هدایت الهی دور میسازد. در مقابل، انبیا، با تکیه بر اخلاص و بدون بهرهگیری از ابزارهای مادی، مردم را به سوی حق هدایت میکردند. مثالهایی از سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نشان میدهد که آنها، برخلاف سلاطین، هرگز با پول و مقام، پیروان خود را جذب نکردند.
از منظر الهیاتی، اخلاص انبیا، چونان جریانی زلال، حقیقت دین را از هرگونه آلودگی مادی حفظ میکرد. از منظر جامعهشناختی، طمع و اخاذی افراد در نظامهای دنیوی، نشاندهنده انحطاط اخلاقی و فساد اجتماعی است. این تفاوت، گویی جدایی میان آسمان و زمین است، جایی که انبیا با نور هدایت، راه سعادت را نشان میدهند و سلاطین با طمع و قدرت، انسانها را به سوی تاریکی میکشانند.
درنگ
اخلاص انبیا، چونان مشعلی فروزان، در برابر طبع پست دنیوی میدرخشد و راه هدایت را از تاریکی طمع جدا میسازد.
تفاوت میان انبیا و سلاطین
تفاوت میان انبیا و سلاطین، چونان تمایز میان نور و ظلمت، در این تفسیر به روشنی آشکار شده است. انبیا با تکیه بر حقیقت و هدایت الهی، مردم را به سوی سعادت فرا میخواندند، در حالی که سلاطین با بهرهگیری از پول و مقام، افراد را به خدمت خود درمیآوردند. این تفاوت، ریشه در خلوص انبیا و طمع دنیوی سلاطین دارد، گویی یکی به سوی آسمان پرواز میکند و دیگری در گرداب زمین گرفتار است.
از منظر فلسفی، این تمایز به تفاوت میان ارزشهای الهی (حقیقت و عدالت) و ارزشهای مادی (قدرت و ثروت) اشاره دارد. از منظر روانشناختی، طمع افراد در خدمت سلاطین، نشانهای از ضعف اخلاقی و وابستگی به منافع مادی است. این درس، چونان آیینهای، ما را به تأمل در ارزشهای راستین و پرهیز از دامهای دنیوی فرا میخواند.
درنگ
تفاوت میان انبیا و سلاطین، چونان جدایی میان نور و ظلمت، نشاندهنده برتری ارزشهای الهی بر منافع مادی است.
نتیجهگیری
آیات سوره آل عمران، با روایت مواجهه موسی (ع) با فرعون و ساحران، چونان گنجینهای از معارف الهی، درسهایی ژرف در باب رسالت، اخلاص و تقابل حق و باطل ارائه میدهند. موسی (ع) با ارائه معجزات الهی، حقیقت رسالت خود را اثبات کرد، اما اشراف فرعون با اتهام سحر و جمعآوری ساحران، در برابر این حقیقت مقاومت کردند. طمع ساحران و ترس فرعون، آیینهای از طبع پست دنیوی است که در برابر اخلاص انبیا قرار میگیرد. این تفسیر، با کاوش در ابعاد الهیاتی، روانشناختی و جامعهشناختی این رویداد، راه را برای تأمل عمیقتر در معانی قرآن کریم هموار میسازد. باشد که این درسها، چونان مشعلهایی فروزان، راه سعادت و حقیقت را برای ما روشن سازند.
با نظارت صادق خادمی