در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1667

متن درس





تفسیر: تأملات قرآنی در مفاهیم تدبیر، خشیت و خوف

تفسیر: تأملات قرآنی در مفاهیم تدبیر، خشیت و خوف

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۶۷)

دیباچه

قرآن کریم، چونان دریایی ژرف و بی‌کران، معانی و مفاهیمی را در خود نهفته دارد که هر یک چون گوهری تابناک، راهنمای انسان به سوی حقیقت و کمال است. مفاهیم تدبیر، خشیت و خوف، از جمله این گوهرهای گران‌سنگ‌اند که در آیات الهی، با ظرافت و عمقی بی‌مانند، به تصویر کشیده شده‌اند. تدبیر، جلوه‌ای از نظم و حکمت الهی در اداره عالم است؛ خشیت، تجلی معرفت و احترام قلبی در برابر عظمت پروردگار؛ و خوف، احساسی انسانی که گاه معقول و گاه موهوم، مسیر زندگی آدمی را رقم می‌زند. این نوشتار، با تأمل در آیات قرآن کریم و تبیین معانی این سه مفهوم، می‌کوشد تا نوری بر این حقایق افکند و راهی به سوی فهم عمیق‌تر و زیست مؤمنانه بگشاید.

بخش یکم: تدبیر، نظم الهی در خلقت

مفهوم تدبیر در قرآن کریم

تدبیر در قرآن کریم، به معنای مدیریت و نظم‌بخشی الهی به امور عالم است. این مفهوم، چونان نخ تسبیحی، نظام خلقت را به هم پیوند می‌دهد و نشان از حکمت و اقتدار خداوند در اداره کائنات دارد. تدبیر الهی، نه تنها در عالم تکوین، بلکه در آیات و نشانه‌های الهی نیز متجلی است. انسان، به مدد تأمل و تدبر در این آیات، می‌تواند به بخشی از این نظم شگفت‌انگیز دست یابد، هرچند تدبیر تکوینی عالم، تنها در ید قدرت پروردگار است.

درنگ: تدبیر الهی، جلوه‌ای از حکمت و اقتدار خداوند است که نظام خلقت را در بر می‌گیرد و انسان را به تأمل در آیات دعوت می‌کند، اما تدبیر تکوینی، تنها در حوزه الهی است و از دسترس بشر خارج.

﴿اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ۚ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ﴾ (سوره رعد، آیه ۲)
خدا همان است که آسمان‌ها را بدون ستونی که ببینید برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را مسخر کرد، هر یک تا زمانی معین در حرکت‌اند. امر را تدبیر می‌کند و آیات را تفصیل می‌دهد تا شاید به دیدار پروردگارتان یقین کنید.

این آیه، تدبیر الهی را چونان چراغی روشنگر در برابر دیدگان انسان قرار می‌دهد. خداوند، آسمان‌ها را بدون ستون‌های مرئی برافراشته و خورشید و ماه را در مسیری معین به جریان انداخته است. این نظم شگفت‌انگیز، نشانه‌ای از تدبیر الهی است که انسان را به یقین به لقای پروردگار فرا می‌خواند. تدبیر، در اینجا، نه تنها مدیریت عالم مادی، بلکه نظم‌بخشی به کل نظام خلقت، اعم از مادی و غیرمادی، را در بر می‌گیرد.

تدبر انسانی در برابر تدبیر الهی

قرآن کریم، انسان را به تدبر در آیات و قول الهی دعوت می‌کند. آیاتی چون ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾ (سوره نساء، آیه ۸۲) و ﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَتَدَبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ (سوره ص، آیه ۲۹)، انسان را به تأمل در آیات الهی و قول قرآن فرامی‌خواند. تدبر، چونان کلیدی است که درهای معرفت را به روی انسان می‌گشاید، اما این تأمل، تنها در حوزه فهم و شناخت است و انسان را از دخالت در تدبیر تکوینی عالم بازمی‌دارد.

﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَتَدَبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ (سوره ص، آیه ۲۹)
کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم، مبارک است تا در آیاتش تأمل کنند و خردمندان پند گیرند.

این آیه، کتاب آسمانی را چونان گنجینه‌ای مبارک معرفی می‌کند که برای تدبر و تذکر آدمیان نازل شده است. انسان، با تدبر در آیات، می‌تواند به فهمی عمیق‌تر از نظام خلقت دست یابد، اما این فهم، هرگز به معنای دخالت در تدبیر الهی نیست. تدبیر، چونان قلمرویی است که تنها در دستان پروردگار قرار دارد.

ادبار و بار منفی آن در قرآن کریم

در برابر تدبیر، مفهوم ادبار در قرآن کریم، اغلب با بار منفی به کار رفته است. ادبار، به معنای پشت کردن، فرار، یا عقب‌ماندگی، در آیاتی چون ﴿ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ﴾ (سوره مدثر، آیه ۲۳) و ﴿وَمَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّىٰ﴾ (سوره قمر، آیه ۴۵) به کار رفته است. این مفهوم، نشان‌دهنده دوری از حق، استکبار، یا فرار از مسئولیت است.

﴿ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ﴾ (سوره مدثر، آیه ۲۳)
سپس پشت کرد و تکبر ورزید.

این آیه، ادبار را به مثابه عملی منفی ترسیم می‌کند که با استکبار و دوری از حقیقت همراه است. ادبار، چونان سایه‌ای تاریک، انسان را از نور معرفت و هدایت دور می‌سازد و به سوی عقب‌ماندگی و گمراهی سوق می‌دهد.

نتیجه‌گیری بخش یکم

تدبیر الهی، چونان نوری است که نظام خلقت را روشن می‌سازد و انسان را به تأمل در آیات و نشانه‌های پروردگار دعوت می‌کند. انسان، هرچند می‌تواند با تدبر در آیات، به فهمی عمیق‌تر از این نظام دست یابد، اما تدبیر تکوینی، تنها در حوزه الهی است. ادبار، در مقابل، نشان‌دهنده دوری از حقیقت و فرار از مسئولیت است که قرآن کریم آن را نکوهش کرده و انسان را به سوی تدبر و معرفت فرامی‌خواند.

بخش دوم: خشیت، ترس همراه با معرفت

ماهیت خشیت در قرآن کریم

خشیت، چونان گلی معطر در باغ معرفت الهی، ترسی است که از شناخت و احترام به عظمت پروردگار سرچشمه می‌گیرد. این صفت، برخلاف خوف که می‌تواند ظاهری و موهوم باشد، ریشه در قلب و روح دارد و تنها در بندگان عالم و آگاه به جلال الهی پدیدار می‌شود. قرآن کریم، خشیت را صفتی ربوبی و معنوی می‌داند که انسان را به سوی کمال و رضا هدایت می‌کند.

درنگ: خشیت، ترسی است که با معرفت به عظمت الهی همراه است و تنها در دل بندگان عالم ریشه می‌دواند، در حالی که خشیت از غیر خدا، مذموم و مانع کمال است.

﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ (سوره فاطر، آیه ۲۸)
از بندگان خدا تنها عالمان از او خشیت دارند.

این آیه، خشیت را چونان تاجی بر سر عالمان می‌نهد و آن را صفتی می‌داند که در ظرف علم و معرفت شکل می‌گیرد. عالم، با شناخت جلال و جبروت الهی، به خشیت می‌رسد و این خشیت، او را از ترس‌های موهوم و ظاهری رها می‌سازد.

خشیت و جلوه‌های آن در قرآن کریم

خشیت، در آیات متعدد قرآن کریم، به صورت‌های گوناگون متجلی شده است. در سوره طه، آیه ۱۰۸، آمده است:

﴿وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَٰنِ﴾ (سوره طه، آیه ۱۰۸)
و صداها در برابر رحمان فروتن شد.

این آیه، خشیت را در خشوع اصوات به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که قلب مؤمن، در برابر عظمت پروردگار، به فروتنی و احترام می‌رسد. این خشوع، نه تنها در قلب، بلکه در ظاهر و کلام نیز نمایان می‌شود. همچنین، در سوره حشر، آیه ۲۱، قرآن کریم می‌فرماید:

﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ﴾ (سوره حشر، آیه ۲۱)
اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، آن را فروتن و از خشیت خدا متلاشی می‌دیدی.

این آیه، خشیت را چونان نیرویی عظیم ترسیم می‌کند که حتی کوه‌ها را در برابر عظمت الهی به فروتنی وامی‌دارد. خشیت، در این معنا، صفتی است که از معرفت به عظمت پروردگار سرچشمه می‌گیرد و انسان را به سوی کمال معنوی سوق می‌دهد.

خشیت از غیر خدا، صفتی مذموم

قرآن کریم، خشیت از غیر خدا را نکوهش کرده و آن را مانعی در مسیر کمال می‌داند. در سوره مائده، آیه ۴۴، آمده است:

﴿وَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِي﴾ (سوره مائده، آیه ۴۴)
از مردم نترسید و از من خشیت داشته باشید.

این آیه، انسان را از خشیت نسبت به غیر خدا بازمی‌دارد و او را به خشیت از پروردگار، که سزاوار عظمت و جلال است، دعوت می‌کند. خشیت از غیر خدا، چونان زنجیری است که انسان را در بند ترس‌های موهوم نگه می‌دارد و او را از رسیدن به مقامات معنوی بازمی‌ دارد.

نتیجه‌گیری بخش دوم

خشیت، چونان نوری در دل مؤمن، از معرفت به عظمت الهی سرچشمه می‌گیرد و او را به سوی کمال و رضا هدایت می‌کند. این صفت، تنها در ظرف علم و معرفت شکل می‌گیرد و در برابر عظمت پروردگار، قلب و روح انسان را به فروتنی وامی‌دارد. قرآن کریم، خشیت از غیر خدا را نکوهش کرده و انسان را به خشیت ربوبی دعوت می‌کند، که نشانه‌ای از ایمان و آگاهی است.

بخش سوم: خوف، ترس عمومی و چالش‌های آن

ماهیت خوف در قرآن کریم

خوف، چونان رودی جاری در وجود انسان، احساسی است که می‌تواند معقول یا موهوم، الهی یا غیرالهی باشد. قرآن کریم، با ذکر حدود ۱۳۰ مورد از خوف، آن را در زمینه‌های گوناگون، از ترس از عذاب الهی تا ترس از امور دنیوی، به تصویر کشیده است. برخلاف خشیت که صفتی ربوبی و معنوی است، خوف می‌تواند در زمینه‌های خلقی و غیرمعنوی نیز ظاهر شود.

درنگ: خوف، ترسی عمومی است که می‌تواند معقول یا موهوم باشد؛ خوف معقول در راستای ایمان، ممدوح است، اما خوف موهوم، مانعی در مسیر کمال و اقتدار انسانی است.

﴿قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ ۖ سَنُرِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ﴾ (سوره طه، آیه ۲۱)
گفتند: نترس، آن را بگیر و نترس، ما آن را به حالت نخستش بازمی‌گردانیم.

این آیه، به ترس موسی علیه‌السلام از عصای تبدیل‌شده به مار اشاره دارد و نشان می‌دهد که خوف، حتی در پیامبران، می‌تواند پدیدار شود. اما خداوند، با نهی از ترس موهوم، انسان را به سوی شجاعت و ایمان هدایت می‌کند.

خوف و نمونه‌های آن در قرآن کریم

قرآن کریم، خوف را در موقعیت‌های گوناگون به تصویر کشیده است. به عنوان نمونه، در داستان یوسف علیه‌السلام، خوف او از زلیخا به فرار منجر شد:

﴿وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ﴾ (سوره یوسف، آیه ۲۵)
و به سوی در شتافتند و [زلیخا] پیراهنش را از پشت پاره کرد.

این آیه، فرار یوسف علیه‌السلام را به دلیل ترس از گناه نشان می‌دهد، اما این ترس، به مشکلات بعدی منجر شد. این نمونه، نشان‌دهنده آن است که خوف موهوم، حتی در انسان‌های بزرگ، می‌تواند به نتایج ناخواسته منجر شود.

همچنین، در سوره محمد، آیه ۲۷، قرآن کریم به ترس کافران در برابر ملائکه اشاره می‌کند:

﴿فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾ (سوره محمد، آیه ۲۷)
پس چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان جانشان را بگیرند و به چهره‌ها و پشت‌هایشان بزنند؟

این آیه، ترس و فرار کافران را در برابر ملائکه به تصویر می‌کشد و ادبار را به معنای فرار و عقب‌ماندگی نشان می‌دهد. ملائکه، با ضربه‌ای دقیق و حساب‌شده، انسان را از خواب غفلت بیدار می‌کنند و او را با واقعیت عظمت الهی روبرو می‌سازند.

خوف معقول و موهوم

خوف معقول، که ریشه در ایمان و معرفت دارد، صفتی ممدوح است. به عنوان نمونه:

﴿إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ﴾ (سوره حشر، آیه ۱۶)
من از خدا، پروردگار جهانیان، می‌ترسم.

این خوف، که از شناخت پروردگار سرچشمه می‌گیرد، انسان را به سوی تقوا و عمل صالح هدایت می‌کند. اما خوف موهوم، چونان سمی در وجود انسان، او را به سوی ضعف و انفعال می‌کشاند. قرآن کریم، در آیاتی چون ﴿لَا تَخَفْ ۖ إِنَّ الْمُرْسَلِينَ لَا يَخَافُونَ لَدَيَّ﴾ (سوره نمل، آیه ۱۰)، پیامبران را از ترس موهوم نهی می‌کند و آنها را به شجاعت و اعتماد به خداوند فرا می‌خواند.

نتیجه‌گیری بخش سوم

خوف، احساسی انسانی است که می‌تواند در خدمت ایمان یا مانعی در مسیر کمال باشد. خوف معقول، که ریشه در شناخت پروردگار دارد، انسان را به سوی تقوا و عمل صالح هدایت می‌کند، اما خوف موهوم، چونان باری سنگین، انسان را به سوی ضعف و فرار سوق می‌دهد. قرآن کریم، با نهی از خوف موهوم و دعوت به خشیت ربوبی، انسان را به سوی شجاعت و ایمان رهنمون می‌شود.

بخش چهارم: ضرورت تربیت برای غلبه بر ترس‌های موهوم

ترس و تأثیر آن بر جامعه

ترس، چونان سایه‌ای سنگین، می‌تواند بر جامعه و افراد آن تأثیرات عمیقی بر جای گذارد. قرآن کریم، با نمونه‌هایی چون فرار یوسف علیه‌السلام یا ترس موسی علیه‌السلام، نشان می‌دهد که ترس‌های موهوم، حتی در انسان‌های بزرگ، می‌توانند به نتایج ناخواسته منجر شوند. این ترس‌ها، اگر در جامعه ریشه بدوانند، به ضعف، انفعال، و عقب‌ماندگی منجر می‌شوند.

﴿وَلَقَدْ رَآهَا تَحْتَذُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَا مُدْبِرًا﴾ (سوره نمل، آیه ۱۰)
و چون آن را دید که چون ماری می‌جنبد، پشت کرد و بازنگشت.

این آیه، ترس موسی علیه‌السلام را از عصای تبدیل‌شده به مار نشان می‌دهد و فرار او را به تصویر می‌کشد. اما خداوند، با نهی از این ترس، او را به شجاعت و اعتماد به خود دعوت می‌کند. این نمونه، نشان‌دهنده آن است که ترس موهوم، حتی در پیامبران، می‌تواند پدیدار شود، اما ایمان و معرفت، این ترس را به شجاعت تبدیل می‌کند.

تربیت، کلیدی برای غلبه بر ترس‌های موهوم

قرآن کریم، با تأکید بر تربیت و آموزش، انسان را به سوی غلبه بر ترس‌های موهوم هدایت می‌کند. ترس، چونان دانه‌ای است که در کودکی کاشته می‌شود و اگر به درستی هدایت نشود، چون درختی تنومند، در وجود انسان ریشه می‌دواند. جامعه اسلامی، برای پویایی و اقتدار، باید از کودکی، ترس‌های موهوم را از وجود افراد خارج کرده و آنها را به سوی خشیت ربوبی هدایت کند.

﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (سوره یونس، آیه ۶۲)
آگاه باشید که اولیای خدا نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند.

این آیه، اولیای خدا را چونان ستارگانی درخشان معرفی می‌کند که به دلیل معرفت و ایمان، از خوف و حزن آزادند. این آزادی، نتیجه تربیت و معرفتی است که انسان را از ترس‌های موهوم رها می‌سازد و به سوی خشیت ربوبی هدایت می‌کند.

زیرساخت‌های اجتماعی و روان‌شناختی

مشکلات روحی و روانی جامعه، ریشه در تاریخ طولانی ظلم و ترس‌های موهوم دارد. علم دینی، برای اصلاح این مشکلات، باید زیرساخت‌های علمی و معرفتی را فراهم کند. این امر، نه با قوانین ساده یا تبلیغات مادی، بلکه با آموزش معرفتی و روان‌شناختی از کودکی امکان‌پذیر است. علم دینی، چونان طبیبی حاذق، باید ترس‌های موهوم را از جامعه درمان کند و انسان را به سوی اقتدار و ایمان هدایت نماید.

درنگ: تربیت معرفتی و روان‌شناختی از کودکی، کلید غلبه بر ترس‌های موهوم و تبدیل آنها به خشیت ربوبی است که جامعه را به سوی اقتدار و ایمان هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

ترس‌های موهوم، چونان سایه‌هایی تاریک، می‌توانند جامعه را به سوی ضعف و انفعال سوق دهند. قرآن کریم، با تأکید بر تربیت و معرفت، انسان را به سوی غلبه بر این ترس‌ها و تبدیل آنها به خشیت ربوبی دعوت می‌کند. علم دینی، با ایجاد زیرساخت‌های تربیتی و روان‌شناختی، می‌تواند جامعه را از بند ترس‌های موهوم رها ساخته و به سوی پویایی و اقتدار هدایت کند.

جمع‌بندی نهایی

قرآن کریم، چونان کتابی آسمانی و راهنمای حقیقت، مفاهیم تدبیر، خشیت و خوف را با ظرافت و عمقی بی‌مانند به تصویر کشیده است. تدبیر، جلوه‌ای از حکمت و اقتدار الهی در اداره عالم است که انسان را به تأمل در آیات و نشانه‌های پروردگار دعوت می‌کند. خشیت، ترسی است که از معرفت به عظمت الهی سرچشمه می‌گیرد و انسان را به سوی کمال و رضا هدایت می‌کند. خوف، احساسی انسانی است که اگر معقول باشد، در خدمت ایمان قرار می‌گیرد و اگر موهوم باشد، مانعی در مسیر کمال است. جامعه اسلامی، برای پویایی و اقتدار، باید با تربیت معرفتی و روان‌شناختی، ترس‌های موهوم را از وجود افراد خارج کرده و آنها را به سوی خشیت ربوبی و ایمان هدایت کند. این نوشتار، با تأمل در آیات قرآن کریم، می‌کوشد تا راهی به سوی فهم عمیق‌تر این مفاهیم و زیست مؤمنانه بگشاید.

با نظارت صادق خادمی