در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1461

متن درس




تفسیر: تأملاتی در مشیت الهی و اختیار انسانی (جلسه 1461)

تفسیر: تأملاتی در مشیت الهی و اختیار انسانی (جلسه 1461)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۶۱)

دیباچه

قرآن کریم، چونان چراغی فروزان، راه هدایت را به سوی حقیقت می‌گشاید و در آیات خود، پرسش‌های بنیادین بشری را با ژرف‌نگری پاسخ می‌دهد. یکی از این آیات، آیه ۹۹ سوره یونس است که با بیانی شیوا، به رابطه میان مشیت الهی، اختیار انسانی، و نقش پیامبران در هدایت انسان‌ها می‌پردازد. این آیه، با طرح پرسش‌هایی عمیق درباره قدرت مطلق الهی و آزادی اراده انسان، زمینه‌ساز تأملاتی عمیق در باب حکمت خلقت و مسئولیت انسانی است. در این نوشتار، با نگاهی به درس‌گفتارهای جلسه ۱۴۶۱، این آیه با دقتی موشکافانه بررسی شده و تمامی نکات و معانی آن، با زبانی فصیح و ساختاری منسجم، به گونه‌ای ارائه می‌گردد که چونان پلی میان معرفت قرآنی و اندیشه‌های فلسفی، مخاطب را به سوی فهمی عمیق‌تر هدایت کند.

متن و ترجمه آیه

وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

و اگر پروردگار تو می‌خواست، همه کسانی که در زمین‌اند، همگی ایمان می‌آوردند. آیا تو می‌توانی مردم را وادار کنی که مؤمن شوند؟

مشیت الهی و امکان ایمان همگانی

قرآن کریم در آیه ۹۹ سوره یونس، با بیانی که چونان دری عمیق و ژرف است، به قدرت بی‌انتهای الهی اشاره دارد. این آیه بیان می‌دارد که اگر مشیت الهی تعلق می‌گرفت، همه ساکنان زمین، بی‌استثنا، به ایمان روی می‌آوردند. اما این پرسش که چرا چنین مشیتی تحقق نیافته، ذهن را به سوی حکمت الهی هدایت می‌کند. مشیت الهی، که چونان خورشیدی بر تمامی ممکنات پرتو می‌افکند، در اینجا به معنای امکان بالقوه‌ای است که با حکمت الهی محدود شده است. خداوند، با وجود قدرت مطلق، انسان را در بوته اختیار نهاده تا خود راه ایمان را برگزیند. این اختیار، چونان کلیدی است که درهای معرفت را به روی انسان می‌گشاید و او را از اسارت جبر رهایی می‌بخشد.

درنگ: مشیت الهی، امکان بالقوه ایمان همگانی را نشان می‌دهد، اما حکمت الهی، با اعطای اختیار به انسان، او را مسئول انتخاب خود ساخته است.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم پیوندی عمیق دارد:

فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ

و هر کس که خدا بخواهد هدایتش کند، سینه‌اش را برای اسلام گشاده می‌سازد.

این آیه نشان می‌دهد که هدایت الهی، مشروط به پذیرش و آمادگی قلبی انسان است، و این آمادگی، خود میوه‌ای از اختیار انسانی است.

نفی اکراه در ایمان

بخش دوم آیه، با استفهامی انکاری، هرگونه اجبار در ایمان را نفی می‌کند: «آیا تو می‌توانی مردم را وادار کنی که مؤمن شوند؟» این پرسش، چونان آیینه‌ای، حقیقت ایمان را بازمی‌تاباند که امری است قلبی و اختیاری. ایمان، چونان گوهری است که در دل انسان شکوفا می‌شود و نمی‌توان آن را با زور و اجبار به بار نشاند. این خطاب، پیامبر اکرم (ص) را از تلاش برای واداشتن مردم به ایمان بازمی‌دارد و نقش ایشان را به‌عنوان هدایتگری مهربان و مبلغی حکیم برجسته می‌سازد. ایمان اجباری، چونان درختی بی‌ریشه است که در برابر نسیمی فرو می‌ریزد.

درنگ: ایمان، امری قلبی و اختیاری است و هرگونه اکراه در آن، با ماهیتش در تضاد است.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم همخوانی دارد:

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ

در دین هیچ اکراهی نیست.

این آیه، با صراحت، هرگونه اجبار در پذیرش دین را نفی می‌کند و بر آزادی اراده انسان تأکید دارد.

تضاد میان مشیت الهی و اکراه انسانی

آیه مورد بحث، با تمایز میان مشیت الهی و اکراه انسانی، به تفاوت میان امکان بالقوه و اجبار عملی اشاره دارد. مشیت الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، تمامی امکانات را در بر می‌گیرد، اما حکمت الهی، این امکان را به اختیار انسان پیوند زده است. اکراه انسانی، تلاشی است بی‌ثمر برای تحمیل ایمان، که چونان کاشتن بذری در سنگ، بی‌حاصل است. این آیه، پیامبر (ص) را از اصرار بر هدایت کسانی که خود از ایمان رویگردان‌اند، بازمی‌دارد و بر نقش ایشان به‌عنوان دعوتگری صبور تأکید می‌ورزد.

درنگ: مشیت الهی، امکان ایمان را فراهم می‌کند، اما اکراه انسانی، تلاشی بی‌ثمر برای تحمیل آن است.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم پیوند دارد:

وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا

و ما آنچه بر زمین است را خاکی خشک و بی‌حاصل خواهیم ساخت.

این آیه، بر حکمت الهی در هدایت و گمراهی تأکید دارد و نشان می‌دهد که خداوند، با حکمت خود، انسان را در مسیر آزمون و اختیار قرار داده است.

اختیار انسانی و حکمت خلقت

یکی از پرسش‌های محوری درس‌گفتار، این است که چرا خداوند، با وجود قدرت مطلق، همه انسان‌ها را به ایمان وادار نکرده است. پاسخ این پرسش، در حکمت الهی نهفته است که چونان چراغی راهنما، مسیر خلقت را روشن می‌سازد. ایمان اجباری، فاقد ارزش معنوی است و با هدف خلقت انسان، که آزمون و اختیار است، ناسازگار می‌نماید. انسان، چونان مسافری در راه بی‌انتهای معرفت، با اختیار خود باید مقصد را برگزیند. خداوند، با اعطای این اختیار، انسان را مسئول اعمالش ساخته و او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: حکمت الهی، انسان را با اختیار آفریده تا در بوته آزمون، ایمان خود را به اثبات رساند.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم همخوانی دارد:

فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ

پس هر کس خواست ایمان بیاورد و هر کس خواست کفر ورزد.

این آیه، اختیار انسان را به‌عنوان بخشی از حکمت خلقت برجسته می‌سازد.

نقد اکراه در سیره انبیا

درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، هرگونه اکراه در سیره پیامبران را رد می‌کند. پیامبر اکرم (ص)، حتی در مدینه که از اقتدار برخوردار بودند، کسی را به ایمان مجبور نکردند. نقش ایشان، چونان مشعلی فروزان، دعوت به حقیقت و هدایت با مهربانی و حکمت بود. اکراه، چونان سایه‌ای تاریک، با نور دعوت انبیا ناسازگار است. انبیا، با تبلیغ و ارشاد، انسان‌ها را به سوی ایمان فراخواندند و هرگز به اجبار متوسل نشدند.

درنگ: سیره انبیا، مبتنی بر دعوت و تبلیغ بود و اکراه در آن جایی نداشت.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم پیوند دارد:

وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ

و کنیزان خود را به زنا وادار نکنید.

این آیه، نفی اجبار در امور اخلاقی را نشان می‌دهد و با سیره پیامبران همخوانی دارد.

نقد روایات ناسازگار با سیره پیامبر

درس‌گفتار، با نگاهی موشکافانه، روایاتی را که اکراه در سیره پیامبر (ص) را نشان می‌دهند، نادرست و جعلی می‌داند. ادعاهایی مانند آتش زدن خانه کسانی که به نماز نمی‌آیند، با عصمت پیامبر (ص) و ماهیت دعوت ایشان ناسازگار است. این روایات، چونان علف‌های هرز در باغ حقیقت، به احتمال زیاد ساخته منافقین یا تحریف‌گران است. پیامبر (ص)، با مهربانی و حکمت، مردم را به سوی حق دعوت می‌کردند و هرگز به خشونت یا اجبار متوسل نشدند.

درنگ: روایات ناسازگار با سیره پیامبر (ص)، فاقد اعتبار و ساخته تحریف‌گران است.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم پیوند دارد:

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ

و هنگامی که موسی به قوم خود گفت: ای قوم، شما به خود ستم کردید.

این آیه، بر دعوت بدون اجبار تأکید دارد و با سیره پیامبران سازگار است.

نفاق و ایمان ظاهری

درس‌گفتار، با اشاره به نفاق در زمان پیامبر (ص)، بر این حقیقت تأکید دارد که ایمان ظاهری و بدون اخلاص، چونان پوسته‌ای توخالی، فاقد ارزش است. نفاق، چونان سمی در جان انسان، مانع از پذیرش حقیقت می‌شود. در زمان پیامبر (ص)، برخی با ظاهری متدین، در باطن به تمسخر و نفاق روی می‌آوردند. این ایمان ظاهری، نه تنها به هدایت منجر نمی‌شود، بلکه انسان را در تاریکی گمراهی فرو می‌برد.

درنگ: نفاق و ایمان ظاهری، موانعی برای هدایت واقعی‌اند و ارزش معنوی ندارند.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم همخوانی دارد:

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا

در دل‌هایشان بیماری است، پس خداوند بیماری‌شان را افزود.

این آیه، نفاق را به‌عنوان بیماری قلبی معرفی می‌کند که مانع از هدایت است.

فساد درونی و موانع ایمان

درس‌گفتار، با تمثیلی از زندگی روزمره، به فساد درونی انسان اشاره دارد که چونان خاری در دل، او را از ایمان حقیقی دور می‌کند. تمایلات ناپاک، مانند میل به گناه در ازدواج‌های ناسالم، مانعی برای تقرب به خدا هستند. انسان، چونان کشتی‌ای در دریای طوفانی، اگر به فساد درونی گرفتار شود، از ساحل نجات دور می‌ماند. این فساد، حتی با ظاهری متدینانه، قابل پاک شدن نیست و تنها با توبه و اخلاص می‌توان آن را زدود.

درنگ: فساد درونی، مانعی برای ایمان حقیقی است و تنها با اخلاص و توبه می‌توان آن را زدود.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم پیوند دارد:

وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ

و هنگامی که به انسان نعمت می‌دهیم، روی می‌گرداند و خود را کنار می‌کشد.

این آیه، فساد درونی را به‌عنوان مانعی برای تقرب به خدا نشان می‌دهد.

زمان و نابودی انسان

درس‌گفتار، با اشاره به مفهوم «زمان مفنی»، زمان را چونان تیغی دو لبه معرفی می‌کند که انسان را به سوی نابودی می‌برد. انسان، در چرخه‌ای از خوردن و مردن گرفتار است و بدون ایمان، چونان برگی در باد، به سوی خسران می‌رود. تنها ایمان حقیقی، چونان لنگرگاهی استوار، انسان را از این نابودی نجات می‌دهد و او را به سوی سعادت ابدی هدایت می‌کند.

درنگ: زمان، انسان را به سوی نابودی می‌برد، و تنها ایمان حقیقی می‌تواند او را نجات دهد.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم همخوانی دارد:

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ

هر نفسی چشنده مرگ است.

این آیه، گذرا بودن دنیا و ضرورت ایمان برای رهایی از خسران را نشان می‌دهد.

دعا برای هدایت و عاقبت‌به‌خیری

درس‌گفتار، با دعای «خدا عاقبتمان را به خیر کند»، بر ضرورت توکل و طلب هدایت از خداوند تأکید دارد. این دعا، چونان سپری در برابر گمراهی و فساد درونی، انسان را به سوی نور هدایت می‌کشاند. انسان، با توکل به خدا و طلب عاقبت‌به‌خیری، می‌تواند از تاریکی‌های نفس و گمراهی رهایی یابد و به سوی کمال گام بردارد.

درنگ: دعا و توکل، انسان را از گمراهی و فساد درونی حفظ می‌کند و به سوی هدایت رهنمون می‌سازد.

این مفهوم، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم پیوند دارد:

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا

پروردگارا، دل‌هایمان را پس از آنکه هدایتمان کردی، منحرف مکن.

این آیه، دعا را به‌عنوان ابزاری برای حفظ هدایت معرفی می‌کند.

جمع‌بندی

آیه ۹۹ سوره یونس، چونان گوهری درخشان در گنجینه قرآن کریم، به رابطه میان مشیت الهی، اختیار انسانی، و نقش پیامبران در هدایت می‌پردازد. این آیه، با تأکید بر حکمت الهی در اعطای اختیار به انسان، هرگونه اکراه در ایمان را نفی می‌کند و نقش پیامبر (ص) را به‌عنوان هدایتگری حکیم برجسته می‌سازد. نفاق، فساد درونی، و ایمان ظاهری، موانعی برای هدایت واقعی‌اند، و تنها با اخلاص و توکل به خدا می‌توان به ایمان حقیقی دست یافت. این درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه به روایات ناسازگار و تأمل در حکمت خلقت، انسان را به سوی تأمل در مسئولیت خود در قبال ایمان فرامی‌خواند.

با نظارت صادق خادمی