در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1439

متن درس






تفسیر: عاقبت گمراهان، رسالت انبیا و مواجهه با سحر و جادو

تفسیر: عاقبت گمراهان، رسالت انبیا و مواجهه با سحر و جادو

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۳۹)

دیباچه

قرآن کریم، کتاب هدایت و نور، در آیات خویش اسرار بی‌پایانی از حقیقت وجود و راه‌های رستگاری انسان به تصویر می‌کشد. آیات سوره یونس، به‌ویژه آیات 74 و 75، با نگاهی عمیق به سرنوشت گمراهان، تداوم رسالت انبیا، و تقابل حقیقت الهی با سحر و جادو، انسان را به تأمل در ماهیت هدایت و ضلالت دعوت می‌کند. این نوشتار، با نگاهی جامع به این آیات، به تحلیل مفاهیم الهیاتی، عرفانی و اجتماعی آن‌ها پرداخته و با پیوند دادن معانی ظاهری و باطنی، تلاش دارد تا راهنمایی روشن برای فهم حقیقت و خدمت به جامعه ارائه دهد. در این مسیر، با بهره‌گیری از زبان فاخر پارسی، کوشیده‌ایم تا روح آیات را در قالبی منسجم و معنوی به خواننده منتقل کنیم.

بخش اول: عاقبت گمراهان و قساوت قلب

قرآن کریم در آیه 74 سوره یونس به سرنوشت گمراهان و قساوت قلب آن‌ها اشاره می‌فرماید. این آیه، همچون آینه‌ای شفاف، حقیقت ضلالت و دوری از هدایت را به تصویر می‌کشد.

آیه مورد بحث

ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ ۚ كَذَٰلِكَ نَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ

ترجمه: سپس پس از او پیامبرانی به سوی قومشان برانگیختیم، و برایشان دلایل روشن آوردند، ولی آنان به چیزی که پیش‌تر تکذیبش کرده بودند ایمان نیاوردند. این‌گونه بر دل‌های تجاوزکاران مهر می‌نهیم.

درنگ

قساوت قلب گمراهان، نتیجه تکذیب آیات الهی است که به مثابه سنگی سخت، راه نفوذ نور هدایت را سد می‌کند.

عبارت «كَذَٰلِكَ نَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ» به روشنی نشان می‌دهد که قساوت قلب، نتیجه‌ای است از سرپیچی آگاهانه از حقیقت. از منظر روان‌شناسی، این حالت را می‌توان به سوگیری‌های شناختی نسبت داد که انسان را از پذیرش حقیقت بازمی‌دارد. از منظر عرفانی، این مهر بر دل‌ها، همچون سایه‌ای تاریک، نتیجه غرق شدن در مادیات و دوری از نور الهی است. گمراهان، با اصرار بر تکذیب، خود را از چشمه زلال هدایت محروم می‌سازند و قلبشان به سنگ سیاهی بدل می‌شود که هیچ نوری در آن نفوذ نمی‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با تکیه بر آیه 74 سوره یونس، نشان داد که قساوت قلب گمراهان، نتیجه‌ای است از انتخاب آگاهانه آن‌ها در برابر حقیقت. این حقیقت، همچون جریانی زلال، در انتظار قلب‌های پاک است، اما تکذیب‌کنندگان، با سد کردن این جریان، خود را به تاریکی ضلالت می‌سپارند.

بخش دوم: تداوم رسالت انبیا

قرآن کریم در آیه 74 به تداوم ارسال پیامبران پس از حضرت نوح اشاره می‌فرماید: «ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ». این عبارت، چون چراغی در تاریکی، استمرار رحمت الهی را به تصویر می‌کشد. خداوند، زمین را هیچ‌گاه از هدایت‌گران خالی نگذاشته و در هر دوره، پیامبرانی را برای رهایی انسان‌ها از ظلمات جهل برانگیخته است.

درنگ

تداوم رسالت انبیا، نشانه‌ای از لطف بی‌پایان الهی است که زمین را از نور هدایت بی‌بهره نمی‌گذارد.

از منظر الهیاتی، این تداوم، جلوه‌ای از رحمت بی‌کران خداوند است که انسان را در مسیر کمال یاری می‌رساند. از منظر جامعه‌شناختی، وجود رهبران معنوی در هر دوره، ضرورتی است برای هدایت جوامع به سوی عدالت و حقیقت. پیامبران، همچون ستارگان در آسمان هدایت، هر یک برای قوم خویش نورافشانی کرده‌اند تا راه رستگاری را نشان دهند.

جمع‌بندی بخش دوم

تداوم رسالت انبیا، چون جریانی بی‌وقفه، نشان‌دهنده تعهد الهی به هدایت بشر است. این بخش، با تأکید بر این حقیقت، انسان را به تأمل در نقش هدایت‌گران الهی در تاریخ بشریت دعوت می‌کند.

بخش سوم: رسالت موسی و هارون

آیه 75 سوره یونس به بعثت حضرت موسی و هارون علیهما‌السلام اشاره دارد:

آیه مورد بحث

ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَىٰ وَهَارُونَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ

ترجمه: سپس پس از آنان، موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اشرافش فرستادیم، ولی تکبر ورزیدند و قومی گناهکار بودند.

این آیه، رسالت موسی و هارون را در برابر فرعون و اشراف قومش به تصویر می‌کشد. آیات الهی، چون نوری درخشان، برای هدایت فرعون و قومش فرستاده شدند، اما تکبر و گناهکاری آنان مانع پذیرش این نور گردید.

درنگ

آیات الهی، چون مشعل‌های هدایت، تنها در قلب‌های پاک تأثیر می‌گذارند و تکبر، مانعی است در برابر این نور.

از منظر عرفانی، آیات الهی نشانه‌هایی روشن از حقیقت‌اند که تنها با قلبی آماده و پاک درک می‌شوند. از منظر جامعه‌شناختی، تکبر فرعون و قومش نتیجه ساختارهای استبدادی است که پذیرش حقیقت را ناممکن می‌سازد. موسی و هارون، به‌عنوان پیامبرانی خاص و برجسته، با آیات الهی به سوی قومی گمراه فرستاده شدند، اما تکبر و گناهکاری مانع پذیرش این هدایت شد.

جمع‌بندی بخش سوم

رسالت موسی و هارون، چون نمونه‌ای درخشان از تلاش برای هدایت گمراهان، نشان‌دهنده تقابل نور حقیقت با تاریکی تکبر است. این بخش، بر اهمیت قلب پاک در پذیرش هدایت تأکید می‌کند.

بخش چهارم: تکبر و گناهکاری قوم فرعون

قرآن کریم در آیه 75، با اشاره به «فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ»، تکبر و گناهکاری قوم فرعون را به‌عنوان مانعی در برابر هدایت معرفی می‌کند. این تکبر، چون دیواری بلند، راه نفوذ حقیقت را سد کرد.

درنگ

تکبر، چون سدی نفوذناپذیر، قلب را از پذیرش حقیقت محروم می‌سازد و گناهکاری را به دنبال دارد.

از منظر روان‌شناسی، تکبر به‌عنوان مکانیزمی دفاعی برای حفظ خودبرترپنداری عمل می‌کند و مانع پذیرش حقیقت می‌شود. از منظر الهیاتی، این تکبر نتیجه شرک و دوری از خداوند است. قوم فرعون، با نپذیرفتن آیات الهی، خود را به ورطه گناه و زیانکاری کشاندند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تکبر و گناهکاری قوم فرعون، چون سایه‌ای تاریک، مانع از درخشش نور هدایت در قلب‌هایشان شد. این بخش، انسان را به فروتنی در برابر حقیقت دعوت می‌کند.

بخش پنجم: سحر و جادو در برابر معجزه

قرآن کریم در اشاره به واکنش قوم فرعون به آیات الهی، می‌فرماید: «فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَٰذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ» (آیه 76 سوره یونس). قوم فرعون، معجزات الهی را سحر پنداشتند و حقیقت را با ابزار فریب یکسان دانستند.

آیه مورد بحث

فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَٰذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ

ترجمه: هنگامی که حقیقت از سوی ما به آن‌ها رسید، گفتند: این جز سحری آشکار نیست.

درنگ

جهل و قساوت قلب، حقیقت الهی را با سحر و جادو یکسان می‌پندارد، در حالی که معجزه از نور الهی سرچشمه می‌گیرد.

از منظر معرفت‌شناسی دینی، این اشتباه نتیجه جهل و قساوت قلب است که مانع تمیز حقیقت از فریب می‌شود. از منظر جامعه‌شناختی، این واکنش نشان‌دهنده تأثیر فرهنگ و باورهای رایج زمانه، مانند رواج سحر و جادو در عصر فرعون، بر نپذیرفتن حقیقت است. معجزات الهی، چون آفتابی درخشان، از قدرت بی‌کران خداوند سرچشمه می‌گیرند، در حالی که سحر و جادو، چون سایه‌ای گذرا، محدود به توان انسانی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

تقابل سحر و جادو با معجزه الهی، چون جدال تاریکی با نور است. این بخش، انسان را به تشخیص حقیقت از فریب و تأمل در ماهیت معجزات الهی دعوت می‌کند.

بخش ششم: سحر و جادو به‌عنوان علم

سحر و جادو، در نگاه برخی، به‌عنوان دانشی تجربی و توانمندی معرفی شده که اگر به‌درستی به کار گرفته شود، می‌تواند مفید باشد، اما در دست گمراهان به ابزاری برای فریب بدل می‌شود. این دانش، در فرهنگ‌های باستانی، جایگاهی ویژه داشته و در زمان موسی علیه‌السلام، به‌ویژه در دربار فرعون، رواجی گسترده یافته بود.

درنگ

سحر و جادو، به‌عنوان علمی تجربی، در صورت استفاده درست می‌تواند مفید باشد، اما در دست گمراهان به فریب و زیان منجر می‌شود.

از منظر فلسفه علم، سحر و جادو را می‌توان دانشی دانست که در فرهنگ‌های کهن برای تأثیرگذاری بر امور به کار می‌رفت. اما از منظر الهیاتی، این دانش در برابر معجزه الهی، که از قدرت بی‌کران خداوند سرچشمه می‌گیرد، ناکارآمد است. معجزه، چون چشمه‌ای زلال از حقیقت الهی، برتری خود را بر سحر نشان می‌دهد، در حالی که سحر، چون جریانی گل‌آلود، تنها در دست گمراهان به کار می‌رود.

در عصر کنونی نیز، سحر و جادو در برخی جوامع رواج دارد، اما غالباً به شکل ادعاهای بی‌اساس و فریبکارانه ظاهر می‌شود. اولیای الهی، به دلیل بهره‌مندی از معجزات و کرامات، نیازی به این ابزار ندارند، اما گمراهان، به دلیل فقدان حقیقت، به آن پناه می‌برند.

جمع‌بندی بخش ششم

سحر و جادو، هرچند به‌عنوان دانشی تجربی قابل بررسی است، اما در برابر معجزه الهی، چون سایه‌ای در برابر آفتاب، کم‌فروغ است. این بخش، بر اهمیت استفاده درست از دانش و پرهیز از فریب تأکید می‌کند.

بخش هفتم: نقد علم دینی و ضرورت به‌روزرسانی دانش

علم دینی، برای تأثیرگذاری و هدایت جامعه، نیازمند به‌روزرسانی و آگاهی از علوم زمانه، مانند تاریخ، جغرافیا و دیگر دانش‌های روز است. فقدان این آگاهی، به عقب‌ماندگی و کاستی منجر می‌شود.

درنگ

علم دینی، بدون آگاهی از علوم روز، چون درختی بی‌ریشه، از تأثیرگذاری و هدایت جامعه بازمی‌ماند.

از منظر جامعه‌شناختی، این نقد بر ضرورت به‌روزرسانی دانش در میان عالمان دینی تأکید دارد. عالم دینی، اگر از علوم زمانه بی‌بهره باشد، نمی‌تواند به جامعه خدمت کند و راهگشای مشکلات آن باشد. از منظر معرفت‌شناسی، آگاهی از علوم روز، ایمان را تقویت کرده و به هدایت جامعه کمک می‌کند. این دیدگاه، انسان را به کسب دانش و استفاده از آن برای خدمت به خلق دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش هفتم

علم دینی، چون چراغی است که با نور دانش روز روشن می‌ماند. این بخش، بر اهمیت آگاهی و به‌روزرسانی دانش برای خدمت به جامعه تأکید می‌کند.

بخش هشتم: ضرورت خدمت به مردم

عالم دینی، وظیفه‌ای جز خدمت به مردم ندارد. عالمی که برای خلق کار نکند، از حقیقت دین دور است و نمی‌تواند هدایت‌گر جامعه باشد.

درنگ

عالم دینی، چون چوپانی است که باید گله خویش را به سوی چشمه حقیقت هدایت کند، وگرنه از رسالت خویش بازمی‌ماند.

از منظر اخلاق اسلامی، خدمت به مردم، وظیفه اصلی عالمان دینی است. از منظر جامعه‌شناختی، این خدمت، به‌عنوان مسئولیت اجتماعی عالمان، نقشی کلیدی در پیشرفت و هدایت جامعه دارد. عالم دینی، چون باغبانی است که باید نهال‌های ایمان را در دل مردم بکارد و با دانش و عمل خویش، آن‌ها را به سوی کمال هدایت کند.

جمع‌بندی بخش هشتم

خدمت به مردم، چون جریانی زلال، روح دین را زنده نگه می‌دارد. این بخش، عالمان را به مسئولیت‌پذیری و خدمت به جامعه دعوت می‌کند.

بخش نهم: نقد دین‌داری صوری

دین‌داری صوری، که تنها به ظواهر بسنده می‌کند و از حقیقت و معرفت تهی است، نمی‌تواند راهگشای انسان به سوی رستگاری باشد. چنین دین‌داری، چون پوسته‌ای خالی، فاقد روح و معنا است.

درنگ

دین‌داری صوری، چون سایه‌ای بی‌جان، از حقیقت دین دور است و نمی‌تواند انسان را به سوی هدایت رهنمون شود.

از منظر عرفان اسلامی، دین‌داری صوری نشانه فقدان معرفت و دوری از حقیقت است. از منظر روان‌شناسی، این نوع دین‌داری نتیجه بسنده کردن به ظواهر و نادیده گرفتن پرورش ایمان واقعی است. دین‌داران صوری، به دلیل فقدان معجزه و توانمندی‌های معنوی، از هدایت جامعه بازمی‌مانند و نمی‌توانند نقشی مؤثر در راهنمایی خلق ایفا کنند.

جمع‌بندی بخش نهم

دین‌داری صوری، چون آینه‌ای شکسته، نمی‌تواند نور حقیقت را بازتاب دهد. این بخش، انسان را به پرورش ایمان واقعی و دوری از ظواهر بی‌روح دعوت می‌کند.

بخش دهم: خسران گمراهان

قرآن کریم گمراهان را «خسره الدنیا والاخره» می‌داند، کسانی که به دلیل نادیده گرفتن حقیقت و علم، به زیان دنیا و آخرت گرفتار می‌شوند.

درنگ

خسران گمراهان، چون سقوط در پرتگاهی تاریک، نتیجه تکذیب حقیقت و دوری از علم و هدایت است.

از منظر الهیاتی، این خسران نتیجه تکذیب آیات الهی و دوری از هدایت است. از منظر روان‌شناسی، این زیان نتیجه غرق شدن در جهل و مادیات است که انسان را از سعادت محروم می‌سازد. گمراهان، با نادیده گرفتن حقیقت، خود را به ورطه زیان ابدی می‌کشانند.

جمع‌بندی بخش دهم

خسران گمراهان، چون سایه‌ای سنگین، انسان را از نور سعادت دور می‌سازد. این بخش، بر اهمیت پذیرش حقیقت و کسب علم برای رستگاری تأکید می‌کند.

نتیجه‌گیری

آیات 74 و 75 سوره یونس، چون گوهری درخشان در دریای معرفت قرآن کریم، درس‌هایی عمیق از هدایت، ضلالت، و تقابل حقیقت با فریب به انسان می‌آموزند. این آیات، با ترسیم سرنوشت گمراهان، تداوم رسالت انبیا، و رسالت موسی و هارون در برابر فرعون، انسان را به تأمل در ماهیت قلب پاک و فروتنی در برابر حقیقت دعوت می‌کنند. تقابل سحر و جادو با معجزه الهی، ضرورت به‌روزرسانی علم دینی، و اهمیت خدمت به مردم، از جمله درس‌های کلیدی این آیات‌اند. این نوشتار، با تحلیل این مفاهیم از منظرهای الهیاتی، عرفانی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی، کوشید تا راهنمایی جامع برای فهم و عمل به این آیات ارائه دهد. انسان، در این مسیر، به کسب علم، خدمت به خلق، و دوری از دین‌داری صوری دعوت می‌شود تا به سعادت دنیا و آخرت دست یابد.

با نظارت صادق خادمی