متن درس
جلسات دورهمی: علوم انسانی دینی و تحول در نظامهای علمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه نود و ششم)
دیباچه: درآمدی بر علوم انسانی دینی و ضرورت تحول
علوم انسانی دینی، مانند جویباری زلال که از چشمه معارف الهی سرچشمه میگیرد، نهتنها دانشی نظری، بلکه نیرویی تحولآفرین برای پاسخگویی به نیازهای جامعه معاصر است. این گفتار، برگرفته از گفتوگویی ارزشمند با مسئولان مرکز رشد واحدهای فناوری علوم انسانی قم در سال 1390، به بررسی چالشهای تولید علم دینی و نقش نهادهای علمی در این مسیر میپردازد. با نگاهی انتقادی و سازنده، این نوشتار بر ضرورت بازنگری در نظامهای آموزشی، تمایز میان علم و معلومات، و تولید دانش بومی و کاربردی تأکید دارد. این بررسی، مانند مشعلی که راه را در تاریکی روشن میکند، مسیر تحول در علوم انسانی دینی را هموار میسازد.
بخش یکم: بازنگری در ذهنیتهای علمی
ضرورت بازنگری در ذهنیتهای موجود
پیش از ورود به بحث علوم انسانی دینی، مانند نقشهکشی که پیش از ساخت بنا، زمین را بررسی میکند، لازم است ذهنیتهای خوشبینانه و غیرواقعبینانه درباره ظرفیتهای نهادهای علمی مورد بازنگری قرار گیرد. این بازنگری، مانند پاکسازی زمین از سنگلاخ، زمینهساز اصلاح ساختارهای آموزشی و پژوهشی است.
درنگ: بازنگری در ذهنیتهای موجود، مانند پاکسازی زمین برای کاشت، پایهای برای تحول در نظامهای علمی دینی است.
قدردانی از تلاشهای عالمان پیشین
عالمان پیشین، مانند باغبانانی که در خاک سخت نهال کاشتند، در شرایط دشوار و با امکانات محدود، میراث علمی ارزشمندی برجای گذاشتند. در دورانی که جهان در سیطره جهل و خرافات بود، این عالمان، مانند ستارگان در آسمان تاریک، دانشی درخشان تولید کردند.
نقد خودستایی مبتنی بر گذشته
افتخار به دستاوردهای پیشینیان، مانند گنجینهای که باید حفظ شود، ارزشمند است، اما خودستایی، مانند دیواری که مانع پیشرفت میشود، به عقبماندگی علمی دامن میزند. این خودبسندگی، مانند سایهای که نور را میپوشاند، مانع از تحول در علم دینی میشود.
بخش دوم: انقلاب ۵۷ و مسئولیت نهادهای علمی
تأثیر انقلاب ۵۷ بر علم دینی
انقلاب ۵۷، مانند نهالی که پس از قرنها تلاش به بار نشسته، نتیجه غربت و کوشش شیعه است. این تحول، مانند بستری حاصلخیز، نهادهای علمی را ملزم میکند تا با جدیت و توقعات بالا، به تولید علم نوین و کاربردی بپردازند. هرگونه سستی، مانند ترک در بنای استوار، به تضعیف جایگاه اسلام منجر میشود.
لزوم ترکیب نقد و طرحهای اصلاحی
برای دستیابی به نتایج مطلوب، نقد وضعیت موجود، مانند تشخیص بیماری، باید با ارائه طرحهای اصلاحی، مانند درمان، همراه باشد. این ترکیب، مانند نقشهای که راه را نشان میدهد، مسیر تحول علمی را هموار میکند.
درنگ: نقد و ارائه طرحهای اصلاحی، مانند تشخیص و درمان، کلید تحول در علم دینی است.
بخش سوم: تمایز علم و معلومات
تمایز میان علم و معلومات
علم، مانند جریانی زنده که به سوی حقیقت جاری است، با معلومات، مانند انباشتهای از اطلاعات ایستا، متفاوت است. عالم واقعی، مانند باغبانی که نهال میکارد، به تولید دانش نوین میپردازد، نه صرفاً حفظ دانش پیشینیان.
نقد انباشت معلومات به جای تولید علم
اشتباه گرفتن علم با معلومات، مانند پر کردن انبار از مواد خام بدون فرآوری، به رکود علمی منجر میشود. نهادهای علمی باید مانند کارگاهی خلاق، به تولید دانش نوین روی آورند.
بخش چهارم: چالشهای علوم انسانی دینی
ضعف علوم زیرساختی
علوم زیرساختی مانند روانشناسی و جامعهشناسی، مانند پایههای بنایی عظیم، در نهادهای علمی دینی توسعه نیافتهاند. این ضعف، مانند فقدان ابزار برای ساخت عمارت، مانع از تولید علوم انسانی کاربردی است.
نقد تقلید از علوم گذشته
تقلید از علوم گذشته، مانند راه رفتن در مسیری کهنه، نمیتواند پاسخگوی نیازهای روز باشد. علم دینی باید مانند جریانی زلال، با نیازهای معاصر هماهنگ شود.
بخش پنجم: ظرفیتهای قرآن کریم در تولید علم
قرآن کریم بهعنوان فرمول علمی
قرآن کریم، مانند گنجینهای با فرمولهای ریاضیگونه، منبعی بینهایت برای تولید علوم انسانی و تجربی است. آیات مرتبط با انسان و جامعه، مانند نقشهای جامع، میتوانند مبنای دانشهای نوین قرار گیرند.
إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ
ترجمه: این قرآن به [سوی] آنچه استوارتر است هدایت میکند.
نقد عدم بهرهبرداری از علوم قرآنی
حفظ و تلاوت قرآن کریم، مانند نگه داشتن گنج بدون استفاده، بدون استخراج علوم کاربردی، فایدهای برای زندگی اجتماعی ندارد. این ظرفیت، مانند معدنی که کاوش نشده، بلااستفاده مانده است.
درنگ: قرآن کریم، مانند گنجینهای با فرمولهای علمی، منبعی بینهایت برای تولید علوم انسانی دینی است.
بخش ششم: نقد نظامهای آموزشی و پژوهشی
نقد آموزش فلّهای
آموزش گسترده و بدون کیفیت، مانند کاشتن بذر در خاک نامناسب، به جای پرورش نوابغ، افراد کماثر تولید میکند. کیفیت، مانند آبی که نهال را پربار میکند، باید در اولویت باشد.
ضرورت نظام آموزشی استادمحور
نوآوری و خلاقیت، مانند پرندگانی که نیاز به بال و پر دارند، بدون هدایت استادان مجرب محقق نمیشود. نظام آموزشی استادمحور، مانند باغبانی که نهال را هدایت میکند، به شکوفایی استعدادها منجر میشود.
چنانکه شاعر میفرماید: عاشقی را عاشق از پروانه باید یاد گیرد / هر که هرچه یاد گیرد، باید از استاد گیرد.
نقد سرکوب استعدادها
سرکوب استعدادهای داخلی و استفاده از نیروهای خارجی، مانند خاموش کردن چراغهای خانه و روشن کردن چراغهای بیگانه، مانع از شکوفایی نوابغ بومی میشود. حمایت از استعدادها، مانند بال و پر دادن به پرندگان، به پیشرفتهای چشمگیر منجر میشود.
درنگ: نظام آموزشی استادمحور و حمایت از استعدادهای بومی، مانند بال و پر دادن به پرندگان، کلید شکوفایی نوابغ است.
بخش هفتم: ضرورت عملگرایی و پویایی علمی
نقد فرهنگ دعامحوری بدون عمل
دعا و ذکر، مانند نسیمی که روح را آرام میکند، ارزشمند است، اما بدون کار و تلاش علمی، مانند درختی بدون ریشه، نمیتواند مشکلات جامعه را حل کند. علم دینی باید مانند بنایی استوار، با عملگرایی همراه باشد.
نقد عقبماندگی علمی
عقبماندگی علمی، مانند راهی که به بیراهه میرود، حتی کشورهای پیشرفته را تهدید میکند. نهادهای علمی دینی باید مانند جریانی پویا، با بهروزرسانی مداوم، جایگاه خود را حفظ کنند.
بخش هشتم: نظام منشئاتی و ارزیابی علمی
نظام منشئاتی و تولید علم
نظام منشئاتی، مانند کارگاهی که مواد خام را به محصول تبدیل میکند، به تولید دانشهای کاربردی و پایدار منجر میشود. این نظام، مانند پلی که ایده را به عمل متصل میکند، نوآوری را هدایت میکند.
ضرورت ارزیابی ادعاهای علمی و معنوی
ایجاد ساختاری برای ارزیابی ادعاهای علمی و معنوی، مانند ترازویی که حقیقت را میسنجد، ضروری است. این ساختار، حتی ادعاهای کودکان را بررسی میکند تا نوآوریهای واقعی شناسایی شوند.
درنگ: نظام منشئاتی و ارزیابی ادعاها، مانند کارگاه و ترازوی علم، نوآوری و حقیقت را به محصول تبدیل میکند.
جمعبندی
این گفتار، مانند نقشهای جامع، به بررسی چالشهای علوم انسانی دینی و نقش نهادهای علمی در تولید دانش نوین پرداخته است. با نقد ذهنیتهای خوشبینانه، خودستایی مبتنی بر گذشته، و ضعف علوم زیرساختی، بر ضرورت تحول در نظامهای آموزشی و پژوهشی تأکید شده است. قرآن کریم، مانند گنجینهای بینهایت، منبعی برای تولید علوم انسانی معرفی شده، اما فقدان روشهای استخراج علمی، مانند معدنی کاوشنشده، مانع از بهرهبرداری آن است. راهکارهایی مانند نظام آموزشی استادمحور، حمایت از استعدادهای بومی، و ایجاد نظام منشئاتی، مانند کلیدهایی طلایی، مسیر تحول را هموار میکنند. این نوشتار، پژوهشگران و کنشگران را به بازاندیشی در علم دینی و حرکت به سوی دانشی پویا، بومی، و متناسب با نیازهای روز دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی